پنجشنبه - ۲۰-۰۲-۱۴۰۳
فلاکت دین یک باره هم بیان و هم اعتراض علیه فلاکت واقعی است.دین آه آفریده ستم دیده،دل جهانی بی دل،و روح شرایط بی روح است.افیون توده هاست

شوراها

گرایش کمونیسم شورایی

واکنشی پرولتری اما اپورتونیستی به انحطاط کمینترن


وینسنت
11-02-2024
294 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :


واکنشی پرولتری اما اپورتونیستی به انحطاط کمینترن

نویسنده:وینسنت

برگردان:کاوه دادگری

ارسال شده توسط ICC online در 4 فوریه 2024

 

در 15 اکتبر 1923، 46 نفر از اعضای حزب بلشویک نامه ای محرمانه به دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب فرستادند و از جمله، خفقان بوروکراتیک زندگی داخلی در حزب را محکوم کردند. بنابراین، «پلاتفرم 46»[1] تولد اپوزیسیون چپ را با تروتسکی به عنوان رهبر آن اعلام کرد.

بنا به ادعای تروتسکیست ها ریشه‌های گروه‌های تروتسکیست به اپوزیسیون چپ برمی‌گردد که در سال 1938 انترناسیونال چهارم را به وجود آورد.

با این حال، آنها به طور کلی مناسب ندیده اند که این سالگرد را جشن بگیرند و در مورد وابستگی ادعایی خود بسیار محتاطانه عمل کرده اند. با تمام این اوصاف، پیوندی که آنها بین خود و انقلابیون دهه 1920 می‌کشیدند (و همیشه کشیده اند) به‌عنوان اصول ثابت سیاسی نشان داده می شود که موج انقلابی 17-23 ترسیم آنها را ممکن ساخته بود و«خطاهای» جنبش کارگری آن زمان را مشروط می کرد. بعلاوه، همین مواضع نادرست بود که بستری برای مواضع بنیادین «تروتسکیسم» بود که از زمان جنگ جهانی دوم به‌عنوان تأیید «چپ» سیاست‌های دولت بورژوایی علیه طبقه کارگر عمل کرد.

 

پیامدهای فاجعه بار عقب نشینی انقلاب برای انترناسیونال کمونیستی

شکست خونین پرولتاریا ابتدا در آلمان و سپس در مجارستان در سال 1919، فراز و فرود موج انقلابی بود که در اکتبر 1917 در روسیه به وجود آمد.این امر با کاهش مبارزات در سراسر جهان و انزوای فزاینده انقلاب در روسیه همراه شد.این وضعیت بر انترناسیونال کمونیست (انترناسیونال کمونیستی) و حزب بلشویک سنگینی می‌کرد، که با انقیاد شوراها به حزب شروع به اتخاذ تدابیری مخالف منافع طبقه کارگر کرد. ثبت نام کارگران در اتحادیه‌ها و امضاء معاهده راپالو [2] و سرکوب خونین مبارزات کارگران (کرونشتات، پتروگراد 1921)از این قرار بود.اتخاذ این سیاست‌ها فقط شکست انقلابی را که خود بیانگر آن بودند تسریع کرد و واکنش‌های چپ را هم در انترناسیونال کمونیستی هم در حزب بلشویک برانگیخت.در سومین کنگره انترناسیونال (1921)، چپ آلمان-هلند، که در KAPD گرد هم آمده بودند، بازگشت پارلمان گرایی و اتحادیه گرایی را به عنوان انحراف از مواضع اتخاذ شده در کنگره اول در مارس 1919 محکوم کردند.همچنین در این کنگره بود که «چپ ایتالیایی» به شدت در برابر سیاست غیراصولی اتحاد با «مرکزگراها» و تغییر وضعیت حزب کمونیست با ورود توده ای فراکسیونی از سوسیال دموکراسی به داخل آن واکنش نشان داد.

