شنبه - ۰۸-۰۲-۱۴۰۳
فلاکت دین یک باره هم بیان و هم اعتراض علیه فلاکت واقعی است.دین آه آفریده ستم دیده،دل جهانی بی دل،و روح شرایط بی روح است.افیون توده هاست

شوراها

گرایش کمونیسم شورایی

سبک کار کمونیستی برای انقلاب اجتماعی


علی برومند
26-06-2020
860 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :


 

سبک کار کمونیستی برای انقلاب اجتماعی

بحث و مطلب سبک کار کمونیستی یا پرولتری موضوع جدیدی نیست، بلکه بحثی است که جنبش چپ روشنفکری سال ها است،که با آن مشغول است و هم اکنون هم با آن دست به گریبان است؛ هر چند صدایی از سازمان ها در این زمینه شنیده نمی شود. اما اکثر احزاب و سازمان ها  با ریزش بدنه خود و گسست کادرها و تئوریسین هایشان در همین رابطه گویای سردرگمی و سبک کار غیر کمونیستی آنها می باشد. به نظر می رسد که مشکل اصلی احزاب و سازمان های چپ روشنفکر این است، که سبک کار کمونیستی پرولتری را به عنوان یک نگرش و بینش سیاسی نمی بینند، بلکه سبک کار را به مفهوم ابزاری که لایتغیر وایستا است درک می کنند. این خود یک عامل و مانعی است که در مصوبات کنگره ی احزاب و سازمان ها به خوبی دیده می شود. بینش غیر کمونیستی و بوروکراتیک از سوی نیروهای چپ روشنفکر( احزاب وسازمان ها) روش متداولی است که سالهاست شکست خورده، اما کما کان به این روش ادامه می دهند و بدون استثنا همه به شکلی ناله وزاری می کنند که چرا طبقه کارگر صدای آنها را نمی شنوند، وقتی اکثر رفقای حزبی و سازمانی معتقدند، که بدون رهبری حرفه ای ها طبقه ی کارگر پیروز نمی شود، خود نشان دهنده ی عمق افکار بوروکراتیک در سبک کار آنها میباشد. بعضی از احزاب، سازمان ها و افراد تصور میکنند، که حزب به وسیله ی یک فرد ویا عده ی قلیلی از افراد حرفه ای می تواند ایجاد شود. می بینیم که روشنفکر چپ چگونه خود نایب میشود و به تنهایی ویا با گروهی از حرفه ای ها می خواهد حزب طبقه ی  کارگر درست کند، آیا این سبک کار همان سبک کاری نیست که در بلوک شرق، چین و دیگر کشورهای به اصطلاح کمونیستی به دیکتاتوری حزبی و سرمایه داری دولتی منجر شد؟. امیدوارم که چپ روشنفکر به  مرحله ای رسیده باشد، که از خود سوال کند، او کیست؟، از کجا آمده است؟  چه می خواهد و چه میخواهد بکند. باید اشاره کنم که اگر چپ روشنفکر ( منظور همان احزاب و سازمانهای باصطلاح کمونیستی موجود است) به سوالات فوق جواب دهند، هم به خود کمک خواهند کرد و هم به طبقه ی کارگر. اگر چپ روشنفکر به گفته و نوشته ی مارکس :« آزادی طبقۀ کارگر فقط بدست خود  امکان پذیر است»  باور داشته باشد، به خود آگاهی خود خواهند رسید، که روش نگاه آنها به طبقه ی کارگر شیوه و نگرشی از بالا ، ذهنی و خارج از پراتیک مبارزاتی است. چپ روشنفکر حامل تصورات غیر تحولی به برآمد ودینامیسم مبارزاتی طبقه  کارگر بوده، هم اکنون هم توشه