از زدن به اندامهای جنسی تا تجاوز؛ وضعیت زنان در زندانهای طالبان در سه ولایت شمالشرق
13-02-2024
بخش خبر و تحلیل خبر
264 بار خواندە شدە است
از زدن به اندامهای جنسی تا تجاوز؛ وضعیت زنان در زندانهای طالبان در سه ولایت شمالشرق
18 دلو/بهمن 1402 - Feb 7, 2024
منبع:
نخست سه تن بودند. سه غول برای مجازات یک زن به دلیل گناه ناکرده. چادریاش را از سرش میگیرند و به اتاقی که یک پیپ و جارو در گوشهای از آن بود، میبرند. او جز بدنش، چیزی با خود ندارد، اما دیگر تسلط بر بدنش را هم از دست میدهد. طالبان از پیپ، جاروب، دندانها و اعضای بدنشان برای ضربه زدن به اندامهای جنسی او استفاده میکنند. میخواهند این زن را با شکنجه بکشند، اما او نمیمیرد. زنده میماند تا آنچه بر او رفته است را روایت کند. این زن یکی از دهها زنی است که تجربه وحشتناک و غیرانسانی از بازداشت خودسرانه به دست طالبان را دارد.
در بیش از دو سال تسلط طالبان بر افغانستان، زنان شاهد انواع اقسام خشونت هستند. در این دو سال آنان به اتهامهای متفاوت از سوی طالبان بهشکل خودسر بازداشت و زندانی شدهاند. وضعیتی که این زنان در آن به سر برده/میبرند، بهدرستی معلوم نیست. فضای ناامنی که طالبان برای زنان خلق کردهاند، این سوال را به میان میآورد که وقتی رژیمی خانه و خیابان را برای زنان به فضای ناامن تبدیل کرده، در نظارتخانهها، زندانها و مکانهای سربستهای که کسی جز جنگجویان این گروه به آن دسترسی ندارد، بر زنان چه خواهد گذشت.
این گزارش وضعیت موجود زندانهای زنانه ولایتهای تخار، بغلان و کندز و روایت زنانی که تجربه بازداشت خودسرانه و زندانی شدن به دست طالبان را در این سه ولایت دارند، پوشش داده است. یافتههای ۸صبح از روایت زنان زندانی نشان میدهد که زندانهای زنانه تبدیل به شکنجهگاه زنان و مکانی وحشتناک برای تجاوز جنسی طالبان بر زنان شده است. بیشتر زنان زندانی در این زندانها، تاجیک و اوزبیک هستند. در این زندانها دختران زیر سن، زنان سرپرست خانوار، زنان معترض و کارمندان دولت پیشین زندانیاند. بیشتر این زندانیان به اتهام «ارتباط نامشروع»، «فساد اخلاقی»، همکاری با جبهه مقاومت ملی، همکاری با داعش، اعتراض و مخالفت در برابر رژیم طالبان و سرقت زندانی شدهاند. زنان در این زندانها در شرایط رقتباری به سر میبرند. براساس یافتههای ۸صبح زنان زندانی تجربه شکنجه شدید، شوک برقی، تهدید به مرگ، آزارجنسی و ازدواج اجباری با جنگجویان طالبان را داشتهاند. همچنان برای این زنان غذای آلوده داده میشود و بهداشتشان خصوصا بهداشت دوران قاعدهگی مورد توجه قرار نمیگیرد. زنان فقیر در زندان امیدی به رهایی ندارند و مجبورند ادامه شکنجه و تجاوز طالبان را تحمل کنند و یا برای همیشه تن خود را به طالبان بسپارند/زن طالب شوند.
در این گزارش وضعیت زنان زندانی در سه ولایت شمالشرق کشور به دو بخش تقسیم شده است؛ بخش نخست به روایت زنانی که تجربه اسارت به دست طالبان را در بغلان، تخار و کندز داشتهاند، اختصاص داده شده است و بخش دوم آن شامل وضعیت جاری زندانیان زن این سه ولایت میشود. اطلاعات گزارش در جریان دو ماه گذشته با مصاحبهشوندهگان گردآوری شده است. مشخصات و هویت زندانیان برای حفظ امنیت در گزارش ذکر نشده و به جای نامهای واقعی از نامهای مستعار کار گرفته شده است.
