از خیابان به محلهای کار و از محلهای کار به خیابان
18-04-2025
بخش خبر و تحلیل خبر
414 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :
از خیابان به محلهای کار و از محلهای کار به خیابان
تلاشی برای فهم آنچه در موج کنونی اعتراضات در ترکیه میگذرد
متنی از بخش بینالملل سازمان آنارشیستی Perspektive Selbstverwaltung (برلین)، برگرفته از بیانیهی «مبارزه با نظم استثمار، استبداد و غارت!» نوشتهی چندین گروه و سازمان آنارشیستی فعال در ترکیه
نویسنده: Perspektive Selbstverwaltung
ارسالشده توسط perspektive-se… در ۱۷ آوریل ۲۰۲۵
برگردان:شوراها
تصاویر اعتراضاتی که این روزها از شهرهای ترکیه میبینیم، تماشاییاند و گاه میان شوخی و سردرگمی نوسان دارند: یک پیکاچوی غولپیکر در حال فرار از دست پلیس است، جوانانی زیر بار گلولههای پلاستیکی و گاز اشکآور پلیس شنا میروند، معترضان برای محافظت از خود از پرچم ترکیه استفاده میکنند، سنگرها شکسته میشوند، اعضای احزاب مخالف به پلیس گل و سیمیت تعارف میکنند، مردی به سمت خط مقدم پلیس میدود تا فندک بگیرد. این تصاویر که از طریق شبکههای اجتماعی بهسرعت منتشر میشوند، ممکن است جلوهای از یک فرهنگ اعتراضی طنزآمیز نسل زد (Gen-Z) را نشان دهند و در عین حال، فهم واقعیت آنچه در آناتولی و بینالنهرین امروز رخ میدهد را دشوارتر کنند؛ بهویژه وقتی رسانههای لیبرال تصویری از یک درویش صوفی با ماسک گاز را انتخاب میکنند و کل اعتراضات را به واکنشی عصبی به بازداشت یک نامزد اپوزیسیون تقلیل میدهند. در این متن کوتاه میکوشیم از گزارشهای هیجانی فاصله بگیریم و از زاویهای متفاوت به تحولات جاری بنگریم.
تصویر: معترضی در استانبول با ماسک گاز و پلاکارد «انقلاب از تلویزیون پخش نخواهد شد». منبع: cpj.org
در بیانیهی مشترکِ چندین گروه و سازمان آنارشیستی[1]، رفقای ما در ترکیه بهروشنی اعلام کردهاند که بازداشت سیاستمدار اکرم اماماوغلو[2] تنها جرقهای بود که باعث شد اعتراضات (که گاه بهشدت رادیکال بودند) در همان روز شعلهور شوند، اما دلیل اصلی آن نبوده است؛ برخلاف آنچه رسانههای لیبرال غربی وانمود میکنند. نه تنها رجب طیب اردوغان با سبک حکمرانی فزاینده اقتدارگرای خود، در طول بیش از ۲۰ سال زمامداریاش و حزب عدالت و توسعه (AKP)، خشم شدیدی را در بخشهای گوناگون جامعهی ترکیه برانگیخته، بلکه ترکیه از آغاز نیز کشوری با تنوع گستردهی قومی، دینی و سیاسی بوده است – علیرغم تبلیغات گستردهای که از سال ۱۹۲۳ و تأسیس جمهوری ترکیه، دربارهی «برادری ترکها» به مردم تحمیل شده است. در این مقاله، فرصت پرداخت تحلیلی-تاریخی عمیق به این ۱۰۰ سال را نداریم تا بفهمیم چرا پلیس ترکیه امروز به تعقیب پیکاچو افتاده؛ اما بدون رجوع به سالهای نخست جمهوری ترکیه، نمیتوان تحولات اخیر و روندهای کنونی را بهدرستی درک کرد.
غوطه در گذشته
هنگامیکه مصطفی کمال – که بعدها لقب آتاترک (پدر ترکها) گرفت – در سال ۱۹۲۳ تأسیس جمهوری ترکیه را اعلام کرد، این کار را از موضع قدرتی انجام داد که خود و اطرافیانش با پیشزمینهی نظامی و پیروزی در جنگ جهانی اول بهدست آورده بودند. پیروزیهای نظامی در جنگ استقلال نیز – جنگی که در آن دولتهای غربی قصد داشتند امپراتوری عثمانی را میان خود و متحدان منطقهایشان تقسیم کنند – جایگاه منحصربهفردی برای کمال در دولت نوپای ترکیه رقم زد. مرزهایی که در جریان همین جنگها حول نواحی آناتولی و بینالنهرین ترسیم شدند، تا امروز نیز بهطور عمده پابرجا ماندهاند. آتاترک و حلقهی حامیانش – که بعدها خود را «کمالیست» نامیدند (برگرفته از نام خانوادگی مدنی آتاترک) – خود را در جایگاهی دیدند که بتوانند ترکیب قومی و همچنین زندگی دینی، مدنی و فرهنگی شبهجزیرهی آناتولی و بینالنهرین را بهشکلی بنیادین بازسازی کنند. الگوی اصلی آنها، مدل سرمایهداری و دولتمحور اروپای غربی – بهویژه جمهوریخواهی فرانسوی و لائیسیته[3] – بود، و برنامهی رسمی دولت نیز طراحی ترکیه بهشیوهی این الگو اعلام شد.