ی راه خود نموده و ضمن اینکه این تصورات را به نقد نمی کشد، بلکه اشکالات حل نشده ی ذهنیت خود را بر دوش طبقۀ کارگر و مزد بگیران ضد سرمایه رها می کند. چپ روشنفکر تاریخ و نطفه و عروج سازمان های کارگری را یا نمی داند یا نمی خواهد بداند، که قبل از متولد شدن این قشر از رفقا، طبقه کارگر مبارزات خود را برای نفی کار مزدی شروع نموده و بویی که روشنفکر چپ از سوسیالیسم به مشامشان رسیده فقط و فقط در بستر جنبش کارگری سوسیالیستی و روند سازمان یابی طبقه ی کارگر بوده است. تا زمانیکه تصورات روشنفکر چپ چنین عمل کند، آگاهانه یا ناآگاهانه، این عمل گسستی است از طبقه کارگر ونه پیوند با آن. در نتیجه سبک کاری که در تصوراتشان شکل گرفته، سبک کاری سلبی ، جانبی و بوروکراتیک است، زیرا بنا به باور این رفقا سوسیالیسم نابی را که با خواندن کتب مارکس، انگلس، تروتسکی، لنین، روزا لوکزمبورگ، مائو، استالین ، انورخوجه و …. بدست آورده اند به تبلیغ و ترویج می پردازند ، مسلم است که این شیوه ی نگرش، نگاهی بیرونی و سلبی به طبقه  کارگر خواهد داشت. تئوری سازماندهی انقلاب چپ روشنفکر بر این پایه است، که در اتاقها به فرمولبندی ها و پلتفرم های مختلفی می رسند که بقول خودشان هم جامع است وهم به جنبش قابل ارائه است، به این وسیله با ارائه ی نظراتشان مبارزات نظری درون جنبش به اصطلاح کمونیستی را دامن میزنند. جالب اینجاست که افراد و گروهای دیگر چپ روشنفکر هم همین پروسه را انجام می دهند و این گروه ها  بر این تصور هستند که مبارزه ی نظری را به عنوان بخشی از مبارزه ی طبقاتی در سطح جنبش کارگری دامن میزنند. در پروسه مبارزاتی انقلاب 57 ما با این گونه تصورات از سوی خط های مختلف چپ روشنفکری مثل سازمانهای خط 3، اتحاد مبارزان کمونیست و فدایی ها و ... مواجه بودیم.  در اصل نگاه دوستان چپ به طبقه ی کارگر نگاهی از بالا به عنوان رئیس جنبش کارگری بوده و امروز هم هست. در واقع این رفقا طبقه ی کارگر را به عنوان طبقه ای پاسیو و بی عمل می دانند، زیرا بر این باورند که این رفقای حرفه ای هستند، که باید تئوری  سوسیالیستی را با «جنبش خودانگیخته ی طبقه ی کارگر» تلفیق دهند و سازمان های کارگری مثل سندیکا و اتحادیه ها را برای کارگران بنا به تصوراتشان ترسیم کرده و به طبقه یاد بدهید که چگونه اعتراضات خود را برای بدست آوردن مزد بیشتر و همچنین بهبود شرایط کاری و دیگر خواسته های خود انجام دهند. می بینیم که با این همه تصورات وارد مسائل و موضوعات جنبش کارگری می شوند. وبر این بستر است که گرایش چپ روشنفکری و جنبش سوسیالیستی کارگری سالها است به موازات هم حرکت می کنند، از یک سو جنبش شورایی و سوسیالیسم کارگری  و از سوی دیگر احزاب و سازمان های چپی که تصورات خرده بورژوازی را به نمایش می گذارند. باید اشاره کرد، که رفقای روشنفکر چپ گروه گرایی ها ومبارزه بر سر قدرت درون سازمانی و حزبی خود را نتیجه  مبارزه ی طبقاتی درون جامعه می دانند، و این تصورات را برای طبقه ی کارگر و جنبش های اجتماعی درون جامعه به عنوان بخشی از مبارزۀ طبقاتی تبلیغ و ترویج می کنند!