رسانههای اجتماعی؛ تکهای از پازل سازماندهی جمعی
17-01-2024
بخش دیدگاهها و نقدها
263 بار خواندە شدە است
رسانههای اجتماعی؛ تکهای از پازل سازماندهی جمعی
تارنمای داوطلب: در پی خیزش های سال۲۰۱۱ از میدان تحریر در قاهره تا پارک گزی در استانبول، برخی قدرت رسانههای اجتماعی و تاثیر آنها در پیشبرد مبارزات را زمینهساز تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی دانستند. در مقابل آنها گروهی دیگر قرار دارند که بر این باورند فعالیت دیجیتال به اتاقهای پژواک آنلاینی منتهی خواهد شد که به طور سیستماتیک نیروهای راست را تقویت میکنند و قدرت سرکوب را بالاتر میبرند. مشکل اکثر این استدلالها این است که فرض میکنند ابزارهای دیجیتالی لزوما منجر به تغییر سیاستها خواهند شد. آنها یک واقعیت حیاتی را نادیده میگیرند: «با انتشار چند پست در رسانهها یا شبکههای اجتماعی، دنیای پیرامون ما تغییری نمیکند». به بیان دیگر، آنچه مهم است این نیست که جنبش های اجتماعی چقدر از رسانه های اجتماعی استفاده میکنند، بلکه نحوه استفاده از آن ها نیز اهمیت دارد.
«اریک بلانک» پژوهشگر حوزه کارگری که در زمینه سازماندهی جنبشهای کارگری مطالعاتی را انجام داده است، در مقالهای با این مضمون که «رسانههای اجتماعی به سازماندهی در فضای واقعی کمک میکنند » به رابطه رسانههای اجتماعی در بسیج و سازماندهی اعتراضات کارگری پرداخته است. او برای کشف این پویایی ها به وقایع رخ داده در جریان اعتصابات سال ۲۰۱۸ معلمان آمریکا در ایالتهای اوکلاهاما و آریزونا پرداخته است. .اعتراضاتی که صرفا برای دستمزد بالاتر نبود و افزایش کیفیت آموزش و شرایط کاری بهتر برای همه کارکنان دولت را هدف قرار داده بود. «بلانک» توانسته به عنوان یک محقق حوزه کارگری با این جنبش همراه شود و از طریق مصاحبه با رهبران و شرکت کنندگان در جریان اعتصابات، به تجزیه و تحلیل سیستماتیک کنشهای آنها در رسانههای اجتماعی چون فیسبوک بپردازد. نتیجه این بررسیها، انتشار ارائه نقطه نظراتی در ارتباط با چگونگی اثربخشی شیوههای متفاوتی از بسیج و سازماندهی کارگران برای پیشبرد مطالبات صنفی است. داوطلب تلاش کرده بخشهایی از مقاله بلند او در این زمینه را ترجمه کرده و در اختیار مخاطبان و فعالان صنفی و کارگری قرار دهد.
بسیج در مقابل سازماندهی
«اگر در سال ۲۰۱۷ از من می پرسیدید که آیا امکان سازماندهی یک اعتصاب کارگری در سراسر کشور از طریق رسانه های اجتماعی وجود دارد، من با اطمینان اعلام میکردم که غیرممکن است. اعتصابها بسیار پرخطر هستند و نیاز به مشارکت بیش از حد فعال بدنه و روابط واقعی میان آنها دارد که میتواند پیشزمینهای برای متقاعد کردن همکاران محافظهکار به انجام اقدامات مخاطرهآمیز و اغلب ترسناک باشد.
اما اتفاقات بهار ۲۰۱۸ مجبورم کرد نظرم را عوض کنم. کنشهای صنفی معلمان از ویرجینای غربی یعنی یکی از ایالت های تحت سلطه جمهوری خواهان با قوانین ضد اتحادیه های کارگری، حق کار، ممنوعیت اعتصابات در بخش عمومی و رایدهندگانی که به دونالد ترامپ رای دادند، گسترش یافت.
