حسن نصرالله چگونه یک چهره منفور در افکار عمومی ایران شد؟
29-09-2024
بخش خبر و تحلیل خبر
89 بار خواندە شدە است
حسن نصرالله چگونه یک چهره منفور در افکار عمومی ایران شد؟
۷ مهر ۱۴۰۳
«حسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان و در واقع رهبر این گروه شبه نظامی که ساخته جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران در اوایل دهه ۱۳۶۰ خورشیدی است، در حمله اسرائیل به جنوب بیروت کشته شد. او مهمترین فرمانده در میان گروههای شبه نظامی نیابتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه بود اما همزمان یک چهره منفی در افکار عمومی ایران شناخته میشد. چرا نصرالله چنین وضعیتی در بین ایرانیان داشت؟
**
در ایران و در قم تحصیل کرده بود. فارسی حرف میزد، سپس مدتی در دهه ۱۳۷۰ در تهران بهعنوان نماینده حزبالله لبنان زندگی کرد و بنابر مراودهای که با نظامیان سپاه پاسداران داشت، با فرهنگ ایرانی آشنا بود.
با اینکه در فرهنگ ایرانی فردی با چنین مشخصاتی میتوانست یک شخصیت محبوب باشد، حسن نصرالله بهدلیل پیوندهای حزبالله با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حمایتهای ویژهای که از «علی خامنهای» که او را «امام» خطاب میکرد، میگرفت، تا اواخر دهه ۱۳۸۰ خورشیدی تصویری مثبت در افکار عمومی ایرانیان نداشت، اما هنوز یک فرد منفور هم محسوب نمیشد.
از این دوره به بعد، نصرالله در میان دستکم بخشی از ایرانیان تحولخواه که بهدنبال زندگی بهتر و عادیتری بودند، چهره یک مزدور خارجی را یافت که همراه با نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران جلوی اراده ملی ایرانیان میایستد.
در جریان اعتراضات به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران، وقتی راهپیمایی سکوت معترضان با دستگیری و شلیک مستقیم به آنها سرکوب شد، گزارشهایی در رسانهها منتشر میشد که میگفت بخشی از نیروهای مسلح لباس شخصی، با زبان عربی با هم صحبت میکنند و از شبهنظامیان حزبالله لبنان هستند که در ایران در حال آموزش بودند و با نیاز حکومت به نیروی سرکوب، روانه خیابانهای تهران شدند.
سندی هم بعدها در این زمینه به امضای حسن نصرالله دستبهدست میشد که اعزام نیروهای حزبالله به ایران را تایید میکرد.
گزارشها از سطح شهر هم نشان میداد که تعداد اتباع لبنانی که در تهران اقامت دارند، از این مقطع بهوضوح بیشتر شده اما نهایتا مشخص نشد که نیروهای شبه نظامی که با معترضان در خیابانهای تهران درگیر میشدند، چه تعداد لبنانی وابسته به حزبالله بودند و اصالت سند ادعایی نصرالله تایید و رد نشد. البته حزبالله و رهبر آن نصرالله هم هرگز حضور در سرکوب شهروندان ایرانی را رد نکرد، اما با این همه نشانه مهمی بروز کرده بود که احتمال حضور حزبالله لبنان را در ایران را نشان میداد.
در جریان جنگهای داخلی سوریه و سرکوب مخالفان داخلی «بشار اسد»، حزبالله لبنان به اشاره جمهوری اسلامی رسما و علنا با ورود به داخل سوریه با شهروندان معترض سوری درگیر شده بود. بهطوری که گفته میشود نیروهای شبه نظامی آن شمار گستردهای از معترضان اسد را هدف قرار دادند.
نصرالله بهطور علنی حضور نیروهایش در سوریه به نفع اسد را تایید میکرد و هربار که در ایران اعتراضاتی خیابانی شکل میگرفت، یا معترضان را به نفع حکومت تهدید میکرد یا ماموران جمهوری اسلامی کمک از حزبالله و نیروهای نیابتی خود را در صورت افزایش دامنه اعتراضات، منتفی نمیدانستند.
