آیا این جنگ ،جنگ ما نیست؟/گرایش کمونیسم شورایی


19-06-2025
بخش کمونیسم شورایی
54 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

آیا این جنگ ،جنگ ما نیست؟

آیا با توجه به اینکه طی جنگ اسرائیل علیه رژیم اسلامی طی این چهار روز ضربات سختی بر قوای نظامی و نهادهای اطلاعاتی و سرکوبگر آن وارد آمده و عملاً توانایی و ظرفیت این رژیم را در سرکوب مبارزات مردم ایران تا اندازه قابل توجهی کاهش داده و این راه را برای گسترش اعتصابات پیش رو از سوی طبقات و گروه‌های اجتماعی داخل کشور بسیار بیشتر از هر زمان دیگری هموار می‌سازد، آیا در این لحظه درست است که ما بگوییم این جنگ جنگ ما نیست؟

پاسخ به این پرسش که اکثر جریان های چپ و میانه و راست سرنگونی طلب را به خود مشغول داشته و عملا همچون زنجیری آهنین بسیاری از نیروها و حزب ها و سخن وران را به راست روی مزمن،صلح طلبی های سطحی اما بسیار ظاهرالصلاح و همپایی و همراهی با دارودسته ی ورشکسته مقاومت محوری و هم نشینی رژیم جنایتکار اسلامی که به زیر زمین پناه برده و نفس های آخر خود را می کشد،سوق داده،از ضرورتی تام و تمام برخوردار است.ما در این نوشته می کوشیم با فشردگی و اختصار بنیان های اصلی این بیماری مهلک را به طور جدلی افشا و راه های گریز از آن را طرح نماییم.

این پرسش از آن‌ دست پرسش‌های پیچیده و حساس است که به‌شدت با زمینه‌های سیاسی، تاریخی، اخلاقی و استراتژیک گره خورده است. برای پاسخ‌دادن به آن، باید چند بُعد را هم‌زمان در نظر گرفت:

۱. تفاوت میان رژیم حاکم و مردم ایران

پیش از هر چیز، باید میان «رژیم اسلامی» و «مردم ایران» تمایز قائل شد. بسیاری از نیروهای سیاسی و کنشگران مدنی و اجتماعی ایران، به‌درستی تأکید می‌کنند که رژیم اسلامی نه‌تنها نماینده‌ی مردم ایران نیست، بلکه در مقابل خواست و منافع آنان ایستاده است. بنابراین، ضربه‌خوردن رژیم از یک قدرت خارجی، لزوماً به معنای آسیب‌دیدن «مردم ایران» نیست—اگر چه در عمل، ممکن است پیامدهایی برای زندگی روزمره‌ی مردم هم داشته باشد.

۲. کاهش توان سرکوب: فرصت یا توهم؟

اگر واقعاً جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی موجب کاهش محسوس توان سرکوب و اختلال در سازمان‌های اطلاعاتی ـ امنیتی شده باشد، می‌توان آن را یک فرصت برای گسترش اعتراضات مردمی تلقی کرد. در چنین شرایطی، برخی نیروها ممکن است بگویند:

«این جنگ، گرچه آغازش با ما نبوده، اما در اثراتش می‌تواند به نفع ما باشد—پس بی‌تفاوت‌بودن یا گفتن اینکه "به ما مربوط نیست" نادرست است».

اما پرسش کلیدی این‌ است:
 آیا این تحلیل واقع‌گرایانه و مستند است؟ یا دچار خوش‌بینی زودهنگام شده‌ایم؟

۳. خطر هم‌سویی با قدرت خارجی و سوء استفاده تبلیغاتی رژیم

از سوی دیگر، گفتن اینکه «این جنگ، جنگ ماست» ممکن است زمینه‌ساز اتهامات سنگینی شود، از جمله اینکه جنبش مردم ایران وابسته به قدرت‌های خارجی است. رژیم اسلامی سال‌هاست که از این خط تبلیغاتی برای سرکوب نیروهای داخلی استفاده می‌کند. هرگونه هم‌سویی آشکار با حمله‌ی اسرائیل ممکن است مشروعیت اخلاقی و استقلال سیاسی جنبش را زیر سؤال ببرد.

