جنبش نوين هنری سيمون مترجم: محسن صابری
جنبش نوين
هنری سيمون
مترجم: محسن صابری
1
مبارزه عليه سلطه سرمايه که در اشکال متنوع نوينی در همه کشورهای جهان روی می دهد، گرايش های جديدی را نشان می دهد که کاملاľ در تقابل با رخداد های قبل از آغاز قرن بيستماند. 2 .مشخصه اساسی و مشترک اين گرايشات عبارت از شيوهای است که از آن طريق مبارزان تماميت روابط شان را در همه شرايط زندگی شان، چه در عرصه عمل و چه در عرصه تفکر، خود اداره می کنند. 3 .نشانههای آنچه که میتواند تغيير بنيادين روابط اجتماعی باشد، بايد در دگرگونیهای شديد خودِ سرمايهداری در حيطه بحرانهایاش و تلاشهایاش در انطباق خودش با شرايط جديد ديده شوند. اين نشانه ها میتوانند در انفجارات جدا جدائی عيان شوند که سريعاľ توسط منافع مسلط نابود شدند يا می توانند از طريق توسعه آرامشان رديابی شوند که کم و بيش با اصلاحات با آن مقابله شده است. 4 .تأثيرات آنچه که در بالا ذکر شد می تواند کم و بيش در همه عرصه های فعاليت های انسانی، در همه کشورها، و در سطح افراد همانگونه که در سطح همه سازمان هائی که آن افراد را در بر دارند، تشخيص داده شود. مبارزه درست در جايگاه استثمار انسان توسط سرمايه --بنگاه صنعتی يا تجاری-- همچنان عامل اصلی باقی می ماند؛ ولی نمود گرايش جديد می تواند در تمامی حوزه های زندگی تشخيص داده شود و اشکال مشابهی بخود گيرد. تضادهای اجتماعی که به تمامی بخش های زندگی گسترش می يابد، نشانگر اين است که آتونومی محدود نخواهد شد بلکه همه چيز را تسخير خواهد کرد. 5 .الغای کار بيگانه و از طريق پيامدش، الغای کل سلطه انسان بر انسان، تمامی گستره روابط اجتماعی را تغيير می دهد. اگر اين درست است، اين هم عيناľ درست است که مبارزه در همه عرصه های زندگی کل روابط اجتماعی را درست در لحظه ای که خود مبارزه شکل می گيرد، تغيير می دهد. 6 .اين گرايشات به سوی آتونومی و اشکال اوليه ای که بخود می گيرند، خواه آشکار و يا مبهم، با تمامی ساختارهای جهان سرمايه داری مواجه می شوند: با دولت، احزاب سياسی، اتحاديه ها، گروه های سنتی چپ و با تماميت سيستمِ ايده ها و ارزش های جامعهی استثماری. نتيجه نهائی به همان اندازه برای فرد تضادی دائمی است، که برای گروه های اجتماعی که فرد به آن تعلق دارد. از اين تضادها می توانيم اين نتيجه را استخراج کنيم که صور متنوع جنبش نوين در تضاد با تمام اشکال نخبه گرائی اند. آنها بازتاب گرايش به نابودسازیِ تمام هيرارشی ها و برپائی اشکال جديدی از روابط بين افراد و سازمان های مبارزه و نيز ميان خود اين سازمان ها هستند. www.kavoshgar.org نوين جنبش 2 .7 مبارزات و گرايشات جديد به پاره ای از مبارزات و گرايشات گذشته گره خورده است. بعنوان مثال، در تمام دوره هائی که تضادهای اجتماعی در تهديد بنيادهای سيستم سمت و سو يافتند، ما شاهد پيدايش شوراهای کارگری يا نهادهای مشابه بوده ايم. دانش، مطالعات و بازتاب اين وقايع، خصيصه ای از دانش کنونی مان هستند. ولی بايد نسبت به اين انديشه هشيار بود که جمع آوری اطلاعات در بارة مبارزات گذشته و تحليل تئوريزه گر از اين اطلاعات طرح های کلی برای فعاليت های آينده را فراهم می کنند. آنچه که از يک مبارزه پديدار می شود منطبق است بر ضروريات آن مبارزه و به اين دليل نمی تواند بمثابه آماج ساير مبارزات يا ملاک های قضاوت درباره آنچه که از ساير مبارزات حاصل می شود، بکار آيد . .8 عناصر دنيای نو همواره از دل کارکرد خود سيستم سرمايه داری، خودشان را نشان می دهند. اين عناصر محصول عملکرد سيستم و همزمان لازمه عملکردش هستند. بعنوان مثال شرکت های مدرن سرمايه داری برای اينکه کارکرد داشته باشند به ابتکارات