این اقدامات با حمایت عمومی گسترده و واکنشهای مثبتی مواجه شد. چیزی که اغلب مردم کمتر از آن آگاه هستند، این واقعیت است که بزرگترین اعتصابات معلمان در سال ۲۰۱۸ – در ایالتهای ویرجینیای غربی، اوکلاهاما و آریزونا – از طریق گروههای آموزشی فیسبوک آغاز شده است. نکتهای که نشان میدهد رسانههای اجتماعی در افزایش اثربخشی اقدامات کارگری نقش ویژهای دارند. اما مهم است که بدانیم انجام این کار به انتخاب استراتژیک رهبران معترض بستگی دارد.
گرچه رسانه های اجتماعی به طرز چشمگیری در افزایش پویایی جنبش معلمان موفق بودند، اما معلمان بدبین به اعتصاب تنها از طریق گروههای فیسبوکی جذب اعتراضات نشدند. در حالیکه از ظرفیت رسانههای اجتماعی در اعتصاب اوکلاهاما برای بسیج بدنه استفاده میشد، در آریزونا برای سازماندهی معلمان توسعه لایههای گستردهتری از رهبران که به سمت جلب نظر افراد متقاعد نشده بروند، در دستور کار قرار گرفته بود.
در تمام مناطقی که من «شورش دولت سرخ1» نامیدهام، ابزارهای رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک به وضوح پتانسیل خود را برای ایجاد بسیج تودهای نشان دادند. اما چرا اعتصاب معلمان در آریزونا، علیرغم اینکه زمینه مساعدی برای شکلگیری آن وجود نداشت_دولت و معلمان روی خوشی به فعالیت اتحادیهها در این ایالت نشان نمیدهند_، قوی تر از اعتصاب در اوکلاهاما بود؟ در اولی، ۹۱.۱۸ درصد از مربیان اعتصاب کردند، در حالی که در دومی ۷۲.۰۶ درصد به اعتصاب پیوستند. درک این واگرایی مستلزم بررسی این است که چگونه استراتژیهای رهبران، تأثیر فناوری های دیجیتال را در نتایج حرکت منعکس میکند.
استفاده از رسانههای اجتماعی برای همراه کردن جمعیت خاموش!
تحقیقات بسیاری نشان داده که چگونه ابزارهای دیجیتالی هزینههای بسیج و برقراری ارتباط را کاهش میدهند و البته ظرفیتهایی برای جنبش ایجاد میکند که بر پایههای سازمانی ضعیف تکیه کند. از آنجایی که جنبشها اکنون میتوانند از ابزارهای دیجیتال برای برقراری ارتباط و دعوت به اعتراض استفاده کنند، این امکان برای آنها وجود دارد که به سرعت بدون تکیه بر حمایت سازمانهای قدرتمندی که عمداً در طول زمان ساخته شدهاند و ریشه در روابط بین فردی قوی بین فعالان جنبش دارند، گسترش یابند. با این حال، تجربه اعتصابات ۲۰۱۸ نشان میدهد که این نوع سازماندهی گرچه اجتنابناپذیر، سریع و بزرگ اما “کم عمق” است.
بسیج بدون سازمان در اوکلاهاما، در آریزونا از طریق چندین عامل سازماندهی کلیدی دور زده شد: اول، ارتقاء رهبری جمعی سازمان برای اعتصاب، دوم، اهمیت تشکیل سازمان فراتر از یک گروه فیس بوک و سوم ایجاد یک کمپین اقدام.
محققان بررسی کردهاند که چگونه فنآوریهای دیجیتال، رهبری جنبش تودهای را توسط افراد بیتجربه امکانپذیر میسازد. چرا که رهبران دیگر مانند گذشته نیازی به پیوند عمیق با سازمانهای جنبش ندارند. این اغلب به عنوان یک تحول مثبت در نظر گرفته میشود، زیرا طیف وسیع تری از مردم اکنون میتوانند رهبران اعتراض شوند. با این حال، توان دیجیتال رهبری فردی میتواند کارآیی جنبش را، حداقل برای انواع خاصی از اعتراضها، تضعیف کند.
