صلحطلبی در خلأ؟ پاسخ به مقالهی شهاب برهان درباره تهدید جنگ علیه ایران/آذر
15-06-2025
بخش دیدگاهها و نقدها
65 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :

صلحطلبی در خلأ؟ پاسخ به مقالهی شهاب برهان درباره تهدید جنگ علیه ایران
شهاب برهان در مقاله اخیر خود، با لحنی هشداردهنده و نگران، از خطرات جنگ علیه ایران گفته و آن را تهدیدی برای مردم دانسته است. او خواهان شکلگیری یک «جنبش ضدجنگ» در داخل کشور شده و ضمن انتقاد از برخی نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور، بر آن است که گویی تقصیر اصلی، در دامنزدن به فضای جنگطلبانه، بر دوش همین منتقدان و “بیگانگان” است.
اما اگر بخواهیم واقعبینانه و مسئولانه به موضوع نگاه کنیم، میبینیم که این مقاله، با وجود ظاهر انساندوستانه، چشم بر ریشههای واقعی بحران، فساد ساختاری، و خشونت مستمر رژیم جمهوری اسلامی بسته است. در این یادداشت، سعی دارم نشان دهم که صلحطلبی اگر بدون شجاعت مواجهه با واقعیت باشد، صرفاً تبدیل به یک ابزار برای مشروعیتبخشی غیرمستقیم به حاکمیت جنایتپیشه میشود.
۱. جامعه ایران، خود گروگان جمهوری اسلامی است
نویسنده در مقالهاش از مردم بهعنوان «قربانیان جنگ» یاد میکند، اما فراموش میکند که مردم ایران هماکنون در حال تجربه یک جنگ داخلی نانوشته هستند؛ جنگی از سوی رژیمی که آنان را با گلوله، فقر، تحقیر، تبعیض و بیهویتی خرد میکند.
این مردم همانهایی هستند که در خیابانها فریاد زدند:
«این آخرین پیامه، هدف کل نظامه»
«دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست»
مردمی که با گوشت و پوستشان فساد، دروغ، شکنجه، و بربریت این حکومت را لمس کردهاند. مردمی که در اعتراضات آبان، خیزش زن، زندگی، آزادی، و دهها جنبش دیگر، بهای آزادی را با جان فرزندانشان پرداخت کردند.
رژیمی که هواپیمای مسافربری اوکراینی را با ۱۷۶ سرنشین بیگناه بهراحتی هدف قرار میدهد و حتی از عذرخواهی ساده نیز ابا دارد، هیچ شباهتی به یک دولت مشروع ندارد. این یک قدرت اشغالگر داخلی است که مردم ایران را در زندان بزرگی به نام «وطن» به گروگان گرفته است
۲. بحران مشروعیت، عمیقتر از همیشه است
آقای برهان تصویری از ایران ارائه میدهد که گویی با یک نظام سیاسی مشروع، دارای حمایت اجتماعی و مقبولیت حداکثری طرفیم، و اکنون خطر جنگ خارجی این نظام را تهدید میکند. اما واقعیت برعکس است:
• در انتخاباتهای اخیر، نرخ مشارکت به پایینترین سطح تاریخ خود رسیده است.
• در میان نسلهای جوانتر، نفرت از ایدئولوژی حاکم و ساختارهای مذهبی به حد انفجار رسیده.
• فقر گسترده، بیکاری، مهاجرت نخبگان و فروپاشی سرمایه اجتماعی، کشور را در وضعیت پیشاسقوط قرار دادهاند.
حقیقت این است که بخش بزرگی از مردم ایران دیگر خواهان بقای این رژیم نیستند و حتی اگر امیدی به تغییر داخلی نداشته باشند، از هر نیرویی که بتواند این ماشین سرکوب را متوقف کند، حداقل استقبال روانی میکنند.
۳. رژیم جمهوری اسلامی دیگر ظرفیت جنگ ندارد
آقای برهان گویی از قدرتی سخن میگوید که همچنان در موضع تهاجمی است. اما واقعیت آن است که پس از رخداد هفتم اکتبر، جمهوری اسلامی ضربات جدیای در ساختار نیابتیاش خورده است:
• حماس، متحد کلیدی ایران، عملاً نابود شده و مشروعیتش در افکار عمومی از بین رفته.
• حزبالله در لبنان، در وضعیتی شکننده و بیپشتوانه قرار دارد.
• حشد الشعبی، انصارالله و سایر نیروهای نیابتی، با محدودیتهای داخلی و منطقهای مواجهاند.
• حتی بشار اسد که زمانی سگ وفادار تهران بود، فرار را بر قرار ترجیح داد و حکومتش به زبالهدان تاریخ افکنده شد.
در داخل نیز، رژیم تنها به لایهای از حواریون نظامی، سپاهی، و بخشهایی از جمعیت خاکستری متکی است که یا منافع مستقیم دارند، یا از ترس فروپاشی در برابر تغییر مقاومت میکنند.
۴. میلیاردها دلار پول مردم، خرج پروژههای جنگطلبانه شده است
رژیم جمهوری اسلامی، میلیاردها دلار از منابع عمومی مردم ایران را صرف ماجراجوییهای نظامی در سوریه، لبنان، یمن، عراق و فلسطین کرده است. منابعی که میتوانست صرف توسعه کشور، آموزش، بهداشت و رفاه مردم شود، تبدیل به سوخت ماشین تروریسم و جنگافروزی شده است.
آیا این فساد و جنگطلبی را باید نادیده گرفت؟ آیا نویسنده محترم مقاله نمیبیند که رژیم برای بقای خود به بحران نیاز دارد، چون در صلح دوام نمیآورد؟
۵. دعوت به جنبش ضدجنگ در کشوری بیصدا، بهنوعی سلب مسئولیت است
نویسنده در پایان مقاله، خواهان شکلگیری یک جنبش ضدجنگ در داخل کشور شده است. اما چنین دعوتی اگر با درک شرایط سرکوب و اختناق موجود همراه نباشد، نه تنها کارایی ندارد، بلکه باری اخلاقی را بر دوش مردم بیدفاع میگذارد.
مردم ایران در نبود مطبوعات آزاد، در غیاب تشکلهای مدنی، و در شرایطی که حتی یک توییت ممکن است به سالها زندان منجر شود، چگونه باید جنبش ضدجنگ راه بیندازند؟
اگر قرار است مسئولیتی متوجه کسی باشد، آن مسئولیت نه بر دوش مردم مظلوم، بلکه بر عهده حاکمیتی است که ایران را به حاشیه تاریخ رانده و آیندهاش را گروگان گرفته است.
نتیجهگیری: صلح واقعی، تنها پس از فروپاشی ماشین جنگ و سرکوب ممکن است
با احترام به دغدغههای صلحطلبانه، باید روشن گفت:
صلح با جمهوری اسلامی ممکن نیست، چون این رژیم ذاتاً بر جنگ، بحران و ایدئولوژی انزوا بنا شده است.
مردم ایران امروز صلح نمیخواهند به هر قیمت؛ آنها آزادی، عدالت، و کرامت انسانی میخواهند. و هر راهی که این اهداف را نزدیک کند – چه داخلی و چه خارجی – برایشان از زندگی زیر سایه ملایان مقدستر است.
اگر فردا قدرتی این ماشین سرکوب را متوقف کند، مطمئن باشید صدای شادی مردم ایران، جهان را پر خواهد کرد؛ نه فریاد ضدجنگی که تنها به نفع رژیمی جنایتکار تمام میشود.
آذر
۱۴ ژوئن ۲۰۲۵ برابر 24 خرداد 1404