برای تحقق این هدف و سرکوب هرگونه مقاومت احتمالی، رهبری ترکیه – گاه با همکاری دیگر دولتهای ملی – از روشهایی استفاده کرد که میتوان آنها را ادامهی کوچ اجباری و نسلکشی ارامنه در جریان جنگ جهانی اول دانست: از جمله انجام مبادلهی خشن جمعیت با یونان، بازطراحی زبان ترکی با حذف بخش گستردهای از واژگان غیرترکتبار، اسکان مجدد ترکها در مناطقی که پیشتر تحت سلطهی اقلیتهای غیرترک بودند، و تحمیل روایت «ملت واحد ترک» به تمامی شهروندان کشور. در کنار همهی اینها، در دوران حکومت آتاترک، زنان حق رأی و بسیاری آزادیهای دیگر بهدست آوردند که حتی در بسیاری از کشورهای غربی در آن زمان هنوز وجود نداشت.
تصویر: مصطفی کمال الفبای جدید کشور، که برای همه اجباری شده است، را به دانشآموزان و خبرنگاران معرفی میکند. کتابها و روزنامههای با خط عربی بهسرعت ممنوع میشوند.
یکی از جنبههای مهم اصلاحات فرهنگی رادیکال کمالیستی، عقبنشاندن نهادهای دینی بود؛ از جمله با لغو خلافت در استانبول، ممنوع کردن نماز و اذان به زبان عربی، و تعیین محتوای خطبههای جمعه در تمامی مساجد کشور از سوی نهاد دینی دولتی «دیانت» (Diyanet) – نهادی که هنوز هم وجود دارد و حتی در مساجد دیتیب (DİTİB) در اروپای غربی نیز خطبهها را تعیین میکند. افزون بر آن، سراسر کشور مجبور به تغییر الفبا به لاتین شد، که در عمل برای مدتی امکان برقراری ارتباط عمومی را از نهادها و رهبران مذهبی سلب کرد و هدفش نزدیکسازی ترکیه به اروپا بود. مهم است که بدانیم این سیاست طرد دین از حیات عمومی، خشم و کینهی زیادی را میان رهبران مذهبی و ترکهای مذهبی، بهویژه در مناطق روستایی، ایجاد کرد. شکافی عمیق میان واقعیت زیستهی آنها و «موهبتهای» سبک زندگی بورژوایی غربی که نخبگان شهری از آن بهرهمند بودند، پدید آمد. دین همچنین دارای کارکرد اجتماعی مهمی بود (و همچنان هست). در نتیجهی سرکوبهای فراوان بر قیامها و مقاومتها در برابر این انقلاب فرهنگی از بالا، کشور دچار شکافهای متعدد شد – از جمله قومی، طبقاتی و دیگر، و یکی از تضادهای بنیادین، تضاد میان جوامع مذهبی روستایی و کمالیستهای شهری بود. درک این عنصر از تاریخ کشور ضروری است، چرا که پس از آنکه بسیاری از جنبشها و نامزدهای سیاسی که کوشیدند رویکرد دولت نسبت به اسلام سنی را تغییر دهند، یا زندانی شدند، یا کشته شدند، یا با کودتاهای نظامی از صحنه خارج شدند، این جوامع مذهبی که بهطور ساختاری مورد تبعیض و سرکوب قرار گرفته بودند، در نهایت رأیدهندگانی بودند که حزب عدالت و توسعه (AKP) به رهبری رجب طیب اردوغان را در سال ۲۰۰۲ به قدرت رساندند؛ آنهم پس از آنکه اردوغان بهخاطر خواندن یک شعر مذهبی، چهار ماه زندانی شد و از فعالیت سیاسی رسمی محروم گشت – تا زمانی که این ممنوعیت لغو شد.
