ساختن چپ در دیاسپورای ترکیه/مراد چاقیر


23-10-2025
بخش انقلابها و جنبشها
28 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

 

ساختن چپ در دیاسپورای ترکیه

مروری کوتاه بر تاریخ خودسازمان‌یابی ترک‌ها در دو آلمان، پیش و پس از سال ۱۹۸۹

نویسنده مراد چاقیر (Murat Çakır)

ROSA LUXEMURG STIFTUNG


کارگران ترک در ۲۹ اوت ۱۹۷۳ به عنوان بخشی از یک اعتصاب خودجوش (wildcat strike) در کارخانه فورد شهر کلن، آلمان غربی، دست از کار کشیدند. Photo: IMAGO / Klaus Rose

در آلمان، تاریخ خودسازمان‌یابی در میان مردم ترک‌تبار تاریخی طولانی دارد؛ تاریخی که عمدتاً از مسیر تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در جمهوری فدرال آلمان، جمهوری دموکراتیک آلمان، و ترکیه شکل گرفته است. از این‌رو می‌توان از تاریخی سخن گفت که هم دو آلمان را دربرمی‌گیرد و هم ترکیه را. با این‌حال نباید فراموش کرد – به‌ویژه از سوی چپ‌گرایان ترک – که تاریخ خودسازمان‌یابی در آلمان به دوران جنگ جهانی اول بازمی‌گردد، یعنی بسیار پیش از توافق‌نامه استخدام نیروی کار میان آلمان و ترکیه.

مراد چاقیر مدیر دفتر منطقه‌ای بنیاد رزا لوکزامبورگ در ایالت هِسِن (Hessen) آلمان است.


مسکو، برلین، لایپزیگ

پیش از جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی هزاران کارگر و دانشجو به آلمان فرستاده بود. برخی از آنان شاهد انقلاب نوامبر پس از جنگ بودند و بسیاری حتی در درگیری‌های ژانویه ۱۹۱۹ در برلین شرکت داشتند. آنان «باشگاه ترک‌ها در برلین» را تشکیل دادند و در اوایل ۱۹۱۹ حزب کارگران و دهقانان ترکیه (Türkiye İşçi ve Çiftçi Fırkası - TİÇF) و انجمن کارگران ترک را بنیان نهادند. این گروه مجله نظری کورتولوش (Kurtuluş) به معنای «رهایی» را منتشر می‌کرد که به دو زبان ترکی (با خط عثمانی) و آلمانی چاپ می‌شد. انتشار این مجله بعدها در دهه‌ی ۱۹۶۰ در برلین از سر گرفته شد.

در میان فعالان این دوره، چپ‌گرایانی حضور داشتند که بعدها از رهبران برجسته‌ی سازمان‌های سوسیالیستی، کمونیستی و ملی‌گرای کمالیستی شدند؛ از جمله احمد عثم نجاد (Ethem Nejat) که بعدتر دبیرکل حزب کمونیست ترکیه (TKP) شد. این «اسپارتاکیست‌های ترک» – به‌ویژه TKP که در سال ۱۹۲۰ در باکو بنیان نهاده شد – در خودسازمان‌یابی مهاجران ترک‌تبار پس از آغاز مهاجرت کارگران ترکیه‌ای از سال ۱۹۶۱ نقش مهمی ایفا کردند.

از همین‌رو می‌توان از یک «تاریخ آلمانی–آلمانی–ترکی» سخن گفتحزب کمونیست ترکیه از زمان قتل پانزده عضو کمیته مرکزی‌اش – از جمله عثم نجاد – به دست ملی‌گرایان کمالیستی در ژانویه ۱۹۲۱، همواره در تبعید فعالیت کرده است. رهبری حزب عمدتاً در مسکو مستقر بود، اما پیش از ۱۹۳۳ دفتر خارجی آن به طور موقت در برلین قرار داشت. بعدها، احتمالاً در پی حوادث سال ۱۹۵۷، دفتر مرکزی حزب در لایپزیگ تأسیس شد که تا تحولات سیاسی سال‌های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ در آلمان شرقی فعال بود.

از دهه‌ی ۱۹۶۰ به بعد، فعالیت این گروه‌ها بر مهاجرت کارگری ترکیه به آلمان غربی متمرکز شد. اعضای TKP که در لایپزیگ زندگی و کار می‌کردند – و برخی نیز در همان‌جا درگذشتند – اغلب با نام‌های مستعار فعالیت داشتند. برای نمونه، گورهای زکی باشطی‌مار (Yakup Demir)، آرام پهلوانیان (Ahmet Saydam) و چندین کمونیست دیگر در «بُستان افتخار سوسیالیستی» قبرستان زودفریدهوف (Südfriedhof) لایپزیگ هنوز پابرجاست. در اینجا باید به پژوهش ارزشمند نلی توگل (Nelli Tügel) در پایان‌نامه کارشناسی ارشدش با عنوان «سرزمین رؤیاهایشان؟» (Das Land ihrer Träume?) اشاره کرد که به‌تفصیل به دوران حضور کمونیست‌های ترک در لایپزیگ می‌پردازد – هرچند این خود داستان دیگری است.

در خوابگاه‌ها و فراتر از آن

نخستین نشانه‌های سازمان‌یابی تنها چند ماه پس از امضای توافق‌نامه استخدام نیروی کار با ترکیه در سال ۱۹۶۱ و ورود نخستین «کارگران مهمان ترک» (Gastarbeiter) به آلمان پدیدار شد. این کارگران در خوابگاه‌هایی که شرکت‌ها فراهم کرده بودند اسکان یافتند، اما هیچ حمایتی در حل مشکلات روزمره‌شان – چه در محل کار، چه در زندگی اجتماعی – دریافت نمی‌کردند. آنان به دلیل دشواری‌های زبانی و فرهنگی، گرد هم آمدند و روابط خودی را شکل دادند. ایستگاه‌های قطار و میدان‌های اطرافشان به محل گردهمایی کسانی تبدیل شد که به دنبال اطلاعات و کمک بودند.

دولت ترکیه – که با صدور بخشی از بیکارانش و ورود ارز خارجی از طریق مهاجرت کارگرانش منتفع می‌شد – دلیلی برای مداخله نمی‌دید، و دولت آلمان غربی نیز مسئولیت کارگران را به شرکت‌ها واگذار کرده بود. در نتیجه، تازه‌واردان مجبور بودند خود برای مشکلاتشان راه‌حل بیابند: از تهیه‌ی خوراک و سرگرمی گرفته تا زبان‌آموزی، برخورد با ادارات، و مسائل محل کار. در همین بستر، نخستین انجمن‌ها (cemiyet) پدید آمدند که به مراکز گردهمایی مهاجران ترک‌تبار بدل شدند.

