غزه: دریچه‌ای هولناک رو به بحران سرمایه داری جهانی


43 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

 

 غزه: دریچه‌ای هولناک رو به بحران سرمایه داری جهانی

غزه: دریچه‌ای هولناک رو به بحران سرمایه‌داری جهانی

نوشته‌ی: ویلیام رابینسون و هوای‌آن نگویان

ترجمه‌ی: سما اوریاد و کامران معتمدی

 

در حالی که جهان با وحشت شاهد افزایش تلفات غیرنظامیان فلسطینی است و اسرائیل با اتهامات جنایت نسل‌کشی در دادگاه بین‌المللی دادگستری مواجه می‌شود[۱]، کشتار غزه دریچه‌ای هولناک به بحران فزاینده‌ی سرمایه‌داری جهانی رو به ما می‌گشاید. [برای درک بهتر] این بحران جهانی و اتصال نقاط تخریب بی‌رحمانه غزه توسط اسرائیل لازم است چند قدم عقب‌تر برویم و بر تصویر بزرگ‌تری متمرکز شویم. سرمایه‌داری جهانی با بحران ساختاری فوق‌انباشت (overaccumulation) و رکود مزمن مواجه است. در عین حال گروه‌های حاکم با بحران سیاسی مشروعیت دولت، هژمونی سرمایه‌داری و فروپاشی گسترده‌ی اجتماعی، بحران بین‌المللی در تقابل ژئوپلیتیکی و بحران اکولوژیکی در ابعاد دوران‌ساز مواجه‌اند.

شرکت‌های بزرگ و نخبگان سیاسی جهانی در خماری مستی از رونق سرمایه‌داری جهانی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌ویکم به سر می‌برند. آن‌ها باید اذعان کنند که بحران از کنترل خارج شده است. مجمع جهانی اقتصاد در گزارش ریسک جهانی سال ۲۰۲۳ هشدار داد که جهان با وضعیتی «چند بحرانی» (polycrisis) شامل اثرات فزاینده‌ی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اقلیمی مواجه است و این بحران‌ها «در حال هم‌گرایی‌اند تا دهه‌ی‌ منحصر‌به‌فرد، نامطمئن و متلاطم آینده را شکل دهند». نخبگان داووس شاید هیچ نمی‌دانند که چطور باید این بحران‌ها را حل کرد، اما دیگر جناح‌های گروه‌های حاکم در حال آزمایش‌اند تا ببینند چگونه هرج‌ومرج سیاسی و بی‌ثباتی مالی پایان‌ناپذیر را در مرحله‌ی جدید و مرگ‌بارتر سرمایه‌داری جهانی شکل دهند.

در حالی که نتیجه‌ی نظامی جنگ غزه هنوز مشخص نشده، شکی نیست که اسرائیل و توان‌مندسازانش در دولت‌های مرکز نظام سرمایه‌داری جهانیْ جنگ سیاسی مشروعیت را خواهند باخت. ماه‌های اولیه محاصره‌ی غزه نشان داد که محور واشنگتن- ناتو- تل‌آویو آماده‌ی عادی‌سازی نسل‌کشی حتی با هزینه‌های سیاسی سنگین بود. با این حال، وضعیت اسف‌بار فلسطین، حساسیت [و خشم] توده‌های مردم سراسر جهان و به‌ویژه جوانان را برانگیخت و به شورش جهانی مردمی و طبقات کارگر که در سال‌های اخیر شتاب بیش‌تری گرفته و تضادهای سیاسی بحران را تشدید کرده، انرژی تازه‌ای بخشیده است. در ایالات متحده، از جایی که ما این یادداشت را می‌نویسیم، یک موج فوق‌العاده‌ی هم‌بستگی با فلسطین به رهبری نسل جوان‌تری از یهودیان که خود را با صهیونیسم و دولت یهود یکی نمی‌دانند، رخ داده است. پرچم فلسطین که در سراسر جهان در تظاهرات خیابانی، رویدادهای ورزشی و پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی برافراشته شده، به نماد خشم مردمی و انتفاضه‌ی جهانی علیه وضعیت موجود تبدیل شده است.

