قیام آبان 98 : دامنه ها و پیامدها،کاوه دادگری
18-12-2019
بخش دیدگاهها و نقدها
2347 بار خواندە شدە است
قیام آبان 98 : دامنه ها و پیامدها
خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸،شب تمرین انقلاب مردم ایران برای سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی یا به طور مشخص و معین برای فروپاشی رژیم سیاسی ولایت فقیه و دستگاههای ستمگری وابسته به آن است.
این دو رویداد نشانه آشکار خیز بلندی برای سرنگونی رژیم می باشد و در هر دو ،از جنبه ستیزه جویی و جنگاوری-میلیتانت- تاکتیکی و جنگ و گریز خیابانی رو به جلو و پیروزمندانه بوده است.
دو عامل تکمیلی و تمام کننده این جنبش عبارت است از:
1 – تظاهرات تودهای در شهرها به منظور غلبه و سلطه بر خیابان و فضای شهری.
2 - اعتصاب عمومی در بخش های مختلف اداری ،صنعتی، خدماتی، مدارس و دانشگاه ها و نیز شاهرگ های اقتصادی سیستم به منظور از کار انداختن فرایند تولیدی و باز تولیدی کل نظام اقتصادی سیاسی و حکومت گری رژیم .
در صورت تکمیل این مجموعه شرایط برای یکسره کردن کار رژیم و آغاز تغییرات رادیکال در سازواره نظم کهنه و فرسوده قطعیت پیدا میکند.ورود به وضعیت انقلابی مستلزم تکمیل این منظومه است.
در عین حال پیش قراولان انقلاب پیشِ رو در طی دو خیزش ۹۶ و ۹۸ زنگ ها را برای سرنگونی و ورود به مرحله انقلاب به صدا درآورد ه اند.
رژیم جنایت کار اسلامی،هراسان از عمق نفرت انقلابی توده ها،و رسوایی و افلاس و فساد درمان ناپذیر و بی افقی خود و بحران عدم مشروعیت ،فوراً به شیوه ای وحشیانه و فاشیستی عکس العمل نشان داد و با اعزام مزدوران و آدم کشان جیره خوار ،به مقابله با موج های سراسری و خشم گین جوانان و معترضان که عمدتا در مقایسه با کلان شهرها،در فضاها و شهرهای پیرامونی به حرکت در آمده بودند و به جنگ و گریز با مزدوران امنیتی و سپاهی و بسیجی پرداختند،دست به کشتار مردم به پا خاسته زد.در عین حال به طور بی سابقه ای در کلان شهرها هم چون تهران،اصفهان،تبریز،شیراز،مشهد و اهواز،خیزش توده ای اشکال بی بدیل و رزمنده ای را به نمایش گذاشتند که در روزهای اول قیام،رژیم را در چنبره ای از عقب نشینی ،قول تجدید نظر در بهای بنزین،وعده ی واریز درآمد حاصل از این افزایش در حساب دریافت کنندگان یارانه های نقدی و غیره کرد.با مداخله ولی فقیه این سرکرده جنایتکاران اسلامی،این عقب نشینی ظاهراً متوقف شد و مزدوران و مجموعه دستگاه های سرکوبگر ،به تشدید مقابله با اعتراضات دست زد.آمارهای تاکنونی رسمی و غیر رسمی ،حکایت از شمار کم سابقه و گسترده جان باخته گان ،زخمی ها و دستگیر شده گان در سراسر کشور می دهد .این آمار هم چنین به طور آشکار،جنبه طبقاتی شرکت کننده گان و جغرافیای سیاسی آن را نشان می دهد.بیش از 300 کشته،7000 بازداشتی و هزاران زخمی که در دژخیمانه ترین شرایط امنیتی مورد تعقیب هستند و برخی از بیم بازداشت در خانه ها و توسط پزشکان و خانواده ها به طور پنهانی مراقبت می شوند،کارنامه سیاه و رسوایی را برای رژیم رقم زده است.توحش و جنایت پیشه گی و ماهیت ضد بشری رژیم فاسد ولایت فقیه و دارودسته های امنیتی و راهزن و پلید رژیم ،خصلت نمای ماهیت شبه فاشیستی آن است.هم اکنون نگرانی از سرنوشت بازداشت شدگان در میان خانواده ها و بستگان و یاران این عزیران وجود دارد و پشتیبانی و تلاش همگانی در داخل و خارج برای رهایی آنان از چنگال حاکمان سرمایه و مزدوران استبداد را می طلبد.
