جمعه - ۰۷-۰۲-۱۴۰۳
فلاکت دین یک باره هم بیان و هم اعتراض علیه فلاکت واقعی است.دین آه آفریده ستم دیده،دل جهانی بی دل،و روح شرایط بی روح است.افیون توده هاست

شوراها

گرایش کمونیسم شورایی

نقش جنبش کارگران و مزدبگیران در تغییر بنیادی سیستم سرمایه‌داری در ایران (بخش 1)


علی برومند
05-09-2021
672 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :


نقش جنبش کارگران و مزدبگیران در تغییر بنیادی سیستم سرمایه‌داری در ایران (بخش 1)

 با چه روشی طبقه‌ی کارگر و مزدبگیران می توانند بر سرمایه‌داری غلبه کنند و پیروز شود؟

برای توضیح نقش طبقه‌ی کارگر و مزدبگیران در این تغییر و بر نمایاندن روش غلبه بر این سیستم، نیاز است کمی به علل و ریشه وضعیت موجود پرداخت. در شرایطی که بحران اقتصادی وسیاسی سیستم سرمایه‌داری جهانی سال 2008 پایان نیافته بود بحران ویروس کرونا به داد سیستم سرمایه‌داری رسید و کرونا به عنوان مقصر اصلی همه‌ی بی عدالتی‌های اجتماعی جلوه گر شد. دولت‌های سرمایه‌داری آگاهانه برای نجات این سیستم با تبلیغات مداوم و با گسترش وسیع  شوک‌های ترس و وحشت نئولیبرالیسم به وسیله‌ی میدیای خود، تا حدودی توانسته اند  فکر روزمره کارگران و مزدبگیران را به این ویروس کشنده متمرکز کنند و تمام نارسایی‌ها و ناتوانی‌های سیستم سرمایه‌داری و سیاستمداران بی لیاقت را بر گرده‌ی ویروس کرونا بیندازد و استثمار کار را ادامه  دهد. اما تاریخ مبارزه‌ی طبقاتی نشان داده است، که بحران‌های سیاسی و اقتصادی  سیستم سرمایه‌داری می تواند در تحولات خود دو وضعیت را بوجود آورد،  یکی اینکه جنبش‌های خودانگیخته کارگران و مزدبگیرانی که به میزانی از آگاهی برای رهایی خود رسیده باشند و در صدد تغییر این سیستم بر آیند جهت دار کند. مثل: کمون پاریس، عروج جنبش شورایی در روسیه 1905 و جنبش شورایی  کارگران روسیه در سال 1917« هرچند این جنبش نسبت به جمعیت روسیه در اقلیت محض بوده و تنها 5 در صد مردم روسیه را تشکیل می داده است»، جنبش شورایی 1918 آلمان، جنبش شورایی و خودگردانی 1936 اسپانیا، جنبش شورایی 1975-1974 در پرتغال بر علیه حکومت دیکتاتوری، فاشیستی  ژنرال سالازار، در ایران جنبش شورایی و خودگردانی کارگران و مزدبگیران در انقلاب شکست خورده‌ی 1357 ایران. در قرن اخیر برآمد جنبش‌های شورایی و اشغال کارخانه  تا به امروز که مختصر به این جنبش‌ها خواهم پرداخت. اما وجه دیگر این روند این است که کارگران از آگاهی خود رهایی برخوردار نشده و جهت عکس منافع دراز مدت خود را طی می کند مثل: به قدرت رسیدن فاشیست‌های آلمان، ایتالیا، و ژاپن و مثال‌های دیگری که که بیشتر بعد از جنگ جهانی دوم رخ داد و هنوز هم ادامه دارد یعنی اعتماد به سوسیال دموکراسی اروپا و اعتماد به احزاب و سازمان‌های سوسیال دموکراسی کشور‌های صنعتی. این روند نشان می دهد که کارگران و مزدبگیران هیچ خویشاوندی با احزاب فاشیستی و محافظه کار و سوسیال دموکرات‌های دو چهره و دو دوزه باز نداریم. روند مبارزه‌ی طبقاتی در تاریخ نشان داده است، که همه‌ی احزاب و سازمان‌های راست و چپ توانسته اند در مقاطع مختلف از ما کارگران سوءاستفاده کنند. به هر رو ما باید مواظب باشیم که این انحرافات می تواند تکرار شود. اما اتفاقاتی که در قرن حاضر بعضا به سود کارگران و مزدبگیران  بوجود آمده است را هم ضروریست که بررسی شود.