قرن بیستم شاهد حداقل پنج مورد نسل‌کشی به‌رسمیت‌شناخته‌شده بود که توسط کنوانسیون سازمان ملل‌ متحد به عنوان جنایتی که به قصد نابودی یک گروه ملی، اتنیکی، نژادی یا مذهبی به‌طور کامل یا جزئی انجام می‌شود، تعریف شده است. قرن با نسل‌کشی مردم ناما و هریرو توسط استعمارگران آلمانی از سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۸ در نامیبیای امروزی آغاز شد. به دنبال آن نسل‌کشی ارامنه توسط عثمانی‌ها در سال‌های ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶، هولوکاست نازی‌ها در سال‌های ۱۹۴۵-۱۹۳۹ و نسل‌کشی رواندا در سال ۱۹۹۴ انجام شد. از آن‌جایی که نسل‌کشی اسرائیل در غزه به صورت زنده پخش می‌شود، [شاهدیم] که قوانین جنگ دیگر اعمال نمی‌شود، بگذریم که اساساً تل‌آویو و واشنگتن از این قوانین پیروی نمی‌کنند. تعداد تلفات غیرنظامیان در غزه در دو ماه اول جنگ نزدیک به ۲۰هزار نفر بود، که از ۲۰ ماه اول درگیری روسیه و اوکراین که جان ۹۶۱۴ غیرنظامی را گرفت، بیش‌تر بود. این‌که آیا محاصره‌ی اسرائیل منجر به نسل‌کشی در قرن بیست‌ویکم می‌شود، بیش از آن‌که در نبرد نظامی [تعیین‌ شود]، در میدان نبرد سیاسی جهانی مشخص می‌شود. اسرائیل را می‌توان آزمایشگاه گروه‌های حاکم در محور واشنگتن- ناتو- تل‌آویو دانست که می‌خواهند بدانند تا کجا می‌توان پیش رفت، پیش از آن‌که هزینه‌ی محاصره توسط اسرائیل بسیار بالا رود.

سرمایه‌ی مازاد، کار مازاد و نسل‌کشی

بحران سرمایه‌داری جهانی در دهه‌ی ۱۹۳۰ راه را برای ظهور فاشیسم در اروپا، فروپاشی خشونت‌آمیز نظم سیاسی و اقتصادی بین‌المللی و جنگ جهانی دوم با ویرانی‌هایی که قبلاً تصورناپذیر بود، باز کرد. رکود بزرگ در پی دوران بوالهوسانه سرمایه‌داری افراطی که موجب نابرابری‌های گسترده و نارضایتی توده‌ای شده بود پدید آمد، آن عصر به‌اصطلاح طلایی که در آن سرمایه‌های بی‌لجام چنان به سوی بحران فوق‌انباشت هجوم بردند که [درنهایت] در سال ۱۹۲۹ فروپاشید. فروپاشی مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ ندای شروع بحران جدید فوق‌انباشت و رکود مزمن را داد.

اقتصاد سیاسی نسل‌کشی در دوران ما با این بحران مشخص می‌شود. مسئله‌ی سرمایه‌ی مازاد ویژگی نظام سرمایه‌داری است، که در طول چند دهه گذشته به سطوح فوق‌العاده‌ای رسیده است. هم‌زمان با کاهش سرمایه‌گذاری شرکت‌ها، شرکت‌های فراملیتی برجسته و فرآورگان‌های (مجموعه صنعتی یا تجارتی بزرگی که از چند شرکت و واحد تولیدی در زمینه های مختلف تشکیل شده) مالی سودهای بی‌سابقه‌ای را گزارش کرده‌اند. طبقه‌ی سرمایه‌دار فراملی مقادیر هنگفتی ثروت انباشت کرده که بسیار بیش‌تر از آن چیزی است که می‌تواند بازسرمایه‌گذاری کند. تمرکز شدید ثروت زمین در دست عده‌ای معدود و تسریع فقیر شدن و خلع ید اکثریت، یافتن راه‌های خروجی جدید برای تخلیه مقادیر عظیمی از مازاد انباشته را برای این طبقه‌ی سرمایه‌دار فراملی دشوار کرده است. سرمایه‌داران فراملی و عوامل‌شان در دولت‌ها برای مهار اقتصاد جهانی در مواجهه با رکود مزمن به رشد بدهی‌محور (debt-driven growth)، سفته‌بازی مالی وحشیانه، غارت مالیه عمومی و انباشت نظامی سازمان‌دهی‌شده توسط دولت تکیه کرده‌اند. از آن‌جایی که خروجی‌های تخلیه سرمایه‌ی انباشته‌ی مازاد مدام کم‌تر می‌شود، باید با خشونت خروجی‌های جدیدی برای تخلیه‌ی این سرمایه ایجاد کرد.

