چرا رژیم اسلامی ایران، هنوز برای غرب «بهترین گزینه» تلقی می‌شود؟/امیر آذر


09-10-2025
بخش دیدگاهها و نقدها
24 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

چرا رژیم اسلامی ایران، هنوز برای غرب «بهترین گزینه» تلقی می‌شود؟

چکیده:

پرسش بنیادین در سیاست بین‌الملل معاصر این است که چرا علی‌رغم کارنامهٔ آشکار جمهوری اسلامی در زمینهٔ حمایت از گروه‌های نیابتی، نقض فاحش حقوق بشر، و رفتارهای بی‌ثبات‌ساز منطقه‌ای، غرب در چهار دهه و نیم گذشته هیچ‌گاه به‌طور واقعی به دنبال جایگزینی آن نبوده است. پاسخ کوتاه این است: زیرا جمهوری اسلامی، با همهٔ هزینه‌هایش، هنوز «قابل پیش‌بینی، کنترل‌پذیر و کارکردی» برای ساختار قدرت غرب است.

در این مقاله، این گزاره را در پنج لایه تحلیل می‌کنم: ژئوپلیتیک، اقتصادی، امنیتی، ایدئولوژیک و ساختار تصمیم‌گیری در غرب.

۱. لایه ژئوپلیتیک: «بی‌ثباتی کنترل‌شده» و فلسفه مهار

از ۱۹۷۹ تا امروز، ایران به‌گونه‌ای عمل کرده که در هر دوره، نقش یک «کانون بحرانِ قابل مهار» را برای غرب بازی کرده است.در دوران جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰–۱۹۸۸)، ایالات متحده و اروپا اجازه دادند جنگ ادامه یابد تا هر دو سوی درگیر فرسوده شوند. نتیجه: حذف عراقِ قدرتمندِ پساصدامی و شکل‌گیری یک ایرانِ انقلابی خسته، که قابل معامله بود.در دوران پس از ۲۰۰۳ (سقوط صدام)، ایران تبدیل به وزنهٔ تعادل در برابر هرج‌ومرج عراق و تروریسم سنی شد. غرب، به‌ویژه واشنگتن، از «وزن شیعی» ایران به‌عنوان تکیه‌گاه غیرمستقیم در برابر داعش استفاده کرد.در خاورمیانهٔ کنونی، ایران نقش کانون بی‌ثباتی قابل مهار را دارد: هرگاه فشار از سوی واشنگتن، لندن یا پاریس لازم باشد، از کانال‌های تحریم یا تهدید نظامی استفاده می‌کنند؛ اما هرگز برای فروپاشی ساختار رژیم اقدام قاطع نمی‌کنند، زیرا فروپاشی آن یعنی باز شدن درِ جهنمِ جدیدی از خلأ قدرت، جنگ قومی و پناهجویان — چیزی که غرب به‌شدت از آن هراس دارد.

غرب رژیم ایران را نمی‌خواهد، اما نیز نمی‌خواهد از بین برود.ایران برای آن‌ها همان «آتش مهار‌شده‌ای» است که می‌سوزد اما گرمایش مفید است.

۲.لایه اقتصادی: نفت، بازار و کانال‌های غیررسمی علی‌رغم تحریم‌ها، ایران در تمام دوران‌ها یکی از مسیرهای غیررسمی انتقال نفت، گاز و حتی تسلیحات بوده است. در بازار جهانی انرژی، وجود یک کشور «تحریم‌شده اما فعال» فرصتی طلایی برای واسطه‌های اروپایی و آسیایی ایجاد می‌کند که از تفاوت نرخ رسمی و غیررسمی سود ببرند.صنایع دارویی، پتروشیمی، و فولاد اروپا همواره با شبکه‌های نیمه‌رسمی در دوبی، عمان و ترکیه از ایران کالا گرفته یا فروخته‌اند.چین و روسیه نیز از ایران به‌عنوان واسطهٔ تخلیهٔ فشار تحریم‌ها استفاده می‌کنند: ایران، آزمایشگاه مقاومت اقتصادی آن‌ها در برابر نظام دلاری است. غرب هم از این وضعیت بهره‌مند است، زیرا به‌طور غیرمستقیم بازار انرژی و کنترل جریان نفت خلیج فارس را زیر نظر دارد.

در این چارچوب، ایران نه دوست است و نه دشمن کامل، بلکه یک گره اقتصادی انعطاف‌پذیر است که گاهی تحریم می‌شود تا بازار جهانی تنظیم گردد و گاهی هم تخفیف می‌گیرد تا فشارها بر اروپا یا آمریکا در بحران انرژی کاهش یابد.

۳. لایه امنیتی و نظامی: ایران به‌مثابه «سپر ترور متقارن»

غرب از ۲۰۰۱ به بعد (یعنی پس از ۱۱ سپتامبر) متوجه شد که تهدید بزرگ‌تر از نوع سنی‌جهادی است (القاعده، داعش، طالبان). در مقابل، جمهوری اسلامی اگرچه ترور دولتی انجام می‌دهد، اما:

ساختار سیاسی و جغرافیایی مشخص دارد،

منافع قابل معامله دارد،

در قالب «دولت» قابل شناسایی است،

و از نظر ایدئولوژیک بیشتر دفاعی است تا هجومی.