واکنش پرولتری به انحطاط انترناسیونال کمونیستی

اما در خود روسیه بود که اولین مخالفت ظاهر شد. در اوایل سال 1918،نقد کمونیست ، که توسط بوخارین، اوسپنسکی و رادک تأسیس شد، به حزب در مورد خطر اتخاذ سیاست سرمایه داری دولتی هشدار داد.بین سالهای 1919 و 1921، چندین گروه ('سانترالیسم دموکراتیک'، 'اپوزیسیون کارگری') نیز به افزایش بوروکراسی در حزب و تمرکز فزاینده قدرت تصمیم گیری در دستان اقلیت واکنش نشان دادند.اما پیگیرترین واکنش به روند اپورتونیستی حزب بلشویک، «گروه کارگری» مياسنيکوف بود که این واقعیت را محکوم کرد که حزب به تدریج منافع انقلاب جهانی را قربانی منافع دولت روسیه می کند.تمام این گرایشات قاطعانه پرولتاریایی منتظر تروتسکی و اپوزیسیون چپ برای دفاع از انقلاب و انترناسیونال کمونیستی نبودند.در واقع، تنها پس از فروپاشی سیاسی انترناسیونال کمونیستی در آلمان در سال 1923 و در بلغارستان در سال 1924 بود که جریان موسوم به 'اپوزیسیون چپ' در درون حزب بلشویک و به طور دقیق تر در رده های رهبری آن شکل گرفت.معنای مبارزه آن را می توان در شعار آن ها خلاصه کرد: «مرگ بر کولاک، نپ من، بوروکرات». به عبارت دیگر، مسئله حمله هم به سیاست بین طبقاتی «غنای خود را در روستا فراهم کنید» مورد حمایت بوخارین بود و هم به بوروکراسی افسارگسیخته حزب و روشهای آن.در سطح بین المللی، انتقادات مخالفان بر تشکیل کمیته انگلیس و روسیه و سیاست انترناسیونال کمونیستی در انقلاب چین متمرکز بود. اما در واقع، همه این پرسش‌ها را می‌توان در یک مبارزه خلاصه کرد، مبارزه دفاع از انقلاب پرولتری در برابر نظریه «سوسیالیسم در یک کشور». به عبارت دیگر، مبارزه برای دفاع از منافع پرولتاریای جهانی در برابر سیاست های ملی گرایانه بوروکراسی استالینیستی.

بنابراین اپوزیسیون چپ در روسیه به عنوان واکنش پرولتاریا به اثرات فاجعه بار ضد انقلاب متولد شد.

اما ظهور دیرهنگام آن بر تفکر و مبارزه اش سنگینی می کرد. ثابت کرد که قادر به درک ماهیت واقعی پدیده استالینیستی و بوروکراتیک نیست، همانطور که در توهمات مربوط به ماهیت طبقاتی کارگری دولت روسیه گرفتار شده بود.در نتیجه، ضمن انتقاد از سیاست‌های استالین، فعالانه از انقیاد طبقه کارگر از طریق نظامی‌سازی نیروی کار تحت حمایت اتحادیه‌های کارگری حمایت کرد و حتی از سرمایه‌داری دولتی از طریق صنعتی‌سازی شتابان پشتیبانی نمود.

حزب بلشویک که نمی توانست از تناقضات حزب بلشویک در دفاع از «میهن شوروی» بگذرد، از این رو نتوانست مبارزه قاطع و منسجمی را علیه انحطاط انقلاب انجام دهد و همیشه در سطح پایین تر از اپوزیسیون پرولتاریایی پس از 1918 ظهور کرد باقی ماند. از سال 1928 به بعد، تعداد بیشتری از اعضای اپوزیسیون تحت سرکوب استالینیستی قرار گرفتند. آنها توسط استالینیست ها شکار و به قتل رسیدند. تروتسکی خود از اتحاد جماهیر شوروی اخراج شد.

