وقتی آمریکا به جنگ برود چه خواهم کرد؟/پل ماتیک
19-09-2025
بخش دیدگاهها و نقدها
95 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :

پل ماتیک 1935
وقتی آمریکا به جنگ برود چه خواهم کرد؟ (یک سمپوزیوم)
منبع: Modern Monthly, جلد نهم، شماره ۵، سپتامبر ۱۹۳۵، صفحات ۲۶۷ به بعد تهیه شده توسط: توماس اشمیت؛
برگردان:تارنمای شوراها
پرسشها وقتی آمریکا به جنگ برود، چه خواهید کرد؟ آیا اگر شوروی در جنگ با ژاپن، متحد ایالات متحده باشد، تصمیم شما تغییر خواهد کرد؟ آیا یک پیروزی احتمالی هیتلر بر بخش اعظم اروپا شما را بر آن میدارد که برای جلوگیری از این فاجعه، به ایالات متحده برای شرکت در جنگ علیه آلمان اصرار کنید؟
۱. من شخصاً نه از شرکت در هیچ جنگی لذت میبرم و نه به آن علاقهای دارم. با این حال، به نظر من اعلام موضع علیه جنگ احمقانه و بیفایده است. باید نیروهای مادی را در برابر آن قرار داد، نه صرفاً موضعگیریها را. هر کسی که در شکلدهی این نیروها مشارکت نکند، علیرغم تمام اعتراضاتش، علیه جنگ نیست. خود این پرسش این ایده را مطرح میکند که قرار است فرد از صلح حمایت و با جنگ مخالفت کند، اما من به همان اندازه که با جنگ سرمایهداری مخالفم، با صلح سرمایهداری نیز مخالفم. من بین این دو وضعیت هیچ انتخابی ندارم؛ تنها کاری که میتوانم انجام دهم این است که به پایان دادن به سیستمی کمک کنم که بقای خود را با گرایش به تناوب بین جنگ و صلح تضمین میکند. برای مخالفت با جنگ سرمایهداری، باید با سرمایهداری مخالف بود، زیرا جنگها و بحرانها از شرایط وجودی این سیستم هستند. بنابراین، بدیهی است که من به هیچ وجه برای دفاع از سیستمی که آن را کاملاً منزجرکننده میدانم و زندگیام را تباه کرده است، کمک نخواهم کرد.
اگر آمریکا به جنگ برود، تحت شرایط فعلی، به این معنی است که بحران مزمن جهانی در یک جنگ جهانی که به دنبال راهحل است، تشدید خواهد شد. امروز بیمعنی است که به دنبال علل جنگ در سیاستها و الزامات ملتهای خاص باشیم؛ جنگ جهانی مسئله سرمایهداری جهانی است. با توجه به چنین وضعیتی، اراده و طرح فردی به بیاهمیتی مضحکی فرو میرود، و اینکه این فرد یا آن فرد از جنگ حمایت کند یا علیه آن باشد، تقریباً بیتفاوت میشود. در شرایط کنونی - و این فقط برای امروز صادق است - دلیل کمی برای فرض اینکه جنگ بعدی از طریق اقدام طبقه کارگر جلوگیری خواهد شد، وجود دارد. بسیار محتملتر است که باید منتظر باشیم تا جنگ جهانی بعدی یک وضعیت جدید انقلابی جهانی ایجاد کند، و بنابراین برای یک انقلابی بسیار دشوار است که به تسریع جنگ امیدوار نباشد. اما او نمیتواند به نفع جنگ یا به نفع صلح باشد؛ او به سادگی هیچ کاری با این جهان ندارد، بلکه جهان جدید خود را شکل میدهد.