فردی و جمعی در سطح پايهها نياز دارند. ولی اشکالی که اين جنبش نوين بخود می گيرد فقط می تواند انتقالی، موقتی و تأثير گرفته از جامعهای باشد که درون اش اين اشکال پرورش يافته اند. مثال هائی که بيانگر اين اشکال اند عبارتند از متوقف کردن واحدهای بزرگ توليدی از طريق جنبش های خودانگيخته در يک بخش صنعتی، اعتصابات غير منفعل، مقاومت در برابر نفس کار، جنبش زنان، کنش اجتماعات محلی و غيره. مهم است که بر موجوديت اين عناصر تأکيد شود تا تحول و اشکال شان تحليل شود. ولی بيهوده است که هر مثالی از فعاليت آتونومی را بعنوان سر رسيدن قريب الوقوع انقلاب ستود و بزرگ جلوه داد. بهمين ترتيب عيناľ بيهوده است که چنين مثال هائی را به بهانه اينکه تک افتادگی شان دست آخر آنها را در راستای کمک به تحکيم سيستم خواهد راند، منظماľ به نقد کشيد. چپ سنتی که يا در هر اعتصابی انقلاب می بيند يا هر اعتصابی را بعنوان امری رفرميستی مردود می شمارد با گروه های هوشمندتری که اشکال تاکتيکیِ ظاهراľ راديکال تری را به پيش می کشند، تعويض شده است . .9 فعاليت های آتونومی ، چه بزرگ جلوه داده شده باشند و چه اينکه تلاش ها جهت ادغام شان به سيستم که توسط منافع سرمايه ديکته شده آنها را به لحاظ سياسی بی اعتبار کند؛ اين فعاليت اه خيلی بندرت بعنوان اولين علائم جنبش نوين که سازمانش فقط می تواند از دل خود مبارزات ظاهر شده و توسعه يابند، در نظر گرفته شده اند . در عمل، تلاش ها در تحليل اين فعاليت های آتونوم کوشيدهاند که شکست های اين فعاليت ها را با فقدان سازمان، يا با فقدان حزب انقلابی، يا با فقدان آگاهی, عقب ماندگی ايدئولوژيکی و غيره توضيح دهند. در حقيقت، تمام انتقادهای فوق به طرح های چپ سنتی باز می گردد که قضاوتاش در باره آنچه که اتفاق می افتد منطبق است با ملاک هائی که توسط نخبهگان انقلابی تعريف شده است. اين نخبهگان بر اين تصوراند که وقتی زمان اش بيايد اينان می بايد با بهره گيری از وسايل متعدد نقشی مرکزی در انقلاب ايفا کنند. در انقلاب کارگری، اين نخبهگان می بايد که بحران را اعلام کنند و راهکار بسوی آزادی را ترسيم کنند، درست به همانگونه که بورژوازی در زمان خودش کرد. از اينرو انقلاب بمثابه واقعهای منحصر بفرد تکوين می يابد که در آن يک انقلابی خودش را صاحب نيروئی معجزه گر می يابد که قادر است بر انتقال تمام وکمال و بيرحمانه همه روابط اجتماعی اثر بگذارد؛ بر طبق نظر اين نخب هگان، از لحظه ای که يک نيروی به قدر کافی خشونت آميز قادر شود که ضعيف ترين حلقه از زنج هري ی سرمايه داری مسلط www.kavoshgar.org نوين جنبش 3 جهانی را در هم بشکند، تمامی اين دنيا واژگون شده و بسمت جامعه کمونيستی میرود . 10 .جنبش نوين خودش را در مقابلِ آنچه که آنرا جنبش قديم می ناميم قرار می دهد. اين جنبش قديم بر برنامه ها و موقعيت های يک دوره تاريخی اشاره دارد که در آستانه قرن نوزدهم آغاز شد و تا بروز جنگ 1914 ادامه يافت. قبل از جنگ جهانی اول می توانيم در نظر بگيريم که ارزش ها و عقايد آن دوران تا حدودی اعتبار داشتند. آنچه که در آن زمان می توانست انقلابی بنظر بيايد، در حيطه احزاب سوسيال دموکراتيک و بلشويکی يا سازمان های اتحاديه ای بنظر انقلابی بيايد، فقط انقلاب در شکل سرمايه داری بود (يعنی سرمايه داریِ برنامه ريزی شدهی بوروکراتيک بجای سرمايه داری آزاد). اين، اما، سلطه سرمايهداری و استثمار کار را کاملاľ دست نخورده . باقی گذاشت 11 .