رنان لوُریوُ : در باب خاستگاه‌های (فراموش شدهٔ) حزب کمونیست فرانسه


20-09-2024
بخش دیدگاهها و نقدها
127 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

فرنان لوریو

فِرنان لوُریوُ : در باب خاستگاه‌های (فراموش شدهٔ) حزب کمونیست فرانسه*

فِرنان لوُریوُ Fernand Loriot از جملهٔ کسانی بود که می‌خواستند در مقابلِ بولشِویزاسیون سرتاسری حزبِ نوپای کمونیستِ فرانسه بایستند. او و یارانش شکست خوردند و نتوانستند در برابر تطبیق و همسان‌سازی خردکنندهٔ آرمان‌های انقلابی با منافع دولت روسیه کاری از پیش ببرند.

حزب کمونیست فرانسه در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۲۴-۱۹۲۵ دوران پرتنشی را طی کرد. پذیرش ۲۱ شرطِ عضویت در انترناسیونال، به‌ویژه، بحث‌های پر حرارتی را در حزب برانگیخت و پرسش‌های تئوریک مهمی را پیش کشید.

در اوایل سال ۱۹۲۵، پیش از اینکه میخ مرجعیت تروتسکی کوبیده شود و هر کس را که به شوروی انتقاد دارد به تروتسکی نسبت دهند، جریانی در مخالفت با بلشویزاسیون شکل گرفت. در ۱۸ اوت ۱۹۲۵، یکی از نمایندگان گروه مخالفان برای بیان دیدگاه‌ها و تأکید بر حمایتش از سووارین Souvarine، مونات Monatte، روسمر Rosmer  و دیگران -که پیشتر «به عنوان دشمنان حزب» اخراج شده بودند– در برابر کمیتهٔ مرکزی پذیرفته شد؛ اما پیش از حضور او در برابر این کمیته، سرنوشت این جریان رقم خورده بود! میزان حمله به مخالفان به حدی بود که آنها به زحمت محلِ جلسه را ترک کردند، در آنجا یکی از اعضای با نفوذ کمیتهٔ مرکزی، ژک دوُریوُ Jacques Doriot که چندی بعد از سوسیالیسم ناسیونال به ناسیونال سوسیالیسم رسید، خطاب به هم‌قطارهایش گفت: «با چه اسیدی حساب این‌ آدم‌ها را برسیم؟».

از نظر مخالفان آن دوران، پذیرش ۲۱ شرط راه را برای دگردیسی عمیقِ ماهیت حزب می‌گشود: «به نام بلشیویزاسیون، به حزب فرانسه تقلید مکانیک‌وار و نوکرصفتانه از حزب روسیه تحمیل خواهد شد. هر گونه آزادی اندیشه و بیان، هر انتقاد و هر قوهٔ ابتکاری به دور انداخته می‌شود.»[1] به این طریق، «یک حزب انقلابی که باید پیش از هر چیز، حزبی باشد که می‌اندیشد، حزبی باشد متشکل از انسان‌هایی که از نظر ذهنی و اخلاقی آگاه هستند»[2] به آخر خط می‌رسد.

فرنان لوریو (۱۸۷۰-۱۹۳۲) همان کسی بود که در روز ۱۸ اوت ۱۹۲۵، در مقابل کمیتهٔ مرکزی از آراء مخالفان دفاع کرد. لوریو با وجود اینکه امروز عملاً فراموش شده، از اعضای طراز اول در چپِ «بخش فرانسوی انترناسیونال کارگریSFIO ** محسوب می‌شد؛ او بود که در دسامبر ۱۹۲۰ طرح گسست از SFIO نوشت، و اینگونه بود که او مستقیماً در تولد حزب کمونیست فرانسه (متعاقب کنگره‌ای که در شهر تورTours  برگزار شد) مشارکت داشت. لوریو در عین حال، به سندیکالیست‌های انقلابی هم نزدیک بود. او که به شغل معلمی دبستان مشغول بود، در بدو به وجود آمدن س.ژ.ت در ۱۹۰۶ به این سندیکای انقلابی زمان خود، پیوست و در ۱۹۱۲ خزانه‌دار سندیکا شد. شروع فعالیت سیاسی لوریو اما به تأسیس حزب سوسیالیست فرانسه در ۱۹۰۱ و عضویت لوریو در آن برمی‌گردد. او در نهایت در ۱۹۱۵ با شرکت حزب متبوعش در جنگ جهانی به مخالفت برمی‌خیزد و از آن جدا می‌شود.

لوریو درطول جنگ جهانی اول در کسوتِ انترناسیونالیست هوادار زیمروالد*** Zimmerwald یک انقلابیِ مخالف جنگ ظاهر می‌شود.

