گرایش سیاسی، سبک کار و مناسبات داخلی


18-03-2024
بخش دیدگاهها و نقدها
609 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

 

 

[این نوشته پیش تر در جریان تلاش‌هایی که برای انسجام و تشکل یابی و اتحاد کانون‌های فعالین سیاسی در سطح اروپا و آمریکا و کانادا به عمل آمد، در بولتن «هم‌صحبتی» که به نوشته‌های داخلی این جریان اختصاص داشت، درج شده بود.نشر بیرونی آن را در این لحظه از تحولات جامعه و گفتمان چپ سودمند یافتم].

الف- مدتهاست برای اینجانب مسأله اتحاد و تشکل و وحدت با این مسأله گره خورده که اصل مهم این نیست که چه نقاط اشتراک میان ما وجود دارد که بایستی مبنای این اتحاد قرار گیرد؛ بلکه نکته اساسی و کلیدی این است که من و ما چه وجه تمایزی از گرایش‌ها و حزب‌ها و سازمان‌هایی که به اردوی چپ انقلابی و رادیکال تعلق دارند داریم. زیرا این تمایز است که ما را به موضع انتقادی از این جریانات وادار کرده و باعث گردیده که فعالیت خود را از چارچوب و تشکیلات این حزب‌ها و سازمان‌ها بیرون آوریم.

بنابراین تشخیص و تعریف جایگاه و گرایش اصیلی که متعلق به این نقد و ارزیابی است از اهمیت اصولی برخوردار می‌گردد. من در پنج اصل راهنمای خود این روند را به شکل زیر فشرده کردم:

پنج اصل راهنما:

1.  حزب‌ها و سازمان‌های چپ، کم و زیاد، پس از نیم قرن فعالیت انقلابی، موسوم به «جنبش نوین کمونیستی»، هم‌اکنون کاملاً در حاشیه جنبش کارگری و کشاکش‌های طبقاتی و عرصه‌ی فعل‌وانفعال‌های سیاسی قرارگرفته‌اند و از همین رو تأثیر بسیار اندکی بر جنبش‌های کارگری و اجتماعی دارند.

2.  ضرورت ارزیابی انتقادی از این فرایند فرساینده و گرانبار، به باور ما حیاتی و غیرقابل چشم‌پوشی است. این ارزیابی بایستی بتواند شرایط نفی این موقعیت ایستا، بی آینده و متوهم را فراهم آورد.

3.  این نفی مستلزم فراهم نمودن موقعیت ایجابی و جانشین، رهیافت تازه‌ای در جنبش چپ و کارگری و سوسیالیستی خواهد بود؛ که ما آن را از جنبه‌ی نظری و ترویجی، به عنوان یک گفتمان دیسکورس در نظر می‌گیریم.

4.  ماهیت و پایه‌های این گفتمان، نقد دیدگاه‌هایی است که سوسیالیسم و نظریه‌ی مارکس را ابتدا تبدیل به «ایدئولوژی» کرده و از این راه، طی بیش از یک قرن و به ویژه با سیطره بلشویسم بر جنبش ضدسرمایه‌‌د‌اری کارگران در طی انقلاب 1917 روسیه و پس از آن، فاکتورهای فرعی و ثانوی و انعکاسی و تَبَعی هم چون حزب و سازمان، پیشاهنگ و رهبر و رهبری، روشنفکر و عنصر «آگاه» و خودِ مسأله آگاهی، حزب واحد و یا تعدد حزب‌های کارگری، آگاهی و به ویژه آگاهی سوسیالیستی و چندین مقوله‌ی تبعی و ثاوی دیگر را به شیوه‌ای وارونه جایگزین حکومت کارگری، مبارزه طبقاتی، آگاهی طبقاتی، اصل خودرهایی کارگران، جنبش شورایی، خودانگیختگی جنبش‌ها و به ویژه جنبش کارگری، دمکراسی مستقیم و مانند آن، کرده‌اند. به راستی که کارکرد ایدئولوژی همین وارونه‌سازی امر واقع و حقیقی است!