از جنگ جهانی اول به اين سو، جنبش قديم بطرز فزاينده ای نسبت به شرايط پديدار شده در نتيجه تجديد آرايش سرمايه داری، نامناسب . شده بود جنبش نوين، از همان اولين نمادهايش، نه فقط عليه اشکال قديم سلطه سرمايه داری سربرآورد بلکه همچنين عليه اشکال متنوع جنبش قديم هم بود؛ حتی اگر که در همان زمان اين اشکال هنوز می توانستند دارای پندارهای کاذب انقلابی باشند. بعنوان مثال کشاکش بين بلشويک ها و کميته های کارخانه در روسيه در سال 1917 و تتمهاش در کرونشتات می تواند بعنوان کشاکش بين جنبش قديم و نوين ديده شود. جنبش نوين نه فقط موجوديت آنچه که می توانيم در واژه پيشاهنگ ( جا دهيم احزاب، گروه هاو غيره) را بزير سؤال می برد بلکه همچنين خود مفهوم انقلاب را هم بزير سؤال می برد. تا آنجا که جنبش قديم نگهدارِ موجود يا بالقوه قدرت سرمايه داری است، الزاماľ بايد درگير مبارزه ای تا به آخر با تمام تجليات جنبش نوين شود، خواه با نابودی خشونت آميز يا با جذب تمام وکمال آن . 12 .يک مشخصه اساسی جنبش نوين در حال حاضر عبارت است از رويکرد آنهائی است که مبارزه می کنند و بيش از اين فقط خواستار چيزی از مردم، گروه ها و مؤسساتی که در بيرون آنهايند، نيستند. مثلاľ از والدين شان در خانواده، از شوهرشان در [نهاد ] ازدواج، از معلم شان در مدرسه يا دانشگاه، از رئيس در کارخانه، از اتحاديه در زمان نزاع ها، از احزاب و گروه ها در سازماندهی عمليات يا تهيه تئوری . و غيره شکل مبارزه اغلب به صورت گرفتن يا اقدام برای چيزهای مورد درخواست در می آيد. گرايش جديد در راستای اين است که مردم کاری میکنند که خودشان میخواهند و برای خودشان می کنند . بجای اينکه خواستار شوند و صبر کنند، بسمت اين است که اقدام کنند و بدست آورند . 13 .چشمگيرترين بروز اين گرايش در اشکال نوين مبارزه طبقاتی، و با گسترش تضادهای طبقاتی بسمت برخورد، در تمامی ساختارهای جامعه بين سلطه گران و آنان که تحت سلطه اند رخ می دهد. اين رودروئی ها شکاف بين همه کسانی که مدعی عمل برای کارگران اند را روشن می کند، هر چه که انگيزه شان و کنش های استثمارشوندگان می خواهد باشد . تلاش ها در رد اتحاديه ها، سازمان های مخفی مبارزاتی، تلاشها برای ايجاد پيوندهای افقی بين آنهائی که در مبارزه اند، رويکرد نوين دانشجويان، زنان، همجنس گرايان و نظاير اينها، نگرش کارگران نسبت به کار، تمامی اينها بازتاب تمايل آنهائی است که در اداره مبارزات شان برای خودشان و بوسيله خودشان ذينفع اند. 14 .يکی از مشخصه های دائمی جنبش قديم اين بود که فعالين اش خود را بمثابه جنبش کارگران در نظر می www.kavoshgar.org نوين جنبش 4 گرفتند، و تاريخ سازمان های شان را تاريخ جنبش کارگری قلمداد می کردند. ولی جنبش نوين تاريخ خودش را بسط می دهد که چيزی نيست جز فعاليت خود کارگران. يعنی فعاليتی که تاکنون توسط کسانی که «تاريخ» را از فعاليت «انقلابی» خودشان نوشته و ساختند، بر آن ماسک زده شده بود . 15 .جنبش قديم به نشانه های مختلف جنبش نوين فقط بدين منظور اذعان خواهد کرد که آنها را تابع اهداف سياسی خودش گرداند. بطور کلی جنبش قديم اين نشانه ها را بدون هيچ عذری و تحت انگ های متفاوت همچون «رفرميست »، «فارغ از آگاهی»، «هيپی» و غيره محکوم می کند. ولی جنبش نوين چنان قوی است که آنانی که به جنبش قديم چسبيده اند را وادار به يک سری عمليات آکروباتيک می کند؛ بدين منظور که تا آنجا که ميسر است خودشان را در نقش - خود گمارده شان يا نقشی که به آنها تفويض شده حفظ کنند. به اين دليل تغييرات يا تضادها درون احزاب يا اتحاديه ها، و انشعابات کنونی در احزاب و گروه ها، اغلب می تواند توسط تلاش های اينان در سازگار کردن مواضع بنيادين شان نسبت به خصلت نوين جنبش های مبارزاتی توضيح داده شود، تا از اين طريق اين جنبش ها را در جهت ارضای مصالح خودشان کاناليزه کنند . 16 .