در شرایط فعلی وضعیت احزاب و سازمان‌های چپ همانند وضعیت سیستم سرمایه‌داری بحران زده است و با ریزش بدنه خود مواجه هستند یعنی در این شرایط  حتی کارآیی خود را برای سیستم سرمایه‌داری از دست داده اند. در واقع بخش باقیمانده‌ی این احزاب به حاشیه رفته اند. اما جنبش و تفکر شورایی، جنبش خود مدیریتی و خودگردانی در برخی از کشورهایی که درگیر بحران‌های سیاسی اقتصادی هستند ادامه‌یافت و اکنون هم این روند ادامه دارد. این جنبش‌ها خود زمینه‌های مثبتی را برای جنبش شورایی باز می کند.

امروزه روز ما در دنیایی نزدیک به بربریت سیستم سرمایه زندگی می کنیم اما هنوز شرایط بربریت بر همه‌ی جامعه حاکم نشده است. امروزه ما با بحرانی ترین وضعیت سیستم سرمایه‌داری مواجه هستیم، سیاست نئولیبرالیسم چهار نعل به تمام دستاوردهای تاریخ مبارزه طبقاتی کارگران و مزدبگیران حمله ور شده است، امروزه وضعیتی حاکم است که جنگ و خونریزی هر روز گستره‌ی وسیع تری به خود می گیرد، ناامنی شغلی، گسترش پیمانکاران و استثمار، پایین بودن سطح استاندارد زندگی برای اکثریت انسان‌های کارکن، عدم اطمینان به آینده به خصوص عدم اطمینان جوانان یعنی فرزندان ما به آینده ای بهتر، بیکاری وسیع  و طولانی مدت بدون حمایت و حق بیکاری و مجموعه ای از گرفتاری‌هایی که بر اثر بیکاری برای ما کارگران به وجود می آید. مجموعه‌ی این گرفتاری‌ها فقط مختص به طبقه‌ی  کارگر و مزدبگیران است. اما شرایط موجود را ما می توانیم  به سود خودمان تغییر داده و دست کارفرما و سرمایه‌داران را از ثروت که با نیروی کار ما انباشت شده کوتاه کرده و خود مدیریت کارخانه و یا مؤسسه را به عهده گیریم، همانطوری که شاید خیلی از همکار‌ها اطلاع دارند در کشور‌های آمریکای جنوبی این اتفاق افتاد. 

تفکر شورایی:

زمینه‌های کاربرد عملی و شکل گیری تفکر شورایی، خودگردانی یا خود مدیریتی، دموکراسی مستقیم و پی بردن به خرد جمعی از سوی کارگران و مزدبگیران به مرور زمانی آشکار می شود« با توجه به اینکه  جنبش خودانگیخته‌ی کارگران و مزدبگیران یک باره  وغریزی و یا از آسمان نازل نمی شود، بلکه در یک روند تجربی و عمل مبارزاتی کسب می شود »  که جامعه‌ی سرمایه‌داری دچار بحرانهای کوتاه و یا بلند مدت شده و جنبش‌های خودانگیخته‌ی کارگران و مزدبگیران برای به دست آوردن مطالبات خود ابتدا به اعتراض، اعتصاب، تظاهرات و در قدم بعدی دست به اشغال کارخانه‌ها و مؤسساتی می زنند که سرمایه‌داران یا آن را به حال خود رها کرده و یا دستمزد و مطالبات کارگران را پرداخت نکرده اند. این وضعیت در انقلاب شکست خورده 57 ایران همچنین در بخش‌ها و شاخه‌های صنعتی مختلفی از کارخانه‌ها و مؤسسات به خصوص در تهران و شهرهای صنعتی دیگر اتفاق افتاد. بعنوان مثال در قرن 21 یعنی در بحران مالی سال 2000-2001  اشغال کارخانه‌ها و مؤسسات در آرژانتین شروع شد که به‌یک بحران سیاسی اقتصادی تبدیل گردید. این روند به اروگوئه، برزیل و ونزوئلا کشیده شد. البته  ونزوئلا دچار بحران عمیق مثل برزیل و آرژانتین نشده بود، بلکه سرمایه‌داران سرمایه‌های خود را از ونزوئلا خارج می کردند و کارخانه‌ها و مؤسسات به حال خود رها و فرار می کردند. از بحران مالی سال 2001 و ادامه‌ی بحران در 2008 تا سال 2018 در آرژانتین 400 کارخانه و مؤسسه در اشغال کارگران و مزدبگیران باقی مانده که به صورت خود مدیریتی، بخشاً بصورت تعاونی اداره می شود. در برزیل 72 کارخانه و مؤسسه، در اروگوئه 22 کارخانه و مؤسسه، در ونزوئلا 80 کارخانه و مؤسسه و همچنین این روند در کشورهای آمریکا و اروپا گسترش یافت. در اینجا نشان می دهد که کارگران و مزدبگیران بدون وجود سرمایه‌داران خود می توانند به وضعیت بلاتکلیفی کارخانه‌ها و مؤسسات سامان اقتصادی و سیاسی دهند و حتی به تولید محصولات بیشتر و سالم تری بپردازند. در روند خود مدیریتی کارگری تجارب مختلفی بدست آمده است، اینکه کارگران و مزدبگیران با حرکت خود انگیخته‌ی خود درانتظار فراخوان سندیکا‌ها، اتحادیه‌ها و احزاب و سازمان‌های چپ نماندند و خود با شناخت و تجربه‌ی خود  تا جایی که توان داشتند و شرایط مناسب بود، به تسخیر کارخانه‌ها و مؤسسات پرداخته، خود گردانی، خود مدیریتی و دموکراسی از پایین  را در کارخانه‌ها و مؤسساتی که در اختیار داشتند عملی می ساختند. کارگران و مزدبگیران، با تسخیر جمعی کارخانه‌ها و مؤسسات و تصمیمات جمعی هر روز و یا یک بار درهفته مجمع عمومی مشترک برای پیش برد مطالبات جمعی کارگران و مزدبگیران تحولات جالبی از نظر روانی، منش جمعی و روابط اجتماعی بین کارگران و مزدگیران بوجود می آید، که پایه‌های بنیادی تفکر شورایی است و از سویی برای دنیای سوسیالیسم تجربه‌ی با ارزشی در آینده‌ی کارگران و مزدبگیران خواهد بود. یکی دیگر از تجارب کارگران در روند بحران این بوده که توانسته اند با اشغال کارخانه‌ها و مؤسسات، شوراهای کارگری، کنترل کارگری، مدیریت کارگری و تعاونی کارگری را برای تامین زندگی روزمره‌ی خود و جلوگیری از بیکاری و ... تشکیل دهند، هر چند در شرکت و یا کارخانه ای که به صورت تعاونی اداره می شود، دراین کارخانه‌ها و مؤسسات، ساختار سلسله مراتبی مثل هیئت مدیره، مدیرعامل، رئیس، استادکار و یا سرکارگر خبری نیست و برخلاف گذشته که شرکت بدون سازمانیابی سلسله مراتبی، بدون هیئت مدیره، استاد کار و سرکارگر غیر قابل تصور بود، در سازمانیابی  شورایی و خود مدیریتی و دموکراسی کارگری از پایین، با خرد و تصمیمات جمعی  محصولات تولید و به فروش می رسد. اما باید توجه داشت که  کارخانه‌ها و مؤسساتی که به شکل تعاونی کارگری خودگردانی می شوند وبا مدیریت کارگران و مزدبگیران هدایت می شوند، اما در مدل وروش تعاونی‌های کارگری، مالکیت  بر ابزار و وسایل تولید از سرمایه‌داری دولتی  و یا خصوصی  خلع ید می شود و کارگران را سهام دار اصلی شرکت کرده و کما کان کار مزدی، انباشت سرمایه برای اجیرکردن ادامه پیدا می کند. این شیوه‌ی خلع ید در دراز مدت رقابت بازار سرمایه‌داری را مجدداً احیا و دامن خواهد زد. در صورتیکه تفکر شورایی ضد سرمایه‌داری فرق اساسی با تفکر تعاونی‌های کارگری دارد. تعاونی کارگری بر این تئوری بنا نهاده شده است: « کارخانه و یا مؤسسه را اشغال کنیم، تولید محصول کنیم و سودش را بین خودمان تقسیم کنیم» تفکر شورای ضد سرمایه‌داری از این تنگ نگری فراتر می رود و به جهان وطنی می اندیشد. تفکر شورایی در ابتدا نه به آزادی کارگران و مزدبگیران از کار مزدی یک کارخانه یا یک مؤسسه، بلکه به رفع کارمزدی کارگران و مزدبگیران یک جامعه و در ادامه جهان از زیر یوغ سرمایه می اندیشد. طبیعی است که در یک بحران سیاسی اقتصادی یک کشور شیوه‌های مبارزه و سازمانیابی مختلفی وارد جنبش می شود و ما کارگران برای رهایی خود فقط به تفکر شورایی ضد سرمایه‌داری نیاز داریم که هم خود را از بند کار مزدی رها کنیم و هم جامعه را از روابط  و سنن کهن و دست و پا گیر اسطوره‌ها رها سازیم. 

