نقد و بررسی «چپ پس از مارکسیسم» مهرداد درویشپور با تأکید بر بحران مشروعیت سوسیالیسم /امیر آذر
13-08-2025
بخش دیدگاهها و نقدها
47 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :

نقد و بررسی «چپ پس از مارکسیسم» مهرداد درویشپور با تأکید بر بحران مشروعیت سوسیالیسم و افول چپ در ایران و جهان
مقدمه:
مقاله «چپ پس از مارکسیسم» نوشته مهرداد درویشپور، که در وبسایت شوراها منتشر شده، تلاشی است برای ترسیم سیمای تازهای از چپ در روزگار ما. نویسنده در این متن، با فاصله گرفتن از مارکسیسم ارتدکس، به ضرورت همگرایی چپ با ارزشهایی چون برابری جنسیتی، مبارزه با نژادپرستی، حفاظت از محیط زیست و دفاع از دموکراسی میپردازد. رویکرد او در اساس، شکستن قید جزمگرایی گذشته و ایجاد پیوندی آزادانه و انتقادی با میراث مارکس است.با این حال، از دیدگاه این نقد، حتی این بازتعریف نیز نمیتواند بحران بنیادین چپ را برطرف کند. از اوایل قرن بیستم تا امروز، تجربههای عمدهی سوسیالیستی و گرایشهای وابسته به آن ــ کمونیسم، شوراییگری و آنارشیسم ــ شکستهای سنگینی متحمل شدهاند که نه صرفاً محصول اشتباهات اجرایی، بلکه ریشهدار در ساختار نظری و مدل قدرتسازی آنها بوده است . این شکستها موجب از دست رفتن مشروعیت اخلاقی و سیاسی این جریانها شده و اکنون هر بازخوانی، حتی با مفاهیم جدید، بیشتر شبیه تلاشی برای حفظ بدنی نیمهجان است تا احیای یک نیروی اجتماعی زنده.
بازخوانی محتوای مقاله درویشپور:
درویشپور در این نوشته، ضمن اعتراف به محدودیتها و کاستیهای مارکسیسم کلاسیک، از رویکرد «هم نه طرد و نه تقدیس» نسبت به مارکس دفاع میکند. او میگوید که چپ برای بقا باید از تنگنای اقتصادگرایی صرف بیرون بیاید و با دیگر گفتمانهای برابریخواهانه همسو شود. به بیان او، عدالت اجتماعی بدون توجه به آزادیهای فردی و تنوع هویتها دیگر در جهان امروز پذیرفتنی نیست.
با این حال، آنچه در این متن غایب است، مواجهه با پرسش اساسی مشروعیت است: آیا اساساً جامعه امروز حاضر است چپ را، حتی در قالبی نو، بهعنوان نیروی پیشرو بپذیرد؟ این پرسشی است که بدون پاسخ، همهی اصلاحات نظری در خلأ باقی میماند.
شکستهای تاریخی و فرسایش مشروعیت:
برای درک عمق بحران، باید به تجربههای بزرگ قرن بیستم بازگردیم. اتحاد شوروی، بهعنوان مهمترین مدل دولت سوسیالیستی، پس از هفت دهه به فروپاشی رسید. تمرکز قدرت در حزب، بوروکراسی سنگین، سرکوب آزادیهای مدنی و ناکارآمدی اقتصادی عواملی بودند که هم مردم و هم نخبگان را از این نظام جدا کردند (Hobsbawm, 1994). در چین مائو، تجربه انقلاب فرهنگی و قحطیهای گسترده مشروعیت ایدئولوژیک را خدشهدار کرد؛ هرچند پس از اصلاحات دنگ شیائوپینگ، رشد اقتصادی بیسابقهای حاصل شد، اما این رشد در قالب سرمایهداری دولتی و با شکاف طبقاتی عمیق اتفاق افتاد (Naughton, 2007).
کوبا، با وجود ایستادگی در برابر فشارهای آمریکا، نتوانست الگویی پایدار از رفاه و آزادی ارائه دهد. کره شمالی نیز به نمادی از انزوای سیاسی و فقر بدل شد. تجربههای شورایی و آنارشیستی در اسپانیا یا آمریکای لاتین هم، هرچند الهامبخش بودند، اما یا بهسرعت سرکوب شدند یا در ساختار قدرت ادغام گشتند. نتیجه این کارنامه، فرسایش عمیق اعتماد عمومی به هر گونه وعده بازتوزیع رادیکال قدرت و ثروت بود.
ناتوانی چپ در انطباق با جهان پساصنعتی:
چپ کلاسیک بر مبنای تضاد میان کارگر صنعتی و سرمایهدار شکل گرفت. اما امروز، با رشد اقتصاد دیجیتال، اتوماسیون و جهانیسازی سرمایه، این مدل تقابل ساده دیگر توضیحدهنده واقعیت نیست. حتی در کشورهای صنعتی، طبقه کارگر سازمانیافته بهشکل پیشین وجود ندارد و بخش بزرگی از نیروی کار در بخش خدمات یا اقتصاد غیررسمی فعال است. چپ نتوانسته این دگرگونی را به نظریهای منسجم و راهبردی مؤثر ترجمه کند (Castells, 1996).