اپوزیسیون چپ بین المللی اشتباهات انترناسیونال کمونیستی را تکرار می کند

در بخش‌های دیگر انترناسیونال کمونیستی، گرایش‌هایی در مخالفت با سیاست ضدانقلابی فزاینده انترناسیونال کمونیستی ظهور کرد. از سال 1929 به بعد، به تحریک تروتسکی گروهی پیرامون وی تشکیل شد که نام «اپوزیسیون چپ بین‌المللی» (اپوزیسیون چپ بین المللی) را به خود اختصاص داد.این گسترش اپوزیسیون چپ در روسیه بود که مفاهیم اصلی آن را پذیرفت.اما از بسیاری جهات، این اپوزیسیون گروهی غیر اصولی از همه کسانی بود که ادعا می کردند می خواهند نقد چپ از استالینیسم داشته باشند.با انکار هر گونه شفاف سازی واقعی سیاسی و رها کردن تروتسکی به عنوان سخنگوی اصلی و نظریه پرداز خود، نشان داد که قادر به انجام یک مبارزه مصمم و منسجم برای دفاع از تداوم برنامه و اصول کمونیستی نیست.بدتر از آن، تصور اشتباهش از«دولت منحط کارگری» در نهایت باعث شد تا از سرمایه داری دولتی روسیه دفاع کند. در سال 1929.به عنوان مثال، اپوزیسیون ها از مداخله ارتش روسیه در چین پس از اخراج مقامات شوروی توسط دولت چیانگ کای چک دفاع کردند.به همین مناسبت، تروتسکی شعار رسوا زیر را مطرح کرد: «حمایت بی پایان از میهن سوسیالیستی،هرگز از استالینیسم!».با جدا کردن منافع استالینیستی (و در نتیجه سرمایه داری) از منافع ملی روسیه، این شعار تنها می تواند طبقه کارگر را به دفاع از میهن سوق دهد و راه را برای حمایت از امپریالیسم شوروی هموار کند.این سیاست اپورتونیستی همچنین در دفاع از سیاست جبهه متحد با اتحاد سوسیال دموکراسی و جبهه مردمی به نفع ضد فاشیسم، در دفاع از شعارهای دموکراتیک و در دفاع از «حقوق مردم در تعیین سرنوشت خود» تجسم یافت. 

در تحلیل نهایی، هر تاکتیک جدید تروتسکی و اپوزیسیون چپ بین المللی تنها گام دیگری به سوی سرمایه داری و تسلیم شدن در برابر ضدانقلاب بود.

مبارزه چپ ایتالیایی به عنوان فراکسیون در اپوزیسیون چپ بین المللی کار می کند

این روند فاجعه بار در سطح سازمانی نیز شکل مشخصی به خود گرفت. بر خلاف فراکسیون چپ حزب کمونیست ایتالیا، اپوزیسیون چپ بین المللی قادر به درک و جذب نقش سازمان هایی نبود که به برنامه و اصول کمونیستی وفادار مانده بودند، زمانی که انقلاب در هر یک از این کشورها شکست خورده بود و احزاب کمونیست به روسیه شوروی رفته بودند، اردوگاه ضد انقلاب  با تصور کردن خود به عنوان یک «اپوزیسیون وفادار» ساده با انترناسیونال کمونیستی با هدف اصلاح آن از درون، نتوانست از شکست موج انقلابی درس بگیرد و به ریشه اشتباهات انترناسیونال کمونیستی بپردازد.

تا سال 1933، زمانی که فراکسیون به طور قطعی از سازمان بین المللی کار اخراج شد، فراکسیون چپ حزب کمونیست ایتالیا مبارزه را در درون اپوزیسیون بین‌المللی رهبری می‌کرد، به طوری که اپوزیسیون بین‌المللی می‌توانست در مسیر کار فراکسیونی قرار گیرد که آن را قادر می ساخت تا  تداوم برنامه و اصول کمونیستی با هدف گشودن یک دوره انقلابی جدید و تشکیل حزب طبقاتی نوین را به عهده بگیرد: «ما در گذشته از مفهوم بنیادی «فراکسیون» در برابر موضع به اصطلاح «اپوزیسیون» دفاع کرده‌ایم.منظور ما از فراکسیون ارگانیسمی است که کادرهایی را پرورش می دهد که تداوم مبارزات انقلابی را تضمین می کنند و قرار است به پیشگام پیروزی پرولتاریا تبدیل شوند.در مقابل ما، موضع «اپوزیسیون» بر اپوزیسیون چپ بین‌المللی پیروز شد.«اپوزیسیون» با بیان اینکه لزومی به اعلام نیاز به تشکیل کادر نیست، تصریح کرد: کلید رویدادها در دست مرکزگرایی است نه در دست فراکسیون.این واگرایی خصلت جدیدی به خود می گیرد، اما همچنان همان تفاوت پیشین است، هرچند در نگاه اول به نظر می رسد که مشکل امروز عبارت است از موافقت یا مخالفت با احزاب جدید.رفیق تروتسکی برای بار دوم کار تشکیل کادر را به کلی نادیده می گیرد و معتقد است که می تواند فوراً به ساختن احزاب جدید و انترناسیونال نوین بپردازد»[3].ناتوانی تروتسکی و اپوزیسیون در مشارکت در کار فراکسیون باعث شد که او حزب سازی را به عنوان یک تاکتیک ساده تصور کند که در آن اراده افراد معدودی می تواند جایگزین شرایط تاریخی شود. این رویکرد، که بیشتر با جادوگری ارتباط داشت تا ماتریالیسم، به وضوح «شرایط مبارزه طبقاتی را که مشروط به توسعه تاریخی و رابطه نیروها بین طبقات موجود است، پنهان کرد»[4].

