سلاخی هنر  و هنرمند در حکومت اسلامی ایران/آذر


20-09-2024
بخش هنر و زندگی
104 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

سلاخی هنر  و هنرمند در حکومت اسلامی ایران

آذر

در تاریخ مدرن ایران، هنر همواره به‌عنوان یکی از ابزارهای مهم بیان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عمل کرده است. از دوران مشروطه تا انقلاب ۱۳۵۷، هنرمندان ایرانی با بهره‌گیری از ادبیات، نقاشی، موسیقی و سینما به انتقاد از ساختارهای استبدادی پرداخته‌اند. اما با روی کار آمدن حکومت اسلامی پس از انقلاب، هنر به یکی از عرصه‌های اصلی برخورد قدرت و اندیشه تبدیل شد. حکومت جدید که بر اساس ایدئولوژی دینی شکل گرفته بود، به‌سرعت مرزهای جدیدی برای هنر تعریف کرد و کنترل شدیدی بر آن اعمال نمود.

۱. کنترل ایدئولوژیک بر هنر

یکی از نخستین اقدام‌های حکومت اسلامی، تعیین چارچوب‌های ایدئولوژیک برای تولید و عرضه هنر بود. شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت ارشاد اسلامی و نهادهای مشابه به‌سرعت دستورالعمل‌هایی برای سانسور و ممیزی آثار هنری تدوین کردند. فیلم‌ها، نمایش‌نامه‌ها، موسیقی، و حتی نقاشی‌ها باید با "ارزش‌های اسلامی" همخوانی داشته باشند و هرگونه انحراف از این چارچوب به معنای ممنوعیت اثر بود.

در این فرآیند، بسیاری از آثار هنری که از گذشته به‌جا مانده بودند یا نتوانستند خود را با این معیارهای جدید تطبیق دهند، از دسترس عمومی خارج شدند. نمایش فیلم‌های سینمایی از کارگردانان بزرگ ایرانی مانند عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی و دیگران با محدودیت‌های فراوان مواجه شد. بسیاری از فیلم‌ها یا سانسور شدند یا به‌طور کامل از اکران عمومی منع شدند.

۲. سرکوب موسیقی و ادبیات

موسیقی به‌ویژه از حوزه‌هایی بود که شدیدترین کنترل‌ها بر آن اعمال شد. در آغاز انقلاب، موسیقی پاپ و دیگر انواع موسیقی که به‌نوعی "غیر اسلامی" تلقی می‌شدند، کاملاً ممنوع شد. موسیقی سنتی تا حدی توانست به حیات خود ادامه دهد، اما این نیز تحت شرایط سخت‌گیرانه نظارتی و سانسور قرار داشت. کنسرت‌ها به‌شدت کنترل می‌شدند و مجوز اجرای آن‌ها به‌ندرت صادر می‌شد.

در ادبیات نیز سانسور به‌شکل گسترده‌ای اعمال شد. بسیاری از نویسندگان مجبور به خودسانسوری شدند و یا از کشور خارج شدند.آثار شاعران و نویسندگان برجسته‌ای مانند احمد شاملو، فروغ فرخزاد و صادق هدایت  و صادق چوبک که آثارشان تأثیرات عمیقی در ادبیات مدرن ایران داشت، به‌طور مداوم مورد هجوم قرار گرفتند و برخی از کتاب‌های آن‌ها ممنوع شد. برخی نویسندگان حتی جان خود را در نتیجه فشارهای حکومتی از دست دادند یا به‌طور مرموزی ترور شدند، همان‌طور که در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان در دهه ۷۰ شاهد بودیم.

۳. سینما و کنترل روایی

سینما که پیش از انقلاب به یکی از مهم‌ترین ابزارهای بیان هنری در ایران تبدیل شده بود، پس از انقلاب نیز به‌عنوان رسانه‌ای قدرتمند باقی ماند. اما حکومت به‌خوبی از این قدرت آگاه بود و تلاش کرد با کنترل محتوای فیلم‌ها و تعیین روایتی که با اهداف ایدئولوژیک حکومت همسو باشد، این هنر را در خدمت پروپاگاندای خود قرار دهد.

