ستاندن در خیابان: دورنمای خیزش، اعتصاب، تسلیح
07-10-2022
بخش خبر و تحلیل خبر
514 بار خواندە شدە است
کمیته عمل سازمانده کارگری
15/05/2022
ستاندن در خیابان: دورنمای خیزش، اعتصاب، تسلیح
به بهانۀ اعتراضات سراسری اردیبهشت ۱۴۰۱
نمیتوان موج جدید اعتراضات مردمیِ این روزها را دید و به روزهای پرتلاطم دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ بازنگشت و نپرسید که «آیا این خیزش میتواند از جایی که چند سال قبل بود جلوتر برود و سرکوب نشود؟».کار ما پیشگویی آینده نیست، بلکه تعیین تکلیف با این پرسش اساسیتر است: «چه باید بکنیم که تاکنون نکردهایم؟»
این سؤالی است که جمهوری اسلامی روزانه با دهها اتاق فکر و اندیشکده و هزاران متخصص از خود میپرسد و پاسخ به آن را مدام با بازنگری تجاربِ قدیم و جدید داخلی و جهانیاش به روز میکند. از آن سو اما به مردم یاد میدهد که حافظۀ تاریخیشان را هر بار از نو فراموش و از صفر شروع کنند.
تجربۀ خیزشهای سیاسی خیابانی پنج سال گذشته چه به ما گفت؟
این تجارب به ما نشان داد که حکومت از یک الگوی سرکوب پیروی میکند: از همان اول عزمش را برای جلوگیری از شکلگیری هرگونه «تظاهرات و تجمع تودهای» جزم میکند و وارد سرکوب فوری و قهری هرگونه هستههای شکلدهندۀ اولیۀ تظاهرات میشود. با آغاز سرکوب، تجمعی که قرار بود شکل بگیرد ناگزیر به جنگ و گریز هزینهزای خیابانی و طبیعتاً به دنبالش ریزش صفوف معترضان تبدیل میشود (مثلاً کنارهگیری سالمندان، بخشی از زنان و غیره). حالا دستگاه سرکوب همان معدود بخشهای باقیمانده در کف خیابان را به قول خودش «گازانبری» جمع میکند.
این مانع بغرنج و تکنیک سرکوب اما در لحظۀ تاریخی آبان ۹۸ علیرغم تشدیدش در هم شکسته شد. چطور؟ درحالیکه سابقاً معترضان تمرکز خود را بر برپایی تظاهرات در نقاط کانونی و مرکزی شهر میگذاشتند، یاد گرفتند که اعتراضات را به شیوۀ غیرمتمرکز در شهر پیش ببرند و دست به سدبندی در تعداد وسیعی از خیابانها و اتوبانها و چهارراهها بزنند؛ کاری که با جمعیتی کمتر و به شکل ضربتی هم قابل انجام بود. ایجاد راهبندانسازی غیرمتمرکز، نه فقط تحرک درونشهری سرکوبگران را کُند و در مواردی ناممکن میکرد، بلکه منجر به پراکندنِ نیروی سرکوبشان به دهها نقطۀ متفاوت و در نتیجه تضعیف تمرکز دستگاه سرکوب میشد. به طوری که در روز نخست اعتراضات، کم پیش نمیآمد تجمعی که در وسط شهر بتواند ساعتها و با آزادی مطلق ادامه داشته باشد! تو گویی محله به تسخیر مردم درآمده است.
درس دومی که مردم آبان به حکومت دادند این بود که اگر فکر کرده با سرکوب ضربتی تظاهرات میتواند خیابانها را خالی و خاموش کند، در اشتباه است. چون حالا مردمی که میبینند گریزی از جنگ خیابانی نیست، یاد میگیرند که به جای حالت تدافعی وارد حالت تعرضی شوند و این بار منسجم و پیشگیرانه، خودشان به مراکز سرکوب (کلانتریها، حوزههای علمیه و مساجد، پاسگاه و…) حمله کنند.
در شورشهای خودانگیختۀ خیابانی اما ثانیهها هم بر سرنوشت این جنبش اثرگذارند. مردمِ در خیابان، بالاخره توان و انرژی محدودی برای دوام آوردن در مقابل دستگاه عریض و طویل سرکوب دارند و فراخوانهای تهییجی از این جنس که «دو هفتۀ دیگر در خیابان دوام بیاورید، رژیم رفتنی است» ظرافتها و شروط کلیتر سرنگونی یک حکومت را نادیده میگیرند. چنانکه:
اعتراضات خیابانی دی ۹۶، به مدت ۱۰ روز
اعتراضات خیابانی مرداد ۹۷، به مدت ۶ روز
اعتراضات خیابانی آبان ۹۸، به مدت حداکثر ۱۴ روز
(همراه با کاهش تعداد کانونهای استانی اعتراض در هفتۀ دوم)
و اعتراضات خیابانی تابستان ۱۴۰۰ که با جرقۀ بیآبی خوزستان شروع شد، به مدت ۱۲ روز توانستند دوام بیاورند.