۴. نکته‌ی نهایی: آیا «جنگ ما نیست» یعنی «سکوت»؟

شاید پاسخ مسئولانه و متعادل این باشد که:

«این جنگ را ما آغاز نکرده‌ایم. ما از قدرت‌های خارجی دفاع نمی‌کنیم. اما اگر در نتیجه‌ی این جنگ، رژیم اسلامی ضعیف شود و راه برای مبارزه‌ی مردم بازتر شود، ما از این فرصت برای گسترش اعتراضات استفاده می‌کنیم. این یعنی سکوت نمی‌کنیم، اما در زمین هیچ‌کدام از قدرت‌های منطقه‌ای بازی نمی‌کنیم».

پس در پاسخ به پرسش طرح شده تا این جا می توانیم عنوان کنیم ؛ گفتن اینکه «این جنگ به ما ربطی ندارد نادرست و غفلت‌آمیز باشد؛اما گفتن اینکه «این جنگ، جنگ ماست» هم ممکن است شتاب‌زده و پرهزینه باشد.

شاید درست‌ترین موضع این باشد که بگوییم:

«ما از این جنگ حمایت نمی‌کنیم، اما از ضعف حاصل‌شده در رژیم برای تقویت مبارزه‌ی مردم ایران بهره خواهیم گرفت.»

اگر به طور صریح بگوییم این جنگ جنگ ما نیست و یا به عبارت دیگر آن گونه که برخی به طور صریح ابراز می کنند که این جنگ دولت های ارتجاعی و ضد مردمی با هم است و ربطی به ما -یعنی به مردم-ندارد از لحاظ سیاسی و تاکتیکی-یعنی عمل اجتماعی و مبارزه-کاملا برابر انفعال و بی تفاوتی نسبت به این رویداد بزرگ و اثرگذار در کل جامعه و کشور می باشد. وجه و صورت دیگر این نتیجه گیری این است که ممکن است پیام آن—در عمل—این باشد که در این لحظه نباید وارد صحنه‌ی عمل شد. این موضع، ولو از سر احتیاط یا استقلال‌طلبی سیاسی باشد، می‌تواند به‌طور ناخودآگاه به یک انفعال خطرناک منجر شود؛ چرا که در این نقطه بایستی به پرسش بسیار مهم و اساسی دیگری پاسخ دهیم:

واقعیت سیاسی این لحظه چیست؟

دشمن اصلی مردم ایران، رژیم اسلامی است.اگر این رژیم، ولو موقتاً، دچار اختلال در توان سرکوب شده باشد (به دلیل ضربات نظامی، اطلاعاتی، لجستیکی یا روانی)،پس به طور اصولی این لحظه، نه لحظه‌ی سکوت که لحظه‌ی عمل است.فرصت‌های تاریخی همیشه کوتاه‌مدت‌اند.حاکمیت‌ها— حتی تضعیف‌شده‌ترین‌شان—به سرعت تجدید سازمان  و تجدید قوا می‌کنند.اگر مردم یا نیروهای اپوزیسیون نتوانند در شکاف‌های زمانی موجود ابتکار عمل را به دست گیرند،رژیم دوباره دست بالا را پیدا خواهد کرد.یعنی توازن قوای تازه ای که می تواند به سود اردوی مردم و انقلاب تحول یابد مورد غفلت قرار گیرد و به سرعت از دست برود.

عبارت «این جنگ جنگ ما نیست» می‌تواند دو معنا داشته باشد:

یکی معنا‌ی منفی و انفعالی: ما هیچ کاری نمی‌کنیم، چون این جنگ مربوط به ما نیست؛ و یکی معنا‌ی هوشمندانه و فعال: ما آغازگر این جنگ نیستیم، اما از فرصت ناشی از آن برای پیشبرد اهداف مردمی یعنی عقب راندن رژیم ،عبور از آن و پیش روی به سوی انقلاب  استفاده می‌کنیم.

افتادن در تله‌ی "بی‌طرفی ظاهری"

در یک نقطه‌ی بحرانی، سکوت یا بی‌عملی گاهی به نفع وضعیت موجود تمام می‌شود. به‌عبارت دیگر،اگر در لحظه‌ای که دشمن تضعیف شده، مردم تماشاگر بمانند، آن‌گاه فرصتی که ممکن بود سرنوشت‌ساز باشد، از دست می‌رود.

