میهن‌دوستی می‌تواند سلاحی نیرومند برای چپ باشد/ژاکوبن


21-10-2025
بخش خبر و تحلیل خبر
34 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

میهن‌دوستی می‌تواند سلاحی نیرومند برای چپ باشد

نوشته‌ی میگان دی (Meagan Day)

برگردان:شوراها

Patriotism Can Be a Powerful Weapon for the Left

رالی‌های «بدون پادشاه» (No Kings) در روز شنبه میلیون‌ها آمریکایی را گرد هم آورد که از نمادهای میهن‌پرستانه برای مقابله با اقتدارگرایی و در جهت اهداف پیشرو استفاده کردند. این اتفاق، به‌راستی امر مثبتی است.

بخش بزرگی از معترضان در گردهمایی‌های «بدون پادشاه» در لس‌آنجلس، لباس‌هایی به رنگ سرخ، سفید و آبی بر تن داشتند، شعارهایی در دفاع از «دموکراسی آمریکایی» سر می‌دادند و حتی برخی خود را به شکل تندیس آزادی (Statue of

 Liberty) آراسته بودند.

شنبه‌ی گذشته، میلیون‌ها نفر در سراسر ایالات متحده برای دومین بار در راهپیمایی سراسری «بدون پادشاه» علیه دونالد ترامپ شرکت کردند. ترامپ، مطابق عادت همیشگی‌اش به‌عنوان «دولتمرد»، در پاسخ، پستی در شبکه‌ی Truth Social منتشر کرد که شامل ویدئویی تولیدشده با هوش مصنوعی بود: خودش را نشان می‌داد که در حال هدایت هواپیمایی با تاجی بر سر است و حجم عظیمی از فضولات انسانی را بر سر معترضان می‌ریزد.

در همان زمان که ترامپ از هوش مصنوعی برای لکه‌دار کردن مخالفانش بهره می‌گرفت، هوادارانش در شبکه‌های اجتماعی ادعا می‌کردند فیلم‌های مربوط به آن گردهمایی عظیم جعلی و ساخته‌ی رسانه‌هاست. اما آنان در اشتباه بودند: تصاویر چشمگیر از این تظاهرات کاملاً واقعی بود. حضور مردم در گردهمایی روز شنبه حتی از نخستین رالی «بدون پادشاه» نیز بیشتر بود؛ گردهمایی‌ای که خود، از رژه‌ی نظامی بی‌رمق ترامپ در ماه ژوئن بسیار پرشورتر بود. در حالی که هواداران سرسخت ترامپ از واکنش «مقعدی» او لذت می‌بردند و خود را با این تصور تسلی می‌دادند که جمعیت انبوه خیابان‌ها صرفاً ساخته‌ی رسانه‌هاست، واقعیت این بود که خیابان‌های سراسر کشور از مردم انباشته شده بود ــ آمریکایی‌هایی که ترامپ را «دیکتاتور بالقوه» می‌نامیدند.

در خبرنامه‌ی Strength in Numbers، روزنامه‌نگار داده‌محور جی. الیوت موریس (G. Elliott Morris) با استفاده از منابع گوناگون و مستقل، اندازه‌ی تقریبی جمعیت روز شنبه را برآورد کرد. برآورد میانه‌ی او رقم پنج میلیون نفر را نشان می‌دهد، و در برآورد حداکثری، این رقم به شش‌ونیم میلیون نفر می‌رسد.

در هر دو حالت، موریس نتیجه می‌گیرد: «گردهمایی‌های روز شنبه به‌احتمال زیاد بزرگ‌ترین رویداد اعتراضی یک‌روزه از سال ۱۹۷۰ تاکنون بوده‌اند ــ حتی بزرگ‌تر از تظاهرات «راه‌پیمایی زنان» در سال ۲۰۱۷ علیه ترامپ».