از این رو، مسیر اپوزیسیون چپ به دور از مشارکت معتبر در آماده کردن شرایط برای حزب آینده، به طور قابل توجهی محیط انقلابی را تضعیف کرد و در شب ضدانقلاب منبع سردرگمی و سرگردانی توده‌های کارگر بود. در مورد جنبش تروتسکیستی، این جنبش به سرنوشت هر جمع اپورتونیستی دچار شد. با دفاع از اتحاد جماهیر شوروی و اردوگاه ضد فاشیستی در طول جنگ جهانی دوم، به انترناسیونالیسم پرولتری خیانت کرد و با تمام توشه خود به اردوگاه بورژوازی رفت. فرزندان آن، سازمان‌های تروتسکیستی امروزی، اکنون در کنار دولت بورژوایی هستند[5].

از سوی دیگر فراکسیون ایتالیا با درک نقش تاریخی خود توانست از برنامه و اصول سازمانی کمونیستی دفاع و آن را حفظ کند. توانست با این امکان برای آینده آماده شود که ابتدا کمونیست چپ فرانسه (1944-1952) و سپس دیوان بین المللی کیفری این میراث سیاسی را در اختیار گرفته و تداوم تاریخی سازمان انقلابیون را به منظور مشارکت در شکل گیری و سازماندهی انقلابیون به عهده بگیرند.آن حزب آینده که برای پیروزی انقلاب پرولتاریا ضروری است.

وینسنت،16 دسامبر 2023

عکس ابتدای مقاله اعضای برجسته اپوزیسیون چپ را در سال 1927 نشان می دهد. نشسته (از چپ به راست): سربریاکف، رادک، تروتسکی، بوگوسلاوسکی و پرئو براژانسکی. ایستاده (از چپ به راست): راکوفسکی، دروبنیس، بلوبو رودولف و سوسنووسکی

[1] https://www.marxists.org/history/etol/document/ilo/1923-lo/ch02.htm

[2] دیپلماسی مخفی دولت به دولت: اجازه آموزش نیروهای آلمانی در خاک روسیه.

[3] بیلان، شماره 1 (نوامبر 1933).

[4] 'روش های چپ کمونیستی و تروتسکیسم'، انترناسیونالیسم شماره 23 (ژوئن 1947)

[5] با این وجود باید توجه داشت که در مراحل اولیه جنگ جهانی دوم، تروتسکی هنوز این قدرت را داشت که تمام مواضع سیاسی خود را به‌ویژه در مورد ماهیت اتحاد جماهیر شوروی تجدید نظر کند. او در آخرین جزوه خود، اتحاد جماهیر شوروی در جنگ، گفت که اگر استالینیسم از جنگ پیروز بیرون بیاید و تقویت شود، قضاوت او در مورد اتحاد جماهیر شوروی باید تجدید نظر شود. این همان کاری است که ناتالیا تروتسکی با استفاده از منطق فکری همراهش با شکستن انترناسیونال چهارم در مورد ماهیت اتحاد جماهیر شوروی در 9 مه 1951، مانند سایر تروتسکیست ها، به ویژه مونیس انجام داد. ('تروتسکی متعلق به طبقه کارگر است، تروتسکیست ها او را ربوده اند'، RévoIution Internationale شماره 179، مه 1989)

 

اسم
نظر ...