لوریو از اولین ساعات انقلاب اکتبر به هواداری از آن برخاست، میزان شور و هیجانش در دفاع از بلشویسم به حدی بود که پییر مونات در وصف او می‌نویسد: «سوسیالیست‌هایی مثل لوریو بدون قید و شرط جذب بلوشویسم شدند و برداشت‌های حزب بولشویک را پذیرفتند.». او پیش از پیروزی بلشویک‌ها هم به عنوان یک «زیمروالدی»، شخصیت مورد احترام و تأیید لنین و دیگر سران بلشویک بود، اما این هواداری و دفاع از انقلاب اکتبر و تعلق خاطر به آن، باعث نشد که به جریان مخالفِ بلشویزاسیون حزب کمونیست فرانسه نپیوندد. در کنگرهٔ چهارم حزب که در ۱۷ ژانویه ۱۹۲۵ برگزار می‌شد، او بر این نکته تأکید کرد: «بلشویزاسیونِ احزاب، در عمل ترجمانی است از خلق دستگاه باشکوهِ دیکتاتوری بر حزب (…). به این ترتیب، خواسته یا ناخواسته، به خلق گونه‌ای از بوروکراتیسم وحشتناک و گسترده، مشابهٔ بوروکراتیسمِ حزب روسیه خواهیم رسید[3] و در نامه‌ای که از طرف مخالفان در ۱۴ فوریه ۱۹۲۵ به زینیوف فرستاد و به « نامه ۸۰ نفر» شهرت یافت می‌نویسد: « ایدئولوژی انقلابی بر روی تعصب بنا نشده است؛ و انضباطِ احزب نمی‌تواند یک شیوهٔ انقیاد ذهن باشد[4]

به خوبی مشاهده می‌شود که این بحث، چیزی بیشتر از مواجههٔ دو برداشت از سازمان بوده است. سؤالات مربوط به تشکیلات همیشه از پرسش‌های بنیادینِ سیاسی پرده برمی‌دارند. برای لوریو و یارانش، داو قضیهْ مفهوم جنبش کمونیستی بود. مطابق نظر آنها، با پذیرش ۲۱ شرط، حزبِ کمونیست‌ها به حزب کمونیستی‌ای بدل می‌شد که مبارزین را به انقیاد یک خط ِسیاسی در می‌آورد، خطی که در رأس هرم و بنابر منافعی انتخاب می‌شد که منافع انترناسیونال بود، انترناسیونالی که توسط مسکو کنترل می‌شد. حزب کمونیست با الحاق و انطباق مبارزات و مطالبات کارگران فرانسوی با منافع دولت روسیه، می‌رفت که به حزبی بدل شود که در چارچوب سیاست ملی کار کند. به این ترتیب، بولشویزاسیونْ «ملی شدنِ» حزب کمونیست را به همراه داشت، حزبی که تبدیل به حزب کمونیست فرانسه شده بود.

پس از منزوی شدن توسط رهبری، لوریو و یارانش درصدد برآمدند که پیکار سیاسی را در قلب سازمان‌های پایه‌ای حزب به پیش ببرند. اما لوریو که به طرز خشونت‌باری مورد تهمت و افترای انتشارات کمونیستیِ رسمی قرار گرفته بود، در نهایت در ۱۹۲۶ استعفا داد. با این وصف او فعالیت سیاسی‌اش را به دور از هیاهو و در حلقهٔ محدودی که نشریهٔ انقلاب پرولتری را منتشر می‌کردند، ادامه می‌دهد.

او در متنی که تاریخش به ۱۹۲۸ برمی‌گردد، دوباره به تجربهٔ روسیه می‌پردازد. یک‌بار دیگر بر ارتباط بین شکل سازمان و محتوای سوسیالیسم تأکید کرده و یادآوری می‌کند که در مبارزه برای رهایی اجتماعی، اهداف و وسایل تفکیک ناشدنی هستند«(…) آینده بازهم با قطعیت بیشتری واگرایی منافع دولت روسیه و انقلاب پرولتریِ جهانی را نشان خواهد داد. در واقع، جای هیچ شکی نیست که روسیه به سمت سوسیالیسم نمی‌رود. (…) اقتصاد روسیه احتمالاً تحت اشکالی از گونه‌هایی از سرمایه‌داری دولتی ثبات خواهد یافت، در حالی که برخی وجوه خاص از خواستگاه‌های انقلابی‌اش را حفظ می‌کند، اما ویژگی‌های اساسی‌اش در همان اقتصاد سرمایه‌دارنه و نه اقتصادی سوسیالیستی باقی خواهد ماند[5] اینکه نظرات لوریو در باب بسیاری مسائل از جمله «اقتصاد سوسیالیستی» امروز قابل تأیید نیستند، بحث دیگری است؛ غرض از معرفی چهرهٔ فراموش‌شدهٔ فرنان لوریو یادآوری این نکته است که در همان ابتدای به قدرت رسیدن بلشویک‌ها بسیاری از کمونیست‌ها که امروز از آنها حتی نامی نمانده (و باید پرسید چرا؟!)، با هوشیاری و تیزبینی قابل‌تحسینی پیوند میان بلشویزاسیون، استالینیسم و سرمایه‌داریِ دولتی را می‌دیدند، بدون اینکه از لحاظ تاریخی امکان آن را داشته باشند که این پیوند را تاریخاً تحلیل کنند.