5.  هم اکنون نشانه‌هایی اندک از این نفی در جنبش چپ ایران پدیدار شده‌اند.از لحاظ تاریخی و در مقیاس جهانی البته این امر به کهن‌سالی کل انترناسیونال 2 و 3 پیشینه دارد.ما خواهان این هستیم که به استقبال این رهیافت برویم.رهیافتی که با گفتمان خودانگیختگی جنبش‌های طبقاتی واقعیتی که از سوی بلشویسم و پیروان آن‌ها در کل تاریخ سوسیالیسم اردوگاهی به تحقیر از آن به عنوان «جنبش خود به خودی»! یاد شده و یا بهتر بگوییم سرکوب گردیده- جنبش شورایی، دموکراسی مستقیم و بی بدیل، اصل خودرهایی کارگران و پایه‌گذاری قدرت کارگری و متحدان وی در ساختار حکومت و دولت کارگری و مانند آن تعریف و مشخص می‌گردد.(2019 /1398 )

این اصول حاصل دریافت و استنتاجی است که از حدود ۱۰ سال پیش به این طرف به آن نظر داشته‌ام.به طور دقیق تر شاید بتوان گفت این حاصل از ارزیابی و نقدی است که بسیاری از چپ‌های مستقل و انقلابی آن سال‌ها در برخورد با تجربه جنبش کارگری و کمونیستی در انقلاب اکتبر روسیه داشتند؛ و در آستانه‌ی جنبش انقلابی سال 57 در ده‌ها تشکل کوچک و بزرگ جریان موسوم به خط سه و پیشتر از آن که در سال ۵۷ وسیعاً طرح گردد، به طور پیش رس در نقد کمونیسم روسی و لنینیسم و مسئله حزب واحد و دیکتاتوری پرولتاریا و غیره را در ته دیدگاه‌های خود حمل می‌کرد.موضع گیری علیه «رویزیونیسم» و «سوسیال امپریالیسم» و مقاهیمی از این دست که پایه‌های تئوریک و ایدئولوژیک گرایش مشی موسوم به «سیاسی - تشکیلاتی » را می‌ساخت اساساً در ضمن نقد و پلمیک علیه حاملان رسمی و غیر رسمی این اردوگاه را در آن زمان فراچنگ آورده بود: یعنی علیه حزب توده و گرایش بسیار ژلاتینی و گسترده‌ی فدائیسم . بنابراین عمر این دیدگاه انتقادی می‌تواند ده‌ها سال امتداد پیدا کند.

ج - یک نقطه‌ی شروع میان ما و آغاز روند همکاری و اتحاد عمل می‌تواند این باشد که نشان دهیم چه ارتباطی با هم داریم؟ چه کاری می‌خواهیم انجام بدهیم؟ هدف عمومی و اصلی ما چیست؟ وچه شکل‌ها و روشها برای این همکاری اتخاذ می‌شود؟ ضرورت اتحاد ما چیست؟ شاید پاسخ عمومی ما این باشد: مبارزه و اعتراض علیه رژیم حاکم بر ایران در همبستگی و حمایت مستقیم از جنبش کارگری و دموکراتیک و رادیکال در ایران.از جهت آرایش و ساختار عملی نیز   ما با مقوله‌ای به نام سبک کار مواجه می‌شویم؛ سبک کاری که هژمونی احزاب بر آن حاکم نباشد و روشی که احزاب سنتی بر ان‌ها تکیه می‌کنند و ساختار خود را به شیوه‌ای افراطی و متعصبانه بر آن‌ها استوار می‌سازند؛ مانند سازمان دهی هیرارشیک( سلسله مراتبی) و تبعیت اقلیت از اکثریت و چیزی به نام سانترالیسم دموکراتیک و غیره.اینها از جمله مواردی بوده‌اند که احزاب و سازمان‌های سنتی را به شکل کنونی در خود فرو برده‌اند. شاید بتوان گفت از لحاظ ساختاری آن‌ها را در وضعیت تنگنای کنونی منجمد و منقبض کرده‌اند.