اقتصاد سیاسی اسرائیل نمایان‌گر است. محاصره‌ی غزه و کرانه‌ی باختری شکلی از انباشت بدوی است که هدف آن باز کردن فضای جدید برای انباشت فراملی است. در اواخر اکتبر، با تشدید بمباران‌ غزه، اسرائیل اعطای مجوز به شرکت‌های انرژی فراملیتی برای اکتشاف گاز و نفت در سواحل مدیترانه را آغاز کرد که بخشی از برنامه‌اش برای تبدیل شدن به یک تولیدکننده‌ی گاز منطقه‌ای و قطب انرژی و هم‌چنین جای‌گزینی برای گاز روسیه در بازار اروپای غربی است. یکی از شرکت‌های املاک و مستغلات اسرائیلی که به شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین بدنام است، در ماه دسامبر (۲۰۲۳) آگهی ساخت خانه‌های لوکس در محله‌های بمباران‌شده‌ی غزه را منتشر کرد، در حالی که برخی دیگر از احیای پروژه کانال بن گوریون که از زمان پیشنهاد اولیه‌ی آن در دهه‌ی ۱۹۶۰ متوقف شده بود، صحبت کردند. این پروژه شامل ساخت جای‌گزینی برای کانال سوئز تحت مدیریت مصر است که از خلیج عقبه در سراسر صحرای نقب و غزه به سمت دریای مدیترانه را شامل می‌شود. تنها چیزی که مانع پروژه‌ی تازه اصلاح‌شده‌ی کانال می‌شود، حضور فلسطینی‌ها در غزه است.

اما پیش از این‌که نسل‌کشی تبدیل به گزینه شود دو اتفاق باید رخ می‌داد. ابتدا باید نقش کارگران فلسطینی در اقتصاد اسرائیل حل و فصل می‌شد. فاجعه (النكبة) ۱۹۴۸ که دولت یهود را تأسیس کرد، شامل اخراج خشونت‌آمیز فلسطینی‌ها و مصادره‌ی زمین‌هایشان، و هم‌چنین ادغام صدها هزار کارگر فلسطینی برای کار در مزارع، کارگاه‌های ساختمانی، صنایع، بخش مراقبت و سایر مشاغل خدماتی اسرائیلی و تبدیل کرانه‌ی باختری به بازار تسخیری (captive market) سرمایه‌داران اسرائیلی بود. این فضا نشان‌دهنده‌ی تنش بین انگیزه‌ی پاک‌سازی قومی دولت یهود و نیاز آن به نیروی کار ارزان و تقسیم کار مبتنی بر اتنیسیتی (ethnically demarcated labor) بود. اسرائیل از دهه‌ی ۱۹۹۰ شروع به حل تنش بین سلب مالکیت/ابراستثمار و سلب مالکیت/اخراج به نفع دومی کرد. تحرک فراملیتی نیروی کار و استخدام‌ آن‌ها، این امکان را برای سرمایه‌داران در سراسر جهان، از جمله اسرائیل، فراهم کرد تا بازارهای کار را مجددا سازمان‌دهی کنند و نیروهای کاری موقتی را به خدمت بگیرند که از حقوق اولیه محرومند و کنترل‌شان آسان است. به این ترتیب اسرائیل به تدریج نیروی کار مهاجر را جای‌گزین نیروی کار فلسطینی‌ کرده است.