جمع‌بندی و پیشنهاد:

نباید بی‌تأمل بگوییم «این جنگ جنگ ما نیست»، مگر این‌که بلافاصله اضافه کنیم:

«اما ما از تضعیف رژیم اسلامی در این لحظه استفاده خواهیم کرد تا مبارزه‌ی مردمی را گسترش دهیم.»

ما نباید به اردوی قدرت خارجی برویم، و نباید فرصت را با شعارهای بی‌محتوای استقلال‌طلبانه و صلح طلبی های سطحی از دست بدهیم.

اگر از موضع توازن قوا میان رژیم و مردم در این لحظه که قوای نظامی و امنیتی رژیم به شدت توسط حمله خارجی تضعیف و در سطوح فرماندهی و اداره کشور عملاً حضوری ندارند، به صورت مسئله نگاه بکنیم آیا توازن قوای تازه می‌تواند به معنای شرایط واقعی و صحیح برای آغاز مبارزه سرنگونی طلبانه مردم در عرصه خیابان و میدان و کارخانه و همه بخش‌های جامعه باشد؟آیا می‌توان به سمت قدرت دوگانه از طریق روبیده شدن عرصه خیابان و میدان و کارخانه از قوای دشمن و اشغال آن توسط توده‌های کارگر و زحمت‌کش و تمام مردم گام گذاشت؟ مسئله‌ی توازن قوا در هر مبارزه‌ی سیاسی یا انقلابی، معیار بنیادینی برای تشخیص لحظه‌ی آغاز و نوع کنش است. اگر مسئله توازن قوا را در یک تعریف و صورت ابتدایی نگاه بکنیم چیزی جز واقعیت تناسب قوا میان دو نیروی متخاصم نیست. به این معنا که در حالت عدم توازن این دو، به دست بالا داشتن یکی نسبت به دیگری در یک وضعیت رکود مبارزاتی و سکون در صحنه نبرد می‌باشیم. خروج از یک سطح توازن قوا به سطح دیگر چیزی جز تغییر در ظرفیت قوای طرفین نیست. بیایید از منظر تحلیلی و عینی، این مسئله را باز کنیم:

 اگر در لحظه کنونی توازن قوا میان رژیم با تمام قوایش و مردم در عین رکود موقت مبارزاتی در این شرایط تغییر کرده باشد، آیا لحظه‌ی «گذار از مقاومت به یورش» فرا رسیده؟

در یک نبرد سیاسی-اجتماعی، توازن قوا معمولاً میان سه بخش اصلی سنجیده می‌شود:

  • رژیم حاکم (قوای نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، مالی، رسانه‌ای)
  • نیروهای اجتماعی معترض (طبقات فرودست، طبقه‌ی متوسط، جنبش زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان...)
  • وزنه‌های تعیین‌کننده‌ی خُرد یا خاکستری (بخش‌هایی از مردم، دیوان‌سالاری، کسبه، نهادهای مذهبی، بخش خصوصی و...)

اگر بخش اول (رژیم) در اثر حمله خارجی در سطوح فرماندهی نظامی و امنیتی دچار اختلال، سردرگمی، افت روحیه و کاهش توان اجرایی شده باشد،
 و اگر بخش دوم (نیروهای مردمی) در آماده‌باش روحی، سازماندهی نسبی و انتظار کنش به‌سر ببرد،
 آنگاه توازن قوا به‌طور موقتی یا موضعی به‌سود مردم تغییر کرده است.

در تاریخ مبارزات، لحظاتی هست که ساختار سرکوب به‌دلیل بحران درونی یا ضربه‌ی بیرونی شکاف برمی‌دارد:

  • در قیام ۱۹۷۹ ایران، پس از واقعه‌ی ۱۷ شهریور، انسجام ارتش فروپاشید و اعتصابات گسترش یافت.
  • در انقلاب تونس و مصر(بهار عربی ۱۹۱۱)، تضعیف قوه‌ی قهریه (ارتش یا پلیس) نقش کلیدی در لحظه‌ی «گذار از اعتراض به سرنگونی» ایفا کرد.
  •  اگر جمهوری اسلامی اکنون دچار چنین لحظه‌ای شده باشد—حتی به‌طور موقت— این لحظه می‌تواند زمان واقعی آغاز یک حرکت سرنگونی‌طلبانه در سطح خیابان، کارخانه، دانشگاه و اداره باشد.