، نه دوستان اینطور نیست، درگیری های فکری شما به مبارزۀ طبقاتی طبقه ی کارگر ربطی ندارد، بلکه  مبارزات نظری شما، مبارزاتی قشری، سکتاریستی و قدرت طلبی خرده بورژوازی می باشد، واین روش نگاه به موضوعات طبقاتی، در حال فناست. عمل مستقیم و سوسیالیستی علیه سرمایه، فقط از سوی کارگران انقلابی می تواند انجام گیرد. البته اشتباه نشود چپ روشنفکر فعالیت های زیادی  را علیه دیکتاتوری برای دموکراسی انجام داده است. آری هنگامی که انقلابی گری خرده بورژوازی  را به جای عمل انقلابی برای سوسیالیسم به طبقه می فروشند، دیگر نمی توان از سبک کار کمونیستی یا سوسیالیستی صحبت کرد، بلکه باید از سبک کار سکتاریستی، نگاه سلبی و نایب رئیسی درون جامعه صحبت نمود. که این امر خود روند گسست واز خود بیگانگی و ناهمگنی این دوستان را نسبت به طبقه کارگر نشان می دهد و نه چیز دیگری. بنابراین نمی توان از عمل انقلابی برای پروسه و روند انقلاب سوسیالیستی طفره رفت. تاریخ قرن بیستم نشان داد که اجرای طرح انقلابیون حرفه ای در شکل و شمایل احزاب و سازمانهای کلاسیک دارد به پایان خود نزدیک می شود و ریزش مداوم بدنه ی احزاب و سازمانها شاهد به بیان و باور ما است. به باور من احزاب و سازمانهای موجود به جوامعی متعلق اند که انقلابات بورژوا دموکراتیک را در دستور کار خود دارند، زیرا در آن جوامع کیش شخصیت هیرارشی ودستورالعمل ها خریدار زیادی دارد. مشکل اساسی اینجاست که روشنفکران چپی که به ساخت احزاب آهنین چه سبک کلاسیک و چه به سبک مدرن باور دارند، رل و نقش سازماندهی انقلاب را برعهده ی انقلابیون حرفه ای درون احزاب و سازمانها می دهند ونه به طبقه ی کارگر انقلابی. به باور من سازماندهی انقلابات سوسیالیستی را در ایران وجهان فقط شوراهای انقلابی طبقه ی کارگر و کمونیست ها ی بهینه شده در این شوراها بعهده خواهند داشت ونه احزاب وسازمانها. در نتیجه سبک کار کمونیستی شاید این می تواند باشد، که کمونیست ها و کارگران کمونیست دوش بدوش هم در روند و پروسه ی مبارزه طبقاتی در زمان آرام یعنی زمانی که هنوز بر آمد مبارزه ی طبقاتی به اوج نرسیده است شرکت ونقش داشته، و همچنین در شرایط انقلابی به تجزیه و تحلیل مبارزات خود ادامه داده بصورت انتگره در شکل گیری شوراهای انقلابی در حاکمیت اقتصادی، سیاسی خود و تحولات در جامعه نقش اساسی داشته باشند یعنی رفقا آماده شوند که بتوانیم با همدیگر راه مشترک را برویم..(در این جا لازم به اشاره است که مطلب حاضر در سال 2013 منتشر شده است و اکنون من لازم دانستم که با تغییراتی در متن آن را دوبار در نوامبر 2015 منتشر کنم).