 

با چه روشی طبقه‌ی کارگر و مزدبگیران می توانند بر سرمایه‌داری غلبه کنند و پیروز شود؟

این سوالی است که حدوداً ازدوقرن پیش تاکنون در برابر جنبش کارگری قرار دارد. امروزه قیمت حداقل دستمزد آنقدر پایین نگه داشته می شود که مزدبگیران را وادار به مبارزه می کند. تازه این حد اقل دستمزد بدون اعتصاب و رویارویی با سرمایه‌داران پرداخت نمی شود. شاید بدانیم که یکی ازروش‌های اولیه ای که طبقه‌ی کارگر به عنوان راه کار در مبارزه با سرمایه‌دار به کار می برد، تشکیل مجمع عمومی، اعتصاب و اعتراض است. روند مبارزه بین کار و سرمایه تضاد این دو را آشکار تر کرده و باعث جدال طبقاتی می شود. در بدو این جدال، طبقه‌ی کارگر توانست اتحادیه‌ها و سندیکاهای خود را تشکیل دهد این سازمان‌ها در اواسط قرن 19 و اوایل قرن 20  گاهاً توانستند وظیفه‌ی مبارزه‌ی طبقاتی را دنبال کنند. اما زمانی که سیستم سرمایه‌داری در برخی از کشور‌ها تثبیت شد، رهبران اتحادیه‌های کارگری و سندیکاها، برای بقای خودشان  مبارزه‌ی طبقاتی را کنار گذاشته  و خود را با سرمایه‌داری همسو کرده و شیوه‌ی رفرم را در پیش گرفتند و بیشتر حربه‌ی چانه زنی را فرا گرفتند. مبارزات جنبش کارگری سالها طول خواهد کشید، که بتواند این سازمان‌ها را دور بزند. برای روشن شدن قضایا کمی به عقب برمی گردیم:  قبل از جنبش چارتیست‌ها، جنبش کارگری لودیست‌ها در تعیین تکلیف مطالبات کارگری مبارزه می کردند. به باور من لودیست‌ها به عنوان یک جنبش ضد سرمایه‌داری مطرح شدند. در آن زمان هنوز انقلاب صنعتی در انگلستان گسترش پیدا نکرده بود و کارگران برای بدست آوردن مطالبات خود سرمایه‌داران را با اعتصاب و اعتراضات خود غافل گیر کرده و تولید را متوقف و کارفرما را مجبور به پرداخت مطالبات خود می کردند، اگر سرمایه‌داران در پرداخت مطالباتشان بی اعتنایی می کردند دست به تخریب ابزارو وسائل تولید می زدند. این وضعیت در کارخانه‌ها و کارگاه‌های سراسر انگلستان حاکم بود اما برای جلوگیری و سرکوب اعتراضات کارگری قانونی به نام قانون 1800 در پارلمان تصویب شد و اعتراضات و اعتصابات کارگران را ممنوع اعلام کرد. اما مبارزه‌ی طبقاتی جنبش کارگری به اشکال مختلف ادامه داشت تا اینکه در سال 1824 دولت سرمایه‌داری انگلستان بر اثر فشار جنبش کارگری این قانون را لغو کرد، که بعد از این وضعیت چارتیست‌ها که بخشی از جنبش رفرمیستی کارگری در انگلستان را شامل می شدند توانستند جایگاه واقعی مبارزه‌ی طبقاتی را با مبارزه‌ی فرمیستی تغییر داده و عروج و رشد سندیکاها و اتحادیه‌های چانه زن را رقم زنند. بعد از انگلستان اولین جنبش کارگری ضد سرمایه‌داری فرانسه در سال 1831 با خیزش بافندگان در شهر لیون شروع شد. کارگران بافنده‌ی لیون در فاصله‌ی سه سال دو بار علیه سیستم سرمایه‌دارای و نظام سیاسی فرانسه شورش کرد و به پا خواست. بار اول در نتیجه‌ی عدم پایبندی کارفرما‌ها به تعیین حداقل دستمزد صورت گرفت. کارگران بافنده می دانستند که حداقل دستمزد رقابت میان کارگران را شدیداً کاهش می دهد، از این جهت کارگران بافنده  و همراه با آنان کارگران و پیشه‌وران برخی شاخه‌های دیگر از صنایع شهر لیون و اطراف شهر، دست به اسلحه بردند و شهر را برای یک هفته به دست گرفتند که در این درگیری تعداد زیادی از کارگران و نیروهای پلیس  کشته شدند. باید توجه داشت که در حین یک هفته‌ی تسخیر شهر لیون و بعد از آن، جو شهر لیون و شهرهای اطراف آن کلاً تغییر کرده بود،  مردم در مورد پیروزی به بحث دخالتگری می پرداختند، جو منطقه به کلی سیاسی شده بود و تاثیر مثبتی از نظر سیاسی طبقاتی در منطقه و کل کارگران فرانسه داشته است. اما به دلیل اینکه جنبش سراسری نشد، دولت فرانسه توانست سرکوبش کند. 