اسرائیل سیاست «انسداد» خود را در ۱۹۹۳ و در پی انتفاضه‌ی اول اعمال کرد که به معنی مسدود و محصور کردن فلسطینیان در سرزمین‌های اشغالی، پاک‌سازی قومی و تشدید شهرک‌نشینی استعماری است. صدها هزار کارگر مهاجر از تایلند، چین، سریلانکا، هند، فیلیپین، شمال آفریقا، اروپای شرقی و جاهای دیگر اکنون در اقتصاد اسرائیل کار می‌کنند (حداقل ۳۰ شهروند تایلندی، ۴ فیلیپینی و ۱۰ نپالی در حمله‌ی حماس کشته شدند و تعدادی دیگر گروگان گرفته شدند). نیازی نیست تا کارگران مهاجر را تحت سیستم آپارتاید تحمیل‌شده بر فلسطینی‌ها قرار داد، چرا که وضعیت موقتی مهاجر بودن‌شان کنترل اجتماعی و سلب حقوق‌شان را به شکل موثرتری عملی می‌کند و در عین حال به این دلیل که آن‌ها خواستار بازگرداندن سرزمین‌های اشغالی نیستند و ادعای سیاسی ندارند. در پی حمله‌ی حماس در ۷ اکتبر، اسرائیل هزاران کارگر فلسطینی را اخراج کرد و به غزه فرستاد، در حالی که حدود ۱۰هزار کارگر خارجی کشاورزی از کشور گریختند، شرکت‌های ساختمانی اسرائیل از دولت خواستند تا مجوز استخدام ۱۰۰هزار کارگر هندی برای جای‌گزینی فلسطینی‌ها را صادر کند.

توده‌های فلسطینی‌ها از نیروی کار بشدت تحت کنترل‌ و فوق‌استثمارشده‌ برای سرمایه‌های اسرائیلی و فراملی، به انسان مازاد [surplus humanity] تبدیل شده‌اند که مانع دور جدیدی از گسترش سرمایه‌داری می‌شود. بدین‌ ترتیب، غزه به سمبلی قوی از فاجعه‌ی انسان مازاد در سرتاسر دنیا بدل شده‌ است. دهه‌ها جهانی‌سازی و نئولیبرالیسم توده‌های مردم را به زیستی حاشیه‌ای تنزل داده است. تکنولوژی‌های جدید برپایه‌ی هوش مصنوعی هم‌راه با آوارگی ناشی از تنش، فروپاشی اقتصادی و تغییرات اقلیمی، درجات مازاد بشری را به‌طرز فزاینده‌ای افزایش خواهد داد. سازمان بین‌المللی کار در اوایل قرن گزارش داد که یک‌سوم نیروهای کارْ مازاد (superfluous) شده‌اند. پژوهشی توسط آکادمی ملی علوم در آمریکا در ۲۰۲۰ پیش‌بینی کرد که به‌ازای هر یک‌ درجه‌ی سانتی‌گراد افزایش میانگین آب‌وهوای جهانی، یک‌میلیارد ‌نفر ناچار به ترک مکان‌های خود خواهند شد و گرمایی جان‌گداز را از سر خواهند گذراند.

اسرائیل محل بروز تنش میان نیازهای اقتصادی طبقات حاکم برای استثمار بیش از حد نیروی کار و نیازهای سیاسی ایشان برای خنثی‌ کردن قیام‌های فعلی و بالقوه انسان مازاد است. [در این شرایط است که] استراتژی‌های مهار طبقه‌ی حاکم بسیار مهم می‌شوند و مرز میان کشورها و حوزه‌های قضایی ملی به قلمروهای جنگی و نواحی مرگ بدل می‌شوند. فلسطین یکی از همین مناطق مرگ ــ یحتمل فاجعه‌بارترین منطقه ــ است، چرا که با اشغال، آپارتاید و پاک‌سازی قومی گره خورده است. با این‌ حال، ده‌ها هزار انسان در مرز ایالات ‌متحده و مکزیک و کریدورهای شمال آفریقا- خاورمیانه- اروپا و نواحی مرزی دیگر، میان انسانیت مازاد و قلمروهای انباشت شدید در اقتصاد جهانی، جان خود را از دست داده‌اند. تنها دو ماه قبل از حمله‌ی حماس، گزارش شد که گاردهای مرزی سعودی بدون اخطار و در کمال خونسردیْ به روی صدها مهاجر اتیوپیایی، که سعی داشتند به ۷۵۰هزار نفر از هم‌وطنان مشغول به کار خود در پادشاهی سعودی بپیوندند، تیراندازی کردند و بسیاری را کشتند.