بعضی ها بطرز خستگی ناپذيری همان ايدهها يا شعارهای قديمی را تکرار میکنند، بطوريکه انگار طی صد و پنجاه سال اخير دنيای سرمايهداری هيچ تغيير در خور توجهی نکرده است. ولی بعضی ديگر کوشش کردهاند که خود را منطبق کنند. بنابراين ما شاهد دو جريان عقيدتی هستيم : الف: دسته ای هستند که برای برخی مبارزات ويژه ارزش مطلقی قائل می شوند. اين نگرش انبوهی از تئوری ها و غيره * را دامن می زند که مزيت ويژهای برای شورش جوانان، آزادی زنان، قدرت دانشجويان، جنبش لحظه ای قائل هستند . بعضی امتناع از کار و نابودی فيزيکی محل کار را بعنوان تنها نشانهی طلايه دار نابودی سرمايه داری درنظر می گيرند. ديگرانی می خواهند که مفهوم طبقه کارکن را منحصر به کارگران کارخانه کنند. بالاخره، کسانی هستند که مبارزه طبقاتی هنوز موجود را منکر می شوند و فقط قربانيان فردی ازخود بيگانگیِ عمومی را می بينند. ب. از طرف ديگر، کسانی هستند که هر نوع خاص نگری را رد کرده و تلاش دارند که توضيحی همه شمول ارائه دهند. با اين کار، آنها زبان وتئوری را مدرنيزه میکنند، کم و بيش تحول سرمايهداری و مبارزه طبقاتی را [در تحليل شان] ادغام می کنند، ولی در همان زمان مشخصه اساسی جنبش نوين، يعنی آتونومی، را بدون استثنادر همه عرصه های عمل و مبارزه . رد می کنند 17 .چنين تلاش هائی همواره بی اهميت نيستند، چرا که غالباľ به روشن شدن مفهوم تجليات جديد آتونومی کمک کرده و ابهامات و محدوديت های فعاليت گروه ها-- آنچنانکه در بالا به آنها اشاره شد-- را برجسته می سازند . يعنی ابهامات و محدوديت های فعاليت هائی که اغلب خارج از هر سنجشی از طريق مباحثات پرحرارت که منحصر به کمپ پيشاهنگان انقلابی است، بزرگ نمائی شده است. در ضمن، خود اين مباحثات و ايده هائی که از آن ناشی * movement out-drop به جنبش هايی اطلاق می شود که کوتاه مدت و لحظه ای هستند. www.kavoshgar.org نوين جنبش 5 می شود، عليرغم آنچه که واضعيناش می انديشند، همانند تمام مسائلی که در جامعه سرمايهداری پرورش می يابد، توسط خود طبقه حاکم تجديد قوا می شود. خود پيشگام گراها سرانجام بمثابه معجونی می شوند که در آن ايدئولوژی ای پرورانده می شود که نهايتاľ مناسب حال ساختارهای رسمی جنبش قديم است . 18 .دخالت اين پيشروان مدرن شده در تنازعات به وضعيت فوق منجر میشود پيشگامگراها مدعیاند که در همه زمينهها چيزهای بسيار زيادی به مبارزات عرضه میکنند. ولی آنچه که واقعاľ اتفاق میافتد کاملاľ متفاوت از آنی است که آنها میانديشند. گاهی مواقع، آن چيزهائی که آنها مايلند بعنوان ابزار سياسی بکار گيرند شرايط را عليه خودشان بر میگرداند , « و حسن نيت» اين پيشروان را به ابزاری برای مبارزه خودشان تبديل میکند. از طرف ديگر در بعضی مواقع، شايد بيشتر مواقع، چنين دخالتهائی فقط در جلوگيری از توسعة آتونومی مبارزه موفق است. در اينجا نيز، احزاب سياسی و اتحاديهها ( که مدعی برتری هستند) از اين دخالتگری برای کاناليزهکردن و حذف آتونومی بهره می گيرند--يعنی آنچه که در اصل به نظر می رسيد دخالت گران برای ادای سهم به آتونومی انجام می دهند . 19 .در سطح عمل و تئوری، گروه های پيشگام گرا ، هر چقدر که بين شان اختلاف باشد، حتی اگر که خنجر ها را از غلاف در آورده باشند، همگی دارای يک مشخصهی اساسی مشترک اند: دست رد به سينه کسانی می زنند که در تمام شرايطی که با آن دست و پنجه نرم می کنند در تکاپوی امکان اداره خودشان و برای خودشان اند. (چنين شرايطی مستلزم عمل، سازمان، اهداف، تاکتيک ها، تفکر و چشم انداز است). اگر فشار وارد شود، اين گروه ها می پذيرند آنهائی که در صحنه مبارزه هستند می توانند عمليات شان و سازماندهی شان را مشخص کنند؛ ولی اينکه مبارزان نسبت به مبارزه شان «آگاهی» داشته