نقدی بر مقاله‌ی مهرداد درویش‌پور: وقتی «نسبی‌گرایی سیاسی» جای حقیقت را می‌گیرد/آذر


16-06-2025
بخش دیدگاهها و نقدها
71 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

نقدی بر مقاله‌ی مهرداد درویش‌پور:

وقتی «نسبی‌گرایی سیاسی» جای حقیقت را می‌گیرد

مهرداد درویش‌پور در مقاله‌ی اخیرش، با ادعای دعوت به صلح و مخالفت با جنگ، تلاش کرده است چهره‌ای میانه‌رو، انسانی و دموکراتیک از خود ارائه دهد. اما نگاهی دقیق‌تر به متن او نشان می‌دهد که در پس این ظاهر به‌اصطلاح صلح‌طلبانه، درواقع نوعی نسبی‌گرایی سیاسی و تساوی‌طلبی بی‌پایه پنهان است که می‌کوشد مسئولیت جنگ و خشونت در منطقه را به‌طور مساوی میان جمهوری اسلامی ایران و دولت اسرائیل تقسیم کند؛ رویکردی که نه منصفانه است و نه واقع‌گرا.

درویش‌پور می‌نویسد که «این جنگ، جنگ مردم ایران و اسرائیل نیست»؛ سخنی درست، اما بلافاصله تلاش می‌کند جمهوری اسلامی را در کنار دولت اسرائیل، به عنوان دو “طرف افراطی” و “ویرانگر” بنشاند. گویی هر دو به یک اندازه جنگ‌طلب، متجاوز و ضدصلح‌اند. این در حالی‌ست که اگر واقعاً کسی بخواهد از منظر یک نیروی دموکرات شورایی، مدافع مردم، حقیقت را ببیند، باید بین عامل تهدید و عامل دفاع تفاوت قائل شود.

جمهوری اسلامی دهه‌هاست با شعار نابودی اسرائیل، ارسال موشک، تسلیح شبه‌نظامیان نیابتی، و دخالت در سوریه، لبنان، عراق و غزه، عملاً امنیت منطقه را گروگان گرفته است. در مقابل، اسرائیل (با همه سیاست‌های مورد نقد در عرصه داخلی یا فلسطینی)، در این پرونده خاص، در حال واکنش دفاعی به تهدیدهای نظامی آشکار ایران است؛ تهدیدهایی که نه در قالب حرف، بلکه در واقعیت عملیاتی از جمله حملات مستقیم پهپادی به خاک اسرائیل بروز یافته‌اند.

در چنین وضعیتی، انتظار می‌رفت درویش‌پور، به جای نشستن در حاشیه امن تحلیل‌های دوطرفه، صراحتاً روشن می‌کرد که:

جمهوری اسلامی آغازگر تهدید و خشونت است، و تا زمانی که این تهدیدها پایان نیابند، نمی‌توان از دیگر کشورها انتظار “خویشتن‌داری” داشت.

اما او به‌جای آن، با عباراتی مانند «هل من مبارز‌طلبی خامنه‌ای» و «افراطی‌گری نتانیاهو»، هر دو طرف را به سطحی برابر می‌کشاند. در این مسیر، حتی حمله‌ی بی‌سابقه و هماهنگ ۲۰۰ فروند هواپیمای اسرائیلی به مراکز نظامی ایران را نیز در کنار حمله‌ی مضحک پهپادهای جمهوری اسلامی قرار می‌دهد، بی‌آنکه تفاوت بنیادین این دو را از نظر منطق، کارایی، و مشروعیت مشخص کند.

 نقد ما از دیدگاه شورایی این است: صلح واقعی تنها از دل حقیقت عبور می‌کند، نه از دل مماشات با دروغ.

نظام جمهوری اسلامی منشأ جنگ‌افروزی در منطقه است. دفاع اسرائیل از خود در برابر تهدیدی که آشکارا از سوی تهران طراحی و اجرا می‌شود، نباید با تهاجم نظامی یکسان شمرده شود. کشتن فرماندهان سپاه و دانشمندان هسته‌ای جمهوری اسلامی، نه کشتار غیرنظامیان، بلکه تضعیف ساختار نظامی-امنیتی یک حکومت سرکوبگر و متجاوز است.

بیایید صورت مسأله را پاک نکنیم:

اگر اسرائیل امروز با چنان قدرت نظامی واکنش نشان می‌دهد، حاصل دهه‌ها بی‌عملی غرب در برابر تهدیدات مرگبار تهران است. نه آمریکا، نه اتحادیه اروپا و نه حتی مردم ایران، دیگر نمی‌توانند جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند، یا با نسخه‌های سانسورشده از واقعیت، با آن مماشات کنند.

 جمع‌بندی:

درویش‌پور از صلح می‌گوید، اما صلحی بدون اشاره روشن به ریشه جنگ.

او از دمکراسی دفاع می‌کند، اما بدون نشان دادن راه عبور از حکومتی که هرگونه دمکراسی را سرکوب می‌کند.

و از مردم سخن می‌گوید، اما از مردمی که امروز باید بهای سیاست‌های مرگ‌طلبانه حاکمانشان را بپردازند، گویی بی‌خبر است.

اگر از مردم دفاع می‌کنیم، باید از حقیقت دفاع کنیم.

و حقیقت آن است که:

تا وقتی جمهوری اسلامی در تهران قدرت دارد، سایه جنگ از سر منطقه دور نخواهد شد.

اسرائیل در این بازی، گرچه بی‌خطا نیست، اما آغازگر خشونت نیست.

آذر

۱۴ ژوئن ۲۰۲۵ برابر 24 خرداد 1404

 
اسم
نظر ...