پنجشنبه - ۲۰-۰۲-۱۴۰۳
فلاکت دین یک باره هم بیان و هم اعتراض علیه فلاکت واقعی است.دین آه آفریده ستم دیده،دل جهانی بی دل،و روح شرایط بی روح است.افیون توده هاست

شوراها

گرایش کمونیسم شورایی

توسعه سرمایه‌داری و کارگران زن در عصر قاجار ( 2 )


والنتاين م. مقدم
05-07-2023
199 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :


اگرچه کار تولیدی خانگی مستلزم ساعات کار طولانی، حقوق و دستمزد ناچیز برای آنها بود، استخدام در کارخانه‌ها یا کارگاهها نیز وضعیت چندان بهتری نداشت.

توسعه سرمایه‌داری و کارگران زن در عصر قاجار ( 2 )

اگرچه کار تولیدی خانگی مستلزم ساعات کار طولانی، حقوق و دستمزد ناچیز برای آنها بود، استخدام در کارخانه‌ها یا کارگاهها نیز وضعیت چندان بهتری نداشت. دلریش می‌نویسد: «دستمزد زنان برای یک سال کار پرداخته می‌شد و ازاین‌رو صاحب‌کار به‌راحتی می‌توانست از کارگران ساعات کار طولانی‌تر و کار زیادتری مطالبه کند و چون دولت بر کار آنها نظارتی نداشت، استعمار زنان کار راحتی بود.»[۱۸]

مورخان تاکید کرده‌اند که از اواخر قرن نوزدهم کالاهای تولیدی غرب جایگزین تعداد بسیار زیادی از تولیدات ایرانیان در زمینه صنایع دستی شد؛ اما بااین‌حال، تقاضای فرش ایرانی در بازارهای غربی، به‌گونه‌ای کاملا استثنایی بیش از قبل بود.[۱۹] مقاله عبدالله‌اف در مورد بورژوازی و طبقات کارگر ایران در ۱۹۰۰٫م، نشان داد که «[از میان تولیدات ایرانی] تنها تولید فرش، تولید تریاک و اندک شاخه‌های دیگر که مورد علاقه سرمایه‌داران خارجی بود، با رقابت خطرناکی روبرو نشد.»[۲۰] به گفته عیسوی، «گسترش بازار صنعت فرش در کشورهای خارجی، این صنعت را به سودآورترین صنعت تبدیل نمود که قسمت عظیم سرمایه داخلی و خارجی را جذب کرد و تا سال ۱۹۱۴، ارزش صادراتی آن به یک‌میلیون لیر رسید.»[۲۱]

هنوز در نظام اقتصادی ایران طبقه کارگر صنعتی مدرن به‌وجود نیامده بود اما همانطورکه پیش از این دیدیم، کارگران ایرانی بسیاری فاقد ابزار تولید بودند و نیروی کار خود را در برابر دستمزد به صاحب کار ارائه می‌کردند. مطابق پژوهش ژانت آفاری (۱۹۹۴) در مورد انقلاب مشروطه، طرفداران دموکراسی اجتماعی درصدد برآمدند بین کارگران تبلیغ کنند و آنها را سازمان دهند تا برای دستمزد بیشتر بجنگند و سرمایه‌داران و مدیران را به پذیرش سیستم تولید مدرن مجبور کنند. بااین‌همه هیچ موردی از سازماندهی کارگران زن حتی از میان طبقات کارگر قدیمی، نیمه‌پرولتاریا و تولیدکنندگان کالاهای کم‌اهمیت، ثبت نشده و حتی مشاهده نمی‌شود که زنان در اصناف عدیده اصفهان که در کتاب عیسوی شرح داده شده‌اند، شرکت کرده باشند.[۲۲]

شواهدی داریم که نشان می‌دهند در اصفهان و شهرهای دیگر، زنان فقیر و بیوه به عنوان کارگران ریسنده پشم مصرفی صنعت فرش به‌کار گرفته می‌شدند. برای‌مثال کتاب منصور معدل[۲۳] در مورد قیام تنباکو ( دهه ۱۸۹۰) یکی از مسئولین مالیاتی اصفهان را مثال می‌زند که گزارشی در مورد وخیم‌بودن وضع بافندگان تنظیم نموده است.