 در همین دوره شورش کارگران نساج آلمان درماه یونی تابستان ۱۸۴۴ منطقهٔ شلیزیه  Schlesie واقع در لهستان کنونی، دست به شورش بر علیه کارخانه داران و کارفرمایان زدند. این اولین شورش بخشی از جنبش طبقه‌ی کارگر آلمان است که مستقیماً سرمایه‌داران را هدف قرار داد و یک جنبش ضد سرمایه‌داری بود. دریونی 1844، نزدیک به ۵۰۰۰ کارگر نساج منطقه‌ی شلیزیه ماشین‌ها را در کارخانه‌ها و کارگاه‌ها هدف قراردادند و شکستند، و بعداً در روند مبارزات خود به خانه‌ها واملاک کارخانه داران و مغازه‌ها حمله کرده و اموالشان را که از دستمزد پرداخت نشده‌ی کارگران انباشت شده بود باز پس گرفته و بین خودشان تقسیم کردند. در ابتدا کارخانه داران و سیاستمداران وقت با ترفندها و حیله‌های ضد کارگری برای آرام کردن کارگران، بین آنها غذا توزیع  کردند، اما همزمان ارتش را برای سرکوبی کارگران از وقوع  شورش با خبر می کردند. ارتش پروس به سرعت وارد عمل شد و شورش را به خاک و خون کشید و سرکوب و عده‌ی زیادی از رهبران شورشیان دستگیر شدند. از دهه‌ی 20 و دهه 40 شورش‌های مختلفی اما منفرد و جداگانه در اروپا و به خصوص انگلستان، فرانسه و آلمان راه افتاد که شدیداً به وسیله نظامیان این دولت‌ها سرکوب شدند. قبل از سرکوب‌ها جنبش رفرمیستی کارگری کمتر شانس رشد و برآمد داشت، اما بعد از سرکوبی جنبش کارگران ضد سرمایه‌داری، رفرمیسم توانست زمینه را برای پارلمانتاریسم، سندیکالیسم و اتحادیه‌های چانه زن از یک سو و از سویی پای احزاب چپ و راست رفرمیست را به پارلمان بورژوازی به عنوان نمایندگان سیاسی طبقه‌ی کارگر باز کند. بر بستر این واقعیات، بخشاً جنبش‌های خودانگیخته‌ی کارگری و مزدبگیران سعی کردند با آلترناتیو تفکر شورایی ضد سرمایه‌داری راه خود را از رفرمیسم جدا کند. در واقع جنبش‌های ضد سرمایه‌داری که که در بالا یاد آوری شد، زمینه ساز جنبش شورایی مثل کمون پاریس و بعدها در کشورهایی مثل روسیه 1917، آلمان 1918-1919 جنبش شورایی اوج گرفت و تغییرات کوتاه مدتی در این کشور‌ها بوجود آورد. 