باشند، و بهمين دليل از تئوری و چشم اندازهای مبارزه آگاه باشند را انکار می کنند. با اين کار، آنها اولويت را به اشکال معينی از تفکر در باره خودِ عمل می دهند. به اين طريق، متخصصان تئوريزه کردن سياست دوباره مافوق آنهائی می شوند که عمل و نظر برای شان غير قابل تفکيک است. چنين تفکيک ناپذيری [عمل و نظر] برای هر فردی که درست در قلب مبارزه مشترک اجتماعی درگير پروسه مبارزه عليه سلطه اجتماعی است، کاملاľ طبيعی است. برای گروه های متعددی،آتونومیِ عمل فقط در صورتی پذيرفتنی است که به الگوئی از رويدادها منجر شود که از قبل توسط متخصصان «سوسياليست» يا «انقلابی» تعريف شده . باشد 20 .جنبش نوين آنچيزی نيست که برخی-- می خواهد چه بيشمار، سازمان يافته، ساختارمند باشند يا چه منسجم -- در باره اش فکر کنند يا برای آزاد کردن ديگران آنرا بسازند. جنبش نوين آنی است که هر يک و همگی بوسيله خودشان طی مبارزه شان، برای مبارزه شان و بنا به مصالح خودشان می آفرينند. خاص گرائی فوق العاده، وحدت خواسته ها و فراروئی شان به مسايل عمومی تر و اساسی تر ونيز چشم اندازهای مبارزه، تمامی اينها فقط می تواند در هر برههی معينی محصول خود مبارزه باشند. اتحاديه ها اغلب از وحدت سخن یم گويند، چپ سنتی از جبهه های مردمی، از کميته ها و غيره؛ ولی برای مثال در هر اعتصابی که عمل آتونوم خودش را بروز می دهد ديگر هيچ صحبتی از آن چيزها ،نمی کنند چرا که مبارزه ترجمان عمل همه کارگران است . www.kavoshgar.org نوين جنبش 6 21 .پيدايش جنبش آتونوم به تحول مفهوم حزب منجر شده است. در زمان های قبلتر، حزب بمثابه «مقام رهبری» خودش را بعنوان پيشاهنگ انقلابی میديد که خودش را با پرولتاريا يکسان میگرفت. حزب خودش را بمثابه «بخش آگاه» پرولتاريا میديد که میبايد نقش تعيينکنندهای در ارتقای «آگاهی طبقاتی» ايفا کند، که سطح بالائی از اين [آگاهی طبقاتی] نشانه ای اساسی از شکل گيری پرولتاريا بمثابه يک طبقه می بود. وارثين جديد حزب بخوبی از معضل حفظ چنين موضعی آگاهند؛ از اينرو آنها به حزب يا گروه در پيشبرد آنچه که بعنوان کمبودهای فعاليت طبقه کارکن در نطر میگيرند، رسالت خيلی روشنی واگذار میکنند. اين به افزايش گروههای متخصص در دخالتگری، ارتباطات، عمل نمونهوار، توضيح نظری و غيره دامن میزند. ولی حتی اين «گروهها» بيش از اين نمی توانند کارکرد سلسله مراتبی متخصصين را در حرکت عمومی مبارزه اعمال کنند. جنبش نوين، يعنی جنبش کارگران و ديگرانِ در مبارزه، تمام اين عناصر (گروه های قديم همچون گروه های جديد) را دقيقاľ به همان اندازه با اهميت در نظر میگيرد که عمل های خودشان را. آنها [ کارگران و ديگرانِ در مبارزه] آنچه را به صلاح شان باشد قرض می گيرند و آنچه را که مناسب شان نيست رد میکنند. حالا ديگر تئوری و عمل بيش از يکی و عنصر يکسانی در پروسه انقلابی بنظر نمیرسد --هيچکدام نمیتواند نسبت به ديگری مقدم و يا بر ديگری مسلط باشد. بنابراين هيچ گروهی نقشی اساسی ندارد که ايفا کند . 22 .انقلاب يک پروسه است. آنچه که ما قادريم نشان دهيم تجليات اوليهی اين پروسه در تمامی حوزه های فعاليت اجتماعی است. هيچ کسی نمی تواند بگويد که اين پروسه چقدر طول می کشد، آهنگ و اشکالی که با آن اين پروسه توسعه می يابد چيست. نشانه هايش بطرز اجتناب ناپذيری بی رحمانه مورد تهاجم قرار می گيرد چرا که هيچ طبقه مسلطی بخود اجازه نمی دهد که بدون مقاومت تا به آخر خلع يد شود. ولی اين ستيز، ستيزی صف آرائی شده نيست که دفعتاľ ًطی آن سرمايه داری سرنگون و «ساختارانقلابی» مستقر شود. يک سلسله کامل از وقايعی که ما نمیتوانيم مکان، حيطه يا شکلاش را پيش بينی کنيم، میتواند همه