 درک تلفیق سوسیالیسم علمی با جنبش خودبخودی طبقه کارگر درکی مکانیکی است:
قبل از هرچیز باید اشاره کنم، که مبارزه ی بین کارگران و سرمایه داران نزاعی است هر روزه، که بر سر محو شدن و یا ادامه ی کار مزدی اتفاق می افتد، که نمی توان جز با برخوردهای بلاواسطه بر جنبه های مختلف مبارزاتی این موضوع را بررسی نمود. کارگران در وهله ها و لحظات مختلف لاجرم مخالفت خود را با روش و شیوه های مختلف تولید درون کارخانه نشان می دهند و علیه آن مبارزه می کنند. این مبارزه و نزاع هر روزه براساس تغییرات مختلفی است که در روند تولید اتفاق می افتد. باید اشاره کرد، که سرمایه دار برای اینکه بتواند در رقابت های بازار کالا مقاومت کند مجبور است وسایل تولیدی خود را متناسب با دادها و تکنولوژی ملی و جهانی مدرنیزه نموده، با مدرنیزه شدن وسایل تولیدی سرعت کار بالا رفته متناسب با بالا رفتن سرعت کار، بارآوری و تولید کالا چند برابر می شود. این وضعیت فشاری است که مداوم بر طبقه کارگر اعمال می شود. فشارها در حین کار و فشارهای سیاسی و اجتماعی درون جامعه دست بدست هم میدهند و به خود انگیختگی ذهنی کارگران برای پیدا نمودن راه حل ها می انجامد وبعدا به مرحلۀه ی عمل میرسد و در این رابطه است که با سرعت بخشیدن لحظات کاری، کارگران وارد مرحله ی خودانگیختگی عملی می شوند و خواهان تغییرات اساسی در درون کارخانه و جامعه می شوند، براین پایه است که تضاد و تناقضات بین نیروی کار و صاحبان ابزار وسایل تولید عمیق تر شده و باعث نزاع ها و مبارزات برای حل این تضادها می شود. در این زمینه سرمایه و سازمانهای وابسته به آن از جمله اتحادیه های کارگری و احزاب رفرمیست به خوبی می دانند، که هرچه مبارزات کارگران برای خواسته هایشان طولانی ترشود آگاهی شان نسبت به مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید بالاتر می رود و به اعتصابات و اشغال کارخانه ها می انجامد. در نتیجه اتحادیه ها و احزاب رفرمیست همه با هم  و دست دردست هم هرچه زودتر با رفرم های کوچک قضیه را به پایان میرسانند. نمونه های زیادی در این زمینه در اروپا اتفاق افتاده است. چنانکه همه ی ما اطلاع داریم در در بحران 2008 کارگران یونان، اسپانیا، پرتغال و ایتالیا ده ها اعتصاب عمومی رخ داده است، سوال اینست، که چرا این روند به انقلابات نمی انجامد؟ در واقع نظریه اعتصاب عمومی نظریه ی مارکسیست های کلاسیک مثل لوکزامبورگ و غیره بود، و بر این باور بودند، که بعد از اعتصاب عمومی این پروسه به انقلاب می انجامد .اما اعتصابات عمومی که می بایست به عنوان مدرسه ی انقلاب برای طبقه ی کارگر باشد به مدرسه ی رفرمیست ها از سوی اتحادیه های کارگر واحزاب رفرمیست چپ و راست تبدیل  شده است. در اینجا یک جسارت کمونیستی و انقلابی لازم است، که نقدی به سبک کار گذشته و وضعیت موجود خود کرده و رویکرد های خود را نه به تنهایی در جمع های روشنفکری، بلکه انتگره با رویکردهای جنبش انقلابی پرولتاریایی تنظیم و به کار گیرد. در اینجا لازم است اشاره کنم، که از بحران اقتصادی سال 2008 به بعد جنبشهای کارگری در اروپا و در ادامه آن طغیان های اجتماعی در خاورمیانه، آفریقا، ترکیه، برزیل و..به اوج خود رسید و کماکان ادامه دارد. اما ما چه نقشی داشتم؟! تولید فعالیتمان چه بود؟! اگر فعالیت چشمگیری بوده بد نیست که آماری منتشر شود، که کارگران انقلابی و کمونیست ها آز آن مطلع شوند.  اما چه شد که انقلابیون حرفه ای در جنبش کارگری اروپا نتوانستند سوسیالیسم علمی را از بیرون با جنبش کارگری پیوند دهند!؟ در واقع همه چیز آماده بود. در اینجا دیگر مشکل کجا بود اتحادیه وسندیکاهایی که شبیه اش در ایران و کشورهای دیگر تبلیغ می شود، با فشار از پایین به اعتصابات عمومی دست زدند و همه چیز آماده بود ، چرا روشنفکران چپ مبارزات آنها را سمت و سوی ندادند؟ چرا مبارزه ی طبقاتی واقعی را به آنها یاد ندادند وانقلابیون حرفه ای کجا بودند که در حین مبارزه سیاست های رفرمیستی اتحادیه ها و احزاب رفرمیست را افشا کنند  و به اعتصابات جهت دهند، آیا رفقا در انتظار معجزه ای بودند؟ چپ جهانی معتقد به حزب آهنین پرولتاریا، واقعا کیش و مات شده است، وهمه بازی کی بود کی بود من نبودم را اجرا می کنند. و شاید هم احزاب و سازمان هایی که ظاهرا این ناسیونالیست هستند، مبارزات طبقاتی اجتماعی که برای رهایی از وضع موجود در اروپا و خاورمیانه و آفریقا اتفاق افتاده است رامربوط به خود نمی دانند، و رل هر که بفکر خویش است کوسه به فکر ریش است را بازی می کنند. می بینیم که مشکل جای دیگری است، مشکل در اینجا سبک کار قشری گری، سبک کار قیم باشی وسبک کار بوروکراسی و سیستم هیرارشی است، که در روش شناسی روشنفکران چپ نسبت به پراتیک ودینامیسم مبارزات طبقاتی طبقه ی کارگر دخیل است. به باور من در اینجا نادرست و اپورتونیستی خواهد بود، که چپ روشنفکر دوباره اشتباهات خود  را به گردن دیگری بیندازد و به شیوه ی کلاسیک راه را ادامه دهد. من امروزه در رد سبک کار کلاسیک چنین فکر میکنم، که اگر در گذشته گروهای به اصطلاح پیشتاز طبقه ی کارگر یعنی گرایشات مختلف چریکی وانقلابیون حرفه ای متمرکز و سازمان یافته در احزاب وسازمانهایی با سیستم هیرارشی نقشی مثبت در بعضی از جوامع داشته اند را نباید نفی کرد (منظور جوامع نیمه فئودالی نیمه مستعمره است) اما امروزه سبک کار و روش شناسی در مبارزه ی طبقاتی طبقه  کارگر شورایی، کمونیستی و جمعی است، سبک نوین کار کمونیستی سبک کار طبقه ی کارگر انقلابی و مزد بگیران ضد سرمایه تنها خواندن و یا پخش کردن اعلامیه ای که روشنفکران حرفه ای چپ نوشته اند نیست، بلکه این خود طبقه و گرایشات درونی آن است، که کار تئوری در ارتباط با مبارزه اش می کند، آن را تبلیغ، ترویج،و اعلامیه می نویسد وبرای رسیدن به حاکمیت اقتصادی،سیاسی واجتماعی کارهای خود را تبلیغ و ترویج می کند. پرولتاریا در تاریخ مبارزاتی خود آنچنان ابزارها و وسایل مبارزاتی را رشد داده است، که میدان و عرصه  را به سیستم فکری هیرارشی، کیش شخصیتی، نایب ها، قیم ها و انقلابیون حرفه ای  را تنگ کرده است. همانطوری که همۀ ما اطلاع داریم، سیستم های الکترونیکی و وسایل ارتباط جمعی وضعیت فوق العاده مثبتی برای طبقه ی کارگر و مزد بگیران ضد سرمایه  ایجاد کرده است. شکل و محتوای مبارزات سازمان یافته طبقه ی کارگر بر علیه سرمایه داران به صورت مبارزۀ عملی و نظری بر علیه اندیشگری بورژوازی در درون جامعه با استقلال بیشتری انجام می گیرد. جنبش طبقه ی کارگر هیچ وقت به حرکت ها و مبارزات بیهوده دست نزده و مبارزه ی بیهوده نخواهد کرد، همچنین بدون سازمان های چپ موجود هم به مبارزات خود سالهاست، که ادامه میدهد.
از سویی باید اشاره کنم، که طبقه ی کارگر بدون سوسیالیسم و کمونیسمی که با جنبش درونی خود و با خود رشد نموده باشد، پیروز نخواهد شد. و همچنین بدون درهم تنیده شدن باورهای سوسیالیستی وکمونیستی در جنبش انقلابی طبقه ی کارگر، حاکمیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شوراهای انقلابی کارگران تامین نخواهد شد. کمونیست ها در انتگره با جنبش کارگری هم دیگر را تکمیل می کنند و در پروسه ی مبارزات خود به جنبش انقلابی کارگران تبدیل شده و برای حاکمیت شورا های انقلابی کارگران خود را آماده میکنند. در نتیجه درک تلفیق سوسیالیزم علمی با جنبش خودانگیخته طبقه ی  کارگر درکی مکانیکی و کاملا نادرست است. باید جانب روند و پروسه ای را گرفت که کمونیسم و جنبش طبقه ی کارگر را شقه شقه نکند،. به باور من کمونیسم همان عروج جنبش مبارزاتی طبقه ی کارگر است و عمل لقاح