 کمون پاریس مهم ترین روش تفکر شورایی ضد سرمایه‌داری ای بود که طبقه‌ی کارگر در روند مبارزه خود شیوه‌ی غلبه بر سرمایه‌داری را یاد گرفت. نباید دور رفت، که تئوری چگونگی غلبه  طبقه‌ی کارگر بر سرمایه‌دار برای مارکس هم با کمون پاریس استحکام بیشتری به خود گرفت.

حال ما با تفکر شوراهای ضد سرمایه‌داری چگونه می توانیم  به راه کارهای تغییر جامعه فکرکرده و جامعه را تغییر دهیم. آیا مطرح کردن مطالباتی مثل تعیین حداقل دستمزد و مبارزه برای اضافه دستمزد، مبارزه برای کوتاه کردن ساعت کار روزانه سهمی در تغییر اساسی کار مزدی در جوامع سرمایه‌داری را دارند؟ اگر جواب برخی آری است، این تغییر را توضیح دهند. سوال من کارگر این است، که چرا بیش از یک قرن واندی است که روند چانه زنی یا معامله ای که بین اتحادیه‌های کارگری و اتحادیه‌ی کارفرمایان و یا دولت سرمایه‌داری همچنان ادامه دارد، ما شاهد تغییرات اساسی در زندگی و معیشت کارگران و مزدبگیران نیستیم؟ به هرحال فعالین جنبش کارگری نباید فراموش کنند، که مبارزه برای "بهبود زندگی کارگران در چارچوب سیستم سرمایه‌داری" هرچند یک مبارزه  برای زندگی بهتر است، اما شیوه‌ی استثمار و بهره کشی از کارگران و مزدبگیران را نه اینکه از بین نمی برد، بلکه نگاه کارگران و مزدبگیران را به سیستم سرمایه‌داری خوش بین می کند. برای ما کارگران و مزدبگیران روشن است، که نحوه‌ی فکری چانه زنی و معامله گری با سرمایه‌داران به رابطه‌ی استثماری کار و سرمایه  قانونیت می بخشد. لازم به یادآوری است که جنبش کارگران و مزدبگیران کشورهای صنعتی و در حال توسعه  توانسته است اضافه  دستمزد و حداقل دستمزد را به سرمایه‌داران تحمیل کند و سطح استاندارد زندگی خود را بهبود ببخشند اما در عوض به توهم اکثر کارگران و مزدبگیران به رفرمیست‌ها  دامن زده است و بیش از یک قرن است که فروش نیروی کار و کارمزدی به قوت خود باقی است و کارگران و مزدبگیران مجبورند که نیروی کار خود را نازل و با قیمتی که به سرمایه‌داران لطمه وارد نشود بفروشند. تاریخ مبارزات رفرمیستی سندیکالیستی و اتحادیه‌های کارگران و مزدبگیران این جوامع و بخصوص جامعه‌ی ایران شاهد این وضعیت هستند. 