بایستی به سمت تشکیلات محلی و خودمختاری و خودگردانی آنها پیش رفت .تشکیلات‌های محلی بایستی بتوانند با نیروهای چپ و دموکرات محل زیست و کار خود مرتبط باشند. همچنین  تشکیلات محلی باید با مبارزات داخل کشور مرتبط گردند و از عناصر و فعالین جنبش‌ها در داخل پیگیرانه پشتیبانی به عمل آورند.برای عملی ساختن این کارها البته متحد شدن تشکیلات‌های محلی در سراسر خارج امری لازم و ضروری است؛ تا بتوان شبکه ارتباطی را به داخل کشور نیز گسترش داد. به طور کلی می‌توان ادعا کرد که شرط موفقیت، ارائه‌ی یک راه‌حل مشخص  و ساختارهای متنوع و کارا به مردم داخل کشور است.امری که در حقیقت از همان اشکالی سود می‌برد که خود جنبش در داخل سودمندی و امکان پذیری آن را در عمل تجربه کرده است.هم چنین باید شکل تازه‌ای از کار را ایجاد کنیم که به طور منظم تجربه‌های جنبش را بتوانیم تبلیغ، ترویج و عملی سازیم: در داخل و در خارج.ما الگویی برای مردم نمی‌سازیم و اشکال مبارزه را از مبارزه‌ی خود مردم بایستی اخذ و اقتباس کنیم.آن چه که ما احیاناً به این تجربه می‌افزاییم انتقال تجربه‌های تاریخی، به روز شده و جاری در کشور‌های دیگر است که می‌تواند به اندازه‌ی معینی و در تناسب با شرایط اجتماعی و زیستی و سیاسی حاکم بر ایران، در آن جا نیز کاربرد داشته باشد. ما از مبارزه‌ی مردم دفاع می‌کنیم. شکل این دفاع در پیشرفت خود می‌تواند با مبارزه در داخل مرتبط شود؛ از شکل‌های مبارزاتی که مردم اتخاذ می‌کنند به شدت رنگ و بو بگیرد و با مبارزه‌ی آن‌ها همسو  و هم زمان و هم شکل شود

ما اخیراً بحثی را در باره‌ی رابطه‌ی جنبش خودانگیخته و سازمان در چارچوب جنبش شورایی، کمونیزم شورایی، سوسیالیزم از پایین و یا گرایش‌هایی از این نوع دنبال کرده‌ایم. راهنمای ما سلسله مباحثی  بوده است که توسط بخشی از کمونیست‌های آلمان و هلند در ابتدای قرن ۲۰ و مقارن انقلاب روسیه در گرفته شد .آنها با مفهوم حزب و جایگاه و رابطه‌ی آن با جنبش کارگری، جنبش شورایی و ماهیت انقلاب روسیه، با آن صورتی که بلشویک‌ها در روسیه عنوان می‌کردند موافقت نداشتند.«پانه کوک» کمونیست هلندی و بعدتر «پل متیک» کمونیست آلمانی از برجستگان و پیشکسوت‌های این دیدگاه بوده‌اند و بسیاری دیگر که بعد تر در کشورهای دیگر و به صورت‌های متفاوتی با این انتقاد همراهی داشتند. همچنین در ارزیابی انقلاب روسیه و فعالیت سوسیال دموکرات‌های روس طی چند مقاله‌ی بسیار مشهور به قلم «رزالوکزامبورگ» از جمله «مسایل سازمانی سوسیال دموکراسی روسیه»(1904)، «مرامنامه: در باره‌ی وضعیت سوسیال دموکراسی روسیه»(1911) و «انقلاب روسیه»(1918)  نیز می‌توانیم دامنه‌های این دیدگاه انتقادی را نسبت به انقلاب روسیه و دیدگاه «لنین» نسبت به دستگاه آهنین حزبی و جایگاه نخبه گرایانه‌ی مقوله‌ی «انقلابیون حرفه ای» ردگیری کنیم .عبارتی که خصلت نمای این گرایش را بخوبی مجسم می‌کند جمله‌ای است از «پل ماتیک» در مقاله‌ی «خود انگیختگی و سازمان». او می‌گوید: « تا زمانی که جامعه‌ی طبقاتی و تلاش برای پایان دادن به آن وجود دارد تقابل میان سازمان و خود انگیختگی هم وجود خواهد داشت»(1949).