تأسیس احزاب سیاسی و یک دموکراسی پارلمانی در اواخر دههی ۱۹۳۰، به اپوزیسیون مذهبی قدرتمندی در برابر ایدئولوژی دولتی کمالیسم و بازوی پارلمانی آن، حزب جمهوریخواه خلق (CHP)[4] – حزبی که آتاترک خود بنیانگذارش بود – و نیز به شکلگیری سریع جنبش سوسیالیستی انجامید[5]. برای مهار این تحولات، نخبگان کمالیست کشور ساختاری در درون ارتش و نهادهای دولتی ایجاد کردند که در ظاهر عمومی نبود، اما بنا بر گزارشها تأثیر بسزایی بر روندهای سیاسی کشور داشت: تأثیرگذاری سیاسی بر منتخبان، استخدام جوخههای ترور برای حذف چهرههای اپوزیسیون، تأثیرگذاری بر دستگاه قضایی و رسانهها، شکنجه و قتل وحشیانهی بیشمار کرد و سوسیالیست بهدست پلیس مخفی ژاندارمری (JITEM)، و نیز انجام کودتاهای نظامی – از جمله برای جلوگیری از نخستوزیری یک چهرهی محافظهکار مذهبی یا برای تضعیف جنبش کمونیستی نیرومند و رادیکال اواخر دههی ۷۰. در اروپای غربی، صحبت از چنین ساختار پنهان و توطئهگرانهای معمولاً به حوزهی تئوریهای توطئه نسبت داده میشود؛ اما وجود «دولت در سایه» (Deep State) در جمهوری ترکیه، امری پذیرفتهشده و شناختهشده است. این ساختار در بسیاری از رسواییها و قتلهای سیاسی، از جمله کشتار میدان تقسیم استانبول در سال ۱۹۷۷ – که دستکم ۳۴ تن از شرکتکنندگان در تظاهرات ۲۵۰ هزار نفرهی روز کارگر را به قتل رساند – دست داشته است.
تصویر: تظاهرات روز کارگر در میدان تقسیم استانبول، ۱۹۷۷. تظاهرکنندگان اتحادیههای کارگری که برای دفاع از خود به چماقهای چوبی مسلحاند، مجروحان را حمل میکنند و از تیراندازی از پشتبامهای ساختمانهای اطراف و از سوی خودروهای زرهی پلیس میگریزند.
هر زمان که بخواهیم تحولی سیاسی را در ترکیه تحلیل کنیم، باید امکان دخالت ساختارهای «دولت پنهان» را نیز در نظر بگیریم. نمونهی بارز این موضوع، روند جدیدی است که پیرامون عبدالله اوجالان و درخواست او برای انحلال پ.ک.ک شکل گرفته است. آغاز و پیشبرد این ابتکار عمل نه از سوی کسی جز دولت باغچلی، رهبر فاشیست حزب حرکت ملی (MHP)، صورت گرفت. این مسئله بسیاری را غافلگیر کرد و به نظریههایی دامن زد مبنی بر اینکه دولت پنهان از باغچلی بهعنوان ابزاری در لحظهای از ضعف تاریخی جنبش کردی بهره برد تا گامی برای نابودی سیاسی مقاومت مسلحانه بردارد. این نظریه منطقی به نظر میرسد، چرا که برای مدت طولانی حتی وجود یک «هویت کردی» تهدیدی برای موفقیت پروژهی ملیگرایانهی ترکیه تلقی میشد؛ چه در سیاست رسمی حزب جمهوریخواه خلق (CHP) و چه در اقدامات پنهان و مرموز دولت پنهان. با این حال، ماهیت سری و غیرشفاف دولت پنهان ترکیه تحلیل این وقایع را دشوار میسازد، و نظریههایی از این دست باید با نهایت احتیاط در نظر گرفته شوند.
تصویر: معترضی با نقاب و تصویر برکین الوا، که در سال ۲۰۱۳ طی اعتراضات گزی با گلولهی گاز اشکآوری که توسط پلیس به سلاح بدل شده بود، به قتل رسید. اثر: cidemi.art
قطعاتی گوناگون برای درک خیزش کنونی
اکنون که برخی از ریشههای تاریخی لازم برای درک چگونگی وقوع و شکلگیری تحولات سیاسی در ترکیه و خطوط اصلی درگیری سیاسی در این کشور را شناسایی کردهایم، میتوانیم بار دیگر به اتفاقاتی که این روزها در خیابانها در جریان است، بازگردیم.