تصویر حزبالله و رهبر آن حسن نصرالله در میان عموم ایرانیان، یک نیروی شبه نظامی بود که به خرج و هزینه ایران برای خود رفاه و زندگی مجلل بهپا کردند و در صورت بروز هر مشکلی، از جمهوری اسلامی کمک مالی کلان میگیرند، در حالی که حکومت ایران نیازهای اولیه و فوری ایرانیان را از جمله بازسازی شهرهای جنگ زده از ۸ سال نبرد با عراق را نادیده میگیرد. خرمشهر یکی از مهمترین این نمونههاست.
وقتی در دهه ۱۳۸۰ حزبالله با ورود به خاک اسرائیل، یک نظامی آن کشور را کشت و دو نفر را به گروگان گرفت، جنگی ۳۴ روزه میان دو طرف درگرفت که به آسیب جدی به مناطقی از لبنان منجر شد. حزبالله پس از آن اعلام کرد که خرابیهای ناشی از جنگ با اسرائیل را با دریافت کمک مالی از ایران جبران کرده و مناطق جنگزده را بهسرعت بازسازی خواهد کرد.
هنوز تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران برداشته نشده بود که «محمدجواد ظریف»، وزیر خارجه وقت ایران، با سفر به بیروت و دیدار با نصرالله به او گفته بود: «کمکهای ایران به پیروزی در بیش از یک عرصه منجر شده و من امیدوارم ایران با وجود فشارهایی که بر این کشور وارد میشود، به کمکهای خود ادامه دهد.»
وضعیت نصرالله در میان ایرانیان از اواسط دهه ۱۳۹۰ وخیمتر شد. تصورات عمومی که درباره دریافتهای کلان او از ایران وجود داشت، این بار به زبان خود او تایید میشد.
در حالیکه ایران پس از چند سال تحریم بینالمللی بهدلیل برنامه اتمی غیرشفاف، با توافق برجام موفق شده بود که بخشی از محدودیتهای مالی را از سر خود بردارد و نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار از داراییهای ایران را آزاد کند، نصرالله در یک سخنرانی به همین مناسبت اعلام کرد: «حزبالله پول دارد تا وقتی که ایران پول دارد.»
یکی از خواستههای جمهوری اسلامی در جریان توافق اتمی برجام از آمریکا، مختومه شدن پرونده قاچاق سازمانیافته مواد مخدر برای تامین هزینههای حزبالله لبنان بود که در دادگستری ایالات متحده در حال رسیدگی بود. دولت اوباما در تامین نظرات جمهوری اسلامی این پرونده را بایگانی کرد اما گزارشهای بعدی نشان میداد که شبکه قاچاق مواد مخدر حزبالله لبنان، با توان بیشتری در حال فعالیت است.
در سالگرد توافق برجام در تیر ۱۳۹۵ نصرالله در یک سخنرانی از مقرش که دیگر به صورت حضوری از بیم جان او انجام نمیشد، گفته بود: «ما در خصوص بودجه حزبالله شفاف هستیم، درآمدهایش، هزینههایش، هرآنچه که خورده و نوشیده میشود، موشکها و راکتهایش همه از ایران دریافت میشود.»
خامنهای پیش از نصرالله این موضوع را علنی کرده بود. او گفته بود که جمهوری اسلامی به گروههای شبه نظامی منطقه که به آنها عنوان «محور مقاومت» در برابر اسرائیل داده، نه فقط کمک آموزشی و تسلیحاتی که کمک مالی میکند.
در آذر ۱۴۰۰، وقتی دولت لبنان با بحران تامین انرژی و سوخت روبهرو شده بود، جمهوری اسلامی پیشنهاد تامین آن را داد. اما دولت لبنان اعلام کرد که بهدلیل تحریمهای آمریکا قادر به خرید نفت و گاز از ایران نیست. نصرالله دوباره به میان آمد و گفت این سوخت را از ایران به طریق دیگری میگیرد. یعنی بدون دادن هزینه آن که لازم به تبادل بانکی باشد، از ایران نفت میگیرد.