د -  از این بحث که موقتاً بگذریم نکته‌ی دیگری را بایستی در همین چشم‌انداز مطرح کنیم و آن رابطه و جایگاه بیانیه در مجموعه‌ی حرکت ما می‌باشد.به نظر ما در جریان حرکت چیزی بیش از بیانیه بایستی بتواند نقشه‌ی راهنمای ما باشد و آن مقوله‌ای به نام «منشور سیاسی» است.چرا منشور؟ به این دلیل که منشور می‌تواند طیف بندی درون ما را به طور واضح تری منعکس کند و بیان نماید.از همین دیدگاه منشور سیاسی ما نمی‌تواند بر مبنای حداقل‌ها تنظیم شود. مثلاً در میان چپ رادیکال- مثلا در شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست- معمولاً دو اصل بنیادی سرنگونی انقلابی رژیم و استقرار سوسیالیسم به عنوان پایه‌ی اتحاد عمل پذیرفته شده؛ در حالی که در عمل آشکار گردیده است که جریانات مختلف درک‌های متفاوتی از این دو مقوله دارند و بسیاری موارد و رویدادهای جاری که بعد از تنظیم این بیانیه‌ها پیش می‌آید می‌تواند باعث اختلاف و حتی توقف کار شود. بنا بر این ما در آنجا طرح برنامه‌ی جامع را مطرح کردیم که برنامه‌ی حداکثری باشد و آن هم مقابله کردن برنامه‌های احزاب و سازمانها و تدوین یک برنامه‌ی کامل از توافقات باشد که البته انجام نگردید.

البته این طرح برای جمع فعلی ما ضرورتی ندارد و ناشدنی است. زیرا که شرط ورود به این مجموعه فردی است و افراد دارای برنامه‌ی حزبی نیستند و این امری طبیعی است. اما به طور کلی شاید بتوان در این جمله خلاصه کرد که ما نیروهای فعال و مبارزی هستیم که نتوانسته‌ایم به دلایل مختلفی با سازمان‌ها و احزاب و محافل کنونی فعالیت بکنیم و به عنوان عضو و هواداران آنها نقش مبارزاتی خود را ایفا کنیم.این امر ما را ذیحق می‌سازد که نسبت به چگونگی آرایش همکاری و ساختار ویژه‌ی این همکاری طرح ویژه خود را در اندازیم تا بتوانیم با ساده ترین، روشن ترین و شدنی ترین شکل، مبارزات خود را در سطح وسیع تری با کیفیت بالاتر و در کمیت و حجمی فراتر از وضعیت کنونی دنبال کنیم. بنابراین تعیین موازین این همکاری، سبک کار، نوع روابط داخلی و تنظیم مقرراتی که این همکاری را بر یک شالوده و پایه‌ی اصولی و محکم استوار سازد از همین حالا لازم و ضروری است.

ه - به نظر می‌رسد که جمع کنونی در حال حاضر و شاید برای یک دوره‌ی طولانی بتواند خود را به عنوان یک «گرایش» در جنبش انقلابی و چپ در خارج کشور معرفی کند؛ و از آن جا که ساختار شورایی برای بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و نیز در میان کارگران و زحمتکشان و سایر جنبش‌های اجتماعی شکلی مطلوب و طبیعی، بسیار دموکراتیک و رادیکال و شناخته شده است؛ و مهم تر آن که آلترناتیو این نیروها در برابر آلترناتیو لیبرال - پارلمانتاریسم، پایه گذاری حاکمیت و دولت شورایی است، ما نیز می‌توانیم خود را به عنوان یک «گرایش شورایی» در سطح جنبش معرفی نماییم.این امر به ما کمک می‌کند که بدون شتاب زدگی، ضمن شرکت در فعالیت‌های انقلابی و جنبشی در داخل و خارج کشور، ساز وکارهای خودرا ضمن گفتگو و هم اندیشی و نظرخواهی، تعیین و تعریف و تثبیت نماییم.البته اعلام بیرونی این گرایش می‌تواند با ترسیم عمومی و کلی جهت‌گیری سیاسی و هدف‌ها و شکل فعالیت و همکاری، صورت رسمی و علنی بیابد.

کاوه دادگری

8/6/2019

kavedadgari@gmail.com

 

اسم
نظر ...