این تفاوت باعث شد غرب از حضور ایران در خاورمیانه برای ایجاد تعادل میان نیروهای افراطی سنی و شیعه بهره ببرد.

در واقع، در نگاه امنیتی غرب، رژیم ایران به‌مثابه یک سپر ترور متقارن عمل کرده است:

وقتی افراط سنی بالا می‌گیرد، ایران در طرف مقابل نیرویی ایجاد می‌کند (حشد الشعبی، حزب‌الله، حوثی‌ها) تا میدان را متوازن کند. و وقتی افراط شیعی زیاد شود، غرب با یک تحریم یا عملیات محدود آن را خنثی می‌کند.

این «بازی متقارن» هزینه انسانی دارد، اما در منطق راهبردی غرب، از «انفجار کامل منطقه» جلوگیری کرده است.

۴. لایه ایدئولوژیک و روانی: دشمنِ آشنا بهتر از دوستِ ناشناخته

در ذهن تصمیم‌گیران غربی، ایران اسلامی یک «دشمن قابل پیش‌بینی» است. رهبران غرب از ۱۹۷۹ تاکنون تقریباً با یک منطق مشابه در تهران مواجه‌اند: ضدغرب، اما عقلانی در حفظ بقا.

در مقایسه، جایگزین احتمالی — مثلاً یک فروپاشی انقلابی با ظهور جریان‌های ملی‌گرا، سکولار یا حتی سوسیالیستی واقعی — می‌تواند معادلات را کاملاً بر هم بزند. چنین جریانی ممکن است:

از قراردادهای نفتی غربی خارج شود،

پایگاه‌های نظامی آمریکا را در خلیج فارس به چالش بکشد،یا به سمت شرق (چین، روسیه) با سیاستی مستقل‌تر بچرخد.

بنابراین، غرب ترجیح می‌دهد با یک دشمن قابل مهار کار کند تا با یک متحد غیرقابل پیش‌بینی.

۵.لایه ساختاری در تصمیم‌گیری غرب: پراکندگی قدرت و منافع متعارض

در غرب، هیچ تصمیم واحدی دربارهٔ ایران وجود ندارد. واشنگتن، بروکسل، لندن و پاریس هر یک منافع جداگانه دارند.شرکت‌های اروپایی مانند توتال، زیمنس یا شل، در دوره‌های مختلف فشار آورده‌اند که تحریم‌ها کاهش یابد تا به بازار ایران بازگردند.نهادهای اطلاعاتی (CIA، MI6) حفظ کانال ارتباطی با تهران را برای کنترل تحرکات منطقه‌ای ضروری می‌دانند.و در سطح کلان، دولت‌های غربی از «بحران ایران» به‌عنوان اهرم سیاست داخلی و انتخاباتی استفاده می‌کنند؛ به‌خصوص در آمریکا که هر رئیس‌جمهوری با وعدهٔ «مدیریت پروندهٔ ایران» وارد رقابت می‌شود.

بنابراین، حمایت یا مدارا با رژیم اسلامی بیشتر محصول ساختار منافع متنوع غرب است تا یک توطئهٔ واحد. اما نتیجهٔ عملی‌اش یکی است: حفظ وضع موجود.

۶. پیوند پنهان چین، روسیه و غرب در قبال تهران

در ظاهر، روسیه و چین حامی تهران‌اند؛ در عمل اما، هر دو از ایران به‌عنوان ابزار چانه‌زنی با غرب استفاده می‌کنند.مسکو با دادن فناوری نظامی یا پهپاد، از تهران در جنگ اوکراین بهره می‌گیرد، اما همزمان حاضر نیست ایران به توان اتمی کامل برسد.پکن از ایران نفت ارزان می‌خرد، اما از هر بحران بزرگ در خلیج فارس گریزان است، زیرا امنیت انرژی‌اش را تهدید می‌کند.غرب نیز با درک همین «دوگانگی شرق»، رژیم ایران را محور فشار متقابل میان شرق و غرب نگه می‌دارد: نه آن‌قدر قوی شود که تهدید جدی باشد، نه آن‌قدر ضعیف که فروبپاشد.

۷. جمع‌بندی: منطق سرد یک نظم گرم

حال این پرسش مطرح می شود که ،چگونه ممکن است غربی که مدعی آزادی و حقوق بشرایت ، با چنین رژیمی همزیستی کند؟

پاسخ این است که نظم جهانی بر پایهٔ سود و ثبات نسبی است، نه ارزش‌های مطلق.

جمهوری اسلامی با تمام رفتارهای تند، هنوز سه ویژگی طلایی برای غرب دارد:قابل پیش‌بینی است.بازار دارد (چه در تحریم، چه در تعامل).خلأ قدرت پس از آن خطرناک‌تر از خودِ آن است.

تا زمانی که این سه ویژگی برقرار است، ایرانِ اسلامی برای غرب «بدترین گزینهٔ مطلوب» باقی خواهد ماند — گزینه‌ای که همه از آن بیزارند، اما هیچ‌کس جرات ندارد آن را حذف کند.

امیر آذر 

۹ اکتبر ۲۰۲۵

 
اسم
نظر ...