در ۱۹ مارس ۲۰۲۵، اکرم اماماوغلو، شهردار کلانشهر استانبول و سیاستمدار حزب جمهوریخواه خلق (CHP)، به اتهام حمایت از پ.ک.ک و فساد بازداشت شد. با توجه به میزان فساد در دولت کنونی ائتلافی AKP-MHP و همچنین نقشآفرینی اخیر دولت باغچلی، رهبر فاشیست MHP، در آغاز روند جدیدی با پ.ک.ک، این اتهامات برای بسیاری از مردم ترکیه مضحک به نظر میرسند (بهطور کلی میتوان گفت که ارائهی موضوعات یا سیاستهای بحثبرانگیز معمولاً به دیگر سیاستمداران واگذار میشود و بعدها از سوی اردوغان بهعنوان راهبردی برای مصون نگهداشتن خود از آسیب سیاسی مورد پذیرش قرار میگیرد). تنها چند ساعت پس از بازداشت، هزاران نفر با وجود ممنوعیت کامل تجمعات عمومی به خیابانهای استانبول آمدند.
بهطور کلی میتوان گفت که فرهنگ اعتراض در ترکیه بسیار قاطعتر و رادیکالتر از کشورهای اروپای غربی (بهویژه آلمان یا هلند) است. این امر شاید ریشه در خشونت سیاسی گسترده و سرکوب شدید مخالفان سیاستهای دولتی داشته باشد، که باعث شده مردم بهخوبی بدانند برای باورهای سیاسی خود ممکن است ناچار به فداکاری، حتی در سطح سلامت و آزادی فردی باشند. همچنین گرایشهای فردگرایانهی رایج در اروپای غربی هنوز در ذهنیت جمعی مردم ترکیه چندان نفوذ نکرده و این فضا را برای ذهنیتی اجتماعیتر (با تمام پیچیدگیهایش) باز گذاشته است. این امر، از جمله، به فرهنگی قدرتمند از اعتصاب غذای سیاسی – حتی تا پای مرگ – و رفتاری رادیکالتر و فداکارانهتر در اعتراضات منجر شده است. این شاید یکی از دلایلی باشد که به قول رفقایمان در ترکیه در بیانیهی خود: «روح مقاومت، علیرغم همهچیز، در این سرزمینها حفظ شده است». مراد از «همهچیز»، همان تاریخ سیاسی شرح دادهشده در این متن است، همراه با ناآرامیهای اخیر در این سرزمینها: اعتصابات خودجوش و مقاومتهای کارگری در شهرهای مختلف، مقاومت زنان و افراد LGBTI+ در برابر انواع ستم و خشونت، سرکوب دائمی کردها و مقاومت آنها در برابر آن، مبارزات علیه تخریب محیط زیست و کشتار حیوانات خیابانی. [پاورقی 6]
تصویر: تظاهرات در استانبول؛ نوشته روی پلاکارد: «نترس»؛ اثر: cidemi.art
اما چه چیز مردم را به خیابانها کشاند؟ چه چیزی سبب شد صدها هزار نفر خطر را برای خود و نزدیکانشان بپذیرند، فراتر از انگیزهی هواداران CHP برای دفاع از نامزد اصلیشان در انتخابات ریاستجمهوری پیشرو؟ چه چیزی حزب جمهوریخواه خلق – حزبی که بهطور سنتی محتاط و قانونمدار است – را واداشت تا در بحبوحهی بحران اقتصادی خواهان تحریم شرکتها و بنگاههای وابسته به رژیم AKP/MHP شود؟ پاسخ سادهای ندارد، زیرا جنبش اعتراضی کنونی از ایدئولوژیها و باورهای مختلفی تشکیل شده است.
در ماه گذشته، نه فقط کمونیستها، آنارشیستها و لیبرالها در کنار هواداران CHP در بیشتر شهرهای بزرگ به خیابانها آمدند، بلکه فاشیستهای بسیاری نیز خواستار پایان حکومت شدند. بهویژه فعالیت فاشیستها در این اعتراضات به ندرت در رسانههای لیبرال غربی بازتاب مییابد، چرا که این مسئله این پرسش را برمیانگیزد که چرا این افراد، در حالی که حزبی فاشیستی (MHP) در قدرت است و بسیاری از سیاستهای ۲۰ سال گذشته به سود آنها عمل کرده، دست به اعتراض میزنند؟ برای مثال، در اعتراضات پارک گزی در سال ۲۰۱۳ نیز شاهد جنبشی اعتراضی با تنوع سیاسی بسیار بودیم که گروههای چپ رادیکال، مسلمانان ضدسرمایهداری، هواداران HDP و حتی اعضای سازمان فاشیستی «گرگهای خاکستری» (Bozkurtlar) را در بر میگرفت. در این معنا، حضور فاشیستهایی چون جوانان نسل Z ناسیونالیست «کانزی» در اعتراضات – که با دولت کنونی همراه نیستند (برای نمونه، رهبر راستافراطی حزب ظفر، اوزداğ، از اوایل ۲۰۲۵ در همان زندان سیلیوری زندانی است که اماماوغلو نیز در آنجاست) – تعجببرانگیز نیست.