به عنوان نمونه توجه کنید به دو شیوه اداره گروه فیسبوکی معلمان در اوکلاهاما و آریزونا.
در اوکلاهاما ، آلبرتو مورخون بنیانگذار گروه فیسبوکی اعتراضات معلمان، تصمیم گرفت که به صورت انفرادی گروه فیس بوک را اداره کند و تنظیماتی را انتخاب کند که فقط او را قادر میسازد تا در گروه پست بگذارد – سایر اعضا فقط میتواستنند نظر بدهند. وقتی از مورخون در مورد این مورد سوال شد، گفت که این کار تضمین میکند که اطلاعات ارائه شده در صفحه “موثق” باشد. او در عین حال اذعان میکرد که وقت آزاد برای نظارت بر یک پروژه جمعی تر ندارد.
در مقابل، اگرچه گروه فیس بوک آریزونا نیز در ابتدا تنها توسط یک فرد، «ربکا گارلی» تأسیس شد، اما او باور نداشت که بتواند به تنهایی صفحه را مدیریت و رهبری کند. از طریق یک فرآیند انتخاب داوطلبانه از طریق فیس بوک، هشت رهبر صنفی معلمان در آریزونا – که هیچ یک از آنها قبلا یکدیگر را ملاقات نکرده بودند – خود را به عنوان تیم رهبری سازمانده اعتراضات معلمان در فیسبوک معرفی کردند. این افراد از سراسر ایالت از طریق یک چت فیس بوک و همچنین تماس های ویدئو کنفرانسی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و روند اعتراضات را رهبری می کردند.
در واقع از طریق ابزارهای دیجیتالی بود که اتحادیه معلمان آریزونا، کنشهای هدفمند و میدانی را ترویج کرد و بنابراین اعتصاب با قدرت بیشتری پیش رفت.
رهبران اعتصابات در آریزونا که مدیریت صفحه فیسبوک را بر عهده گرفته بودند، به صورت میانگین روزانه ۱۶.۵ پست در فیسبوک داشتند که تقریبا دو برابر پستهای منتشر شده در گروه فیسبوکی اوکلاهاما بود. مهمتر از تعداد پستها، محتوای آنها بود: رهبران آریزونا بر تشویق معلمان برای جلب نظر همکاران و جامعه برای حمایت از اعتصاب تمرکز کرده بودند، در حالی که گرداننده صفحه فیسبوک اوکلاهاما اساساً بر تشویق و ترغیب کسانی که قبلاً از جنبش حمایت می کردند، متمرکز بود.
مکانیسم دوم واگرایی این بود که آریزونا، بر خلاف اوکلاهاما، از ابزارهای آنلاین نه تنها برای بسیج بدنه، بلکه برای ایجاد سازمان غیر دیجیتالی نیز استفاده کرد. همانطور که جین مک آلوی( یکی از سازماندهندگان کارگری در ایالات متحده که در ارتباط با شیوههای جدید سازماندهی در میان کارگران نوشتههای زیادی منتشر کرده است) استدلال کرده، در حالی که بسیج کردن به خودی خود میتواند به عنوان فراخوانی برای اقداماتی مانند تجمع یا راهپیمایی موثر عمل کند، در فرآیندهای مانند اعتصاب کارآیی لازم را ندارد. چرا که بر خلاف سایر اشکال رایج اعتراض، موفقیت اعتصاب ها به جلب اکثریت افرادی بستگی دارد که نه با سیاست مشترک، بلکه با مطالبات عمیقا مشترک گرد هم آمدهاند. این امر به متقاعد کردن افرادی که با اعتراض (به هر شکلی) موافق نیستند و همچنین به شناسایی و توسعه تعداد رهبرانی که از اعتبار کافی بین همکاران در محل کار برخوردارند و به طور منحصربهفردی بر تصمیمگیری افراد شکاک برای پیوستن به یک اقدام پرخطر اثرگذارند، امتیاز بیشتری میدهد.
