نامه اتو روهله به شلام/اتو روهله


22-12-2024
بخش دیدگاهها و نقدها
39 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

 

نامه اتو روهله به شلام

اوت ۱۹۳۷

مکزیکوسیتی، خیابان ورسای ۸۴.

رفیق عزیز شلام،

زمانی که کتابت را خواندیم و به فکر موضع‌گیری انتقادی نسبت به آن افتادیم، پیشنهاد کردم که کتاب ایدئولوژی آلمانی مارکس را برایت بفرستم، چون فکر می‌کردم هر آنچه که باید در پاسخ به تو بگویم، در آن آمده است. اما سپس به این نتیجه رسیدم که دیگر مارکس برای تو مرجعیتی ندارد، یا بهتر بگویم: دیگر برایت جهت‌دهنده نیست. به همین دلیل نوشتن را متوقف کردم، زیرا به نظرم بحث کردن تحت این شرایط بی‌فایده بود.

حالا آلیس مسئولیت نوشتن را بر عهده گرفته و او نقدی برایت ارسال خواهد کرد که به‌طور کلی بازتاب بحث مشترک ما درباره کتاب توست. من با او در بیشتر نکات اساسی موافقم. اما از آنجا که آلیس مرا تشویق کرد تا چند خط برایت بنویسم و یادآوری کرد که خودت این درخواست را مطرح کرده‌ای، می‌خواهم چند نکته را هم من بگویم.

حق با توست که از نادیده گرفتن فرد زنده و مشارکت او در شکل فعلی مبارزه طبقاتی پرولتاریا شکایت می‌کنی. اما تو این نقصان را ساده و مکانیکی به نقصان متضاد دیگری برمی‌گردانی. با تمرکز کامل بر انسان، سهم دیگر عناصر جهان را نادیده می‌گیری. این روش متناقض همان راهی است که شهروند خوب را به شورشی وحشی تبدیل می‌کند، به جای آن‌که انقلابی شود. همین موضوع زمانی رخ می‌دهد که جمله "هدف وسیله را توجیه می‌کند" را تنها در معنای وارونه‌اش می‌پذیری. اگر هدف وسیله را توجیه کند، همان‌طور که تجربه کرده‌ایم، به رم، برلین و مسکو می‌رسیم. اما اگر به‌طور اصولی آن را توجیه نکند، اصلاً از جای خود حرکت نمی‌کنی. اما ما می‌خواهیم از جای خود حرکت کنیم، بدون اینکه به برلین، رم یا مسکو برسیم. به بیان دیگر، ما نمی‌خواهیم شهروند خوب و شورشی باشیم، بلکه می‌خواهیم انقلابی‌هایی باشیم که به سوسیالیسم می‌رسند. آلیس به تو گفت که این امر با منطق متناقض امکان‌پذیر نیست. و تو ادعا می‌کنی که "دیالکتیک" هم کار نمی‌کند. هر دو درست می‌گویید – حالا چه کنیم؟ خب، بیایید دیالکتیک (بدون علامت نقل‌قول) را امتحان کنیم. چون "دیالکتیک" فقط تحریف، انحراف و فساد دیالکتیک است. اگر شیر تقلبی یا رقیق‌شده تأثیری بر بیمار نداشته باشد، باید سراغ شیر واقعی و خالص رفت. اما تو بطری را می‌شکنی و به گاو دشنام می‌دهی.

مارکس همان‌قدر در برابر کسانی که یک شیپور را به علامت تسلیم تبدیل می‌کنند بی‌دفاع است که هگل در زمان خود در برابر یونکرهای پروس که در دیالکتیک او تضمینی برای جاودانگی سیستم سه‌طبقاتی می‌دیدند. اما تقلب‌کنندگان و تفسیرکنندگان غلط هگل با چرندیات و مزخرفات خود در برابر تاریخ موفق نشدند. و من مطمئنم که همین سرنوشت در انتظار تقلب‌کنندگان و نابخردان مارکس خواهد بود.

اشتباه تو، رفیق عزیز شلام، این است که تمام انتقادهای به‌حقی را که درباره "دیالکتیک" داری به آدرس مارکس می‌فرستی، به جای آن‌که آن را بر سر بد اپیگون‌ها و تقلب‌کنندگان خالی کنی. این موارد را به "دیالکتیکی‌ها" بگو، نه به دیالکتیکی‌ها.

همین موضوع درباره تز توجیه وسیله توسط هدف نیز صادق است. هر دو طرف با بله یا خیر اشتباه می‌کنند. فرمول انقلابی در میانه یا بهتر بگوییم: در هماهنگی وسیله و هدف است. نه هدف، بلکه موفقیت است که وسیله را توجیه می‌کند. لطفاً تردید نکن که بگویی این تز به‌عنوان شعار یا جهت‌دهی معنای خود را از دست می‌دهد. دقیقاً همین نکته است. عنصر اقتدارگرای این دگماتیسم یسوعی با دیالکتیک واقعی سازگار نیست. ما نمی‌توانیم آن را به‌طور مثبت یا منفی به‌کار ببریم.

متأسفانه، رفیق عزیز شلام، تو به‌واسطه زنجیره‌ای از ناامیدی‌ها، تعادل روانی و معنوی خود را از دست داده‌ای و به شکست‌طلبی کاملاً تحلیلی و منفعلانه تن داده‌ای. اما این ناامیدی‌ها از یک نگرش اخلاقی و رمانتیک احساسی نشأت گرفته‌اند که به‌جای آن‌که معکوس و به‌عنوان عاملی فلج‌کننده کنار گذاشته شوند، اکنون می‌خواهی آن‌ها را به شکل تشدیدشده و به ظاهر تأیید‌شده‌اش بپذیری و آن‌ها را محور جهت‌گیری جدید کنی. ضعف همچنان ضعف است، حتی اگر به اصل تبدیل شود.

من همان چیزهایی را که تو در ده سال گذشته تجربه کرده‌ای، تجربه کرده‌ام. اما مارکسیسم فقط مرا تقویت و قوی‌تر کرده است. آیا این باید یک تصادف باشد؟ یا بیشتر گواهی است که یکی به‌دنبال ضعف می‌گردد و دیگری به‌دنبال قدرت؟ برای من، سوسیالیسم هرگز صرفاً سرنوشت یا وظیفه نبوده است، بلکه هر دو در یک زمان بوده است. به همین دلیل من همیشه هم سیاستمدار و هم معلم بوده‌ام، گاهی یکی بیشتر از دیگری، بسته به شرایط و اوضاع.

امروز به نظر می‌رسد که بار دیگر – در این نامه به تو – دارم نقش معلم را ایفا می‌کنم. در این صورت، دست‌کم می‌خواهم یک معلم مدرن و نه یک معلم اقتدارگرای قدیمی باشم، به‌گونه‌ای که نگویم: "تو بد عمل کرده‌ای!" بلکه (با اشاره‌ای دوستانه و ملایم بگویم): "فکر می‌کنم می‌توانی خیلی بهتر عمل کنی!" پس – به‌زبان عنوان کتابت – به‌جای "دیکتاتوری انتقاد" به‌دنبال "دیکتاتوری شجاعت" باشیم.

با این امید و به همان شیوه قدیمی،

اتو روهله

 

 
اسم
نظر ...