در اینجا لازم است تفاوت میان «لحظه‌ی ضعف رژیم» با «لحظه‌ی آمادگی مردم» برای مبارزان و کنشگران به دقت مورد ارزیابی و شناسایی قرار گیرد. این امر از جنبه تاکتیکی تعیین کننده و سرنوشت ساز است و هرگونه سهل انگاری  غفلت می‌تواند پیامدهای ویرانگر و غیر قابل بازگشتی را برای جنبش انقلابی  به بار آورد.

با وجود ضعف رژیم، اگرمردم دچار ترس، سردرگمی یا بی‌سازمانی باشند،آلترناتیو سیاسی روشن و قابل اعتماد وجود نداشته باشد،کنشگران میدانی راهبرد مشخص برای تصرف فضاهای کلیدی (مانند میدان‌ها، اعتصابات عمومی، فلج‌سازی نهادهای دولتی) نداشته باشند، آنگاه ممکن است فرصت به ضدفرصت بدل شود—رژیم بازسازی شود، مردم سرخورده شوند، سرکوب شدیدتر گردد.

اگر ضعف قوای سرکوب رژیم واقعی، گسترده و پایدار باشد،و اگر نیروهای اجتماعی آماده‌ی کنش باشند یا بتوانند به‌سرعت بسیج شوند، آنگاه توازن قوا واقعاً تغییر کرده و
 آغاز مبارزه‌ی سرنگونی‌طلبانه در خیابان، میدان، کارخانه و دیگر عرصه‌ها، نه‌تنها ممکن، بلکه ضروری و تعیین‌کننده خواهد بود.

ده محور راهبردی:

ده محور راهبردی برای تبدیل لحظه‌ی تضعیف رژیم به یک خیزش اجتماعی با افق سرنگونی، از منظر سازمان‌دهی و عمل انقلابی، ارائه می‌شود. این محورها ناظر به وضعیتی هستند که در آن، رژیم دچار اختلال جدی در قوای سرکوب و فرماندهی است و توازن قوا تا حدودی به سود مردم تغییر یافته است.این ۱۰ محور با نگره ی جنبش شورایی به صورت زیر ارائه می‌گردد:

۱. تثبیت روایت: این فرصت از آنِ مردم است، نه قدرت‌های خارجی.مهم‌ترین جنگ، نبرد روایت‌هاست. رژیم می‌کوشد هر اعتراضی را وابسته به دشمنان خارجی جلوه دهد. باید قاطعانه تأکید شود:

«ما از ضربه‌خوردن رژیم سود می‌بریم، اما این مبارزه، برای آزادی مردم ایران است، نه در خدمت هیچ دولت خارجی.»

بیانیه‌ها، شعارها، پیام‌ها باید استقلال سیاسی مردم را برجسته کنند.

۲. فراخوان فوری برای اعتصابات سراسری (به‌ویژه در بخش‌های کلیدی)

  • کارگران، معلمان، رانندگان، کارکنان دولت، بازار و مشاغل کلیدی، باید به اعتصاب فراخوانده شوند. 
  • اعتصاب، ستون فقرات قیام موفق است؛ بدون آن، خیابان‌ها دوام نمی‌آورند.
  • تمرکز خاص بر پالایشگاه‌ها، نیروگاه‌ها، سیستم حمل‌ونقل، و شرکت‌های نفت و گاز.

۳. تشویق به تصرف و بازپس‌گیری فضاهای عمومی (میدان، خیابان، پارک، دانشگاه)

  • وقتی سرکوب موقتاً ضعیف است، خیابان باید بازپس‌گرفته شود.
    مردم باید بدانند این فضا اکنون «خطرناک‌تر از همیشه نیست»، بلکه «بازتر از همیشه است».
  • باید نقشه‌ی میدان‌ها و مسیرهای تظاهرات از پیش آماده و با زبان ساده منتشر شود.