بحران مشروعیت اخلاقی:
حتی زمانی که دولتهای چپ در برخی عرصهها موفق بودند، محدودیتهای سیاسی و نقض آزادیها به تدریج مشروعیت اخلاقیشان را سلب کرد. برای بسیاری از شهروندان، آزادی بیان، حق انتخاب و تنوع فرهنگی ارزشهاییاند که حاضر نیستند در قبال وعده عدالت اقتصادی قربانی کنند. این دوگانگی، بهویژه پس از فروپاشی شوروی، به سود لیبرالدموکراسی و حتی گاه راست پوپولیستی تمام شد.
وضعیت چپ در ایران:
چپ ایران در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ نیرویی تأثیرگذار بود. از سازمانهای مسلح فدایی گرفته تا گروههای مارکسیست-لنینیست، همگی در پی تغییرات ریشهای بودند. اما بخش بزرگی از این نیروها یا در جریان سرکوبهای پهلوی از میان رفتند یا پس از انقلاب ۱۳۵۷ بهدست جمهوری اسلامی نابود شدند. وابستگی ایدئولوژیک و حتی سازمانی برخی گروهها به شوروی یا چین، آنها را در برابر تغییرات جهانی آسیبپذیر کرد (Abrahamian, 1982).
امروز، چپ ایران پراکنده، کماثر و عمدتاً در تبعید است. ارتباط ارگانیک با طبقه کارگر داخل کشور قطع شده و گفتمان چپ، بهویژه در میان نسل جوان، جای خود را به خواستهای مدنی و آزادیخواهانه داده است. حتی اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که حامل پیامهای عدالتطلبانه نیز بودند، نه در قالب ایدئولوژی چپ بلکه با محوریت حقوق زنان، آزادیهای فردی و کرامت انسانی شکل گرفتند.
چرا بازخوانی چپ کافی نیست:
درویشپور بر آن است که افزودن عناصر نوین به بدنه چپ، میتواند آن را از انزوا بیرون آورد. اما بدون یک پایگاه اجتماعی واقعی و اعتماد عمومی، این اصلاحات بیشتر جنبه آکادمیک و گفتمانی خواهد داشت. جامعهای که تجربه فروپاشی و سرکوب را با چپ پیوند میزند، با تغییر واژگان متقاعد نخواهد شد. افزون بر آن، رقبای ایدئولوژیک ــ از لیبرالدموکراتها گرفته تا ناسیونالیستها و حتی راست افراطی ــ میدان سیاست را پر کردهاند و چپ باید برای بازپسگیری جایگاهش با این نیروها رقابت کند، آن هم در شرایطی که سرمایه نمادینش کاهش یافته است.
بدیلهای ممکن:
اگر هدف همچنان تحقق عدالت اجتماعی باشد، شاید لازم باشد این آرمان از قالبهای ایدئولوژیک قرن بیستم جدا شود. جنبشهای چندمحوری که بر شفافیت، آزادیهای فردی و عدالت اقتصادی تأکید دارند، میتوانند بدون برچسب چپ یا راست شکل بگیرند. شبکههای افقی و غیرایدئولوژیک که حول مسائل مشخص (مانند تغییرات اقلیمی یا حقوق کار) سازمان مییابند، در جهان امروز شانس بیشتری برای بسیج اجتماعی دارند.
جمعبندی:
«چپ پس از مارکسیسم» تلاشی است شریف برای بازاندیشی در میراث چپ، اما غفلت از بحران مشروعیت تاریخی و اجتماعی، آن را در موقعیت دشواری قرار میدهد. شکستهای عملی، ناتوانی در انطباق با تحولات ساختاری، و فقدان پایگاه اجتماعی فعال، باعث شدهاند که بازخوانیهای نظری، حتی با ارزشهای نو، به تنهایی نتوانند چپ را از حاشیه به مرکز بازگردانند. شاید زمان آن رسیده باشد که آرمانهای برابری و عدالت، به جای احیا در پرچمهای کهنه، در ظرفهای تازه و با زبان و ساختارهای نوین عرضه شوند.
امیر آذر
۸ اوت ۲۰۲۵
منابع پیشنهادی
• Abrahamian, E. (1982). Iran Between Two Revolutions. Princeton University Press.
• Castells, M. (1996). The Rise of the Network Society. Blackwell.
• Hobsbawm, E. (1994). Age of Extremes: The Short Twentieth Century, 1914–1991. Michael Joseph.
• Naughton, B. (2007). The Chinese Economy: Transitions and Growth. MIT Press.
• Service, R. (2009). Comrades: A History of World Communism. Harvard University Press.