تودههای کارگر از روی ضرورت مرتجع هستند، همانطور که از روی ضرورت انقلابی میشوند. فرد، در موضعگیری خود نسبت به جنگ، باید نه تنها خودش بلکه پدیدههای تودهای را نیز در نظر بگیرد. آنچه او میخواهد انجام دهد، تمام پرسش را در بر نمیگیرد؛ آنچه او میتواند انجام دهد از اهمیت بیشتری برخوردار است. طبقه کارگر احتمالاً امروز برای سرمایه به جنگ خواهد رفت، همانطور که برای سرمایه کار میکند، و هر دو به یک دلیل. اگر این وضعیت تغییر نکند، انقلابی مخالف جنگ، صدایی در بیابان باقی خواهد ماند و تنها میتواند منتظر چرخش وقایع باشد. موضع او در قبال وضعیت جنگی، عملاً تنها موضع گذراندن دوره غیرانقلابی است. این یک حماقت است که به عنوان یک اصل همیشگی این را در نظر گرفت که فرد باید وارد جنگ شود تا بتواند روزی سلاحها را علیه بورژوازی خود نشانه بگیرد، همانطور که اصرار بر امتناع از خدمت سربازی تحت تمام شرایط نیز نادرست است. یک انقلابی، در زمانی که هیچ امکان عملی وجود ندارد، هیچ علاقهای به بیرون رفتن از زندگی ندارد. یک فرد مرده دیگر هیچ چیزی نیست، بنابراین انقلابی هم نیست. اگر دوری از جنگ خطری برای زندگی فرد داشته باشد که بیشتر از شرکت در آن است، انتخاب دشوار نیست، زیرا مردن برای یک ایده و هیچ چیز دیگر به همان اندازه احمقانه است که مردن برای سرمایهداری. اگر امتناع از خدمت سربازی ممکن باشد، به نظر من فقط یک احمق میتواند اجازه دهد که او را متقاعد کنند که باید در جنگ شرکت کند تا آن را تغییر دهد. تنها زمانی که ماشین جنگی از کار میافتد و تودهها خود به خود قیام میکنند، امکان انقلابی شدن وجود دارد؛ اما در آن صورت، قطعاً بیاهمیت است که یک انقلابی در کجا قرار دارد. اگر به دلیل وضعیت نامساعد، امتناع از خدمت هیچ اهمیت واقعی ندارد، پس بیمعنی است که خود را در معرض خطر قرار دهیم. اگر اهمیت انقلابی دارد، باید آن را به کار گرفت، حتی اگر یک جنگ برای پیشفرضهای عینی برای تغییر جامعه مساعد باشد، زیرا هرگز نمیتوان در هیچ درگیری سرمایهداری جانبداری کرد. هیچ پاسخ مطلق و جهانی معتبری برای پرسش مطرح شده در اینجا وجود ندارد. در شرایط عینی مختلف، مبارزه طبقاتی عملی احتمالاً پاسخ متفاوتی به این پرسش میدهد. با این حال، جنگ نه برای فرد و نه برای طبقه، وظیفه ویژهای را تعیین نمیکند: وظیفه تاریخی کارگران صرفاً برای راهحل خود فشار میآورد، که در جنگ و صلح یکسان است.
۲. از دیدگاه پرولتاریا، امروز دیگر مجاز نیست که برخی جنگها را رد و برخی دیگر را بپذیریم. دشمن سرمایهداری جهانی است، بنابراین حتی یک اتحاد روسی-آمریکایی علیه ژاپن نیز وظایف جدیدی را برای کارگران مطرح نمیکند. روسیه سرمایهداری دولتی به حفظ سرمایهداری جهانی علاقهمند و وابسته است. به عنوان یک حامی سرمایهداری امپریالیستی، خود روسیه باید به عنوان یک قدرت امپریالیستی در نظر گرفته شود. کارگران روسیه همان وظایف کارگران آلمانی یا آمریکایی را دارند: سرنگونی سرمایهداری جهانی، بنابراین سرنگونی سرمایهداری دولتی روسیه. حمایت از سیاست اتحاد روسیه به معنای ترویج جنگ جهانی بعدی است.
۳. هر کسی که به پرسش سوم با "بله" پاسخ دهد، چیزی بیش از یک جنگافروز معمولی نیست. آلمان نمیتواند از سایر کشورهای سرمایهداری متمایز شود. در همه جا همان سرمایهداری حکمفرما است که تنها در درجات توسعه و جزئیات بیاهمیت تفاوت دارد. هر کسی که بین هیتلر، استالین و روزولت یکی را انتخاب کند، با همین عمل اعلام کرده که از سرمایهداری که آن را دلپذیر میداند، حمایت میکند و بدین ترتیب آمادگی خود را برای شرکت در جنگ بعدی نیز اعلام کرده است.
آرشیو پل ماتیک
What will I do when America goes to War? by Paul Mattick 1935