برخی از فیلم‌سازان توانستند با استفاده از نمادگرایی و تکنیک‌های هنری ظریف، داستان‌هایی انتقادی را در دل این محدودیت‌ها بیان کنند. عباس کیارستمی، جعفر پناهی و اصغر فرهادی از جمله کسانی بودند که توانستند با ساخت فیلم‌هایی با مضامین جهانی و انسانی، صدای اعتراض خود را به گوش جهان برسانند. اما این موفقیت‌ها نیز نتوانستند مانع از سرکوب گسترده هنر سینما در ایران شوند. جعفر پناهی به‌دلیل ساخت فیلم‌های انتقادی بارها تحت تعقیب قضایی قرار گرفت و در نهایت به زندان محکوم شد.

۴. تبعید هنرمندان و خاموشی صدای هنر

بسیاری از هنرمندان به‌دلیل فشارهای داخلی و ناتوانی در ادامه فعالیت‌های هنری خود در ایران، مجبور به ترک وطن شدند. موجی از مهاجرت هنرمندان در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ شمسی به وجود آمد که تا امروز ادامه دارد. این هنرمندان در خارج از کشور تلاش کردند تا صدای اعتراض و هنر خود را حفظ کنند، اما تبعید، دوری از بستر فرهنگی خود و محدودیت‌های مالی و سیاسی آن‌ها را با چالش‌های بزرگی مواجه ساخت.

۵. تأثیرات بلندمدت سانسور

کنترل و سرکوب هنر در جمهوری اسلامی نه‌تنها به حذف بسیاری از هنرمندان برجسته انجامید، بلکه تأثیرات بلندمدتی بر فضای فرهنگی و هنری ایران گذاشت. نسل جوان هنرمندان که در شرایط سانسور و محدودیت رشد کرده‌اند، با چالش‌هایی عمیق روبه‌رو هستند. خودسانسوری به‌عنوان یک رویکرد ناگزیر در میان بسیاری از آن‌ها رواج یافته و نوآوری‌های هنری به‌شدت کاهش یافته است.

 جایگاه آزادی هنر در ایجاد اندیشه نقاد و پویا

آزادی هنر یکی از اصول بنیادین هر جامعه‌ای است که خواستار توسعه فکری، خلاقیت و دموکراسی است. هنر، به عنوان یک رسانه بیانی، توانایی منحصر به فردی دارد که فراتر از مرزهای زبانی و فرهنگی رفته و به چالش‌کشیدن ساختارها، ارزش‌ها و باورهای موجود می‌پردازد. در این زمینه، آزادی هنر به عنوان پیش‌شرطی اساسی برای ایجاد *اندیشه نقاد و پویا* شناخته می‌شود. بدون این آزادی، هنرمندان توانایی بیان آزادانه تجربیات، دیدگاه‌ها و حتی اعتراض‌های خود را از دست می‌دهند.

اندیشه نقاد با آزادی در بیان و امکان پرسش‌گری درباره مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و فلسفی شکل می‌گیرد. هنر، به عنوان یکی از ابزارهای کلیدی برای تحریک تفکر انتقادی، مخاطبان را به پرسش‌گری و تامل وامی‌دارد. آثار هنری می‌توانند فضاهای جدیدی از تفکر را باز کنند که در آن، ایده‌های نو و خلاقانه مطرح و بررسی شوند. این فضای باز و آزاد به اندیشمندان و هنرمندان این امکان را می‌دهد که بدون ترس از سرکوب یا سانسور، دیدگاه‌های متفاوت و گاهی مخالف با جریان‌های غالب را به چالش بکشند. به همین دلیل، جامعه‌ای که هنر در آن آزاد باشد، بیشتر مستعد پذیرش تحول و نوآوری است.