در گذشته پارچه‌های باکیفیتی در اصفهان تولید می‌شد؛ چراکه همه ــ از طبقات بالا گرفته تا ضعیف‌ترین طبقات ــ از تولیدات بومی استفاده می‌نمودند. اما در سالهای منتهی به قیام تنباکو، مردم ایران روح و جسم خود را تسلیم خرید تولیدات پرزرق‌وبرق و ارزان اروپائیان کردند. در واقع آنها متحمل ضرری بیش از آنچه تصور می‌کردند، شدند. بافندگان محلی در تلاش برای تقلید از پارچه‌های وارداتی، کیفیت و مرغوبیت کالاهایشان را پایین آوردند. روسها خرید پارچه‌های ایرانی را متوقف کردند و برخی مشاغل ضررهای فراوانی متحمل شدند. حداقل یک‌چهارم اصناف شهر را بافندگان تشکیل می‌دادند اما حتی یک‌پنجم آنها نیز باقی نماند. «در حدود یک‌بیستم بیوه‌های نیازمند اصفهان، بچه‌های خود را از درآمدی که از ریسندگی به‌دست می‌آوردند، بزرگ می‌کردند. اما اکنون آنها منبع درآمد و امرار معاش خود را از دست داده بودند.» به‌همین‌ترتیب دیگر اصناف مهم مثل رنگرزها، شانه‌زن‌ها و سفیدگرها، آسیب دیدند. سایر مشاغل نیز تحت‌تاثیر قرار گرفتند. به‌عنوان‌مثال کشاورزان دیگر نمی‌توانستند پنبه خود را به قیمت خوبی بفروشند.

مسلما کار زنان به نسبت طبقه اجتماعی‌شان متغیر بود، اما نژاد و مذهب چه نقشی در این مهم بازی می‌کرد؟ اطلاعات بسیار اندکی در این زمینه داریم. به‌هرحال سندی در مورد شرایط اقتصادی ارامنه جلفا مربوط به سال ۱۸۸۱٫م مساله را تاحدودی روشن می‌کند. [در این سند] به زنان نیز در میان صنعتگران اشاره شده است: «تعداد زیادی از زنان به جوراب‌بافی و تعداد زیادی از مردان در حرفه بافندگی مشغول به کار بودند.»[۲۴]

اسناد موجود به‌گونه‌ای مناسب نحوه کار خانگی زنان را تبیین می‌کنند و «مدیریت خردمندانه آنها در خانواده را به‌خوبی نشان می‌دهند.» بعد از خرید سالانه، جز خرید گوشت، زن خانه‌دار مدبر می‌کوشید مطابق با مقدار لازم برای هر روز، از همان اقلام خریداری‌شده، بدون هیچ خرید مجدد، خانه را اداره کند. به‌طورکلی در جلفا نیازی به خدمتکاران زن یا مرد نبود؛ زیرا هر کاری که مربوط به خارج از خانه بود، توسط مردان انجام می‌شد و مدیریت خانواده را زنان برعهده داشتند و تنها در موارد ضروری زنان مزدور فراخوانده می‌شدند تا اموری مثل پخت نان، شستن رخت چرک، و نیز کارهای خاص و سنگین را انجام دهند. خانواده‌ها در جلفا نیازی به دایه نداشتند؛ زیرا هر زنی به‌تنهایی از بچه خود مواظبت می‌کرد.[۲۵]

این گزارش نمونه تقسیم کار بر اساس جنسیت در میان یک خانواده ارمنی است. متاسفانه این گزارش در مورد زنان مزدور سکوت می‌کند.

شواهد موجود صرفا از دوره اواخر قاجاریه و مقطع گذار از ماقبل سرمایه‌داری به سرمایه‌داری و تشکیل طبقات نیمه‌پرولتاریا یا نیروی ذخیره کارگران زن را پوشش می‌دهند.

در خاورمیانه که تولید سرمایه‌داری و نظام ماقبل‌ سرمایه‌داری به شکل مشابه همزیستی دارند، زنان و بچه‌‌ها در اشکال مختلف مشاغل به‌کار گرفته می‌شدند. دونالد کواترت (Donald Quatraert) در اثر خود درباره تاریخ اجتماعی امپراتوری عثمانی در ابتدای قرن بیستم، می‌نویسد: «کار بچه‌ها متداول بود و دختران جوان بخصوص در صنایع تولید پارچه و تریاک بخش مهمی از کارگران کارخانه‌ها را تشکیل می‌دادند.» روایت او اهمیت جنسیت، طبقه و قومیت را در بسیج کارگر در امپراتوری عثمانی نشان می‌دهد.

در یکی از کارخانه‌های بافندگی دولتی در استانبول، کودکان یتیم مسیحی را از آناطولی مرکزی برای کار با پرداخت مقرری می‌پذیرفتند. کارخانه‌های بافت ابریشم بورسا که یک مرکز صنعتی مهم بود، تعداد زیادی از دختران جوان را از روستاهای مناطق اطراف استخدام می‌نمود و در خوابگاه‌های نزدیک کارخانه اسکان می‌داد (درست مثل خواهرانشان در نیوانگلند و ژاپن آن زمان). دختران و زنانی که در کارخانه ریسندگی هرک (Herek) واقع در نزدیکی استانبول کار می‌کردند، بر اساس نژاد تقسیم شده و به یک شیوه زندگی می‌کردند.[۲۶]