این دو، یعنی نطفه ی کمونیسم با نطفه ی پرولتاریای انقلابی به هم بسته شده است. بنظر می رسد، چپ ها درک و برداشتی که امروزه از خودانگیخته گی طبقه ی کارگر دارند درک و برداشتی کلاسیک است، و این نگاه گرایشی است که از انقلاب روسیه کپی شده و بدون اینکه این موضوع را تجزیه تحلیل کنند، به اصلی از مارکسیسم تبدیل کرده اند، واز آن یک اندیشه گری ناب ساخته اند. بنا بر اصول ماده گرایی جدلی هر حرکتی علتی دارد و خود بخود از آسمان نازل نمی شود، در عصر کنونی هیچ کس یلخی وار و بدون جهت وارد خیابان ها نمی شود که به تظاهرات بپردازد، یا کارگری بدون علت دست به اعتصاب نمی زند و هر حرکتی بنا به خواسته هایی است که قبلا به آن فکر شده است، پس نام جنبش خودانگیخته گی با تعریفی که از آن شده در تناقض و نام بی مسمایی است، که به مبارزات طبقه ی کارگر هدیه کرده اند و این هدیه اگر هم بدون مقصد و مقصود بوده باشد، هدیه ای  نادرست است. موضوع این است، که حاکمیت طبقه  ی کارگر در این مجادله تأمین نمی گردد، بلکه حاکمیت انقلابیون حرفه ای تامین خواهد شد. وبر این بستر در واقع منافع انقلابیون حرفه ای مد نظر است، که  با منافع خرده بورژوازی نزدیکتر است تا به منافع طبقه ی کارگر انقلابی. از این جهت موضوع پیوند سوسیالیسم با جنبش خودانگیخته طرح اش اشتباه و  با منافع طبقۀه کارگر در تناقض است. و اما مشکل چپ غیر کارگری و چپ روشنفکر این است، که از زاویه ی نجات خود از زیر سلطه ی  دیکتاتوری بورژوازی و برای بدست آوردن دموکراسی و فضای باز تر در جامعه ، راه و چاره ای نمی بیند، جز اینکه گروه و یا سازمانی را با نام طبقه ی کارگر اما برای رهایی خود درست کنند و آرامش را از دولت وقت بگیرند.  چپ روشنفکر این کار را هم می کند، او به مبارزه ی مسلحانه دست می زند، او محاصره ی شهر از طریق دهات را به عنوان پیشاهنگ تئوریزه می کند، اوبه حاکمیت و قدرت سیاسی از طریق سازمانهای دانشجویی می اندیشد و عمل می کند، اما وقتی به بن بست می رسد، با احساس انقلابی ونه با نیت بد، بلکه با نیت خوب نایب و قیم طبقه ی کارگر می شود، می خواهد طبقه را از زیر سلطه ی امپریالیست نجات دهد، "سیستم سرمایه داری وابسته" رانابود وبورژوازی خودی را به قدرت برساند، قضایا این میشود، که در عمل به قدرت گیری خودش می انجامد ونه به حاکمیت  اقتصادی و سیاسی طبقۀ کارگر، از این زاویه است که همیشه سعی می کند که خواستها و مطالبات تاکتیکی و استراتژی طبقه ی کارگر را در فرمی که قبلا ساخته است جای دهد، کنفرانسهای وحدت تشکیل دهد واتحاد سازمان های چپ را تشکیل دهد. این است روش شناسی و سبک کار اکثر نیروهای چپ و روشنفکر. خودشان بدور خودشان جمع می شوند و می خواهند از درون جمعی از خرده بورژواها روش شناسی و سبک کار پرولتاریایی وکمونیستی بیرون بکشند. 

رفقای عزیز من بیش از 45 سال است که عمر خود را در این عرصه گذرانده ام، بخشی ازانرا در سیستم مستهلک کرده و بخشی از آن را با آگاهی نسبی سوسیالیستی علیه این سیستم به کار گرفته و مبارزه نموده ام. من این امید را هم دارم، که غروب و نابودی سیستم سرمایه جهانی را عملا ببینم و جهانی بدون کار مزدی و استثمار برجامعۀ جهانی حاکم شود. از اینها گذشته رفقای کمونیست باور کنید، که سبک کار و روش شناسی سازمانی کنونی نه روش شناسی کمونیستی ونه سبک کار کمونیستی است. رفقای کمونیست بدون ما همین خواهد بود که هست و سبک کار کمونیستی واقعی را نه من ونه تو ونه او، بلکه فقط ما کارگران انقلابی و کمونیست ها می توانیم ارائه دهیم.
برپا باد حاکمیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی طبقه ی کارگر و مزد بگیران ضد سرمایه علیه سیستم سرمایه ی جهانی واستقرار سوسیالیزم بری از کار مزدی.
علی برومند
14.03.16

 

اسم
نظر ...