ساختن قدرت برای تغییر جهان: اندیشه سیاسی جنبش شوراهای آلمان


16-08-2024
بخش زنده باد شوراها
177 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

 

ساختن قدرت برای تغییر جهان: اندیشه سیاسی جنبش شوراهای آلمان

نویسنده: جیمز مولدون

برگردان:نادر کار

وقتی دموکراسی به نمایندگی پارلمانی کاهش یافت چه جایگزین‌هایی فراموش شدند ؟ کتاب عالی جیمز مولدون با عنوان ساختن قدرت برای تغییر جهان: اندیشه سیاسی جنبش شوراهای آلمان به یک لحظه حساس در پایان جنگ جهانی اول بازمی‌گردد، زمانی که شکل دموکراسی به یک مسئله سیاسی زنده تبدیل شده بود. در جریان آشوب‌های انقلابی در پایان جنگ، کارگران و سربازان به طور خودجوش شوراهای خودگردانی را در میان خرابه‌های کشورهای اروپایی ایجاد کردند.

این شوراها بحث و جدل‌های پرشوری را در میان ناظران، به ویژه روشنفکران احزاب مختلف سوسیالیست اروپایی، برانگیختند. مولدون با دقت اندیشه‌های سه نفر از آموزنده‌ترین نظریه‌پردازان سوسیالیست جنبش شوراها - آنتون پانه کوک، کارل کائوتسکی و روزا لوکزامبورگ - را بازسازی می‌کند تا نشان دهد که آرمان دموکراسی شورایی می‌تواند دیدگاه انتقادی‌ای فراهم کند که از آن بتوان لحظه کنونی را ارزیابی کرد. کتاب مولدون یک اقدام تاریخی برای بازیابی است، که از تاریخ برای «طبیعی‌زدایی» از ترتیبات سیاسی کنونی ما استفاده می‌کند. در این مورد، او تلاش می‌کند تا افق دموکراسی پارلمانی ما را طبیعی‌زدایی کند و جایگزینی را که در آن روزهای پرالتهاب پس از فروپاشی حکومت امپراتوری آلمان در پایان جنگ جهانی اول پدیدار شد، بازیابی کند.

مولدون همچنین به آن بحث‌ها دوباره جان می‌بخشد. این کتاب به ادبیات در حال رشد درباره «جمهوری‌خواهی سوسیالیستی» کمک می‌کند، که نشان می‌دهد چگونه کارگران و اندیشمندان سوسیالیست بر مبنای ایده‌آل گسترده‌تر آزادی به‌عنوان عدم سلطه، عمل کردند. به ویژه، او بررسی می‌کند که چگونه این اندیشمندان و فعالان سوسیالیست از یک سنت بزرگتر نظریه‌پردازی جمهوری‌خواهی دموکراتیک بهره گرفتند و آن را غنی کردند. هر فصل کتاب حول محور یک متفکر سازماندهی شده است، و در هر مورد، مولدون نشان می‌دهد که چگونه اندیشه‌های آنها به یک مفهوم خاص در اندیشه سیاسی جمهوری‌خواهی می‌پردازد: آزادی، قدرت، سازمان و فضیلت مدنی. در مجموع، مولدون استدلال می‌کند که این تأملات درباره دموکراسی شورایی یک مدل جایگزین از سیاست را آشکار می‌کند. برخلاف بسیاری از دموکرات‌های مشارکتی و مشورتی بعدی، دموکرات‌های شورایی به طور مرکزی بر مسائل قدرت و بسیج توده‌ای متمرکز بودند. اما آنها تلاش کردند تا این تمرکز بر بسیج را با تأملات عملی درباره شکل نهادی دموکراسی رادیکال ترکیب کنند.

مولدون با ظهور شوراهای کارگری و سربازی پس از جنگ جهانی اول شروع می‌کند. با فروپاشی قدرت سیاسی تحت فشار جنگ فاجعه‌آمیز، کارگران و سربازان در سراسر روسیه و آلمان به طور طبیعی شوراهای دموکراتیکی برای اداره کشور تشکیل دادند. در این رابطه، یکی از مواردی که می‌توانست کتاب را بهتر کند، ارائه جزئیات بیشتری درباره نحوه عملکرد روزمره این شوراها و چگونگی تعادل شرکت‌کنندگان در آنها بین مسائل اداری و اهداف بزرگتر سیاسی‌شان است.

هسته اصلی کتاب، تعامل با سه نفر از نظریه‌پردازان کلیدی جنبش شوراها است: آنتون پانه کوک، کارل کائوتسکی و روزا لوکزامبورگ. به عنوان نظریه‌پردازان کلاسیک دموکراسی شورایی،  پانه کوک و لوکزامبورگ حضور واضحی در این بحث دارند. با این حال، یکی از شگفتی‌های کتاب، میزان برجستگی کائوتسکی به عنوان قهرمان داستان است، و یکی از دستاوردهای بزرگ آن بازنگری در جایگاه کائوتسکی است، به طوری که لایه‌های سوءتفاهم‌های جدلی از او زدوده می‌شود. در دستان مولدون، هر نظریه‌پرداز به یک مشارکت‌کننده در بحث‌های بزرگتر درون نظریه سیاسی تبدیل می‌شود.

