وقتِ آن است که خود را شرح دهم


09-11-2024
بخش هنر و زندگی
77 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

وقتِ آن است که خود را شرح دهم

محسن عمادی 

اثری از : والت ویتمن

منبع:خانه شاعران جهان

وقتِ آن است که خود را شرح دهم

وقتِ آن است که خود را شرح دهم
– بیا بپا خیزیم.

آن‌چه را که همه می‌دانند پاک می‌کنم،
تمام مردان و زنان را به پیش می‌رانم با خویش
به سوی ناشناخته.

به لحظه اشاره می‌کند ساعت‌
– اما به چه اشاره می‌کند ابدیت؟

کرورها و کرورها زمستان و تابستان پسِ پشت نهاده‌ایم،
کرورها در پیش روست، و کرورهای دیگر پیش رویشان.

غنا و کثرت برایمان آورده‌اند میلادها،
و غنا و کثرتی دیگر برایمان خواهند آورد میلادهای دیگر.

یکی را از دیگری بزرگتر یا کوچکتر نمی‌خوانم،
آن‌چه زمان و مکان خود را می‌آکند
همانند دیگریست.

برادرم، خواهرم،
آدمیان آیا به بی‌رحمی و حسادت با تو رفتار کردند؟
افسوس می‌خورم بر تو،
آنان با من بی‌رحم و حسود نیستند،
همه با من مهربان بوده‌اند،
من با آه و ناله حساب و کتاب زندگی‌ام را نمی‌نویسم،
(مرا با آه و ناله چه کار؟)

من‌‌ام ذروه‌ی هرآن‌چه به فعلیت رسیده است
و به بر می‌گیرم هرآن‌چه را که در راه است.

پاهایم بر تارکِ چکاد پله‌ها می‌کوبند،
بر هر پله خرمن اعصار، و میان پله‌ها خرمن‌های بزرگ‌تر،
از هر‌‌آن‌چه پایین است به وقتش برگذشته‌ام
و هنوز بالا و بالاتر می‌روم.

پله به ‌پله اشباح به پشت من تعظیم می‌آورند،
آن پایین در آن اقصا،
عدم عظیم نخستین را می‌بینم،
می‌دانم که حتی در آن‌جا بوده‌ام،
پنهان و همیشه صبر کردم
و سراسر کسالت مه را خوابیدم،
و هیچ شتاب نداشتم،
و هیچ از زغال متعفن صدمه‌ ندیدم.

تنگ در برم گرفته بودند دیرزمانی،
دیرزمانی و دیرزمانی.

مرا تمهیدات بی‌کران بود،
مرا بازوانی وفادار و مهربان که یاری‌ام کردند.

ادوار گهواره‌ام را با خود کشاندند،
پاروزنان و پاروزنان چون قایقرانان خوش‌خو،
در مدار خویش ماندند ستارگان تا به من جایی دهند
نیروهاشان را فرستادند تا مرا در مقام‌ام نگه دارند.

نسل‌های بسیار رهنمای من بوده‌اند پیش از آن‌که از مادرم زاده‌شوم
جنینی که من بودم هرگز سست نبود، هیچ‌‌چیز نمی‌توانست بپوشاندش.

برای او سحاب به کره‌‌ای گرد آمد،
لایه‌های کند طویل کپه ‌شدند تا بر آن بنشینند،
گیاهان بسیار به او زندگی بخشیدند،
سوسمارهای هیولا در دهان خویش حمل‌اش کردند
و به احتیاط بر زمین‌اش نهادند.

تمام نیروها پیوسته در کار بودند تا کامل و خشنودم کنند،
اکنون در این موقف می‌ایستم من
با روح تنومند خویش.

 

 

 
اسم
نظر ...