در خوابگاه‌هایی که گاه تا ده نفر در یک اتاق می‌زیستند، هم‌زیستی ناگزیر سبب ایجاد نوعی همبستگی شد. حتی تهیه‌ی مواد غذایی دشوار بود؛ میوه و سبزی، و به‌ویژه گوشت گاو و گوسفند حلال کمیاب بود. کسانی که اندکی آلمانی می‌دانستند با هم متحد شدند و به مناطق روستایی رفتند تا دامداران محلی را بیابند. آنان گوسفند می‌خریدند و در همان‌جا ذبح می‌کردند. اگرچه ذبح مذهبی از نظر قانونی ممنوع بود، اما دامداران چشم‌پوشی می‌کردند.

این روابط اقتصادی کوچک به زودی به منبع درآمدی تازه بدل شد. بخشی از گوشت حلال در خوابگاه‌ها به دو برابر قیمت فروخته می‌شد. برخی نیز در گلدان‌های بزرگ سبزی و صیفی می‌کاشتند و مازاد آن را می‌فروختند. در چند سال، این تجارت‌های کوچک رشد یافتند: نویسنده از کارگری اهل مالاتیا یاد می‌کند که در کارخانه‌ی تیسن-هنشل (Thyssen-Henschel) در شهر کاسل کار می‌کرد، در خوابگاه هنشل می‌زیست، و پس از چند سال، با پس‌اندازش و با همکاری یک شریک آلمانی، نخستین فروشگاه مواد غذایی ترک را در کاسل گشود که گوشت حلال و محصولات ترکی می‌فروخت (سال ۱۹۶۸).

زنان کارگر ترک‌تباری که به‌تنهایی به آلمان آمده بودند – که تا سال ۱۹۷۳ حدود یک‌چهارم کارگران ترک را تشکیل می‌دادند – اغلب در خوابگاه‌ها می‌ماندند، اما مردان در پی یافتن فضایی بیرون از خوابگاه بودند. در نتیجه، تقاضا برای اتاق‌های مبله‌ی شخصی به‌سرعت افزایش یافت و هتل‌ها، رستوران‌ها و حتی افراد خصوصی اتاق‌هایی را به کارگران ترک اجاره می‌دادند.

در محل کار

«کارگران مهمان» عمدتاً برای انجام کارهای ساده و بدون نیاز به مهارت‌های فنی بالا به آلمان آورده شدند. از آنجا که شمار مشاغل کم‌مهارت تا حدود سال ۱۹۷۰ بالا بود، تلاشی برای آموزش و ارتقای آنان صورت نگرفت. شرکت‌ها حتی ترجیح می‌دادند کارگران هم‌ملیت را در یک بخش استخدام کنند، و از آنان می‌خواستند دوستان و خویشاوندانشان را نیز معرفی کنند. این روند سبب شد که در بسیاری از کارخانه‌ها، از جمله در کارخانه‌های فورد در کلن، در مقاطعی حدود ۴۰ درصد کارکنان ترک باشند. منطقه‌ی رور (Ruhrgebiet)، با صنایع ذغال‌سنگ و فولادش، یکی از مقاصد اصلی مهاجران ترک بود، و بدین‌ترتیب زنجیره‌های مهاجرت (chain migration) از همان آغاز شکل گرفت.

از دهه‌ی ۱۹۷۰، با آشکار شدن نژادپرستی روزمره در جامعه‌ی آلمان غربی و انتقال خانواده‌های کارگران به این کشور، بسیاری از ترک‌ها آلمان را «خانه‌ی دوم» خود تلقی کردند.

در واکنش به این وضعیت، در مه ۱۹۶۲ وزارت کشور آلمان فدرال انجمن رفاه کارگران (AWO - Arbeiterwohlfahrt) را مأمور ارائه‌ی خدمات اجتماعی و مشاوره برای کارگران ترک‌تبار کرد. با استخدام مشاورانی ترک‌تبار، این برنامه به تدریج به شبکه‌ی Türk Danış (مراکز مشاوره‌ی ترکِ AWO) تبدیل شد.

باشگاه‌ها و انجمن‌ها

با وجود تلاش‌های AWO – که گاه از سوی کارگران تحت حمایت رویکردی پدرسالارانه تلقی می‌شد – این جمیت‌ها (cemiyet) یا همان باشگاه‌ها بودند که نخستین پناهگاه‌های واقعی برای مهاجران محسوب می‌شدند. این مکان‌ها همچنین کانون‌های شبکه‌سازی بودند: کارگرانی که علاقه‌مند به فوتبال بودند در آنجا تیم‌هایی تشکیل می‌دادند، و دیگران فعالیت‌های تجاری خود را سامان می‌دادند.

به‌تدریج، مغازه‌های صادرات–واردات کالاهای ترکی، فروشگاه‌های مواد غذایی ترک، و آژانس‌های مسافرتی که پروازهای چارتر به ترکیه ترتیب می‌دادند، در اطراف جمیت‌ها پدید آمدند. این آژانس‌ها تا مدتی خدمات انتقال پول نیز ارائه می‌دادند: کارگران پول خود را به صاحبان آژانس می‌دادند تا از طریق واسطه‌ها به خانواده‌هایشان در ترکیه برسانند (البته با کارمزدی قابل‌توجه). این روش تا اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ ادامه داشت.

در جمیت‌ها و باشگاه‌ها، دوره‌های آموزش زبان آلمانی با همکاری AWO و دیگر نهادها برگزار می‌شد. دانشجویان یا کارگرانی که زبان آلمانی می‌دانستند، نقش مترجم را بر عهده می‌گرفتند و بعدها بسیاری از مشاوران ترکِ AWO از میان همین گروه‌ها انتخاب شدند.

شبکه‌های ایجادشده در این انجمن‌ها همچنین زمینه‌ی عضویت در اتحادیه‌های کارگری را فراهم کردند. به‌زودی کارگران ترک‌تبار به عنوان نماینده‌ی کارکنان یا عضو شوراهای کارگری در شرکت‌ها انتخاب شدند. در دهه‌ی ۱۹۷۰، اتحادیه‌ها – به‌ویژه IG Metall – کمیته‌های «اتباع خارجی» (Ausländerausschüsse) را در بسیاری از مناطق ایجاد کردند.

«اینجا رادیو کلن است» (Burası Köln Radyosu)

مهاجران ترک‌تبار از شنیدن برنامه‌های رادیویی به زبان ترکی، چه در اتاق‌های باشگاه‌ها و چه در خانه‌هایشان، لذت می‌بردند. در آن زمان، فروشگاه‌های صادراتی رادیوهای موج‌متوسط ارزان‌قیمتی می‌فروختند که قادر به دریافت برنامه‌های رادیویی از ترکیه و دیگر کشورها بودند. از نوامبر ۱۹۶۴، در خانه‌ها و باشگاه‌های کارگران مهمان ترک، ساعت ۱۸ هر روز، رادیوها روشن می‌شدند تا به پخش برنامه‌ی «رادیو کلن» (Köln Radyosu) از شبکه‌ی WDR گوش دهند. این نخستین پخش سراسری به زبان ترکی از یک ایستگاه رادیویی آلمان غربی بود. این برنامه که همیشه با جمله‌ی معروف «بوراسی کلن رادیوسو»)  Burası Köln Radyosu – اینجا رادیو کلن است آغاز می‌شد، تا به امروز نیز از سوی WDR  تولید می‌شود.