قدرت در شمار است

پروژه‌ی Crowd Counting Consortium (کنسرسیوم شمارش جمعیت)، که با همکاری دانشگاه کانتیکت (University of Connecticut) و مدرسه‌ی کندی دانشگاه هاروارد (Harvard Kennedy School) اجرا می‌شود، داده‌هایی در اختیار خبرنامه‌ی Strength in Numbers قرار داد تا فعالیت‌های اعتراضی در دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری ترامپ با دوره‌ی نخست او مقایسه شود. بر اساس این داده‌ها، آمریکا در این دوره چهار برابر بیشتر از دوره‌ی نخست ترامپ شاهد اعتراضات ضدترامپی بوده است.

تعداد شرکت‌کنندگان در هر اعتراض نیز از دوران نخست ترامپ به‌طرز چشمگیری افزایش یافته است. موریس تخمین می‌زند که از زمان آغاز دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری ترامپ در اوایل امسال، بیش از دوازده میلیون آمریکایی علیه او دست به اعتراض زده‌اند. یکی از شهرهایی که در روز شنبه بیشترین حضور را در رالی «بدون پادشاه» داشت، واشنگتن دی‌سی بود؛ همان شهری که ترامپ در ماه اوت، در آن وضعیت اضطراری اعلام کرد و گارد ملی را به خیابان‌ها فرستاد.

ترامپ در دوره‌ی دوم خود، تقریباً همه‌ی بخش‌های جامعه را هدف حمله قرار داده است: از کارمندان دولت فدرال گرفته تا مهاجران، روزنامه‌نگاران، فعالان ضدجنگ، افراد تراجنسیتی، ساکنان شهرها و ایالت‌ها، و در نهایت کل بدنه‌ی رأی‌دهندگان حزب دموکرات. او بارها به‌طور علنی از «نفرت» نسبت به مخالفان خود سخن گفته و بارها درباره‌ی «دشمن درونی» کشور با لحنی تیره و تهدیدآمیز سخن رانده است.

ترامپ از شمار عظیمی از آمریکایی‌ها بیزار است و روزبه‌روز بیشتر در امیال کینه‌توزانه‌اش غرق می‌شود. اگر ارقام این اعتراض‌ها نشانه‌ای از وضعیت عمومی جامعه باشد، می‌توان گفت تحریک افکار عمومی حدی دارد ــ و پس از آن، مردم واکنش نشان خواهند داد.

در جنوب کالیفرنیا، من در گردهمایی شنبه‌ی «بدون پادشاه» صحنه‌ای دیدم که هم شگفت‌زده‌ام کرد و هم به من امید بخشید. درصد قابل‌توجهی از معترضان لباس‌هایی با رنگ‌های قرمز، سفید و آبی پوشیده بودند، شعارهایی در دفاع از «دموکراسی آمریکایی» سر می‌دادند، و حتی برخی لباس تندیس آزادی بر تن کرده بودند. اگر روز چهارم ژوئیه (روز استقلال) را کنار بگذاریم، بعید می‌دانم از زمان یازدهم سپتامبر تاکنون، در هیچ تجمعی ــ که جشن خشونت و سلطه نباشد ــ این‌همه پرچم آمریکا را دیده باشم.

برخی جمهوری‌خواهان برجسته، از جمله مایک جانسون (Mike Johnson)، رئیس مجلس نمایندگان، این تظاهرات را «راهپیمایی‌های نفرت از آمریکا» توصیف کردند. اما هرکس چشم باز داشت، عکس آن را دید: این ترامپ و حزب جمهوری‌خواه هستند که شهروندان آمریکایی را دشمن می‌خوانند، شهرهای ما را به‌صورت میدان جنگ و جهنم تصویر می‌کنند، و کشور را کشتی‌ای رو به غرق‌شدن می‌نمایانند ــ کشتی‌ای که به‌زعم آنان، به‌دست برابری‌خواهی، جهان‌وطنی، چندفرهنگی و حتی خودِ دموکراسی به زیر کشیده می‌شود. در مقابل، در تظاهرات روز شنبه، مردمی از هر طبقه و قشر اجتماعی حضور داشتند که با وجود انتقادهایشان از عملکرد دولت، با صداقت از پروژه‌ی دموکراسی آمریکایی دفاع می‌کردند.

بازتعریف نمادهای ملی، نه طرد کامل آن‌ها، برای ما فضایی سیاسی می‌گشاید تا فقر، جنگ، تبعیض و سرکوب را خیانت به والاترین ارزش‌های خود بدانیم.