نخست،  پانه کوک نظریه‌پردازی مهمی در مورد رابطه بین دموکراسی شورایی و آزادی ارائه می‌دهد. به نظر او، شوراها آزادی را به‌عنوان یک فعالیت تجسم می‌بخشند، نه یک وضعیت یا شرایط. آزادی نیازمند تعیین سرنوشت فعالانه از طریق مشارکت در امور مشترک است. این دیدگاه به مفهوم مثبت آزادی نزدیک به نظر می‌رسد، جایی که مشارکت در سیاست چیزی اساسی را برای ما محقق می‌کند. اما به گفته مولدون، این‌طور نیست، زیرا  پانه کوک به خودکنترلی خودمختار علاقه‌مند نیست. در عوض، آرمان او از آزادی بر غلبه جمعی بر موانع آزادی ما متمرکز است؛ یعنی مسئله مربوط به حالت‌های روان‌شناختی درونی ما نیست، بلکه مربوط به نحوه تجلی آزادی در جهان است. علاوه بر این، هدف کلیدی مشارکت صرفا به‌ همین عنوان نیست، بلکه کنترل جمعی بر نهادهای جمعی است.

اگرچه این نظریه‌پردازان از مشارکت و دموکراسی حمایت می‌کردند، اما برخلاف بسیاری از دموکرات‌های مشارکتی بعدی، آنها همچنین سوسیالیست بودند، و بنابراین برای آنها مشارکت در سطح خرد همیشه به مسئله بزرگتر سازماندهی قدرت کارگران مرتبط بود. مولدون در ادامه به بررسی مفهوم قدرت در این مباحث می‌پردازد و نشان می‌دهد که دموکراسی شورایی چگونه قرار بود به ساخت قدرت بزرگتر در میان کارگران کمک کند. اما در اینجا ما شروع به دیدن شکاف‌هایی در بحث درباره دموکراسی شورایی می‌کنیم، و سوال کلیدی این است که خودمختاری سازمان و فعالیت توده‌ها در برابر احزاب رسمی و دولت چگونه خواهد بود.

این ما را به آنچه از نظر من جذاب‌ترین فصل کتاب است، می‌رساند. مولدون به کارل کائوتسکی به‌عنوان یک نظریه‌پرداز جمهوری‌خواهی سوسیالیستی می‌پردازد. ما کائوتسکی را به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان جبرگرای مارکسیسم در دوره دومین انترناسیونال می‌شناسیم، کسی که به ایده‌ای معتقد بود که سیاست انقلابی تنها در لحظات بحران سرمایه‌داری رخ می‌دهد. مولدون کائوتسکی بسیار پویاتری را آشکار می‌کند، کسی که نقش مکملی برای دموکراسی پارلمانی، تمرکززدایی شهری و مشارکت مستقیم از طریق شوراهای مختلف تصور می‌کرد. همچنین در اینجا نقدهای کائوتسکی از آرمان دموکراسی کامل شوراها قابل توجه است. او نگران بود که شوراها به‌تنهایی خطر اولویت دادن به یک بخش کوچک از کارگران و سربازان را داشته باشند، یعنی کسانی که توانایی و زمان لازم برای مشارکت فعال در شوراها را دارند. در مقابل، رأی‌گیری همگانی، حتی اگر از دیدگاه مشارکتی ضعیف‌تر باشد، می‌تواند فراگیرتر باشد.

مولدون با روزا لوکزامبورگ، بی‌شک مشهورترین نظریه‌پرداز مطرح شده در بحث شوراها، پایان می‌دهد. مولدون در لوکزامبورگ نظریه‌ای از فضیلت مدنی می‌یابد. لوکزامبورگ در اینجا به‌عنوان صدایی مهم در یک سنت طولانی اندیشه درباره اینکه چگونه سیاست خوب به شهروندان خوب وابسته است، ظاهر می‌شود. بخش مهمی از بسیج توده‌ای و مبارزه برای او جنبه آموزشی داشت: این به افراد کمک می‌کرد تا خود را به‌عنوان شرکت‌کنندگان فعال در زندگی عمومی ببینند، نه منفعل یا مطیع. برای لوکزامبورگ، قدرت و مشارکت توده‌ها کافی نبود. آنها همچنین باید بر عادت خود به اطاعت در کارخانه غلبه کرده و خود را به‌عنوان نویسندگان زندگی خود ببینند. در اینجا، بحث‌های لوکزامبورگ با لنین بسیار قابل توجه است. در حالی که لنین انضباط کارخانه را ستایش می‌کرد، لوکزامبورگ تلاش می‌کرد میان انضباط خودتحمیلی و آگاهانه و انضباط خارجی اطاعت تمایز قائل شود.