در سال‌های نخست، ترکیبی از منابع گوناگون – اطلاعات برنامه‌های رادیویی، دیدارهای روزانه از جمیت‌ها (cemiyet) یا «مساجد حیاط‌پشتی»، حمایت اجتماعی شبکه‌ی Türk Danış، و همبستگی حاصل از عضویت در اتحادیه‌ها – به مهاجران ترک‌تبار نوعی احساس «امنیت در سرزمینی بیگانه» می‌داد. نژادپرستی روزمره در جامعه‌ی آلمان غربی تا دهه‌ی ۱۹۷۰ به‌طور عیان محسوس نبود، و در همین دوران، با پیوستن اعضای خانواده‌ی کارگران، آلمان (Almanya) برای بسیاری از آنان به «خانه‌ی دوم» تبدیل شد. علاوه بر این، ممنوعیت استخدام نیروی کار خارجی که در ۲۳ نوامبر ۱۹۷۳ از سوی دولت آلمان اعمال شد، نقش مهمی در روند ماندگاری دائمی کارگران ایفا کرد. در این میان، آشکار شد که باشگاه‌ها تنها محل گردهمایی نبودند، بلکه به‌مثابه‌ کاتالیزوری برای گرایش به اسکان دائم و ادغام اجتماعی عمل می‌کردند.

نخستین انجمن‌های کارگری

در پایان سال ۱۹۶۱، انجمن کارگران ترک در کلن و حومه تأسیس شد که نخستین انجمن ترک در آلمان غربی به شمار می‌رفت. اعضای مؤسس آن عمدتاً کارگران کارخانه‌ی فورد بودند. از میان بنیان‌گذاران می‌توان به صالح گولدیکن (Salih Güldiken) – که بعدها نماینده‌ی کارکنان فورد شد – و ییلماز کاراحسن (Yılmaz Karahasan) اشاره کرد، که نخستین و تاکنون تنها مهاجر ترک‌تباری است که به عضویت هیئت اجرایی فدرال اتحادیه‌ی IG Metall درآمده است. در مدت کوتاهی، باشگاه‌ها و انجمن‌های مشابهی در شهرهای بزرگ آلمان غربی شکل گرفتند و به محل گردهمایی ترک‌تباران بدل شدند. الگوی کلن در دیگر شهرها نیز تکرار شد؛ برای نمونه، در سال ۱۹۶۵ در فرانکفورت، خانه‌ی خلق‌های ترک فرانکفورت (Frankfurt Türk Halkevi) با گرایش چپ سیاسی تأسیس شد.

نخستین باشگاه‌ها مهاجرانی با دیدگاه‌های سیاسی و فکری گوناگون را گرد هم آوردند، و این امر ناگزیر به بروز مناقشات سیاسی میان اعضا و در هیئت‌مدیره‌ها انجامید. بخشی از اعضا، باشگاه‌ها را مکانی برای فرار از جهان ناآشنا بیرون می‌دیدند؛ جایی برای دیدار با هم‌میهنان، گذراندن اوقات فراغت، دریافت کمک برای مشکلات شغلی یا مسکن، و حتی اصلاح ارزان‌قیمت. اما به‌تدریج، همین فضاها به بستری برای شکل‌گیری گروه‌های سیاسی فعال تبدیل شدند.

گرچه خبرهای ترکیه اندک بود، اما تحولات سیاسی و اجتماعی آن کشور تأثیر عمیقی بر انجمن‌های کارگری ترک گذاشت. با گذشت زمان، دانشجویان ترک و کرد نیز به این انجمن‌ها پیوستند تا در کنار فعالان اتحادیه‌ای قرار گیرند. ترس و احساس بیگانگی سال‌های نخست هنوز از میان نرفته بود، اما جای خود را به دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی و جست‌وجوی راه‌حل‌های مشترک می‌داد. هم‌زمان، نیاز به مکان‌های نیایش و راهنمایی مذهبی در میان مهاجران مذهبی افزایش یافت، و جامعه به‌تدریج به گروه‌های گوناگون تقسیم شد.

سیاسی‌شدن خودسازمان‌یابی

تحولات سیاسی در ترکیه و گسترش اتحادیه‌گرایی در میان مهاجران ترک‌تبار، منجر به شکل‌گیری سازمان‌های چپ‌گرای خودسازمان‌یافته شد (سازمان‌های راست‌گرا بعدها پدید آمدند). در ۲۹ اوت ۱۹۶۶، بیست نفر از اعضای انجمن کارگران کلن باشگاه فرهنگی جوانان ترک (Türk Gençleri Kültür Klubü - TGKK) را بنیان نهادند. آنان با استفاده از عنوان «جوانان ترک» – که نمادی از جامعه‌ی نوین جمهوری‌خواه بود – قصد داشتند بر اهمیت «مبارزه‌ی رهایی‌بخش ضد‌امپریالیستی در آناتولی» تأکید کنند. یک سال بعد، باشگاه پنجاه عضو – شامل دانشجویان ترک و کرد – داشت.

ارتباطات و تعامل با اتحادیه‌ی کنفدراسیون سراسری اتحادیه‌های کارگری آلمان (DGB) و اعضای آن، از جمله IG Metall، افزایش یافت. در فوریه‌ی ۱۹۶۷، TGKK در همبستگی با کنفدراسیون اتحادیه‌های انقلابی کارگران ترکیه (DİSK) مراسمی برگزار کرد که توجه بسیاری را جلب نمود و سپس در نخستین راهپیمایی روز کارگر (اول ماه مه) سازمان‌یافته از سوی DGB شرکت کرد. در پی آن، سازمان‌های چپ‌گرای مشابهی در شهرهای دیگر آلمان غربی نیز پدید آمدند.

دولت‌های ترکیه و آلمان این روند را با دقتی چون عقاب زیر نظر داشتند. دولت ترکیه می‌کوشید از طریق کنسولگری‌ها نفوذ خود را در جامعه‌ی ترک‌تبار حفظ کند. اما جنبش‌های کارگری و جوانان دهه‌ی شصت ترکیه، همراه با مبارزات اجتماعی و رشد اتحادیه‌گرایی در آلمان غربی، موجب گرایش فزاینده‌ی مهاجران ترک‌تبار به چپ‌گرایی شد. سازمان‌های چپ‌گرای خودگردان در آلمان بیش از پیش در اعتصابات و منازعات کارگری و درون‌محیطی شرکت کردند، در راهپیمایی‌های عید پاک و تظاهرات اول ماه مه حضور یافتند، و فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی متعددی سازمان دادند. هم‌زمان، این باشگاه‌ها طیف گسترده‌ای از آموزش‌ها را فراهم می‌کردند: از دوره‌های زبان آلمانی و سمینارهای حقوق کار و اقامت گرفته تا مباحث سیاسی.