در دوران جوانی، زمانی که به‌عنوان یک چپ‌گرای تازه‌کار مشغول پروراندن نقد خود نسبت به کاستی‌های آمریکا بودم، شاید از دیدن احساسات میهن‌دوستانه در رالی «بدون پادشاه» دل‌زده می‌شدم. اما امروز، آن را مایه‌ی دلگرمی می‌دانم. هرگز تصمیم درستی نبود که میدان هویت ملی را به‌طور کامل به راست واگذار کنیم. زیرا اگر این قلمرو بی‌رقیب در اختیار آنان قرار گیرد، همواره کسانی مانند استیو بنن (Steve Bannon) و جی. دی. ونس (J. D. Vance) خواهند بود که مفهوم «آمریکایی بودن» را به‌شیوه‌ای تعریف می‌کنند که ناسیونالیسم رازآلودشان بی‌هیچ مرزی در شووینیسم «خون و خاک» فرو می‌رود.

چپ نباید نقد خود از نابرابری‌های داخلی و سلطه‌جویی جهانی آمریکا را با نوعی طرد زیباشناسانه‌ی هر آنچه «آمریکایی» به نظر می‌رسد خلط کند. ما باید بر سر مواضع خود بایستیم و برای بازتعریف آن نمادها بجنگیم. نمادهای ما به‌اندازه‌ی تاریخ خودِ کشورمان متناقض و دگرگون‌پذیرند: می‌توانند نشانه‌ی طرد یا شمول، سلطه یا برابری، بلندپروازانه‌ترین آرمان‌های اخلاقی یا پست‌ترین ریاکاری‌ها و تعصبات ما باشند. با مبارزه بر سر معنای این نمادها ــ به‌جای کنار گذاشتنشان ــ می‌توانیم از فقر، جنگ، تبعیض و سرکوب سیاسی به‌عنوان خیانت به ارزش‌های والایمان یاد کنیم، نه به‌عنوان سرنوشت محتوم کشوری ناقص و تراژیک. به بیان دیگر، چنین موضعی جایی برای پیشروی سیاسی باقی می‌گذارد.

این نمادها و مفاهیم «آمریکایی بودن»، برای میلیون‌ها انسان عادی نیرویی عظیم دارند ــ همان‌گونه که شنبه در خیابان‌ها دیدیم. این مرا به یاد سخنان مایکل هرینگتون (Michael Harrington)، سازمان‌دهنده و متفکر سوسیالیست فقید، انداخت:

«من به‌عنوان یک سوسیالیست، و به همین دلیل که سوسیالیست بودم، دلباخته‌ی آمریکا شدم... اگر چپ بخواهد این کشور را تغییر دهد چون از آن نفرت دارد، مردم هرگز به آن گوش نخواهند داد ــ و حق با مردم خواهد بود. سوسیالیست بودن، مارکسیست بودن، یعنی دست‌زدن به عملی از ایمان، حتی از عشق، نسبت به این سرزمین. یعنی حس‌کردن دانه‌ی زندگی زیر برف؛ دیدنِ انسان‌هایی ــ زیر لایه‌های فساد، پستی و تجاری‌شدن روابط انسانی ــ که توانایی شکل دادن به سرنوشت خویش را دارند. رادیکال بودن، در بهترین و انسانی‌ترین معنایش، یعنی میهن‌دوست بودن

شنبه، بزرگ‌ترین روز اعتراض سیاسی در تاریخ ثبت‌شده‌ی آمریکا بود. این خود، دستاوردی تاریخی است. افزون بر آن، رالی‌های «بدون پادشاه» تصویری کاملاً متضاد با تبلیغات راست‌گرایان از یک «نمایش ضدآمریکایی پر از نفرت» ارائه دادند. دونالد ترامپ منبعی پایان‌ناپذیر از نفرت نسبت به آمریکایی‌هاست ــ اما این نفرت، دیگر تأثیر خود را از دست می‌دهد. در بلندمدت، ما با عشق پیروز خواهیم شد، نه با نفرت.

منبع: https://jacobin.com

 

 
اسم
نظر ...