بخش اول؛ مرحله آغازین اسارت در چنگال طالبان
۸صبح با زنانی که تجربه زندان و دستگیری خودسرانه از سوی طالبان را در ولایتهای تخار، کندز و بغلان داشتهاند، صحبت کرده است. تمام این مصاحبهشوندهگان تجربه وحشتناک و تکاندهندهای از آنچه بر سرشان پس از بازداشت خودسرانه گذشته است، دارند. آنان تجربه شکنجه و آزار جنسی، اعتراف اجباری و اجبار به همکاری، تهدید به مرگ و ازدواج اجباری با افراد طالبان را داشتهاند.
یافتهها نشان میدهد که طالبان بدون اطلاع، با ارعاب و وحشت افراد را بیآنکه جرمی کرده باشند، یا دستکم جرمشان مشخص باشد، بهصورت خودسر بازداشت میکنند. ماموران بازداشتکننده طالبان بیآنکه مشخص باشد مربوط به چه نهادی هستند و بدون تبعیت از قانون و قاعدهای، دست به بازداشت خودسرانه زنان میزنند. افراد مربوط به ریاست امر به معروف و نهی از منکر، استخبارات و افراد مربوط به قوماندانی امنیه این گروه گاه با یونیفورم پولیس طالبان و گاهی با چپن سفید و یا پیراهنوتنبان با جلیقه نظامی و بدون اطلاع اولیه با ارعاب و خشونت زنان را از خانه یا خیابان بازداشت میکنند.
مریم یک تن از زنانی است که پیش از آمدن طالبان شغل مناسب و زندهگی آرامی کنار شوهر و فرزندانش داشت، تا اینکه طالبان او را گرفتار میکنند. اما در واقع او توسط طالبان بازداشت نه، اختطاف میشود. او میگوید: «چادری/برقعم را به سر انداخته از ادارهای که در آن کار میکردم، بیرون شدم. با شوهر و کودکهایم سمت کار شخصی خویش روان بودم که در مسیر راه یک رنجر طالبان پیش روی ما را گرفت. آنها مرا از موتر کَش کرده پایین کردند و به شوهرم امر کردند که برود. او هم اولادهایم را گرفته رفت. طالبان نه به شوهرم و نه به من هیچ چیزی نگفتند. آنها مرا به پشت رنجر (پیکاپ رنجر) سوار کردند. هیچ زنی در میانشان نبود. من بیشتر حرفهایشان را نمیدانستنم، چون به پشتوی غلیظ صحبت میکردند. فکر میکردم که شاید مرا به حوزه یا قوماندانی ببرند، اما جایی که مرا بردند، نه حوزه بود و نه قوماندانی؛ بیشتر به یک خانه شخصی میماند. وارد حویلیای شدیم که دروازه آهنچادری کلان داشت. مرا بردند و داخل یک اتاق انداختند. چادریام را گرفتند و شروع به لتوکوب و آزار دادنم کردند.» در آن خانهای که مریم را بردند، پولیس زن طالبان وجود نداشته و در جریان گرفتاری نیز هیچ زنی حضور نداشته است.
اعتراض در برابر طالبان، هزینهای برابر زندهگی دارد. زنان اما در برابر طالبان تبدیل به سوژههای عصیانگر شدهاند. آنها با دستان خالی خیابان را به سنگر مبارزه خویش تبدیل کردهاند، اما طالبان هر کسی را که اندکترین صدایی علیه این گروه بلند کند، به دام شکنجه و مرگ میکشانند.
رادیکا یک تن از زنان معترضی که هماهنگکننده بسیاری از تظاهراتهای خیابانی و خانهگی بوده، شلاق و شکنجه طالبان را تحمل کرده و بارها نزدیک بوده که بهصورت خودسر بازداشت شود، اما خودش را با فرار نجات داده است.
نخستین باری که رادیکا به دست طالبان میافتد، بعد از اعتراض در برابر ممنوعیت کار زنان است. روز بعد از اعتراض در شهری که او زندهگی میکند، انفجاری صورت میگیرد که گروه داعش مسوولیت آن را برعهده میگیرد. در آن روزها جبهه مقاومت ملی و جبهه آزادی نیز در شمال کشور پیشرفتهایی داشتند و خاری به گلوی طالبان شده بودند. طالبان دنبال کسانی بودند که حقیقتهای خودساختهشان را بالای آنان بقبولانند و آنها را مجبور کنند تا اتهام دروغ را قبول و به گناه ناکرده اعتراف بکنند.