اگرچه سازمان‌های چپ‌گرای خودگردان عمدتاً بر مسائل داخل ترکیه تمرکز داشتند، اما از مشکلات روزمره‌ی مهاجران در آلمان نیز غافل نبودند. اعضای باشگاه‌ها به خوابگاه‌ها سر می‌زدند، خدمات مشاوره و ترجمه ارائه می‌دادند، و به مستأجران در حل مشکلاتشان یاری می‌رساندند. همین خدمات باعث شد حتی افراد محافظه‌کار و مذهبی ترک‌تبار نیز به‌تدریج به این انجمن‌ها جذب شوند.

باشگاه‌ها همچنین اعضای خود را به عضویت در اتحادیه‌ها ترغیب می‌کردند. چپ‌گرایان ترک آن‌چنان این ایده را درونی کرده بودند که حتی در دیدارهای شخصی، فرم‌های عضویت در اتحادیه را همراه می‌بردند. آنان نه‌تنها اعلامیه پخش می‌کردند، بلکه نشریات داخلی نیز منتشر می‌ساختند. برای نمونه، نشریه‌ی پست کارگر (İşçi Postası / Arbeiterpost) وابسته به TGKK، حاوی گزارش‌هایی از فعالیت‌های انجمن، مطالب حقوقی و اجتماعی، خبرهای ترکیه، و مقالات سیاسی بود. در شماره‌ی دسامبر ۱۹۶۸ این نشریه، مقاله‌ی مفصلی از ییلماز کاراحاسان درباره‌ی «دموکراسی اقتصادی» منتشر شد.

نقش حزب کمونیست ترکیه (TKP)

اکثریت اعضای سازمان‌های خودگردان چپ‌گرای ترک‌تبار، وابستگی مستقیمی به هیچ‌یک از احزاب سیاسی ترکیه نداشتند. اما این وضعیت به‌طور ناگهانی در اواخر سال ۱۹۶۸ تغییر کرد، هنگامی که کادرهای حزب کمونیست ترکیه (Türkiye Komünist Partisi, TKP) فعالیت خود را در این انجمن‌ها آغاز کردند. در کنفرانس حزب در لایپزیگ در آوریل ۱۹۶۲، تصمیم گرفته شده بود که از جمله وظایف حزب، «سازمان‌دهی کارگران میهمان ترک در اروپا» باشد. پس از آن، کمیته‌ی مرکزی حزب دفتر ویژه‌ای برای هماهنگی فعالیت‌های سازمانی، عمدتاً در برلین غربی و آلمان غربی، تأسیس کرد. در مدت چند سال، فعالان TKP توانستند شماری از کارگران ترک‌تبار را جذب کنند که سپس به ایجاد ساختارهای غیرقانونی حزب در آلمان غربی و اروپای غربی پرداختند.

در حالی‌که سازمان‌های ناسیونالیستی، نوفاشیستی و اسلام‌گرا از حمایت آشکار دولت‌های آلمان و ترکیه برخوردار بودند، انجمن‌های چپ‌گرای ترک‌تبار به عنوان «منابع خطر برای نظم دموکراتیک آزاد جمهوری فدرال» بدنام می‌شدند.

در این دوران، شمار انجمن‌هایی که تحت تأثیر اعضای TKP قرار داشتند، به‌سرعت افزایش یافت. از آن‌جا که در دیگر شهرهای اروپایی نیز انجمن‌های مشابهی شکل گرفته بودند، نیاز به ایجاد پیوندهای فراملی پدید آمد. در نتیجه، در اواخر اکتبر ۱۹۶۸ «فدراسیون اروپایی سوسیالیست‌های ترک» (Avrupa Türk Toplumcular Federasyonu, ATTF) در کلن بنیان گذاشته شد. اعضای مؤسس آن شامل: «انجمن سوسیالیست‌های ترک در برلین»، «اتحادیه سوسیالیستی در براونشوایگ»، «اتحادیه کارگران ترک در داخاو»، «انجمن فرهنگی ترک در مونیخ»، «اتحادیه کمک‌های اجتماعی در اشتوتگارت»، «باشگاه فرهنگی جوانان ترک در کلن»، «انجمن برادران و خواهران لندن»، «اتحادیه سوسیالیست‌های ترک در پاریس» و «اتحادیه ترک در استکهلم» بودند. نشریه‌ی مرکزی ATTF با نام Arbeiterpost (پست کارگری) منتشر می‌شد. اعلامیه‌ی تأسیس فدراسیون نشان از نفوذ آشکار TKP داشت:

«ما می‌خواهیم در سازمان‌دهی و ارتقای آگاهی طبقاتی کارگران ترک در خارج از کشور مشارکت کنیم، ضرورت اتحاد طبقات استثمارشده را در برابر طبقه استثمارگر توضیح دهیم، در مبارزه طبقاتی تا برپایی قدرت سوسیالیستی طبقه کارگر شرکت کنیم و در پرتو سوسیالیسم علمی با نیروهای مترقی ابراز همبستگی نماییم».

واکنش دولت ترکیه و گسترش سازمان‌های ناسیونالیستی و اسلام‌گرا

دولت ترکیه در برابر این روند، تلاش‌های خود را برای نفوذ در «باشگاه‌های کارگران میهمان» و «مساجد حیاط‌پشتی» افزایش داد. به‌ویژه در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰، سازمان‌های ناسیونالیستی و اسلام‌گرای خودگردان، و نیز انجمن‌های نزدیک به دولت، تأسیس شدند. این نهادها معمولاً با حمایت مقامات دولتی ترکیه و آلمان، که نسبت به گروه‌های چپ‌گرا نظر منفی داشتند، شکل گرفتند. نخستین مراکز فرهنگی اسلامی از سال ۱۹۶۷ پایه‌گذاری شدند؛ برای نمونه، «مرکز فرهنگی اسلامی کلن» در سال ۱۹۷۳ تأسیس شد که در ۱۹۸۰ به «انجمن مراکز فرهنگی اسلامی»

Islamischen Kulturzentren e.V.) verbar der)

تبدیل گردید و با آموزه‌های اسلام‌گرای سلیمان حلمی تُنَهان (Süleyman Hilmi Tunahan) از طریقت نقشبندیه پیوند داشت. در این دوران شمار کلاس‌های قرآن و فعالیت‌های ناسیونالیستی-اسلام‌گرا نیز افزایش یافت و این روند در عمل برای بی‌اعتبار کردن فعالیت‌های اتحادیه‌ای و چپ‌گرایان به کار می‌رفت.

