انقلاب سراسری و دگرگونی بنیادین، تنها راه نجات از چرخه‌ی جنگ، گرسنگی و فریب/گرایش کمونیسم شورایی


23-05-2025
بخش اطلاعیەها و بیانیەها
103 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

 

انقلاب سراسری و دگرگونی بنیادین، تنها راه نجات از چرخه‌ی جنگ، گرسنگی و فریب

در چشم‌انداز امروز خاورمیانه – و به‌ویژه ایران – نه با «بحران» به معنای معمول آن، بلکه با نشانه‌های ‌آشکار یک فروپاشی اجتماعی، اخلاقی و سیاسی روبرو هستیم؛ فروپاشی نظمی که بر استثمار کار، تبعیض جنسیتی، سرکوب اقلیت‌ها، فساد ساختاری و وابستگی متقابل به قدرت‌های امپریالیستی بنا شده است. در چنین شرایطی، هیچ‌گونه اصلاح‌طلبی از بالا، هیچ توافق دیپلماتیک، و هیچ جابه‌جایی مهره‌ها نمی‌تواند از عمق فاجعه بکاهد. تنها یک پاسخ باقی ماندهانقلاب سراسری، از پایین، با اتکا به نیروهای زحمتکش و سازمان‌یابی شورایی.

۱. مذاکرات کاسب‌کارانه: استمرار نظم سلطه در پوشش دیپلماسی

رژیم جمهوری اسلامی در تمام دهه‌های حیات خود، مذاکره را نه برای حل بحران‌ها ، نه برای تحقق صلح یا بهبود معیشت مردم، بلکه برای مدیریت بقای خود به‌کار برده است. از پرونده‌ی هسته‌ای گرفته تا معاملات منطقه‌ای، مذاکره ابزاری برای خرید زمان، رفع موقت فشارهای بین‌المللی، و چانه‌زنی بر سر تداوم سرکوب داخلی بوده است.

در این فرآیند، دیپلمات‌ها به “کاسبان مذاکره” تبدیل شده‌اند، آنان‌که هر امتیاز را کالایی می‌بینند که با آن می‌توان بقا را خرید، سرکوب را تمدید کرد و فساد را پوشاند. نتیجه؟ هیچ‌گاه مطالبات مردم در این گفت‌وگوها نمایندگی نمی‌شود، چرا که طرف مذاکره، حکومت است؛ نه ملت.در این بازی، «ملت» هرگز نمایندگی نشده است. طرف‌های گفت‌وگو همواره دولت‌ها بوده‌اند، نه مردم. در نتیجه، هر امتیازی که داده یا گرفته می‌شود، کالاهایی برای حفظ یک نظم پوسیده‌اند نظمی که حیاتش در گرو تحریم، اختناق و تاریکی است.

۲. دلالان جنگ: تجارت مرگ، تداوم اقتدار

در سوی دیگر، جنگ‌افروزی در منطقه ابزاری دیگر برای بقای رژیم است. از سوریه و لبنان گرفته تا یمن و عراق، دستان جمهوری اسلامی در هر درگیری خونینی دیده می‌شود. اما چرا؟ چون جنگ، پوشش مناسبی برای سرکوب داخلی و توجیه اقتدارگرایی است. در دوران جنگی، “امنیت” بهانه‌ای می‌شود برای بستن دهان مخالف، و “دشمن خارجی” به حربه‌ای برای مشروع‌سازی خشونت داخلی. این دلالان جنگ، اعم از فرماندهان نظامی، رسانه‌های حکومتی و شرکت‌های وابسته، سودهای میلیاردی از تحریم‌ها و درگیری‌ها می‌برند. صلح، بر خلاف ادعای آن‌ها، به معنای پایان تجارتشان خواهد بود.

جنگ در منطقه، تنها یک پیامد داردسود. سود برای فرماندهان نظامی، بنگاه‌های امنیتی، و بوروکراسی فاسدی که اقتصاد جنگی را جانشین رفاه مردم کرده‌اند.در منطق این رژیم، وضعیت نیمه‌جنگی نه یک تهدید، بلکه یک سرمایه است؛ سرمایه‌ای برای انباشت قدرت، خاموش‌کردن صدای مخالف، و توجیه سرکوب به‌نام «امنیت». در چنین ساختاری، صلح به معنای بیکاری این دلالان است.

۳. جامعه‌ی جوشان: شورش‌های توده‌ای و آگاهی نوین

اما جامعه‌ی ایران خاموش نیست. از اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ گرفته تا جنبش “زن، زندگی، آزادی”، مردم بارها نشان داده‌اند که از این وضع به تنگ آمده‌اند. این اعتراضات نشان‌دهنده‌ی واقعیتی انکارناپذیر است: شکاف میان ملت و حکومت اکنون آن‌قدر عمیق شده که دیگر هیچ سازش موقتی، هیچ گفت‌وگوی نمادینی، و هیچ سرکوبی، نمی‌تواند آن را پر کند.اعتراضات وسیع و بنیان کن در آینده همجون آتش زیر خاکستر در آستانه ی اشتعال است.

از دی‌ماه ۹۶ تا آبان ۹۸ و جنبش «زن، زندگی، آزادی»، مردم ایران بارها و بارها اعلام کرده‌انددیگر هیچ چیز قابل ترمیم نیست.این اعتراضات نشانه‌ی پایان دوران توهم اصلاحات، پایان نهادهای واسط و پایان قدرت‌نمایی‌های فرمایشی‌اند. اما آنچه هنوز محقق نشده، گذار از انفجارهای مقطعی به سازمان‌یافتگی پایدار، شورایی و طبقاتی است.به استقبال آن برویم.