بنابراین مهمترین شانس موفقیت یک خیزش خیابانی اینست که بتواند در مراحل اول، بخش عظیمتر جامعه را درگیر یا اعتراضات را به سطح کیفیتاً بالاتری گره بزند. به زعم ما «اعتصاب عمومی» این دو کار را با هم میکند.
به عبارتی خیزش خیابانی (با تمام جانفشانیها) بدون پیوند خوردن به اعتصاب عمومی سیاسی شانس چندانی برای پیروزی پیدا نمیکند (مگر با مسلحشدن گسترده مردم). اگر سلاحِ یکی، جاده بستن و جنگ خیابانی است، آن یکی هم سلاحِ خواباندن تولید و توزیع را دارد. این دو، قطعات مکملی از یک اهرم واحدند و تنها زمانیکه در این جنگ توأمان به کار روند میتوانند جمهوری اسلامی را از پا بیندازند.
اعتصاب عمومی با اخلال در حمل و نقل، تولید صنایع، کار ادارات، تعطیلی مدارس، اختلال در تبادلات بانکی و… نه فقط حاکمیت را فلج میکند، نه فقط شکاف بین محیط کار و خیابان را پُر میکند، بلکه «قدرت واقعی» را به «صاحبان واقعی»اش در جامعه یادآوری میکند.
برای یک اعتصاب عمومی سیاسی چه باید کرد؟ امروز هیچ نهاد، حزب یا تشکل کارگری (یا غیرکارگری!) وزن و اتوریتۀ اجتماعی کافی برای فراخوان به اعتصاب عمومی را ندارد. پس در شرایط خیزش راهی نیست جز ترویج تاکتیکهایی که به پر کردن شکاف بین محل کار و خیابان کمک کند. مثل اینکه:
بخشی از شعارهای تودهای در خیابانها رو به کارگران و با خواست پیوستنشان با سلاحِ اعتصاب به خیزش مردمی باشد (شعارهایی مثل: کارگر به پا خیز؛ با اعتصاب، تند و تیز).
اعتصابات نمادین (ولو در حدّ ۵ دقیقه) در بخشهای مختلف با شعار مخالفت با سرکوب خیابانی و حمایت از معترضان، بازداشتیها و خانوادۀ جانباختگان.
دخالت پیشروهای کارگری در اعتراضات محل کار به نحوی که ضرورت و دلایل این پیوند را رو به بدنه تشریح کند و توضیح دهد (مثل سخنرانی کوبندۀ معلمی گمنام که در تجمع سراسری معلمان در روز ۲۲ اردیبهشت و همزمان با موج جدید گرانی، بر این پیوند و اتحاد جنبشها تأکید میکرد) یا استفادهای که کارگران هفتتپه از همزمانی اعتصابشان با قیام تشنگان خوزستان در تابستان ۱۴۰۰ کردند و به حمایت از آنان در درون محوطۀ شرکت پرداختند.
وقوع اعتصابهای کارگری سراسری، ولو با مطالبات مشخص اقتصادی (نمونۀ کامیونداران، معلمان، کارگران پروژهای نفت و…) فی نفسه چنان فضایی از همبستگی و رادیکالیسم کارگری میان هزاران هزار کارگر خلق میکند که صرفِ همزمانی و همرویدادیاش با خیزش خیابانی هم میتواند با سرعت زیادی به کاهش فاصلۀ خیابان تا محل کار منجر شود و شانس ورود به فاز اعتصاب عمومی سیاسی را افزایش دهد.
سرکوب شدید و دستگیریهای پیشگیرانۀ وسیع در جنبش معلمان طی دو هفتۀ اخیر را باید به پای همین وحشت حکومت از چنین همزمانی و خطر همپیوندی اعتراضات باهم نوشت.
به علاوه آبان ۹۸ و تجربۀ اعتراضات مردمی عراق (ثورة تشرين) نیز نشان داد که وقتی به خاطر فضای امنیتی، سرکوب حراست یا محافظهکاری، امکان شکلگیری اعتصاب در مراکز حساس اقتصادی وجود ندارد، خود مردم با بستنِ جادهها در نقاط کمربندی و ترانزیتی میتوانند اعتصاب را به مراکز حساس صنعتی از بیرون تحمیل کنند. چنانکه بستن جادههای منتهی به پتروشیمیهای کنگان و عسلویه در آبان ۹۸ مانعِ رسیدن کارگران شیفتی به این صنایع و تحمیل یک اعتصاب موقت به آنها شد.
بدیهی است «اعتصاب عمومی سیاسی» تنها یک حلقه از زنجیری است که میتواند به رساندن «شورش خیابانی» به سرمقصد «انقلاب» کمک کند؛ رسیدن به این سرمقصد نیازمند آن است که بعدتر این موقعیت به حلقههای دیگر یعنی هستههای مسلح مردمی (قیام مسلحانه) و … نیز گره بخورد.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