نوفاشیسم MHP در آلمان

نمونه‌ای شاخص از «همکاری آلمانی-ترکی» را می‌توان در فعالیت‌های تشکیلاتی حزب حرکت ملی‌گرای ترکیه (Milliyetçi Hareket Partisi, MHP) دید که نزد افکار عمومی آلمان با نام «گرگ‌های خاکستری» شناخته می‌شد. این حزب در سال ۱۹۶۹ نخستین «کنگره‌ی حزبی کوچک» خود را در آلمان غربی برگزار کرد و «شورای اروپایی»‌اش را نیز در همین کشور بنا نهاد. در ۹ آوریل ۱۹۷۳ فعالیت خود را به‌طور رسمی ثبت کرد و تا ۲۸ ژوئیه‌ی ۱۹۷۶ در آلمان فعال بود. مقامات آلمان غربی فعالیت آن را تحمل کردند و انحلال رسمی‌اش تنها به حکم دیوان قانون اساسی ترکیه انجام گرفت، زیرا احتمال انحلال کل حزب در ترکیه وجود داشت.

با وجود این انحلال، نوفاشیست‌ها همچنان فعال ماندند و در ۱۷ تا ۱۸ ژوئن ۱۹۷۸ با حمایت سیاستمدار حزب دموکرات مسیحی (CDU)، هانس-اکهارت کاناپین (Hans-Eckhardt Kannapin)، «فدراسیون انجمن‌های ایدئالیست دموکرات ترک در اروپا» (Turk Federasyonu) را در شوارسن‌برن بنیان گذاشتند. وزیر کشور ایالت راینلاند-فالتز، هاینتس شوارتس، به عنوان رابط حزب CDU با آلپ‌ارسلان تورکش، رهبر MHP، عمل می‌کرد. کاناپین، که از کارشناسان ترکیه در سرویس اطلاعاتی آلمان بود، به نمایندگان MHP در اروپا از جمله انور آلتیلی، لقمان کونداکچی و موسی سردار چلبی کمک کرد تا مجوز اقامت و کار در آلمان بگیرند.

این فدراسیون پیوندهای نزدیکی با گروه‌های راست افراطی و نوفاشیست آلمانی داشت. آدولف فون تادن، رهبر حزب دموکرات ملی آلمان (NPD)، تورکش را در سال ۱۹۷۰ به آلمان دعوت کرد. گروه‌هایی مانند حزب کارگران آزاد آلمان (FAP)، جبهه کنش ناسیونال‌سوسیالیست‌ها و گروه شبه‌نظامی ورشپورت‌گروپه هوفمان نیز با نوفاشیست‌های ترک همکاری داشتند. تورکش در ۲۸ ژوئیه‌ی ۱۹۷۸ خواستار «تقویت همکاری با NPD» شد و از اعضای خود خواست تا از تجربیات این حزب بهره گیرند. تورکش همچنین مورد احترام حزب‌های CDU و CSU بود؛ نخست‌وزیر بایرن، فرانتس یوزف اشتراوس، در ۱ مه ۱۹۷۸ با او دیدار کرد و وزیر کشور بایرن، گِرولد تَندلِر، در نوامبر ۱۹۸۰ از MHP حمایت علنی کرد.

سازمان‌های ناسیونالیست و اسلام‌گرا نیز از حمایت مشابهی برخوردار بودند. برای نمونه، نماینده‌ی بوندستاگ از حزب CDU، هانس شتِرکِن، ریاست فدرال «انجمن دوستی آلمانی-ترکی آزادی‌خواه» (Hür-Türk) را بر عهده داشت. در حالی‌که این گروه‌ها آزادانه فعالیت می‌کردند و حتی دست به خشونت‌هایی چون قتل فعال سندیکایی جلال‌الدین کسیم در برلین می‌زدند، انجمن‌های چپ‌گرای ترک‌تبار همچنان به عنوان تهدیدی علیه «نظم دموکراتیک جمهوری فدرال» زیر نظر سازمان اطلاعات داخلی آلمان (دفتر فدرال حفاظت از قانون اساسی) قرار داشتند.

فروپاشی خودسازمان‌دهی چپ‌گرایان

با گسترش گروه‌های چپ‌گرا در شهرهای مختلف آلمان غربی، شکاف‌های ایدئولوژیک و سازمانی نیز افزایش یافت. در سال‌های نخست، احزاب و سازمان‌های گوناگون سوسیالیستی ترکیه در میان هواداران ATTF حضور داشتند، اما از میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰ تسلط هواداران TKP موجب شد نیروهای منتقد از انجمن‌ها جدا شده و نهادهای تازه‌ای تشکیل دهند.

در اواخر ۱۹۷۶، هواداران TKP/ML  (که به نام پارتیزان نیز شناخته می‌شد) «فدراسیون کارگران ترکیه» (ATIF) را بنیان گذاشتند که بعدها در ۱۹۸۶ از بنیان‌گذاران «کنفدراسیون کارگران ترکیه در اروپا» (ATIK) شد. در همان حال، کادرهای TKP در آلمان فدرال بازسازی تشکیلات را ضروری دیدند و در فوریه‌ی ۱۹۷۷ «فدراسیون انجمن‌های کارگری ترکیه در آلمان فدرال» (FIDEF) را پایه‌گذاری کردند. با آن‌که ترکیبی متنوع از علوی‌ها، کردها، چپ‌گرایان مستقل و سوسیال‌دموکرات‌ها در آغاز در آن حضور داشتند، اما به‌زودی نفوذ TKP سبب جدایی گرایش‌های میانه‌تر شد و آنان در اکتبر ۱۹۷۷ «فدراسیون انجمن‌های خلقی انقلابی» (HDF) را در برلین تأسیس کردند که بعدها با گرایش سوسیال‌دموکرات و نزدیک به احزاب SPD آلمان و CHP ترکیه ادامه یافت.

در فوریه‌ی ۱۹۸۰ نیز «حزب کمونیست انقلابی ترکیه» (TDKP) شکل گرفت و هواداران آن در دسامبر همان سال «فدراسیون انجمن‌های کارگران دموکرات» (DIDF) را بنیاد نهادند که هنوز فعال است و با حزب کار ترکیه (EMEP) همکاری دارد. پس از کودتای نظامی ۱۹۸۰، هر جریان سیاسی چپ در ترکیه نمایندگی خود را در اروپا یافت.[1]

هم‌زمان، اختلافات بر سر مسئله‌ی کردها نیز به تشکیل فدراسیون‌های جدید انجامید: فدراسیون کردی KOMKAR  وابسته به حزب سوسیالیست کردستانPSK) )  در ۱۹۷۹ پدید آمد و در ۱۹۸۴ هواداران حزب کارگران کردستان (PKK) فدراسیون FEYKA Kurdistan  را تأسیس کردند. این فدراسیون پس از ممنوعیت فعالیت‌های PKK در آلمان (۲۶ نوامبر ۱۹۹۳) منحل شد و جای آن را «فدراسیون انجمن‌های کردی در آلمان» (YEK-KOM) گرفت.