وجه دیگر عملکرد رژیم به منظور سرکوب هرچه سریع تر جنبش و ترس از فراگیر شدن آن،بستن راه های خبر رسانی و تنگ تر کردن حلقه محاصره مردم بوده است.از این رو در یک اقدام ضد مردمی دیگر با قطع سراسری شبکه اینترنت،این مجرای مهم خبررسانی را به روی تمام مردم بست که گفته می شود در نوع خود در دنیا بی سابقه است.تخمین زده می شود که خسارت قطعی اینترنت روزانه معادل 60 ملیون دلار می باشد که این رقم حدود 200 هزار شغل و بنگاه کوچک اقتصادی که برخی دچار زیان های جبران ناپذیری از این قطعی شده اند،در نظر نگرفته است.بنابراین می توان تخمین زد که مثلا برای یک هقته از آغاز قطعی تا پایان نسبی آن،نزدیک به یک میلیارد دلار به اقتصادملی آسیب وارد آمد.به تنگنا رسیدن فوری خود سیستم که به میزان زیادی وابسته به این شاهراه ارتباطی است و برخی فشارهای بین المللی،به طور نسبی به تدریج این قطعی کاهش یافته و هنوز تا تکمیل آن فاصله دارد.به نظر می رسد رژیم تصمیم داشته با این محاصره خبری اولا موج اعتراض ها را محدود و امکان ارتباط گیری و گسترش آن را مانع شود؛ و نیز اعمال سرکوبگرانه خود را در تاریکی و دور از چشم رسانه ها به پیش برد.بنا به اظهار وزیر خارجه آمریکا ،علیرغم قطع شبکه اینترنت،جوانان معترض با استفاده از دانش فنی خود قریب 20000 ویدئو از حوادث را به خارج ارسال کردند.طبعا در حال حضور حجم عظیمی از خبرهای رویداد ها به رسانه های داخلی و جهان آزاد ارسال می شود.این امر نشان می دهد که سناریوهای رژیم تا جه اندازه خام و ناشیانه است.
هم زمانی قیام و اعتراض توده ها در ایران ، اندکی پس از شروع این درگیری ها در عراق و لبنان،دو کشوری که رژیم اسلامی بیشترین نفوذ و عوامل خود را طی سال های اخیر و با هزینه کردن میلیاردها دلار از سرمایه های ملی با ایجاد و تقویت دسته جات تروریستی و ارتجاعی تولید کرده ،نشانه معنا داری از هم سویی و اشتراک هدف و منافع معترضان در این سه کشور است.در عراق گروه مزدور حشدالشعبی از روی الگوی حزب الله لبنان ،توسط سپاه قدس،شاخه برون مرزی سپاه پاسداران،سازمان دهی شد تا بتواند بلندپروازی های رژیم و ایجاد دولت سایه و مسلح را در این کشور فلاکت زده و تیره روز به سود نیات پلید خود به عمل آورد.در لبنان گروه تروریست و مزدور حزب الله همین الگو را دنبال می کند و اکنون مدتهاست که عملیات پولشویی و دور زدن تحریم ها را به صورت غیر قانونی ،به نفع رژیم به عهده دارد.در عین حال آشکار گردیده که تداوم این نقش یعنی انتقال دلارهای کثیف(قاچاق ارز)از لبنان به ایران ،اقتصاد لبنان را به زودی با بحران های پولی و مالی مواجه خواهد کرد.
تقارن نسبی جنبش اعتراضی در سه کشور نامبرده و علیرغم تفاوت ها و تناقض ها ،در عین حال به سبب حضور دشمن مشترک ،یعنی مجموعه ای از گرایش های پان اسلامیستی،قوم گرایانه و ارتجاعی ، با اتکا و دخالت مستقیم منشأ اصلی آن یعنی رژیم ورشکسته جمهوری اسلامی ،این پیام را به پیش روان و فعالان و سازمان دهنده گان این جنبش ها می دهد که بایستی مقدمات اتحاد و همبستگی نزدیک تر و عمیق تری میان این جنبش ها و قلمروهای سیاسی جداگانه فراهم آید.این امر ظرفیت و توان و دستاوردهای آنان را بسیار فراتر از آن چه که در حال حاضر آنان به طور جداگانه واجد آن هستند،ارتقا و اعتلا می بخشد.بنابراین بایستی تدارک و تمهیدات لازم از سوی نیروهای مترقی،انقلابی و پیشرو هر یک از این جنبش ها آغاز گردد.
در آستانه سرنگونی رژیم و در صورت شکل گیری وضعیت انقلابی، ضد انقلاب حاکم و مجموعه قوای سرکوبگر آن به ویژه محافل جنایتکار سپاه پاسداران، این سگ های زنجیری استبداد مطلقه دینی ولایت فقیه،که از خون مردم ارتزاق می کنند، به دو صورت ناگزیر و اجتناب ناپذیر دست به اقدام خواهد زد:
اول مقاومت به هر قیمت که در این صورت در آستانه جنگ داخلی قرار خواهیم گرفت.