انقلاب مشروطه: وضعیت سیاسی به تناسب فشارهای اقتصادی

پژوهشهای فمینیستها در انقلاب مشروطه، به بازیابی فعالیتهای زنان و اهمیت روایتهای جنسیتی کمک کرده است. افسانه نجم‌آبادی (۱۹۹۸) رویداد فراموش‌شده‌ای را در تاریخ ایران مورد بازبینی قرار می‌دهد که در آن زنان و بچه‌های ایرانی در طول مرزهای روسیه با هجوم مردان قبایل ترکمن از روستاهای خراسان در بهار و پاییز ۱۹۰۶ اسیر، فروخته و به بردگی برده می‌شدند. خشم و نفرت «دختران قوچان»، انقلاب مشروطه ۱۹۰۶ــ ۱۹۰۵ را تسریع نمود. پروین پایدار (۱۹۹۵) به بررسی نقش سیاسی، طبیعت جنسیتی و توسعه سیاسی در سه دوره تاریخ مدرن پرداخته است. ژانت آفاری (۱۹۹۶) تاریخ جامعی از دموکراسی توده، دموکراسی اجتماعی و منشا فمینیسم بین سالهای ۱۹۰۶ــ ۱۹۱۱ ارائه می‌کند. آفاری در این بررسی مانند نجم‌آبادی جنبه‌های مخفی تاریخ اجتماعی ایرانیان را بررسی نمی‌کند. در روایت وی زنان به‌عنوان موضوع تاریخ و نیز عامل سیاسی و گروههای آسیب‌پذیر در برابر سلطه ظاهر می‌شوند.

پژوهش ژانت آفاری، فعالیت جمعی از زنان را در انقلاب مشروطه به نفع ملی‌گرایی، ناسیونالیسم و حقوق زنان برجسته می‌سازد. به نوشته او گزارش بهت‌آور حمایت وطن‌پرستانه زنان در روزنامه‌های این دوره منتشر شده بود. برای مثال، مجلس در نوامبر ۱۹۰۶ گزارش داد که «بیوگان گوشواره‌ها و النگوهایشان را هدیه می‌کردند» تا به جمع‌شدن سرمایه لازم جهت تاسیس یک بانک ملی کمک کنند و «آنها با هم رقابت می‌کردند» تا سهم بیشتری در این حرکت داشته باشند.[۲۷] بامداد نیز از زن رختشویی صحبت می‌کند که به حیاط مجلس آمد و یک تومان پرداخت کرد و خواهان کمک مالی به بانک شد. روزنامه‌های مجلس، انجمن و ندای وطن، نامه زنی از قزوین را چاپ کردند که خطاب به یکی از نمایندگان فعال در امر تدوین قانون اساسی جدید ــ به نام سعدالدوله ــ نوشته شده بود. آن زن جواهری را که برای روز سختی خویش ذخیره کرده بود، اهدا کرده و همسایه بینوای خود را که زنی بیوه و مادر یک بچه بود، به جمع خانواده خود آورده بود. یک زن دیگر میراث پنج‌هزار تومانی خود را تقدیم کرد. دیگران ودیعه‌های سخاوتمندانه مشابهی را تقدیم کردند. به نوشته آفاری، کارهای زنان در ستون روزنامه‌ها با عناوینی چون «چه کسی از یک زن کمتر است؟» ستایش می‌شد تا از این رهگذر موجبات خجالت بیشتر مردان ثروتمندی را فراهم کنند که دارایی‌هایشان را در بانکهای اروپایی پس‌انداز کرده بودند.

آفاری شرح می‌دهد که زنان چگونه با اقدام به پوشیدن لباسهای بومی و توقف خرید پارچه‌های وارداتی اروپایی، در حرکت ملی سهیم شدند. این حرکت مشابه تحریم سوادشی (Swadeshi) (1904ــ ۱۹۱۱) از سوی زنان هندی در مورد کالاهای انگلیسی بود. اعتقاد بر این بود که تحریم پارچه‌های اروپایی در ایران می‌تواند ملت را از دلبستگی‌ به بازرگانان و سرمایه‌داران اروپایی برهاند. بچه‌های ‌مدرسه البسه ملی پوشیدند. در تبریز زنان جلساتی در مورد تحریم برگزار ‌کردند و با تضرع از مردم می‌خواستند «تا مدتی لباسهای قدیمی‌شان را بپوشند»، به‌این‌امیدکه ملت به‌زودی بتواند پارچه‌های بومی تولید کند.[۲۸]

اما زنان متقلبی نیز در این میان فعال بودند. آفاری توضیح می‌دهد که چگونه همدست محمدعلی‌شاه، سعدالدوله، چندین نقشه استراتژیک به منظور آبروریزی مجلس طراحی نمود و به مدافعان حقوق زنان با زدن اتهام ترویج بی‌اخلاقی و فاحشه‌گری حمله کرد. در یکی از این حرکتها او تظاهراتی را به راه انداخت که زنان فاحشه بدون حجاب در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند و شعار می‌دادند: «مشروطیت به ما آزادی داد تا تعهدات مذهبی‌مان را ترک کنیم و همانطورکه آرزو می‌کردیم، زندگی کنیم.»[۲۹]

ادامه دارد ...........

اسم
نظر ...