بنابراین، موج کنونی اعتراضات را باید به همان اندازه متنوع و ناهمگون دانست که جنبش اعتراضی گزی در سال ۲۰۱۳ بود. علت آن نیز آن است که همهی این گروههای اپوزیسیون از کاهش روزافزون آزادیهای سیاسی و فردی، فقدان آزادی بیان و بحران اقتصادی که نتیجهی مستقیم حکومت AKP در ۲۰ سال گذشته است، متأثر شدهاند. به این ترتیب، حاکمیت خشونتبار و بیرحمانهی حزب عدالت و توسعه (AKP) را میتوان عامل وحدتبخش نیرومندی برای هر دو جنبش اعتراضی دانست.
تصویر: معترضان در آنکارا؛ بسیاری از هواداران جوان «کانزی» سلام فاشیستی گرگها را – که نماد جنبش فاشیستی ترکیه است – نشان میدهند. منبع: AP
بسیاری از معترضان نسل Z که در لباسهایی مضحک به پلیس حمله میکنند (که البته پوششی نیز برای پنهان کردن هویتشان محسوب میشود – اگر نگاهی دقیقتر به موج کنونی اعتراضات بیندازیم، واقعاً قابلتوجه است که چه تعداد از معترضان چهرهی خود را پوشاندهاند یا به طرق مختلف مخفی کردهاند، در واکنش به سرکوب وحشیانه)، هرگز ترکیهای بدون حکومت اردوغان را تجربه نکردهاند و در طول عمر خود شاهد موارد بیشماری از خشونت سیاسی و فساد آشکار بودهاند. رفقایمان در بیانیهشان به مجموعهای از این نمونهها اشاره کردهاند: «[...] قتلهای بیپایان زنان، سرکوب و سیاستهای تهاجمی علیه افراد LGBTI+، کشتار حیوانات، حملات علیه مردم کرد با وجود مذاکرات بهاصطلاح صلح، و این واقعیت که زندگی میلیونها نفر بهدلیل سیاستهای سرکوبگرانه و تحمیلی دولت، غیرقابل تحمل شده است [...]». میتوان نمونههای بیشتری برشمرد، اما مجال در اینجا محدود است.
یکی دیگر از جنبههای مهم که باعث این وضعیت – که برای بسیاری از ناظران غربی آشفته و گیجکننده بهنظر میرسد – شده، آن است که بسیاری از ترکها مسیر سیاسی کشور را در چارچوب نزاع میان جناحهای سیاسی حاکم میفهمند. این مفهوم به نبرد درازمدت سیاسی میان حزب اسلامگرای AKP و پایگاه مردمی آن (بهویژه متدینین) از یکسو و حزب سوسیالدموکرات و کمالیست CHP از سوی دیگر اشاره دارد. برای بسیاری، روشن است که «دولت پنهان» از این جناحهای متخاصم حاکم برای پیشبرد پروژهی ملیگرایانهی جمهوری ترکیه بهرهبرداری میکند.
تصویر: درگیری میان پلیس و گروههای سوسیالیست؛ عکس از: خلیل حمرا؛ خبرگزاری AP
همانگونه که رفقای ترک ما در بیانیهی خود نوشتهاند:
«ما میبینیم که این خشم [در اعتراضات جاری] نهتنها متوجه دولت ائتلافی AKP-MHP است، بلکه متوجه حزب CHP نیز هست؛ حزبی که سالها به ظاهر در جبههی اپوزیسیون قرار داشته، اما در هر بزنگاه بحرانی به آلت دست دولت بدل شده، امکان خیزشهای اجتماعی را مهار کرده و انرژی سیاسی را به سمت انتخابات هدایت کرده است. مردم دریافتهاند که انتخابات بیفایدهاند و هیچ راه دیگری برای رهایی جز مبارزه وجود ندارد. در این نقطه، روشن است که مردمی که به خیابانها آمدهاند نه به آسانی با سرکوب عقب مینشینند، و نه میتوانند همچون گذشته در راستای اهداف حزب CHP کنترل یا هدایت شوند.»