دومین اقدامی که باید صورت پذیرد تا نسل‌کشی گزینه‌ای مطابق با الزامات انباشت سرمایه‌ی جهانی باشد، مجموعه‌ای جدید از توافقات سیاسی-دیپلماتیک برای ادغام مداومِ اقتصاد اسرائیل در اقتصاد خاورمیانه و جهان است. تهاجم و اشغال عراق توسط ایالات متحده در ۲۰۰۳، منجر به ایجاد منطقه‌ی تجارت آزاد عرب (شورای وحدت اقتصادی عرب) در ۱۹۹۷ و چندین توافق‌نامه‌ی دوجانبه و چندجانبه برای تجارت آزاد منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای شد. جهانی‌سازی در خاورمیانه با موجی از سرمایه‌گذاری‌های فراملیتی شرکتی و مالی در امور مالی، انرژی، فناوری پیش‌رفته، ساخت‌وساز، زیرساخت‌ها، مصرف‌ تجملی، گردش‌گری و دیگر خدمات هم‌راه بوده است. این سرمایه‌گذاری‌ها، با سرمایه‌های خلیج، شامل تریلیون‌ها دلار ثروت صندوق‌های ملی، هم‌راه با سرمایه‌‌هایی از سراسر جهان از اتحادیه اروپا و آمریکای شمالی تا آمریکای لاتین و آسیا انجام می‌شود. چین به شریک تجاری اصلی منطقه و سرمایه‌گذاری مهم در اسرائیل تبدیل شده. کریدور خاورمیانه-آسیا اکنون مجرای اصلی سرمایه‌ی جهانی است.

از طریق این جهانی‌سازی سرمایه‌داری، سرمایه‌ی اسرائیلی با سرمایه‌های سرتاسر خاورمیانه‌ ــ خودتنیده در چرخه‌ی انباشت جهانی ــ ادغام شده است. سرمایه‌داران اسرائیلی و سعودی منافع مشترک طبقاتی‌ای دارند که بر تضادهای سیاسی‌شان در مورد فلسطین می‌چربد. امروز دیگر ثابت شده که توافقات «منازعه اعراب و اسرائیل» چارچوب سیاسی-دیپلماتیک عقب‌مانده‌ای است که با ساختار اقتصادی سرمایه‌داری در حال ظهور جهانی هماهنگ نیست. در سال ۲۰۲۰ امارات متحد عربی و چندین کشور دیگر پیمان ابراهیم (Abraham Accords) را به قصد عادی‌سازی روابط میان دولت یهود و کشورهای عربی با اسرائیل امضا کردند. کمی پس از امضای این توافقنامه، صدها هزار گردش‌گر اسرائیلی هتل‌های دبی و جاهای دیگر را پر کردند، در حالی که گروه‌های سرمایه‌گذاری خلیج صدها میلیون دلار به اقتصاد اسرائیل سرازیر کردند. مهم‌ترین عامل هم‌گام کردن نظام دیپلماتیک-سیاسی با واقعیت اقتصادی [در منطقه]، عادی‌سازی [رابطه‌ی] عربستان و اسرائیل‌ بود.