ساختارهای اجتماعی در تمامی بخشهای جهان را تحت تأثير قرار دهد. همچون تکان لرزهای بخاطر ناگهانی بودناش و همينطور بخاطر مشخصات اش بی ترديد همه را شگفت زده میکند. هيچ رويدادی به تنهائی گسيختگی سخت و شديد و عمومیِ مورد انتظار را نمیسازد. هيچ کسی امروز نمیتواند ادعا کند که انقلاب روسيه، انقلاب اسپانيا، شورش ها در بلوک شرق (مجارستان، لهستان و غيره) يا ماه مه 68 در فرانسه آن انقلاب [مورد انتظار] بودند. با اين وجود، هر يک از اين رويدادها عميقاľ تحول سرمايهداری و پروسه انقلابی را تحت تأثير قرار دادند. اگر کسی به دنيای امروز نگاه کند، میتواند ببيند که انقلاب، به مفهوم ژاکوبنیاش، بطرز فزايندهای منسوخ میشود، اما خود پروسه انقلابی بيشتر و بيشتر پر توان میگردد . 23 .ايدهی انقلاب بمثابه يک رويداد واحد نه فقط در نظريه های مارکسيست های قديم يا آنارشيست ها در باره نابودی يا تسخير دولت بوسيله برخورد مستقيم مداوماľ ظاهر می شود؛ بلکه همچنين در تمامی نظريه های کم و بيش مدرن شدهی جايگزين اين تئوری ها نيز ظاهر می شود . جنبش قديم گنجينهی بی پايانی از نبوغ را به نمايش می گذارد و تلاشهای بيکرانی را در راستای دستيابیبه بازسازی سازمانی رضايتبخش . بخرج می دهد حال يا به ياری فرمولهای قديمی (انواع فرمولهای لنينيستی يا نئو- ) آنارشيستی ، يا با مدد گرفتن از فرمولهای جديد (گروه های ، کميته های متنوع، کمون ها و غيره) يا با تبليغ شکل جديدی از نخبه گرائی تحت عنوان «الزامات www.kavoshgar.org نوين جنبش 7 حياتی»ی تئوريک يا عملی . 24 .در همان حال، تشکل هائی با تکاليف ويژه و به فراخور مبارزه يا شرايط توسعه می يابند. اين تشکل ها سپس از هم پاشيده شده و خود را جای ديگری بازسازی می کنند. از آنجا که اين تشکلها اغلب از اعضای گروههائی نيرو میگيرند که تمامی پيشگامگرائیشان را از دست ندادهاند و تمايل دارند که خودشان را بجای آنان که مبارزه می کنند بنشانند، اين تشکل ها نيز بکرات مشخصة دوپهلوئی از خود بروز می دهند. ولی موجوديت چنين تشکلهائی هر چه بيشتر بطرزی تنگاتنگ به يک کشمکش ويژه مربوط شده و می بايد بيان مصالح آنانی باشند که در حال مبارزه اند، و تحت کنترل آنانی باقی بمانند که مبارزه می کنند. هر تلاشی برای اينکه اين تشکل ها را پس از اتمام کشمکش پابر جا نگه داشت يا اينکه به آنها راستای ديگری داد يا اينکه آنها را در يک سازمان سياسی ادغام کرد، تماماľ راه به ناکامی می برد و در اکثر مواقع به نابودی تشکل اوليه منجر می شود. 25 .افرادی که برای مصالح خودشان می جنگند هرچه بيشتر گرايش می يابند تا تمامی تکاليفی که طی مسير مبارزه پيش می آيد (همچون هماهنگی اطلاعات، ارتباطات و غيره) را خودشان بر عهده بگيرند. وقتی که احساس کنند در به عهده گرفتن اين تکاليف به اندازه کافی توان ندارند به سازمان هائی که چنين خدماتی را به آنها ارائه می دهند (همچون شاخه های اتحاديه، چپ ها و ساير انواع گروه ها) متوسل می شوند. دخالتگریها و ارتباطات سازمان های سنتی، همزمان و يکجا، هم آتونومی را گسترش میدهد و هم مانعی بر آن است. اين سازمانها تا آنجائی آتونومی را گسترش می دهند که انواع گشايشها و ارتباطات را تکثير کنند و به آنهائی که اين سازمان ها را در مبارزه شان عليه ساختارهای نهادينه قانونی بخدمت می گيرند پشت گرمی دهند. ولی تا آنجائی که اين سازمان ها مبارزه را بسمت ساختارها و جريانات ايدئولوژي رايج به عقب میکشند (همچون اتحاديهها و احزاب و نظايرهم )، و تا آنجا که بوسيله يک ايدئولوژی مربوط به گذشته سد راه عمل می شوند (و نيز سد راه تصورات همراه با آن عمل مبارزاتی که مفهوماش در راستای آينده است)، آن سازمان مانعیها بر آتونومی هستند . 