با این حال، این رویکرد برای درک خصلت گسترده و متنوع اعتراضات کنونی تنها بخشی از ماجراست. همین تحلیل به ما کمک میکند که دریابیم چرا حتی گروههای فاشیست نیز به خیابان آمدهاند تا علیه دولت اعتراض کنند. در اینجا باید به نظریههایی اشاره کرد که بر این باورند شاید ساختارهای دولت پنهان در ترکیه در پی آن بودهاند که با اعمال نفوذ خود رجب طیب اردوغان را با اکرم اماماوغلو جایگزین کنند. در چنین قرائتی، بازداشت اماماوغلو تلاشی از سوی دولت برای جلوگیری از برکناریاش تلقی میشود. اگر چنین باشد، سناریوهای گوناگونی برای روندهای آتی پیش روی ما خواهد بود. اما به دلیل ماهیت پنهانکار و رازآلود سیاستهای دولت پنهان ترکیه، ارائهی نظریههایی مستدل و مبتنی بر شواهد در این زمینه بسیار دشوار است و باید با احتیاط فراوان با چنین تحلیلهایی مواجه شد.
تصویر: معترضان در برابر ساختمانی با پرچم ترکیه، بنر بزرگ آتاتورک و پوستر انتخاباتی اماماوغلو؛ اثر: cidemi.art
یکی از مهمترین عوامل درک خیزش کنونی، وضعیت وخیم اقتصادیای است که دولت حاکم کشور را به آن کشانده است:
از سال ۲۰۱۸ به بعد، بحران اقتصادی و تورم فزاینده، زندگی مردم ترکیه را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. در سال ۲۰۱۴، هر یورو معادل سه لیر ترکیه بود، اما اکنون این نرخ به ۴۰٫۸۰ لیر برای هر یورو رسیده است. پیامدهای ملموس این بحران عبارتاند از: بیکاری گسترده، افزایش قیمت مسکن، سوخت، و کالاهای اساسی. آشپزخانههای خیریه در شهرهای بزرگ به مرز ظرفیت خود رسیدهاند. در بازارهای هفتگی، خرید میوه و سبزیجات با کارت اعتباری رایج شده، چرا که بسیاری از مردم تنها با کارتهای بانکی قادر به خرید هستند؛ هم به دلیل فقر، و هم به سبب آنکه تورم شدید، حمل مقدار زیادی پول نقد را برای خریدهای روزانه ناممکن ساخته است. در استانبول، حداقل دستمزد ماهانه اکنون از متوسط اجارهی خانه نیز کمتر است و طبق آمار رسمی، ۴۰ درصد کارگران تنها همین حداقل دستمزد را دریافت میکنند. رفقای ما در این باره چنین مینویسند:
«[…] جای شگفتی نیست که جوانان، کارگران آینده و کارگران امروز، که آیندهشان نامعلوم شده، و بسیاری از آنان همزمان باید کار و تحصیل کنند، در صف مقدم مبارزه قرار گرفتهاند. این خشم همچنین نتیجهی فقر فزایندهی میلیونها انسان زحمتکشیست که روز به روز زیر بار بحران اقتصادی له میشوند […]»
در واقع، شرایط دشوار اقتصادی و فقدان واقعی دولت رفاه، مردم را در سراسر کشور در مبارزه برای دستمزد بهتر و شرایط کاری انسانی متحد ساخته است، گرچه دولت ترکیه تلاش زیادی برای پنهانسازی این مبارزات میکند. از آنجا که اتحادیههای کارگری به شدت محدود شدهاند، کشور شاهد رشد بیسابقهی اعتصابات خودجوش کارگری بوده است؛ روندی که از سال ۲۰۲۲ با تشدید بحران اقتصادی آغاز شد. این شکل از کنش مستقیم اکنون به ضرورتی بدل شده و رفقای آنارشیست ما در حال ثبت و تحلیل این اعتصابات هستند. ما توصیه میکنیم که بهویژه به وبسایت سازمان EYK (گربههای وحشی صنعت / Endüstrinin Yaban Kedileri) مراجعه کنید، که گزارشهایی دربارهی اعتصابات جاری و تحلیلهای مرتبط (از جمله به زبان انگلیسی) ارائه میدهد.
موج فزایندهی اعتصابات خودجوش و کنشهای اتحادیهای، به همراه شرایط اقتصادی بحرانی برای میلیونها نفر، در نهایت باعث شد دولت حداقل دستمزد را ۳۰ درصد افزایش دهد. این اقدام، که ممکن است در ظاهر پیروزی جنبش کارگری به نظر آید، در واقع حتی نتوانست زیان خالص ناشی از تورم را جبران کند، و بنابراین از دامنهی فعالیتهای اعتصابی نیز نکاست. این تحولات مهم ما را به سوی نقطهی کلیدی در تحلیل رفقای ما از وضعیت کنونی رهنمون میسازد.