آینده‌ی خودسازمان‌دهی

با وجود انشعاب‌ها و چندپارگی‌ها، این فرایند پویای خودسازمان‌دهی چپ‌گرایان، واکنشی نهادی به امتناع دولت آلمان فدرال از شناسایی نیازهای کارگران ترک‌تبار بود. در عین حال، پاسخی بود به نگاه دولت ترکیه که مهاجران را صرفاً منبع ارز خارجی می‌دانست. این سازمان‌ها، به‌رغم جهت‌گیری میهن‌گرایانه، پس از توقف استخدام کارگران در سال ۱۹۷۳ ناگزیر شدند توجه خود را بیش از پیش به مسائل واقعی مهاجران معطوف کنند. آنان بدون هیچ پشتیبانی مالی دولتی، خدمات اجتماعی و مشاوره‌ای چشمگیری انجام دادند که هنوز هم برای زندگی روزمره‌ی ترک‌تباران در آلمان اهمیت دارد.

این گروه‌ها نقشی دوگانه بر عهده داشتند: از یک‌سو درگیر مسائل فرهنگی و اجتماعی آلمان بودند و نیازهای خاص مهاجران را بازتاب می‌دادند، و از سوی دیگر، نسبت به تحولات ترکیه و انتظارات «احزاب مادر» خود واکنش نشان می‌دادند. این دوگانگی اغلب به تضادهایی انجامید. وابستگی به ساختارها و گفتمان‌های سیاسی کشور مبدأ، مبارزات اجتماعی در جامعه‌ی آلمان را در حاشیه قرار می‌داد. به‌تدریج، بسیاری از این انجمن‌ها در حاشیه‌ی نمادینِ مراسم روز کارگر و شعارهای کلی «همبستگی بین‌المللی» باقی ماندند.

با این‌حال، پس از کودتای نظامی ۱۹۸۰، اهمیت همبستگی بین‌المللی برای آنان دوچندان شد. گروه‌های چپ‌گرای تبعیدی نقش مهمی در افشای حکومت نظامی ترکیه در اروپا و نیز در تأمین پناهگاه و امکانات برای پناه‌جویان سیاسی ایفا کردند.

پناهندگان سیاسی که پس از کودتا از ترکیه گریختند، نخستین ارتباط خود را از طریق همین شبکه‌های چپ‌گرای مهاجر برقرار کردند. خروج سازمان‌یافته‌ی کادرهای حزبی با کمک رهبران احزاب ممکن شد و ساختارهای موجود در اروپا جای استقرار و فعالیت تازه‌ای برای آنان فراهم کرد. حضور این نیروهای مجرب، سازمان‌ها را در کوتاه‌مدت فعال‌تر ساخت، اما در بلندمدت شکاف‌ها و گرایش‌های متضاد را تشدید کرد و جهت‌گیری فعالیت‌ها را بیش از پیش به ترکیه معطوف نمود.

در نهایت، ترکیب این تضادها با مشکلات درونی و شرایط جدید زندگی در آلمان — از جمله طبیعی‌شدن اقامت، افزایش تابعیت دوگانه و تقویت هویت‌های قومی و مذهبی — سبب شد که سازمان‌های سنتی رو به افول بگذارند. با این حال، تاریخ خودسازمان‌دهی به پایان نرسیده است؛ نسل‌های تازه‌تر آن را در قالب‌ها و اشکال جدید ادامه خواهند داد. آینده‌ی رهایی مهاجران، همچنان در مسیر این تاریخ رقم خواهد خورد.

نقش حزب کمونیست ترکیه و سرنوشت تشکل‌های خودگردان چپ‌گرایان ترک در آلمان غربی

اکثریت قریب‌به‌اتفاق اعضای تشکل‌های خودگردان چپ‌گرا در آغاز، وابستگی مستقیمی به هیچ‌یک از احزاب سیاسی ترکیه نداشتند. اما این وضعیت ناگهان در اواخر سال ۱۹۶۸ تغییر کرد، زمانی که کادرهای حزب کمونیست ترکیه (Türkiye Komünist Partisi, TKP) فعالیت خود را در این انجمن‌ها آغاز کردند. در کنفرانس سال ۱۹۶۲ حزب که اوایل آوریل همان سال در لایپزیگ برگزار شد، تصمیم گرفته شد که یکی از وظایف حزب، «سازماندهی کارگران مهمان ترک در اروپا» باشد. کمیته مرکزی حزب سپس دفتری برای هماهنگی فعالیت‌های سازمانی در آلمان غربی، به‌ویژه در برلین غربی، تأسیس کرد. طی چند سال، فعالان حزب توانستند شماری از کارگران ترک را جذب کنند و ساختارهای حزبی غیرقانونی خود را در آلمان غربی و اروپای غربی برپا سازند.

در حالی که دولت‌های آلمان و ترکیه از سازمان‌های ملی‌گرا، نوفاشیستی و اسلام‌گرا به‌طور آشکار حمایت می‌کردند، انجمن‌های چپ‌گرای مهاجران ترک به عنوان «منابع تهدید برای نظم آزاد و دموکراتیک جمهوری فدرال» بدنام شدند.

در این دوره، شمار انجمن‌هایی که تحت نفوذ اعضای حزب کمونیست ترکیه بودند به‌سرعت افزایش یافت. به‌دلیل تأسیس انجمن‌های مشابه در دیگر شهرهای اروپایی، نیاز به ارتباط میان آن‌ها احساس شد و در نتیجه، در اواخر اکتبر ۱۹۶۸ فدراسیون اروپایی سوسیالیست‌های ترک (Avrupa Türk Toplumcular Federasyonu, ATTF) در شهر کلن بنیان گذاشته شد. از جمله اعضای مؤسس آن می‌توان به «جامعه سوسیالیست‌های ترک در برلین»، «اتحادیه سوسیالیستی در براونشوایگ»، «اتحادیه کارگران ترک در داخاو»، «اتحادیه فرهنگی ترک در مونیخ»، «اتحادیه کمک اجتماعی در اشتوتگارت»، «باشگاه فرهنگی جوانان ترک در کلن»، «انجمن برادران و خواهران در لندن»، «اتحادیه سوسیالیست‌های ترک در پاریس» و «اتحادیه ترک‌ها در استکهلم» اشاره کرد.