اما فلسطینی‌ها جشن را برهم زدند. ثروت بادآورده از موج جدید سرمایه‌گذاری مالی در خاورمیانه، پس از عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و دولت‌های خلیج، قابل پیش‌بینی بود، سرمایه‌گذاری‌هایی که هم‌چون داربستْ نگه‌دارنده‌ی روابط عمیق‌تر و درهم‌تنیده‌تر منطقه‌ای از طریق گسترش سرمایه‌ی فراملی خواهد شد. مادامی‌ که فلسطینی‌ها مقاومت کنند، [روند] عادی‌سازی متوقف می‌ماند. دو هفته پس از جنگ غزه، شرکت‌های جهانی و نخبگان مالی که برای کنفرانس سالانه‌ی «داووس در صحرا» گردهم آمده بودند، نسبت به جنگ غزه و تنش‌های رو به رشد ژئوپلتیکی که در دنیا باعث ایجاد بی‌ثباتی مالی و رکود شده، ابراز نگرانی کردند.

بربریت چهره‌ی بحران سرمایه‌داری جهانی است

با این‌ حال، نقطه‌ی روشنی برای برخی از طبقات سرمایه‌دار فراملی در منطقه وجود دارد که کاملاً با نسل‌کشی هماهنگ است: انباشت نظامی و انباشت از طریق سرکوب. هرج‌ومرج سیاسی و بی‌ثباتی مزمن می‌تواند شرایطی کاملا مطلوب برای سرمایه ایجاد کند. جهنم‌دره‌های دیستوپیایی می‌توانند به میدان آزمایشی برای استراتژیست‌های سیاسی و شرکت‌‌های جنگی برای دور تازه‌ای از بازسازی فضایی (spatial) تبدیل شوند. اسرائیل نمود بارز اقتصاد جهانی جنگ است. در مرکز اقتصاد اسرائیلی مجموعه‌ای از فناوری‌های نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، نظارتی، و ضدتروریسم جهانی قرار دارد که از خشونت، درگیری و نابرابری‌های محلی، منطقه‌ای و جهانی تغذیه می‌کند. بزرگ‌ترین شرکت‌های این کشور به جنگ و درگیری در فلسطین، خاورمیانه و سراسر دنیا وابسته شده‌اند و به واسطه‌ی نفوذشان در نظام سیاسی دولت اسرائیل را به تنش هرچه بیش‌تر سوق می‌دهند.

هر درگیری جدید در جهان، امکان‌های تازه سودآوری برای مقابله با رکود ایجاد می‌کند. دور بی‌نهایتی از تخریب که به دنبال آن سودآوری بازسازی نه‌تنها برای صنعت تسلیحات، بلکه برای مهندسی، ساخت‌وساز، شرکت‌های تامین مرتبط، فناوری پیش‌رفته، انرژی و بخش‌های متعدد دیگر فراهم می‌آورد که همگی با مجموعه‌های مدیریت مالی سرمایه‌گذاری فراملی در مرکز اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند. این‌ها طوفان تخریب خلاقانه‌ است که رونق سریع بازسازی در پی آن می‌آید. سهام شرکت‌های نظامی و امنیتی در اوایل سال ۲۰۲۲ با حمله‌ی روسیه به اوکراین در ایالات متحده و اروپا افزایشی ناگهانی داشت، زیرا انتظار می‌رفت که هزینه‌های نظامی جهانی رشد تصاعدی داشته باشند. جنگ غزه به‌ واسطه‌ی سرازیر شدن میلیارها دلار از ایالات متحده و سایر دولت‌های غربی و فروشندگان تسلیحات بین‌المللی در اسرائیل محرک تازه‌ای برای انباشت نظامی فراهم می‌آورد. سفارش‌های دریافتی بزرگ‌ترین شرکت‌های تسلیحاتی جهانْ به رکوردهای بالایی رسیده. به قول یکی از مدیران مورگان استنلی (شرکت چندملیتی مالی و سرمایه‌گذاری) محاصره‌ی غزه «به نظر می‌رسد که کاملاً با محصولات ما مطابقت دارد.»