26 .از اينرو بنظر می رسد که رودرروئی دوگانه ای موجود است. کارکنان عادی جامعه از يک طرف عليه سرمايه داری و ساختارهايش قد علم میکنند، و از طرف ديگر عليه آنهائیاند که ظاهراľ در کشاکش با نظم مستقر ولی در رويای ايجاد ساختارهای جديدیاند تا مفاهيم يک «انقلاب برگزيده» را به آنهائی تحميل کنند که کار میکنند . و بنا بر اين شبکهی عظيمی از پيوندهای افقی که ريشههای مختلفی میگيرند در حال ساخته شدن است. شبکهای بی اندازه متحرک، دارای فرم های زياد، زود گذر چنانکه دائمی که بخاطر انباشتگی حسن نيت قدرتمند است و، درعين حال منابع مادی و اطلاعاتی قابل دسترساش را با انرژی غير قابل تصوری تجديد میکنند. معجون عظيمی از ايدهها و تئوریها آفريده شده است که نقاط ضعف و قدرت هر کسی را بی مهابا افشا میکند. يک پروسه تام و تمام از خود - آموزشی و خود سازمانی از طريق و از درون مبارزه آغاز شده است، و ما نمیتوانيم شکل و پايان کار اين پروسه را پيشبينی کنيم. 27 .کسانی هستند که معتقداند در اين نيروها و افکار پر جوش و خروش جديد، تولد جنبش نوينی از انقلابيون را کشف کرده اند؛ تولد حزبی جديد. آنها با ياری گرفتن از موقعيت جديد می کوشند به تئوری های قديم در باره www.kavoshgar.org نوين جنبش 8 سازمان و احزاب يا به نظريه هائی که معطوف به عمل مستقيم اقليتها است نيروئی تازه دهند . 28 .جنبش نوين اما دقيقاľ نفی چنان نظرات قديمی است. بعضی نشانهها برای اين [ادعا] می تواند در ناکامی مطلق همه تلاش ها، به مفهوم عملی اش، برای به انحصار در آوردن تمامی خطوط تجديدنظر شدهی جنبش قديم در يک سازمان واحد و همينطور ناکامیاش در گنجاندن اشکال بیشماری از عمل و تفکر (که توسط آنهائی که درگير مبارزهاند عرضه شده)در يک ايدئولوژی يگانه باشد . وسوسه آزمون و جمعکردن اين «پيشاهنگ» ناهمگون و بهبود نيافتنی در تظاهرات خيابانی، خودش از طرز تفکر همه آنهائی که خودشان را درون آن [نهاد پيشاهنگ ] در نظر می گيرند سر چشمه می گيرد . چنين تظاهرات هائی يک جا و هم زمان نقاط قوت و ضعف «نخبگان انقلابی» را نشان می دهد. با معيار احزاب سنتی، آنها قوی اند، چون با معيار احزاب سنتی بنظر می رسد فراوانند و می توانند در بعضی از کشاکش ها نقش نه چندان کم اهميتی ايفا کنند. از طرف ديگر ضعيف اند، بعلت خودِ نخبهگرائیشان ، و بخاطر ايمان به قدرت خودشان (که به اين چپها اجازه میدهد همه نوع دستکاری و تقلبی را در اتحاديهها .) بکار بندند [ازاينرو عملکردشان] فقط انقلاب در شکل سرمايهداری بود، يعنی سرمايهداری برنامهريزی شده بوروکراتيک بجای سرمايه داری آزاد که سلطه سرمايه داری و استثمار کار را بطور کامل دست نخورده باقی گذاشت. 29 .قبلاľ تأکيد کرديم که اشکال جديد مبارزه که شاهدی بر وجود جنبش نوين است، اشکالی انتقالیاند که دقيقاľ توسط خودِ شرايط يک مبارزه در برههای مشخص شکلبندی می شوند. و سرمايهداری در تلاش برای خنثی کردن آنانی که مبارزه میکنند و فايق آمدن بر بحرانی که چنان مبارزهای را سبب شده، می کوشد آنچه که عمل مبارزاتی بوجود آورده را در جهت اهداف خودش بکار گيرد و از آن بهره بگيرد. ما تحقق [ اين بکارگيری و بهره برداری] را بطرز اجتناب ناپذيری در پوياترين بخش های مربوط به ساختارهای سلطهمی يابيم؛ يعنی آن ساختارهائی که بهره کشی را تحت نظم در می آورند: شرکت های «پيشرو»، اتحاديه ها، احزاب وغيره. - برقراری خود مديريتی با صدور فرمان توسط قدرت دولتی (هر نوع دولتی که میخواهد باشد) فقط يک تلاش در ميان ساير تلاشها است برای اينکه ساختار های سلطه سرمايه داری را با شرايط جديد سازگار کنند. ولی همچون همه سازگاری هائی از اين نوع، آنها فقط