تصویر: اعتصاب خودجوش کارگری در نزدیکی ازمیر؛ عکس از: www.yabankedileri.org
چه باید کرد؟
در بیانیهی خود، رفقای ما مینویسند:
«باید بپذیریم که اعتراضات امروز، محدودیتهایی دارند. احتمال بالایی وجود دارد که این جنبش واکنشی، که فاقد خصلت طبقاتی و محتوای سیاسی و خواستههای مشخص است، به ابزاری در جدال میان نیروهای حاکم تبدیل شود یا صرفاً فروبخوابد. با این حال، این جنبش ظرفیت آن را دارد که رشد کند، رادیکال شود و دستاوردهای واقعی و پایدار بهدست آورد، اگر که به مبارزات موجود از حیث خواستهها و شیوهها پیوند بخورد. از آغاز سال ۲۰۲۵، اعتصابات خودجوش کارگری در شهرهای مختلف، مقاومت زنان و افراد LGBTI+ علیرغم انواع سرکوب و خشونت، و مبارزات علیه ویرانسازی زیستمحیطی و کشتار حیوانات خیابانی، همگی نشان دادهاند که روح مقاومت در این سرزمینها علیرغم همه چیز حفظ شده است. […] میتوان این موج مبارزه را با مطالبات و گفتمانهای طبقاتی تقویت کرد، و این دقیقاً همان کاریست که باید انجام دهیم. ما باید در این مبارزه مشارکت کنیم، نه به عنوان مهرهای در بازی قدرت، بلکه با رویکردی سازمانیافته، از منظر طرح مسائل و مطالبات جاری طبقهی کارگر، زنان، و تمامی ستمدیدگان و تبعیضدیدگان، و تبدیل آنها به خواستههای جنبش. از سوی دیگر، باید بکوشیم بخشهای گوناگون طبقهی کارگر را که همین حالا درگیر اعتصاب و مقاومت هستند، در این مبارزه دخیل کنیم.»
در این بخش از تحلیل، اهمیت بنیادین ساختن آگاهی طبقاتی و نقش مداخلهی آنارشیستی در تقویت جنبش اعتراضی بهوضوح برجسته میشود.
با این حال، هدفها عظیماند و جنبش آنارشیستی ترکیه تنها یکی از نیروهای کوچک سیاسی است — همانند بسیاری نقاط دیگر جهان. به همین دلیل، برای ما آنارشیستهای بینالمللی، اهمیت فوقالعادهای دارد که تمام ظرفیت همبستگی خود را در حمایت از رفقایمان در ترکیه بهکار گیریم و در مسیر تقویت آگاهی طبقاتی و کنش مستقیم اعتصابات خودجوش از آنان پشتیبانی کنیم.
رفقای ما در میدان، در حال پیشبرد پروژهای برای نقشهبرداری و دستهبندی اعتصابات جاری هستند — از یک سو برای ایجاد آگاهی طبقاتی در جنبش، و از سوی دیگر برای فراهم کردن نوعی «جعبهابزار» عملی برای سازماندهی اعتصابات خودجوش. در کنار افزایش آگاهی دربارهی این پروژه در میان دوستان و رفقا، ما میتوانیم اقداماتی بسیار عملی نیز برای حمایت مالی از این فعالیتها انجام دهیم.
برای تأمین هزینههای پروژهی نقشهی اعتصابات در این دوران دشوار اقتصادی در ترکیه، ما یک کمپین کمک مالی راهاندازی کردهایم. از اینرو، از شما خوانندهی عزیز دعوت میکنیم که در این کمپین شرکت کرده و آن را با دوستان و رفقایتان به اشتراک بگذارید:
https://www.goodcrowd.org/building-consciousness-for-wildcat-strikes
حتی کوچکترین کمکها نیز ارزشمند است و به پشتیبانی از فعالیتهای رفقای ما در ترکیه کمک میکند!
گام بعدی چیست و ترکیه به کدام سو خواهد رفت؟
همانطور که در این مقاله تلاش کردیم نشان دهیم، پاسخ به این پرسشها آسان نیست و شبکههای پیچیدهی پویاییهای قدرت اغلب تنها در آینده و با نگاه به گذشته شفاف میشوند. از همین رو، قصد نداریم پیشبینی خاصی دربارهی مسیر احتمالی اعتراضات کنونی ارائه کنیم، بلکه انرژیمان را صرف ایستادن در کنار رفقایمان در ترکیه و مبارزهی آنان خواهیم کرد.
چیزهای بسیاری هست که میتوان از تاریخ مقاومت در آناتولی و میانرودان و نیز از مبارزات کنونی رفقایمان آموخت. هرچند کارزار ما برای پشتیبانی مالی، گامی مهم بهشمار میرود، اما باید هوشیار باشیم که فعالیت بینالمللی انقلابی خود را به این سطح تقلیل ندهیم. در اروپای غربی، برگزاری «سولیپارتیها» (Soliparties) برای جمعآوری کمکهای مالی، اغلب آغاز و پایان مواجهه با مبارزاتی است که دور از ما بهنظر میرسند. اگر این عمل صرفاً به تنهایی انجام شود، بیشتر به کار خیریه شباهت دارد تا مبارزهی انقلابی.