 ایدئولوژی‌کردن هنر و خطرات آن

در مقابل، ایدئولوژی‌کردن هنربه معنای محدودسازی آن به چارچوب‌های مشخص فکری و سیاسی است که مانع از بیان آزاد و متنوع دیدگاه‌ها می‌شود. هنگامی که هنر به ابزاری برای تقویت یک ایدئولوژی خاص تبدیل می‌شود، خلاقیت و تنوع فکری تضعیف می‌گردد. هنرمندانی که ناچار به تبعیت از یک دستورالعمل ایدئولوژیک می‌شوند، به جای بیان تجربیات و دیدگاه‌های اصیل خود، صرفاً به تکرار مفاهیم و ارزش‌های تعیین‌شده می‌پردازند.

این روند ممکن است به ایجاد هنر کلیشه‌ای و تهی از نوآوری منجر شود. در چنین شرایطی، هنر دیگر توانایی به چالش‌کشیدن قدرت یا ارزش‌های موجود را از دست می‌دهد و به ابزاری برای تثبیت ایدئولوژی حاکم تبدیل می‌شود. در این حالت، هنرمندان و مخاطبان از فرصت بازنگری در باورهای خود و تجربه‌کردن دیدگاه‌های جدید محروم می‌شوند.

خطرات ایدئولوژی‌کردن هنر به همین جا ختم نمی‌شود. این روند می‌تواند به سرکوب هنرمندان و سانسور آثار آنها نیز منجر شود. هنرمندانی که دیدگاه‌های مخالف با جریان غالب دارند، ممکن است مورد تهدید قرار گیرند و آثارشان منع یا محدود شود. این وضعیت نه تنها برای خود هنرمندان زیان‌بار است، بلکه به جامعه نیز آسیب می‌زند؛ زیرا جامعه از تنوع فکری و پویایی فرهنگی محروم می‌شود.

در نهایت، محدودسازی هنر به چارچوب‌های ایدئولوژیک می‌تواند به *تخریب گفت‌وگوی آزاد* در جامعه بینجامد و موجب از بین رفتن *فضاهای تبادل اندیشه* شود. این در حالی است که آزادی هنر به ایجاد پل‌های فکری و فرهنگی میان افراد و گروه‌های مختلف کمک می‌کند و باعث می‌شود جامعه در مسیری پویا و نقادانه حرکت کند.

نتیجه‌گیری

آزادی هنر یکی از ارکان اساسی توسعه فکری و فرهنگی است که زمینه‌ساز *اندیشه نقاد و پویا* می‌شود. در مقابل، ایدئولوژی‌کردن هنر می‌تواند به تهی‌شدن آن از نوآوری و خلاقیت منجر شود و با محدودسازی آزادی بیان، تنوع فکری را سرکوب کند. جامعه‌ای که هنر در آن آزاد است، به مراتب پذیراتر از تغییر و تحول است و می‌تواند با چالش‌ها و مسائل خود به شکلی خلاقانه و سازنده مواجه شود.

سلاخی هنر در حکومت اسلامی ایران تنها محدود به سانسور و حذف آثار هنری نیست، بلکه نشان‌دهنده برخوردی بنیادین با مفهوم آزادی بیان و خلاقیت است. این سرکوب سیستماتیک باعث شده که هنر، که باید نماد تنوع فکری و فرهنگی جامعه باشد، به‌نوعی ابزار تبلیغاتی برای حکومت تبدیل شود.

 

 

 
اسم
نظر ...
اسم
تاریخ
نظر
10/9/2024 9:17:11 PM
درود بسیار عالی بود، آیا کارهای دیگری از خانم / آقای آذر دارید. این مقاله بسیاری دقیق به یک سری نکات محوری پرداخت 👍
نادر
10/10/2024 9:09:38 PM
مطلب بسیار خواندنی بود.درود بر آذرگرامی
آذر
11/6/2024 2:00:38 PM
متشکرم از اظهار لطفتان.تشویق شما باعث دلگرمی بیشتر من هست.حتما ادامه می دهم.