موفق می شوند که اشکال جديدی از مبارزه را ايجاد کنند و مبارز ات نوينی را برای رهائی توسعه بخشند. تمام آنهائی که آتونومی واقعی مبارزه را با بهبودهايش (که هرگز کامل نيست) اشتباه میگيرند، می خواهند ديالکتيک پروسه مبارزه را انکار کنند. تحت دستاويز اين هشدار که طبقه کارکن را از در غلطيدن به دام، به دامِ خود-مديريتی وغيره، دور کنند می خواهند که «علم تئوريک» خودشان را بر اين طبقه تحميل کنند. در واقع، آنها که مبارزه میکنند بهتر از اکثريت ايدئولوگهای گروههای جديد میدانند که چگونه در عمل بين آن آتونومی که از مصالح خودشان نشأت میگيرد و تلاشهائی که برای جذب آنها از سوی مصالح سرمايه بعمل میآيد، تفاوت بگذارند . 30 .آنچه در برخوردها اتفاق می افتد، قضاوت در بارة همه ادعاهای گروه های چپ را تيز می کند: يکی از مشخصههای جنبش نوين، جنبش استثمارشدگان، درس عبرت دادن به « ادعاهای اقليت» يا «نخبگان انقلابی» است که [می خواهند وانمود کنند] خودشان اين جنبش نوين باشند و وادار کردن شان به نقشی که مبارزين به عهده شان میگذارند. از اينرو، موجوديت و نقش گروه های انقلابی بطرزی اساسی دگرگون می شود. [آنگاه ] ادعای جهان www.kavoshgar.org نوين جنبش 9 شمولی چنين گروه هائی به عنصری از يک تجربه ميان ساير تجربهها کاهش میيابد. همهی نظريهپردازیها چيزی نيست جز بخشی از کل و چنين فهميده می شود. بعلاوه، دگرگونی رويکردها به ارزشهای سنتی سرمايهداری و بنيادهای وابسته به آن ارزشها، حداقل به همان اندازه مهم است که خود مبارزه, و بطرز تنگاتنگی به تحول مبارزه متصل است. اين دگرگونی بخش مهمی از پروسة انقلابی است . 31 .نقد مبتنى بر واقعيتها تمام جنبههاى تئورى از جمله تمام جوانب سازماندهي را در نظر مىگيرد. درگيرىهائى را كه خودمان بر عهده مىگيريم بيش از هر چيز از تجاربمان از روابط اجتماعى در سرمايه داري جهانى نشأت می گيرد . تجربهاين ، بازتابهاى پىآمدهايش و نتايجي كه از آن برمىگيريم هرگز بيش از جنبهی کوچک جزء به جزئی از زندگي نيستند. دردنيائي چنين وسيع, و پر از روابط به هم وابستهی عميق كه مداوماľ درحال دگرگونىاند، كسى نمى ادعایتواند ديدن حقيقتی جز از آن خود را داشته باشد، حقيقتی كه شخص آنرا در سطح يكسانى از ساير حقايق قرار مىدهد . 32 .حتی وقتی که مردم دور هم جمع می شوند که مسايل را سبک و سنگين کنند و يا فعاليت مشترکی داشته باشند، هر فردی در وحلهی اول برای خودش عمل می کند . بازتاب و عمل يک گروه ارزش بيشتری از ساير گروه های مشابه ندارد. هر «تکليفی» که ممکن است يک گروه برای خودش تعيين کرده باشد، هر آنچه که درجه عموميتِ دخالتگریاش يا تفکرش ممکن است باشد، هيچ راهی نيست که از صِرف موجوديت خودش بشود نتيجه بگيرد که اين گروه از موقعيت برتری نسبت به ساير گروه های مشابه برخوردار است؛ يا نسبت به خودِ سازمان حرکت مبارزاتی، آنچنان که در جنبش نوين ظاهر می شود، موقعيت برتری دارد . 33 .گروهها و سازمان ها هميشه در اشکال متنوعی و با دعاوی متنوعی وجود داشتهاند. تکثر امروزی شان عامل مثبتی است و دقيقاľ نشان میدهد که هر گروهی بنا به شرايط مشخصِ آنهائی که شکلاش میدهند توسعه میيابند. تمامی هدف اين مقاله مشخص کردن آنچه که ممکن است راستای عمومی برای کار اين نوع گروهها باشد را هدف گرفته است. کاری که ممکن است در ارتباط با جنبش نوين (آنچنان که در بالا ترسيم شد) دقيقتر باشد. ľدقيقا مفهوم جنبش نوين، آنچنان که در اين مقاله به آن نزديک شديم، با تداوم تحول پروسه انقلابی، دگرگون خواهد شد. جنبش نوين وجود مطلق دگرگون ناشدنیای نيست بلکه عملی است در تغيير مدام که نمی توانيم آيندهاش را پيش بينی کنيم •
هنری سيمون 1974