مونات که خود یکی از مغضوبین حزب کمونیست بود، به مناسبت در گذشت او می‌نویسد: «روز شنبه ۱۵ اکتبر (روز خاکسپاری) در قبرستان پانتَن در بدرقهٔ پیکر خیلی نبودی نبودیم؛ پیکر کسی که شرافت سوسیالیسم فرانسه را در طول جنگ (۱۹۱۴-۱۹۱۸) نجات داد و تجسم کمونیسم در سال‌های ۱۹۱۷-۱۹۲۰ بود. کسانی که از انحصار سوسیالیسم بهره‌برداری می‌کنند، درست مثل کسانی که از انحصار کمونیسم را در چنگ دارند، از دست دادن لوریو متأثر نشدند و این خیلی طبیعی است، چون او یکی از آنها نبود.» همان روز، روزنامه هومانیته، ارگان‌ رسمی حزب کمونیست، صرفاً از فعالیت‌های او در مورد صلح‌طلبی‌اش در دوران جنگ اول جهانی و نقش او در تأسیس SFIO  نوشت. و بدون اینکه از نقش او در تأسیس حزب کمونیست بگوید، به او حمله می‌کند و می‌نویسد: «[لوریو] در سنت‌های کهنهٔ سوسیال-دموکرات افتاده بود». و این قضاوت دقیقاً خلاف نظرات لوریو است. در  ۱۹۲۸ در نوشته‌ای که در نشریهٔ انقلاب پرولتری منتشر شده، لوریو صراحتاً از تحول و چرخش سندیکای انقلابی س.ژ.ت. به سمت شیوه‌ها و خط مشی سوسیال-دموکراسی انتقاد می‌کند و با اشاره به آخرین تظاهرات س.ژ.ت که در آن کلمات «طبقه، پرولتاریا» هیچ کجا به چشم نمی‌خوردند می‌گوید که این سندیکا دیگر نه برای دفاع از منافع پرلتری، بلکه برای حفظ منافع جمعی دست به کنش می‌زند و می‌افزاید: «پیامد جایگزینی منفعت عمومی با منفعت طبقه، همکاری صلح‌جویانه طبقات با یکدیگر، یعنی بردگی سندیکالیسم از سرمایه‌داری است


توضیحات :

*این یادداشت با بهره از نوشته‌ای با عنوان Fernand Loriot : aux origines (oubliées) du Parti communiste نوشتهٔ شارل ریو  Charles Reeve

https://www.article11.info/?Fernand-Loriot-aux-origines#a_titre

نوشته‌ای از پییر مونات، «یک آگاهی» در این آدرس:

https://archive.wikiwix.com/cache/index2.php?url=https%3A%2F%2Fbataillesocialiste.wordpress.com%2F2013%2F05%2F23%2Ffernand-loriot-monatte-1932%2F#federation=archive.wikiwix.com&tab=url

مقالهٔ فرنان لوریو با عنوان «مأموریت تاریخی پرولتاریا» در این آدرس:

https://archive.wikiwix.com/cache/index2.php?url=https%3A%2F%2Fbataillesocialiste.wordpress.com%2F2013%2F05%2F23%2Ffernand-loriot-monatte-1932%2F#federation=archive.wikiwix.com&tab=url

و صفحهٔ ویکی‌پدیای فرنان لوریو  توسط آساره. آ. تهیه شده است.

**بخش فرانسوی انترناسیونال کارگری که در ۱۹۰۵ بعد از کنگرهٔ پاریس و در پی پیوند گِدیست‌ها، بلانکیست‌ها و رفرمیست‌ها، موجودیت یافت و در سال ۱۹۶۹ به حزب سوسیالیست تغییر نام داد.

*** کنفرانس زیمروالد، در ۵ تا ۸ سپتامبر ۱۹۱۵، در بحبوحهٔ جنگ جهانی اول در دهکده‌ای به همین نام در سویس، با حضور برخی شخصیت‌های سوسیالیست برگزار شد. هدف این کنفرانس گردهم آوردن سوسیالیست‌هایی بود که به انترناسیونالیسم و مبارزه علیه شُونیسم ملی و سوسیالیسم میهنی در احزاب سوسیال دموکرات، وفادار بودند.


پانویس‌ها:

[1] «تریبون بحث»، دفترهای بولشویسم، اول می ۱۹۲۵. نقل شده توسط ژولین شوزویل

 Julien Chuzeville, Fernand Loriot, Le fondateur oublié du Parti communiste, Editions L’Harmattan, collection Historiques, Paris, 2012

[2] چکیده‌ای از مکاتبات دو کمونیست مخالف، همان‌جا.

[3] همان‌جا.

[4]  همان‌جا.

[5] «تجربه‌ی روسیه چه ارزشی دارد؟»، انقلاب پرولتری، ۱۵ مارس ۱۹۲۸

منبع:ایدون

 
اسم
نظر ...