از آن‌جایی که اقتصاد جهانی عمیقاً به توسعه و استقرار سیستم‌های جنگ، کنترل اجتماعی و سرکوب به عنوان ابزاری برای کسب سود و تداوم انباشت سرمایه در مواجهه با رکود مزمن و اشباع بازارهای جهانی وابسته است، میان نیاز سیاسی به مهار انسانیت مازاد و نیاز اقتصادی به شکافتن خشونت‌آمیز فضاهای جدید برای انباشت هم‌گرایی وجود دارد. جنگ‌ها به لحاظ تاریخی محرک‌های اقتصادی مهمی بوده‌اند و در خدمت تخلیه‌ی سرمایه‌های مازاد انباشته بوده‌اند، اما اکنون با ظهور یک دولت پلیسی جهانی، چیز جدیدی از نظر کیفی در جریان است. محدودیت‌های رشد باید با فناوری‌های جدید مرگ و نابودی پشت سر گذاشته شوند. بحران سرمایه‌داری در بربریت جلوه می‌کند.

انباشت نظامی‌شده‌ در جهت کنترل و مهار افراد تحت‌ستم و به‌حاشیه‌رانده‌شده عمل می‌کند و هم‌زمان به حفظ انباشت سرمایه می‌پردازد و در هنگام مواجهه با بحرانْ شرایط مساعد بروز گرایش‌های سیاسی فاشیستی را فراهم می‌کند. در چارچوب سرمایه‌داری فراملیِ بحران‌زده، نسل‌کشی به‌اندازه‌ای سودآور می‌شود که ارتباط تنگاتنگی با ایجاد فرصت‌های جدید برای انباشت دارد که خود از طریق خشونت ممکن می‌شود. فلسطین به نمونه‌ی بارزی برای اجرای چنین پروژه‌ای در سطح وسیع‌تر جهانی تبدیل شده است، مکانی برای اعمال شکل‌های جدید قدرت استبدادی مطلقه‌ای که نیازی به مشروعیت سیاسی ندارد. این موضوعی است فراتر از فهم قدیمی استعمار یک‌جانشین [settler colonialism]؛ [آن‌چه در فلسطین رخ می‌دهد] چهره‌ی نظام سرمایه‌داری جهانی‌ای است که فقط می‌تواند از طریق خون‌ریزی، انسانیت‌زدایی، شکنجه و نابودی بازتولید شود.

بحران در حال درهم ‌شکستن نظام‌های سیاسی و تضعیف ثبات در همه‌جا است. مرکز فرو می‌پاشد. با فروپاشی مکانیسم‌های مورد‌ توافق سلطه، گروه‌های حاکم به استبداد، دیکتاتوری و فاشیسم روی می‌آورند. خطوط نبردی که در خاورمیانه جریان دارد بازتاب خطوط نبرد جهانی است. غزه زنگ خطری است که نشان می‌دهد نسل‌کشی ممکن است در دهه‌های آینده به ابزاری سیاسی برای حل تضاد لاینحل سرمایه بین سرمایه‌ی مازاد و انسان مازاد تبدیل شود. فروپاشی نظم هژمونیک در دوره‌های قبلی بحرانْ سرمایه‌داری جهانی را با بی‌ثباتی سیاسی، مبارزه‌های شدید طبقاتی و اجتماعی، جنگ‌ها و گسستگی‌های نظام بین‌المللی مستقر روبه‌رو کرد. جنگ داخلی اسپانیا در سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ و دیکتاتوری فاشیستی‌ای که نتیجه آن بود، مقدمه‌ی جنگ جهانی دوم، را به ‌یاد بیاوریم. آن‌چه در فلسطین رخ می‌دهد خطری برای آینده جهان است.

 

* مقاله‌ی حاضر ترجمه‌ای است از Gaza: A ghastly window into the crisis of global capitalism نوشته‌ی William I. Robinson and Hoai-An Nguyen که در این لینک یافته می‌شود.

 

یادداشت‌

[۱].‌ این یادداشت در تاریخ ۱۵ ژانویه‌ی ۲۰۲۴، یعنی پیش از رأی دادگاه نگاشته و منتشر شده است – م.

 

لینک کوتاه شده در سایت «نقد»: https://wp.me/p9vUft-3Xr

 
اسم
نظر ...