۴. تشکیل شوراهای محلی و هسته‌های مقاومت مدنی

  • هر محله، مدرسه، دانشگاه، کارخانه و منطقه باید «هسته‌ای برای هماهنگی، دفاع و اطلاع‌رسانی» داشته باشد.
  • شوراها، پایه‌های بدیل قدرت‌اند.شبکه‌سازی محلی از پایین به بالا، نه‌تنها برای سازمان‌دهی، بلکه برای مراقبت از یکدیگر در برابر بازگشت سرکوب تروریسم اسلامی.

۵. ضربه‌زدن به نمادهای قدرت رژیم (نه مردم یا دارایی عمومی)

هر قیام باید هدف‌هایش را دقیق نشانه‌گیری کند:

دفاتر بسیج، حوزه‌های سپاه، مراکز سانسور، دفاتر حکومتی، دوربین‌های نظارتی... باید مورد تعرض و تخریب و نابودی قرار گیرد.

اجتناب از تخریب کور: جنبش باید مشروعیت اخلاقی و مردمی‌اش را حفظ کند.

۶. شکستن سانسور: فتح رسانه و بازسازی ارتباط آزاد مردم با مردم

در لحظات قیام، «اطلاع‌رسانی لحظه‌به‌لحظه» حیاتی است.
باید از هر ابزار ممکن برای عبور از فیلترینگ، فرستادن تصویر و خبر و صدای مردم استفاده شود.

آموزش کار با فیلترشکن‌ها، ایمن‌سازی ارتباطات، استفاده از فناوری‌هایی مانند Bridge Servers یا Mesh Networks.

۷. فراخوان به نیروهای میانی و مردد (دیوان‌سالاری، کارمندان، بخش خصوصی، حتی نظامیان خُرد)

این نیروها را باید دعوت کرد به کناره‌گیری، نافرمانی یا حتی همراهی.
 باز شدن شکاف در دستگاه حاکم، در لحظات بحران، شتاب انقلاب را دوچندان می‌کند.

پیام روشن: «از رژیم جدا شو، به مردم بپیوند؛ تاریخ تو را خواهد شناخت.»

۸. پاسداری از اخلاق جمعی و چهره انسانی جنبش

هر جنبشی بدون اخلاق، به هرج‌ومرج بدل می‌شود.
 پرهیز از خشونت کور، انتقام‌گیری شخصی، تحقیر، شکنجه یا تخریب اموال عمومی و شخصی.

 تاکید بر عدالت،آزادی و یاری رسانی به افراد نیازمند به کمک. گسترش و تعمیق همبستگی طبقاتی و ملی و قومی و و غلبه بر تفرقه‌ها و اختلاف های کهنه 

۹. تدوین خواسته‌های روشن، حداقلی و قابل اجماع برای دوران گذار

خواسته‌ها باید در عین ساده‌بودن، شفاف و اجتماعی باشد:

لغو فوری گشت ارشاد و نهادهای سرکوب،

آزادی زندانیان سیاسی،

تضمین حقوق زنان، اقوام، کارگران و اقلیت‌ها،

انتقال قدرت به نهادهای انتخابی مردمی در یک دولت موقت ملی.

بدون افق روشن، انرژی جنبش تحلیل می‌رود یا به نفع فرصت‌طلبان مصادره می‌شود.

۱۰. اتحاد اپوزیسیون، صدای واحد برای حمایت از قیام مردم

در لحظات بحرانی، پراکندگی رهبران و جریان‌های مخالف، سمّی مهلک است.
حتی اگر ائتلاف کامل ممکن نیست، باید پیام‌های مشترک، حمایت‌های همزمان، و جبهه‌ای هماهنگ پدید آید.

مردم باید بدانند که تنها نیستند و بیرون از مرزها نیز چشم و دل و اندیشه‌ی مردمان آزادی خواه و همدل وجود دارد که می‌توانند به سهم خود در عرصه تعاملات سیاسی خارج کشور نقش موثر و قابل توجهی را بر عهده بگیرند و از این طریق ظرفیت جنبش انقلابی در داخل را تقویت و یاری رسان گردند.

آزادی برابری جمهوری شورایی

گرایش کمونیسم شورایی

17 جون 2025 برابر 27 خرداد 1404

 

 

 

 

 
اسم
نظر ...