اما برای اینکه تهدیدی واقعی علیه نظم سرمایهداری ــ نظمی که جهانی و بینالمللی سازمانیافته است ــ باشیم، ما نیز، یعنی مقاومت در برابر این نظم، باید بهگونهای مشابه عمل کنیم. باید با یکدیگر مبارزه کنیم و از هم بیاموزیم. برای رسیدن به این هدف، باید به رفقایمان گوش دهیم، بیاموزیم و فراتر از آنچه هستیم رشد کنیم.
از همین رو، میخواهیم واپسین کلمات این متن را به رفقایمان در ترکیه بسپاریم:
«ما باید این مبارزه را از خیابان به محلهای کار خود و از محلهای کار به خیابان ببریم. نباید سرنوشت این مبارزه را به آنچه از دهان چند سیاستمدار کراواتزده بیرون میآید واگذار کنیم. برای این منظور، لازم است سازوکارهای تصمیمگیری خودگردان را در محیطهای کاری، مدارس و محلهها ایجاد کنیم؛ جایی که بتوانیم مشکلات اقتصادی و سیاسیمان را مورد بحث قرار دهیم و مطالبات مشخص خود را تعیین کنیم. فرومهایی که پس از مقاومت گِزی پدید آمدند، تجربههای مهمی در این زمینه بودند و ما باید آنها را بازسازی و بسط دهیم. این مسیر، راهیست برای پایدار شدن مبارزه و کسب دستاورد. ما با مقاومت پیروز خواهیم شد! نیروی ما از اتحاد ما میآید!»
تصویر: تظاهرات گسترده در استانبول. عکس از: Ümit Bektaş
یادداشتها و ارجاعات:
- بیانیهی «مبارزه علیه نظم استثمار، استبداد و غارت!» از سوی گروههای آنارشیست و کوییر ترکیه: لینک
- اکرم اماماوغلو، عضو حزب سوسیالدموکرات/ناسیونالیست CHP و شهردار استانبول است؛ یکی از اصلیترین رقبای اردوغان در صحنهی سیاسی کنونی.
- لائیسیته به معنای جدایی کامل دین از دولت است که در برخی کشورها در قانون اساسی تصریح شده یا بهطور عملی اعمال میشود.
- حزب جمهوریخواه خلق (CHP): قدیمیترین حزب فعال ترکیه که در سال ۱۹۲۳ توسط آتاترک بنیان گذاشته شد. از دههی ۱۹۷۰ با سیاستهای بولنت اجویت به سوی سوسیالدموکراسی گرایش یافت، اما همچنان حامل اصلی ایدئولوژی دولتی «کمالیسم» باقی مانده است. گفتنیست که اجویت نخستین نخستوزیری بود که از «دولت در سایه» ترکیه (با اصطلاح "کُنترا-گریلا") سخن گفت.
- در ترکیه، جنبشهای سوسیالیستی عمدتاً از احزاب مارکسیست اقتدارگرا تشکیل شدهاند. جنبش آنارشیستی که فراتر از مجلات حاشیهای باشد، پس از کودتای ۱۹۸۰ و نابودی ساختارهای مرکزی کمونیستی توسط دیکتاتوری نظامی، بهطور مستقل و غیرمتمرکز آغاز شد.
- کشتار حیوانات: از سال ۲۰۲۴، دولت ترکیه اقداماتی گسترده علیه حیوانات خیابانی آغاز کرده است؛ این در حالیست که حیوانات خیابانی جایگاه مهمی در فرهنگ مردم آناتولی و میانرودان دارند. در استانبول گربهها و سگها در کافهها و خیابانها آزادانه رفتوآمد میکنند و نمادهایی برای برخی از آنها ساخته شدهاند. این اقدام دولت با خشم عمومی و اعتراض گسترده مواجه شد.
- حزب عدالت و توسعه (AKP): حزبی محافظهکار با گرایش دینی، ملیگرا و نئو-عثمانی که هماکنون با حزب فاشیستی MHP در ائتلاف است و رجب طیب اردوغان رهبر آن است.
- حزب دموکراتیک خلقها (HDP): حزبی چپگرا با تمرکز بر دموکراسی رادیکال، فمینیسم، حقوق اقلیتها، جوانان و عدالت اجتماعی. نمایندهی سیاسی عمدهی اقلیت کرد در ترکیه است.