در نهایت، ما به احساس غنا و عمق این بحث فراموش‌شده درباره دموکراسی می‌رسیم، بحثی که در زمانی مطرح شد که سوال درباره شکل دموکراسی به‌راستی نامشخص بود. با این حال، به نظر من، جنبه‌های متعددی از استدلال مولدون همچنان باز باقی می‌ماند. تا حدی، این بازتاب تردیدهای متفکران مورد بررسی است. اما من می‌خواستم بیشتر بشنوم که مولدون چگونه این تردیدها را به‌عنوان احتمالی برای حل در دیدگاه دموکراسی شورایی با اهمیت معاصر می‌بیند."

عمیق‌ترین تنش در این استدلال حول این پرسش می‌چرخد که آیا شوراها مکملی برای دموکراسی پارلمانی هستند یا جایگزینی برای آن. در یک سو، لوکزامبورگ و  پانه کوک قرار دارند که هر دو به نظر می‌رسد دموکراسی شورایی را به‌عنوان جایگزینی مستقل برای دموکراسی پارلمانی می‌بینند. در سوی دیگر، کائوتسکی قرار دارد که به دموکراسی پارلمانی معتقد بود، اما بر این باور بود که پارلمان‌ها نیاز به فشار خارجی مداوم و بسیج مستقل دارند تا از بروز نخبه‌گرایی جلوگیری کنند. کتاب موضع مولدون را در این بحث باز می‌گذارد. من همچنین مایل بودم تحلیل پایدارتری از نگرانی‌های دموکراتیک کائوتسکی درباره شوراها بشنوم. کائوتسکی نگران است که شوراها به‌طور جزئی عمل کرده و به‌راحتی توسط بخش‌هایی از طبقه کارگر تسخیر شوند و در نتیجه به‌طور واقعی فراگیر و جهانی نباشند. عمل پارلمانی می‌تواند آن جهانی بودن را فراهم کند، در حالی که شوراها می‌توانند کنترل‌های قوی بر پارلمان اعمال کنند. آیا مولدون این دیدگاه را متقاعدکننده می‌داند؟

پشت این بحث درباره شوراها به‌عنوان مکمل یا جایگزین، اختلاف نظری در مورد رابطه بین تضاد سیاسی و وحدت طبقاتی وجود دارد. طرفدارانی که از شوراها حمایت می‌کنند، از دیدگاه قوی‌تری از هویت طبقاتی برخوردارند و همین ایده هویت طبقاتی است که آنها را نسبت به توانایی جایگزینی دموکراسی پارلمانی با دموکراسی شورایی خوش‌بین‌تر می‌کند. اگر یک منافع متحد برای طبقه کارگر وجود داشته باشد، آنگاه اگر گاهی اوقات برخی افراد از شوراها کنار گذاشته شوند، اهمیت کمتری دارد، زیرا افراد حاضر به نمایندگی از تمام کارگران صحبت خواهند کرد. در مقابل، کائوتسکی نگران نبود وحدت خودکار طبقاتی است. او معتقد است که با توجه به ماهیت محلی‌تر شوراها، برخی کارگران ممکن است تلاش کنند از نهادهایی مانند شوراها به نفع خود استفاده کنند. در نتیجه، شوراها باید از طریق نهادهای دموکراتیک دیگر که در متعادل کردن منافع متنوع در جامعه بهتر عمل می‌کنند، کنترل شوند. و این تضاد ناشی از کمبود آگاهی طبقاتی نیست، بلکه مربوط به واقعیت‌های نهادی بسیار اساسی درباره دشواری هماهنگی تصمیمات اقتصادی و سیاسی بین بازیگران مختلف است، به‌طوری‌که برخی از بازیگران اگر به‌درستی کنترل نشوند، به‌طور طبیعی منافع خود را در اولویت قرار خواهند داد. باز هم، من مایل بودم تحلیل بیشتری از مولدون درباره این مسائل بشنوم، مسائلی که به نظر می‌رسد برای احیای دموکراسی شورایی امروز حیاتی است.

با این وجود، هیچ‌کدام از این‌ها نباید از دستاورد مولدون کم کند. در دستان دقیق او، سنت دموکراسی شورایی به یک دیدگاه پیچیده و با ظرافت تبدیل می‌شود که از آن می‌توان به نقد حکومت نمایندگی پرداخت. مولدون همچنین به ما یادآوری می‌کند که جنبش سوسیالیستی یک بحث پرجنب و جوش درباره دموکراسی را الهام بخشیده است، که اغلب در زبان سنت جمهوری‌خواهی مطرح شده است، اما به‌عنوان جایگزینی برای جمهوری‌خواهی «آتلانتیک» که با متفکرانی مانند کوئنتین اسکینر و فیلیپ پیت شناخته می‌شود، ایستاده است. با بازگرداندن ما به لحظه‌ای که شکل نهادی دموکراسی به‌راستی نامشخص بود، مولدون نشان می‌دهد که تاریخ اندیشه سیاسی می‌تواند منابع قدرتمندی برای پرسشگری درباره زمان حال تولید کند.

اطلاعات نویسنده:

استیون کلاین ، دپارتمان اقتصاد سیاسی، کینگز کالج لندن، لندن، WC2R 2LS، بریتانیا

منبع: Building power to change the world: The political thought of the German council movement | Contemporary Political Theory (springer.com)

 

 

 
اسم
نظر ...