سیستم فکری چانه زنی و تعیین و تکلیف کردن برای طبقه‌ی کارگر و مزدبگیران را، اتحادیه‌های کارگری و سندیکاهای کشورهای صنعتی هم همچنین مثل میزگردهای هرساله‌ی رفرمیست‌های ایران تعیین حداقل دستمزد را برای حفظ سیستم سرمایه‌داری اعلام می کنند و چپ‌های سنتی این  کشور‌ها با کمی بالا و پایین کردن حداقل دستمزد، آن را به فال نیک می گیرند و از این نوع تعرفه بعنوان برد مبارزه‌ی طبقاتی مزدبگیران نام  برده و سخن می گویند. اگر جنبش کارگران و مزدبگیران و فعالان آن هر ساله و طبق معمول سعی و کوشش و انرژی خود را فقط در رابطه با اضافه دستمزد، حداقل دستمزد و یا مواردی که بنیادن موجب تغییر بنیادی در قانون سودبری سرمایه‌دارها نباشد و از سویی موجب تاثیر ریشه ای در زندگی کارگران و مزدبگیران هم نشود، مبارزه شان فقط به حکم حفظ جامعه سرمایه‌داری و استثمار دائمی خود و دیگر مزدبگیران خواهد بود، البته لازم به یادآوری است که از جنبش کارگری در تاریخ مبارزات خود موضوعات مهمی را مثل پایین آوردن ساعات کار و بخش سلامت( تحمیل بیمه‌های کاری و بهبود شرایط کار) توانسته حرکت بنیادی تری پیش ببرد و مخصوصاً کاهش ساعات کار و نفی اضافه کاری، تعطیلات پایان هفته و تعطیلی روز کارگر تاثیر ریشه ای تری در گرایش نزولی سود سرمایه‌دارد و بخشی از مبارزه‌ی ضد سرمایه‌داری کارگران و مزدبگیران می باشد. تاریخ جنبش کارگری شاهد وضعیت کنونی این جنبش است، که ما بیش از دویست سال مبارزات رفرمیستی هنوز هم برای تعیین حداقل دستمزد، حق مسکن، حق اولاد و هزینه‌های دیگر خانواده‌های کارگران و مزدبگیران فریاد می زنیم. دلیل این وضعیت این است که بازار سرمایه‌داری یک بازار لگام گسیخته است و به فردای توافق با کارفرما بر سر اضافه دستمزد بيشتر، تعیین حداقل دستمزد بیشتر، حق مسکن و .... بلافاصله بعد از بالا رفتن دستمزدها، قیمت کالاهای ضروری کارگران و مزدبگیران گرانتر و کلاً هزینه‌ی زندگی نه اینکه نسبت به تورم موجود، بلکه قیمت اجناس و مواد ضروری زندگی مردم بخصوص در جامعه ای مثل ایران و یا جوامعی که با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند چندین درصد بالا می رود و نتیجه این می شود، که کارمزدی و استثمار کار کماکان ادامه می یابد و جیب کارگران و مزدبگیران خالی و خالی تر می شود، و با تعرفه‌ی هر ساله‌ی اینچنینی تامین ارزش اضافی و ثروت اندوزی و انباشت سرمایه‌داران کماکان ادامه می یابد، در صورتی که در مجموع سود سرمایه بیشترو بیشتر خواهد شد و فاصله‌ی طبقاتی عمیق تر از قبل می شود. سؤال برای ما کارگران و مزدبگیران و فعالان کارگری این است که آیا ما باید با همین وضعیتی که شرح داده شد کنار بیاییم و ادامه دهیم؟ یا اینکه مبارزه‌ی طبقاتی طبقه‌ی کارگر و مزدبگیران نیاز به سازمان واقعی خود یعنی شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه‌داری را دارد که هیچ گونه آشتی طلبی را با استثمارگران و سرمایه‌داران نداشته باشد. واقعیت این است که  اتحادیه‌های کارگری و سندیکاهایی که قانونی و با اجازه‌ی قوانین سرمایه‌داری خود را سازمان داده اند اجزایی از سیستم سرمایه‌داری می باشد، و چنانکه فعالیت‌های تاریخی آن‌ها نشان می دهد که این نوع از سازمان‌ها بیشتر در صدد پیدا کردن راه حلی هستند، که تعادلی بین رابطه‌ی کار