سپس در یک سخنرانی نصرالله خبر داد که ۱۰ میلیون دلار برای «سوخت رایگان» که از ایران برای «مردم لبنان» دریافت شده، هزینه کرده است.
نقطه اوج فاصله گرفتن نصرالله از ایرانیان و ایستادنش در برابر شهروندان معترض ایرانی در جنبش «زن زندگی آزادی» بود که شهریور ۱۴۰۱ با اعتراض به مرگ «مهسا (ژینا) امینی» در زمان بازداشت توسط ماموران گشت ارشاد آغاز شد که در آن دیگر به شهروندان معترض ایران توهین میکرد.
نصرالله در پانزدهمین روز اعتراضات در ایران، ناخرسندی ایرانیان از جمهوری اسلامی را نتیجه «تحریک کشورهای غربی و برخی کشورهای خلیج فارس» خواند که منظور او عربستان سعودی بود. او گفته بود: «دولتهای مختلف آمریکا به این درک رسیدهاند که ایران کشور مقتدری و با عزتی است و از اینرو هرگز علیه این کشور جنگ راه ننداختهاند و همواره برای پیشبرد نقشههای خود به داخل ایران و فتنهانگیزی و همچنین اعمال تحریمها برای تحریک داخل روی آوردهاند.»
شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» که در برخی از اعتراضات ایرانیان مدام شنیده میشد، اثری عمیق بر رهبران جمهوری اسلامی بهجای گذاشته است که هربار به تلخی از آن یاد میکنند. میشود تصور کرد که رهبران حزبالله لبنان هم تا چه حد از این شعار و حامیان گستردهاش، رنجیده باشند.
اینک نصرالله، رهبر حزب الله، در ۶۴ سالگی در عملیات اسرائیل کشته شده است. نزدیکترین و قدرتمندترین فرد در میان گروههای نیابتی جمهوری اسلامی که خامنهای را مراد و امام خود میخواند.
در مقر رهبری او در لبنان، عکس رهبران لبنان قرار نداشت و بعضا حتی پرچم لبنان هم نبود اما عکسهای خامنهای و در مواردی خمینی در پشت سر او دیده میشد.
در جریان سالگرد پیروزی انقلاب ۵۷، در مراسمی در بیروت در بهمن ۱۳۹۷ از عمق علاقهاش به خامنهای در زمان معرفی کتابی از او درباره انقلاب ایران گفته بود: «من پیشتر با رهبر انقلاب دیدار کرده و با ایشان به زبان عربی سخن گفته بودم و از نوع سخن گفتن ایشان به زبان عربی آگاه بودم؛ کما اینکه تدریسهای ایشان به زبان عربی را نیز قبلا شنیده بودم. اما زمانی که کتاب «ان مع الصبر نصرا» را خواندم، از بلاغت، طراوت، زیبایی و متانت در زبان عربی ایشان غافلگیر شدم. این ویژگیها بهویژه در مقدمه کتاب نمایانتر است؛ مقدمهای که رهبر انقلاب آن را با دست چپ و به زبان عربی نگاشتهاند.»
حمایت ایران از حزبالله لبنان که از سوی اتحادیه اروپا، آمریکا و بریتانیا یک نهاد تروریستی شناخته شده، به خسارتهای مالی گسترده و فشارهای متعدد بر شهروندان ایرانی بدل شده است. اساسا دلیل شروع تحریمهای آمریکا علیه ایران پس از حل و فصل مسائل مربوط به گروگانگیری، بهدلیل حمایت از حزبالله لبنان و اقدامات مرگبار آن در لبنان علیه سربازان آمریکایی شروع شد.
نصرالله در آن زمان از اعضای حزبالله بود و همزمان با شروع رهبری خامنهای که اینک ۳۵ سال از آن میگذرد، روزبهروز قدرتمندتر شد و این قدرت را در دید ایرانیان با هزینه آنها بهدست آورد.
از نصرالله در تاریخ معاصر ایران احتمالا در کنار رهبرانی همچون «ولادیمیر پوتین»، رییسجمهور روسیه و «صدام حسین»، رهبر پیشین عراق، از جمله منفورترین چهرههای خارجی در میان ایرانیان یاد خواهد شد.