ارگان مرکزی این فدراسیون نشریه Arbeiterpost )) به ترکی İşçi Postası، به‌معنای «پست کارگری» بود. در بیانیه‌ی تأسیس ATTF، تأثیر آشکار حزب کمونیست ترکیه دیده می‌شد:

(ما می‌خواهیم در سازماندهی و ارتقای آگاهی طبقاتی کارگران ترک خارج از کشور مشارکت کنیم، ضرورت اتحاد طبقات استثمارشده علیه طبقه‌ی استثمارگر را توضیح دهیم، تا زمان استقرار قدرت سوسیالیستی طبقه‌ی کارگر در مبارزه‌ی طبقاتی سهیم باشیم و در پرتو سوسیالیسم علمی با نیروهای پیشرو اعلام همبستگی کنیم».

واکنش دولت ترکیه و گسترش سازمان‌های ملی‌گرا و اسلام‌گرا

دولت ترکیه در برابر این روند، تلاش خود را برای نفوذ در «باشگاه‌های کارگران مهمان» و «مساجد حیاط‌پشتی» افزایش داد. در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰، موجی از تأسیس تشکل‌های ملی‌گرا و اسلام‌گرای نزدیک به دولت آغاز شد. این سازمان‌ها اغلب با پشتیبانی مقامات آلمانی و ترکیه‌ای شکل گرفتند که با دیدی منفی به گروه‌های چپ‌گرا می‌نگریستند. نخستین «مراکز فرهنگی اسلامی» در سال ۱۹۶۷ پدید آمدند. یکی از نمونه‌های شاخص، «مرکز فرهنگی اسلامی کلن» است که در سال ۱۹۷۳ تأسیس شد، در سال ۱۹۸۰ به «اتحادیه مراکز فرهنگی اسلامی» (Verband der Islamischen Kulturzentren e.V.) تبدیل شد و از آموزه‌های اسلام‌گرای نقشبندی، سلیمان حلمی توناهان، الهام می‌گرفت. با افزایش کلاس‌های قرآن و فعالیت‌های ملی‌ـ‌اسلامی، تلاش‌های سندیکایی و چپ‌گرایانه روزبه‌روز بیشتر بی‌اعتبار می‌شد.

حزب نوفاشیستی حرکت ملی (MHP) در آلمان

یکی از نمونه‌های برجسته‌ی «همکاری آلمانی‌ـ‌ترکی» را می‌توان در فعالیت‌های سازمانی حزب نوفاشیستی حرکت ملی (Milliyetçi Hareket Partisi, MHP)، معروف به «گرگ‌های خاکستری»، مشاهده کرد. این حزب نخستین کنگره‌ی خود را در آلمان غربی در سال ۱۹۶۹ برگزار کرد و شورای اروپایی‌اش را نیز همان‌جا بنیان نهاد. حزب در ۹ آوریل ۱۹۷۳ در شهر کمپتن رسماً ثبت شد و تا ۲۸ ژوئیه ۱۹۷۶ فعالیت آن در آلمان ادامه یافت و از سوی مقامات آلمان غربی تحمل شد. انحلال رسمی آن تنها با حکم دادگاه قانون اساسی ترکیه صورت گرفت.

با این حال، فعالیت‌های نوفاشیست‌ها ادامه یافت و در ۱۷ تا ۱۸ ژوئن ۱۹۷۸، با حمایت سیاستمدار حزب دموکرات مسیحی (CDU) هانس-اکهارت کاناپین، «فدراسیون انجمن‌های دموکرات و ایدئالیست ترک در اروپا» (به اختصار Turk Federation)  در شهر شوارتسن‌بورن تأسیس شد. وزیر کشور ایالت راینلاند-فالتس، هاینتس شوارتس، به عنوان رابط حزب CDU با آلپ‌ارسلان تورکش، رهبر حزب MHP، عمل می‌کرد. کاناپین، کارشناس ترکیه در سازمان اطلاعات آلمان، به نماینده‌ی اروپایی تورکش، انور آلطایلی (عضو پیشین سازمان اطلاعات ترکیه)، و رهبران ترک فدراسیون، لوکمان کوندکچی و موسی سردار چلبی، کمک کرد تا مجوز اقامت و کار در آلمان دریافت کنند.

فدراسیون ترک روابط نزدیکی با سازمان‌های راست افراطی و نوفاشیستی آلمان داشت. آدولف فون تادن، رهبر حزب ناسیونال دموکرات آلمان (NPD)، در سال ۱۹۷۰ تورکش را به آلمان دعوت کرد. حتی گروه‌های ممنوعه‌ای چون حزب کارگران آزاد آلمان (FAP)، جبهه عمل ناسیونال‌سوسیالیست‌ها و گروه ورزشی هوفمان نیز با نوفاشیست‌های ترک رابطه داشتند. تورکش در ۲۸ ژوئیه ۱۹۷۸ خطاب به پیروانش نوشت:

«برای تحقق اهداف تعیین‌شده، ضروری است از همکاری موجود میان حزب ما و NPD بهتر بهره ببریم و از تجربه‌ها و روش‌های NPD بر پایه‌ی دستورهای رهبری حزب استفاده کنیم».

تورکش از حمایت قابل توجهی از سوی CDU و حزب خواهر آن، CSU، نیز برخوردار بود. فرانتس یوزف اشتراوس، نخست‌وزیر بایرن، در اول مه ۱۹۷۸ با او دیدار کرد و وزیر کشور بایرن، گرولد تاندلر، در نوامبر ۱۹۸۰ آشکارا از MHP حمایت نمود.

در کنار نوفاشیست‌ها، سازمان‌های ملی‌گرا و اسلام‌گرا نیز از پشتیبانی سیاستمداران آلمانی برخوردار بودند. از جمله، هانس اشترکن، نماینده‌ی بوندستاگ از حزب CDU، ریاست فدرال انجمن راست‌گرای «دوستی آلمانی‌ـ‌ترکیه‌ای» (Deutsch-Türkischen Freundschaftsvereins e.V.)  را بر عهده داشت که به اختصار «هور-تورک» (Hür-Türk) نامیده می‌شد.

در حالی که این سازمان‌ها آزادانه و با حمایت دولت‌ها به سازماندهی و حتی اعمال خشونت، مانند قتل فعال سندیکایی برلینی، جلال‌الدین کِسیم، می‌پرداختند، انجمن‌های چپ‌گرای ترک تحت نظارت «اداره فدرال حفاظت از قانون اساسی» (Verfassungsschutz)  قرار گرفتند و به جای آن‌که نقششان در همبستگی و ادغام اجتماعی به رسمیت شناخته شود، همچنان مظنون و سرکوب‌شده باقی ماندند.