و سرمایه بوجود آورند، دلیلش هم روشن است زیرا این سازمان‌ها سازمان‌های ضد سرمایه‌داری نیستند و با بالارفتن مبارزات ضد سرمایه‌داری به وسیله‌ی جنبش شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه و خود سالار، جایگاه ویژه ای برای ریزه خواران و حافظان سرمایه باقی نمی ماند. روشن است، که هدف بنیادین کارگران و مزدبگیران این است که هیچ سیستم استثماری، یا دولت اقتدارگرایی، نباید بخشی از کار اضافی کارگران را بصورت ارزش اضافی و یا سود به جیب بزند و یا اینکه بصورت ابزار تولید به تملک خود درآورد. ما نمی خواهیم اجازه دهیم، که آنچه را که خودمان چه ازطریق تولید یدی و چه از طریق تولید فکر بار می آوریم، به مالکیت سرمایه‌داران درآید، ما کارکنان و تولیدگران فکری و یدی می خواهیم خودمان آنچه را که تولید می کنیم  بدست خودمان سازمانیابی و توزیع گردد. در ضمن ما نمی خواهیم اموال کسی را که با زحمت  و بدون اجیر کردن کارگر برای ادامه‌ی زندگی اش جمع کرده است بگیریم. ما ابزار و وسایل تولیدی که نتیجه‌ی دسترنج کارگران و مزدبگیران است و به عنوان سرمایه در دست مالکان، سرمایه‌داران، بانکها و کارخانه دارها، زمیندار‌ها و دولت سرمایه‌داری انباشت شده است را پس گرفته و به مالک اصلی اش یعنی جامعه و اجتماع انسانهای کارکن برمی گردانیم. این امر مهم فقط از طریق سازمان سراسری شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه‌داری که به نحوه‌ی خودگردانی و یا خود رهایی و دموکراسی مستقیم اداره می شود امکان پذیر است. لازم و ضروری است، که ما کارگران و مزدبگیران برای دوستان روشنفکری که در احزاب و سازمان‌های چپ متمرکز هستند و یا بصورت فردی فعالیت می کنند روشن کنیم، که ما کارگران و مزدبگیران نمی خواهیم تدریجاً سرمایه‌داری را با مبارزه‌ی رفرمیستی یا از طریق پارلمان"نابود و از بین ببریم". ما امروز و همین الآن می خواهیم سرمایه‌دار‌ها و مالکان ابزار و وسایل تولید را به سود اجتماع خلع ید کنیم، ما همین الآن می خواهیم که از زیر بار استثمار رها شویم، ما همین الآن می خواهیم که کار مزدی از بین برود و ما همین الآن این سیستم را نمی خواهیم و به مبارزه برای نابودیش ادامه خواهیم داد. پس خیر خواهی اتان را کنار بگذارید و ما را در مبارزات رادیکال و ضد سرمایه‌داری مان حمایت کنید، ما را در ایجاد شوراهای کارگری ضد سرمایه‌داری همراهی کنید و نظرات مان را تبلیغ و ترویج کنید. باور کنید هیچ کارگری با داشتن بهترین استانداردهای زندگی در سیستم  موجود نمی خواهد به کار مزدی ادامه دهد و آقابالاسر داشته باشد. این‌ها آرزوهایی است که در اولین روز فروش نیروی کار کارگر به سرمایه‌دار در درونمان بوده و برایش مبارزه می کنیم. 

رفقا من در مطب بعدی سعی می کنم که سازمان یابی سراسری شوراهای ضد سرمایه‌داری کارگران و مزدبگیران را از دموکراسی پایه ای تا کنگره اجتماعی شوراهای سراسری کارگران و مزدبگیران را که برگرفته از تجارب کارگران و مزدبگیران ایران و بخشی از مبارزات جهانی کارگران است توضیح دهم. با سپاس

 

زنده باد شوراهای ضد سرمایه‌داری و سراسری کارگران و مزدبگیران

نابود باد سیستم سرمایه‌داری و حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی

13 شهریور 1400

04.09.2021

علی برومند

 

اسم
نظر ...