استراتژیهای دیجیتالی متفاوت اوکلاهاما و آریزونا، تفاوتهای بین مدلهای بسیج و سازماندهی را نشان میدهد. اینکه چطور هر دو اینها باید به یک نسبت در دستور کار رهبران یک جنبش مطالبهگری قرار گیرند.
اتحادیه معلمان آریزونا، از رسانه های اجتماعی برای ایجاد شبکه ای متشکل از دو هزار نماینده مدرسه به نام” رابطان ” استفاده کرد که وظیفه سازماندهی مدارس خود را بر عهده داشتند و به عنوان واسطه بین رهبری عالی اتحادیه و اکثریت معلمان عمل میکردند. بعدا در خلال گفتگو با رهبران اتحادیه مشخص شد که رابطها مهمترین بخش جنبش بودند. آنها مدارس خود را سازماندهی کردند، متوجه شدند که مردم کجا هستند و به عنوان کانال ارتباطی بین بدنه و تیم رهبری عمل کردند.
این اقدامات علاوه بر کمک به ایجاد ظرفیت سازمانی اتحادیهها در ایالتهایی چون آریزونا، تمایل معلمان را برای مشارکت در اقدامات پرخطر تقویت کرد. بدنه معلمان همچنین به سازماندهندگان این امکان را داد که ظرفیتهای شناسایی نشده را از طریق راهاندازی کارزارهایی که با پوشیدن تیشرت قرمز_به این ترتیب افرادی که از اعتصاب حمایت میکردند، مشخص شدند_ شناسایی کنند.
به طور خلاصه: رهبران اعتصاب آریزونا مؤثرتر از اوکلاهاما عمل کردند، نه به این دلیل که از رسانههای اجتماعی دوری کردند، بلکه به این دلیل که با استفاده از قدرت دیجیتال برای ترویج سازماندهی، از به دام افتادن در فراروایتهای ترویج شده توسط رسانههای اجتماعی جلوگیری کرده و به جنبش اجازه دادند تا فراتر از صفحات فیسبوک حرکت کند. از طریق ابزارهای دیجیتالی بود که اتحادیه آریزونا دسترسی هدفمند و حضوری را ترویج کرد و بنابراین خروجی قدرتمندتری ایجاد کرد. در مقابل، خروجی اوکلاهاما پتانسیل رسانههای اجتماعی را برای جایگزینی سازماندهی غیردیجیتال نشان داد و نتایج نسبتاً محدود این رویکرد را حداقل برای ثمربخش بودن اقداماتی مانند اعتصابات کارگری مشخص کرد.»
اریک بلانک نتیجه میگیرد که نیازی به رمانتیک یا نادیده گرفتن سودمندی فعالیت آنلاین نیست. آنچه بیش از همه اهمیت دارد نحوه استفاده از ابزارهای دیجیتال است. او تاکید میکند که فعالان و سازمان دهندگان در جنبش کارگری و سایر مبارزات باید پتانسیل استفاده از رسانه های اجتماعی را برای فراتر رفتن از مرزهای رسانه های اجتماعی شناسایی کنند. ابزارهای دیجیتال میتوانند ظرفیتهایی بیشتر از اعتراضات تودهای ایجاد کنند با این حال، بدون روابط سیاسی و زیرساخت های ایجاد شده از طریق سازماندهی حضوری، اعتصابات متکی بر رسانههای اجتماعی از نظر ساختاری و برای مقابله با سرکوبهای خشن، نسبتاً شکننده هستند.
1 کنابه به ایالتهایی که جمهوریخواهان عمدتا در آنها طرفداران بیشتری دارند.