دوم تن دادن به فروپاشی ،سازش، فرار، برخی اصلاحات درآخرین لحظه،تسویه های داخلی، کودتا و غیره.
در حالت اول رژیم به شیوهی رادیکال و بنیادین نابود خواهد شد و بسیاری از نهادها ،تاسیسات ،باندها و محافل و عوامل آن در جریان انقلاب از میان برداشته خواهد شد.
در حالت دوم رژیم و ارگانها و دستگاههای آن به طرز ملایم تری از صحنه رو بیده میشود و در پناه رویدادهایی که سنگر به سنگر به عقب رانده می شود،به هزیمت و سرنگونی تن خواهد داد.
در هر کدام از دو روند بالا ،علیرغم نتیجه واحدی که بر آن مترتب می باشد، اما بازیگران این رویدادها تا اندازهای با تاکتیکهای متفاوتی ظاهر خواهند شد و نقش های متمایزی ایفا خواهند کرد:
در فرایند نخستین صورت مسئله از شفافیت و دستور کار و تکالیف مشخصه بیشتری برخوردار است و سرنگونی به شیوه مستقیم تر و ساده تری انجام می گیرد:جنگاوری و نبرد خیابانی و احتمالاً توأم با قیام سراسری تودهها کار سرنگونی را یکسره خواهد کرد.
در فرایند دوم به سبب تغییر مداوم در صحنه سیاسی و تعویض بازیگران رژیم و تغییر های احتمالی در صف بندی های دو طرف نبرد، حضور احتمالی بسیاری نیروهای میانجی و میانه رو، تاکتیک های پیچیده تر و مرکب در پیش پای جنبش انقلابی مردم قرار میگیرد .اتخاذ تاکتیک های آزادیبخش و تهاجمی و پیش روانه این فرایند را نیز به پیروزی نهایی خواهد رساند؛ هرچند با پیچیدگی بیشتر و زمان طولانی تر.
طبقات اجتماعی و محافل و احزابی که خود را به این طبقات منسوب میکنند به میزان آمادگی، تشکل یافتگی، داشتن گفتمان و بدیل مطلوب و حضور در عرصه ها و جبهه های مختلف مبارزه طبقاتی،در انقلاب دموکراتیک و ضد دیکتاتوری پیشِ رو که در خود برخی از مهم ترین بنیان های سرمایه داری جامعه را نیز مورد حمله قرار میدهد از تاثیرگذاری و اعتبار بیشتری برخوردار خواهد شد. آنچه که در این تحول انقلابی نقش بی بدیل و درجه اول دارد همانا خود جنبش انقلابی و سرنگونی طلب می باشد که با توجه به آمادگی ذهنی و عینی، نمایندگان و سخن وران و رهبران و نیز شوراهای خود را در دوره گذار فرا می رویاند.از همینرو طبقه کارگر و زحمتکشان و اردوی بزرگ کارکنان مزدی،به ویژه کارگران صنایع بزرگ نفت ، پتروشیمی و خودروسازی، حمل و نقل، ساختمان و غیره در صورت برخورداری از چنین تدارک و آمادگی میتوانند و باید نقش درجه اول، رادیکال و پیشرو را در انقلاب آتی به عهده گیرند .گرایشهای مختلف درون طبقاتی که هم اینک کم و زیاد به شکل احزاب و سازمانهای چپ در دوران اخیر پایه ریزی شده و عمدتاً محصول دوران انقلاب 57 هستند و به حیات حاشیه ای خود ادامه می دهند، می توانند در این تحولات تحرک بیشتری یافته و به تناسب اجرای تاکتیک های واقعی و موثر، نفوذ و اعتبار خود را در درون توده های کارگر و زحمتکش اشاعه و گسترش دهند. جبهه متحد سوسیالیستی،تنها ساختار مطلوبی است که با اتکای اصلی خود بر جنبش ها وتشکلهای خودجوش کارگران و زحمتکشان و به ویژه با اتکای مستقیم و ریشه ای به شوراهایی که به طور طبیعی و خودجوش توسط توده ها خلق می شوند،این نقش را در تحولات پیشرو ایفا نماید و اردوی بزرگ کار را در مصاف های اصلی علیه سرمایه و بدیل های بورژوایی موجود متشکل و متحد و قدرتمند نماید .
شرط اصلی برای اتخاذ تاکتیک های آزادیبخش و تعیین کننده، تشخیص و درک درست از شرایط متحول و متغیر جامعه و صف بندی های درون آن و نیز تحلیل دقیق از نقاط قوت و ضعف بزرگ ترین دشمن طبقاتی توده های کارگر و زحمتکش یعنی رژیم ضد انقلابی و ارتجاعی جمهوری اسلامی می باشد.
کاوه دادگری
29نوامبر 2019-هشتم آذرماه 1398
kavedadgari@gmail.com