فروپاشی تشکل‌های چپ‌گرا

با افزایش شمار گروه‌های چپ در شهرهای آلمان غربی، اختلافات ایدئولوژیک و ساختاری در میان آن‌ها نیز بیشتر شد. در آغاز، انجمن‌های نزدیک به ATTF نمایندگان احزاب و سازمان‌های گوناگون سوسیالیستی ترکیه را دربر می‌گرفتند، اما در میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰، تسلط هواداران حزب کمونیست ترکیه بر هیئت‌مدیره‌ی انجمن‌ها موجب کنار گذاشتن نیروهای منتقد و در نتیجه، تأسیس تشکل‌های جدید شد.

در اواخر سال ۱۹۷۶، هواداران TKP/ML (حزب کمونیست مارکسیست-لنینیست ترکیه، معروف به پارتیزان) «فدراسیون کارگران ترک» (ATIF) را پایه گذاشتند که بعدها یکی از اعضای مؤسس «کنفدراسیون کارگران ترک در اروپا» (ATIK) در ۱۹۸۶ شد. کادرهای TKP در آلمان غربی نیز بازسازی تشکیلات را ضروری دانستند و در فوریه‌ی ۱۹۷۷ «فدراسیون انجمن‌های کارگری ترک در جمهوری فدرال آلمان» (FİDEF) را بنیان نهادند. اعضای آن متشکل از انجمن‌های سابق ATTF و دیگر تشکل‌های کارگری بودند، شامل هواداران TKP، علوی‌ها، کردها و چپ‌گرایان مستقل. اما تسلط تدریجی کادرهای TKP بر ساختارها باعث جدایی نیروهای سوسیال‌دموکرات شد که در اکتبر ۱۹۷۷ در برلین «فدراسیون انجمن‌های مردم‌گرای انقلابی» (HDF) را ایجاد کردند؛ این فدراسیون بعدها به «فدراسیون انجمن‌های سوسیال‌دموکرات» تغییر نام داد و خود را همسو با احزاب سوسیال‌دموکرات آلمان (SPD) و ترکیه (CHP) معرفی کرد.

در فوریه‌ی ۱۹۸۰ نیز «حزب کمونیست انقلابی ترکیه» (TDKP) شکل گرفت و هواداران آن در دسامبر همان سال «فدراسیون انجمن‌های کارگران دموکرات» (DİDF) را تأسیس کردند که هنوز هم با حزب کارگر ترکیه (EMEP) در پیوند است. بدین‌ترتیب، پس از کودتای نظامی ۱۹۸۰، عملاً تمامی جریان‌های چپ ترکیه نمایندگی‌هایی در سطح اروپا داشتند.[1]

هم‌زمان، مسئله‌ی کرد نیز زمینه‌ساز پیدایش سازمان‌های جدیدی شد: فدراسیون کرد «KOMKAR» که با حزب سوسیالیست کردستان (PSK) پیوند داشت، در ۱۹۷۹ تشکیل شد. در ۱۹۸۴ نیز هواداران حزب کارگران کردستان (PKK) «فدراسیون فیدکا کردستان» (FEYKA Kurdistan) را پایه گذاشتند که پس از ممنوعیت فعالیت‌های PKK در آلمان در نوامبر ۱۹۹۳، منحل و با «فدراسیون انجمن‌های کرد در آلمان» (YEK-KOM) جایگزین شد.

آینده‌ی خودسازمان‌یابی

با وجود انشعابات متعدد، این روند پویا پاسخی نهادی به امتناع دولت آلمان از شناسایی نیازهای مهاجران ترک‌تبار بود. هم‌زمان، واکنشی بود به نگرش دولت ترکیه که این کارگران را صرفاً منبع ارز خارجی می‌دید. پس از توقف رسمی جذب نیروی کار در ۱۹۷۳، سازمان‌های چپ‌گرا ناگزیر شدند توجه بیشتری به مسائل زیستی، اجتماعی و حقوقی ترک‌ها در آلمان معطوف کنند و راه‌حل‌هایی عملی بیابند. آن‌ها بدون دریافت کمک دولتی، خدمات اجتماعی و مشاوره‌ای ارزشمندی ارائه دادند که تا امروز برای زندگی روزمره‌ی مهاجران ترک اهمیت دارد.

این گروه‌ها در دو جبهه می‌جنگیدند: از یک‌سو درگیر مسائل فرهنگی و اجتماعی آلمان غربی و از سوی دیگر تحت تأثیر رویدادهای ترکیه و انتظارات «احزاب مادر» خود بودند. این دوگانگی بارها به تنش و تناقض انجامید. وابستگی به احزاب وطن‌محور باعث شد مبارزات اجتماعی در جامعه‌ی آلمان در حاشیه قرار گیرد. افزون بر این، تشکل‌های ترک‌تبار همانند دیگر گروه‌های مهاجر چپ، اغلب به نقش فرعی «نماد فولکلوریک» یا «آشپزخانه‌ای» در مراسم روز کارگر و شعارهای همبستگی بین‌المللی رضایت دادند.

با وجود این، پس از کودتای نظامی ۱۹۸۰، همین شبکه‌های چپ‌گرا نقشی اساسی در انزوای بین‌المللی حکومت نظامی ترکیه در اروپا ایفا کردند و زمینه‌ی پناه و حمایت از آوارگان سیاسی را فراهم آوردند. بسیاری از این پناه‌جویان، با تجربه‌ی سازماندهی سندیکایی و حزبی، جان تازه‌ای به فعالیت‌های تشکل‌های مهاجر بخشیدند؛ اما در عین حال، شکاف‌های ایدئولوژیک در میان چپ‌ها را نیز تشدید کردند و فعالیت‌ها را بیش از پیش به سیاست ترکیه معطوف ساختند.

این روند، در کنار عوامل دیگر، موجب شد که تشکل‌های چپ‌گرا در مسیر حاشیه‌نشینی و زوال قرار گیرند. با تغییر نسل، افزایش تابعیت آلمانی و رشد هویت‌های قومی و مذهبی، شکل سنتی خودسازمان‌یابی ترک‌ها کم‌کم رنگ باخت. با این همه، این پایان داستان نیست؛ تاریخ خودسازمان‌یابی همچنان در قالب‌های نو و توسط نسل‌های جدیدی که بر پایه‌ی میراث آن دوران بنا می‌کنند، ادامه خواهد یافت.

پانویس:

[1] از جمله جنبش «راه انقلابی» (Devrimci Yol)، «حزب و جبهه آزادی‌بخش خلق انقلابی» (DHKP-C)، «حزب کمونیست مارکسیست-لنینیست» (MLKP) و «بلشویک پارتیزان» (TK/ML-Bolshevik Partizan) که در فوریه‌ی ۱۹۸۱ به عنوان انشعابی از TKP/ML تأسیس شد.

منبع:

Building the Left in the Turkish Diaspora - Rosa-Luxemburg-Stiftung

بنیاد رزا لوکزامبورگ

 

 
اسم
نظر ...