۴. بهره‌برداری از خلأهای ژئوپولیتیک

حکومت اسلامی استادِ بهره‌برداری از خلأهای ژئوپولیتیک و تناقضات جهانی است؛خلأ خبری، خلأ دیپلماتیک، خلأ اخلاقی غرب. هرگاه که توجه جهانی به نقطه‌ای دیگر معطوف می‌شود – مانند جنگ در غزه، درگیری‌های اوکراین، یا انتخابات در آمریکا – حکومت از این فضای خالی برای افزایش سرکوب، اجرای اعدام‌ها، و بستن فضای مجازی بهره می‌برد. رژیم به خوبی می‌داند که جامعه بین‌المللی بیشتر از آنکه به حقوق بشر پایبند باشد، به منافع اقتصادی و امنیتی خود می‌اندیشد. بنابراین در همین خلأ، با توافق‌های نفتی، همکاری‌های امنیتی و وعده‌های کنترل مهاجرین یا تروریسم، خود را به‌عنوان یک “شر لازم” جا می‌زند.در این خلأ، حکومت خود را به‌عنوان یک «شریک کنترل بحران» – چه در مهار پناهجویان، چه در مبارزه با تروریسم – به قدرت‌های جهانی می‌فروشد.همین واقعیت ضرورت ساختن پیوندهای همبستگی با نیروهای ضدسرمایه‌داری در سراسر منطقه و جهان را دوچندان می‌کند.

۵. مرزبندی با اپوزیسیون‌های ارتجاعی و نئولیبرال

در کنار رژیم، نیروهایی نیز هستند که به‌نام «اپوزیسیون» در پی بازتولید همان نظم سلطه‌گرند: سلطنت‌طلبان، ناسیونالیست‌های افراطی، نئولیبرال‌های وابسته به سرمایه‌ی جهانی و نهادهای اطلاعاتی.
برای ما روشن استانقلاب شورایی نه بازگشت به گذشته است و نه استحاله‌ی نظم موجود. بلکه گسست بنیادین با تمام اشکال حاکمیت طبقاتی، اقتدارگرایی، و وابستگی است.

۶. تنها راه: انقلاب سراسری با سازماندهی از پایین

انقلاب به معنای خشونت کور یا آشوب نیست؛ بلکه نقطه‌ای است که مردم، دیگر به مشروعیت هیچ‌گونه اصلاحی باور ندارند. انقلاب سراسری – با هدایت جمعی، سازماندهی افقی و پرهیز از وابستگی به قدرت‌های خارجی – می‌تواند ساختاری نوین برای ایران و منطقه رقم بزند؛ ساختاری که بر مبنای آزادی، عدالت اجتماعی، و کرامت انسانی بنا شده باشد.

انقلاب، برای ما، نام دیگر سازمان‌یافتگی آگاهانه‌ی توده‌هاست. نه آشوب، نه کودتا، نه جانشینی یک گروه با گروهی دیگر.انقلاب واقعی، از دل شوراهای مستقل محلات، محل کار، دانشگاه‌ها و مناطق حاشیه‌نشین برمی‌خیزد؛ از ارتباط میان جنبش کارگری، جنبش زنان، دانشجویان، اقلیت‌های ستمدیده، معلمان، بیکاران، و بازنشستگان.این انقلاب، نه محصول رهبری یک فرد، بلکه فرایندی جمعی، افقی و شورایی است.

انقلاب سراسری، تنها پاسخی است که می‌تواند این دایره‌ی باطل “مذاکره-تحریم-جنگ-سرکوب” را بشکند. تنها از طریق این دگرگونی بنیادین است که می‌توان آینده‌ای آفرید، که در آن، دلالان جنگ دیگر جایگاهی نداشته باشند، و مردم – نه دولت‌ها – تعیین‌کننده‌ی سرنوشت خود باشند.

۷. چشم‌انداز بدیل: آزادی، برابری، جمهوری شورایی

بدیل ما روشن است:
نه بازسازی دولت سرمایه‌داری، نه جمهوری اسلامی ، نه سلطنت ، بلکه دموکراسی مستقیم شورایی.
در این چشم‌انداز:

همه چیز باید از پایین به بالا سامان یابد؛منابع تولید در اختیار خود تولیدکنندگان قرار گیرد؛رسانه، آموزش، و فرهنگ از سلطه‌ی سرمایه و ایدئولوژی های سرکوبگر و اسارت بار رها شوند؛روابط اجتماعی بر پایه‌ی همبستگی، برابری، و آزادی واقعی – نه «بازار آزاد» – بازساخته شود.

تا زمانی که امید به اصلاح، به ابزار تمدید سلطه تبدیل شده است، هیچ راهی جز انقلاب سراسری باقی نمی‌ماند. اما این انقلاب تنها زمانی به رهایی می‌انجامد که:

طبقاتی باشد، نه نخبگانی؛شورایی باشد، نه عمودی؛مستقل باشد، نه وابسته؛و جهانی بیندیشد، نه درون‌مرزی و شوونیستی.

اکنون لحظه‌ای است برای ساختن – نه فقط برانگیختن. سازماندهی، نه صرفاً اعتراض. شوراها، نه چهره‌های کاریزماتیک.ما به طلوعی دیگر باور داریم، اما این طلوع بدون عزم مشترک، بدون پیوندهای طبقاتی، و بدون قطع کامل با گذشته‌ی پوسیده، ممکن نخواهد شد.

آزادی  برابری  جمهوری شورایی

گرایش کمونیسم شورایی

23 می  2025 برابر 2 خرداد 1404

 

 
اسم
نظر ...