رادیکا هنگامی که با خانوادهاش سر دسترخوان چای صبح نشسته بودند، بازداشت میشود. دو زن، که تمام بدنشان با تکه سیاه پوشیده شده و به دستانشان دستکش سیاه و عینک به چشم دارند، رادیکا را بازداشت میکنند. رادیکا میگوید که بدون سلام و احوالپرسی گفتند: «شما «رادیکا هستید؟» گفتم: بلی و بدون اینکه فرصتی به من دهند، دستهایم را محکم گرفتند.» مادر رادیکا پرسوپال میکند تا قضیه را بفهمد، اما آنها توجهی نمیکنند. یکی از آنها با کفشهایش وارد خانه شده مبایل رادیکا را میگیرد و با گفتن «میبریمش حوزه» از حویلی خارج میشوند. برادر کوچک رادیکا نیز با خواهرش سوار رنجر میشود. طالبان صورت آنها را با خریطهای سیاه پوشانده و روانه حوزه میشوند. با وارد شدن به حوزه، آن دو زن مبایل رادیکا را تسلیم «آدم کلانتنهای» کرده و خودشان میروند. او میافزاید: «در حوزه تنها زنی که حضور داشت، من بودم. هر لحظه یک طالب میآمد و ما را تحقیر میکرد و دشنام میداد.» تا چاشت رادیکا و برادرش را در حوزه نگه میدارند. آنقدر طالبان آن دو را لتوکوب میکنند که به گفته خودش: «از ما توپ فوتبال ساخته بودند.»
بعد از چاشت آن روز، صورت رادیکا و بردارش را باز با خریطههای سیاه پوشانده به جای دیگری انتقال میدهند [پس از رهایی پی میبرد که ریاست امنیت بودهاست.] او میگوید: «در آنجا به برادرم میگفتند که شما بیغیرتها خواهرهایتان را زیر پای امریکاییها میاندازید. در این بیست سال رویلچ پیش خارجیها بودند، شما مسلمان نیستید. شما زنانتان را جمع کرده نمیتوانید که میآیند علیه حکومت اسلامی [طالبان] صدا بلند میکنند.»
زندانهای طالبان پر است از زنانی که به اتهام «فساد اخلاقی» بهشکل خودسر بازداشت شدهاند؛ عنوانی بزرگ و سنگین با زیر شاخههای زیاد. براساس یافتهها، تعداد کسانی که به اتهام «فساد اخلاقی» زندانی شدهاند، یا هزینه انتخاب آزاد که حق هر انسان است را میپردازند و یا هم این اتهام تهمتی بیش نیست و فقط بهانهای برای به زندان کشاندن زنان و ستم علیه آنان است.
با توجه به وضعیت خفقان و سفتوسختی که طالبان ایجاد کردهاند، کمتر کسی حاضر میشود که با معشوق و دلدادهاش در سطح شهر یا کافه آزادانه بچرخد و قدم بزند، آنگونه که امکان افتادن به دست طالبان هم برود. وجود چنین چیزی خصوصا در ولایاتی مثل کندز و بغلان که در زمان جمهوریت هم از رستورانتهای آنچنانی برای دید و بازدید دونفره (دختر و پسر) برخوردار نبود، در حال حاضر با قیدوبندهایی که طالبان بالای زنان و کافههای شهر وضع کردهاند، غیرممکن به نظر میرسد. با این حال اما جاسوسان زن طالبان که با آنها در پروسه بازداشت خودسرانه همکارند، در شهر و کافههای شهر دختران را پنهانی میپایند و حتا به صدای آنها هنگام صحبت در مبایل مخفیانه گوش میدهند.
ساره یکی از دخترانی است که گرفتار تهمت جاسوسان طالبان شد. ندادن ۱۰ هزار افغانی به جاسوس طالبان، کار او را به قوماندانی و زندان کشاند، اما هدف زندانی ساختن نه، کار دیگری بوده است. ساره منتظر دوستش که قرار است با او یکجا به شهر برای خرید بروند، در یکی از کافههای شهر منتظر نشسته است. در طول مدتی که منتظر دوستش است، با سه تن از جمله دختر عمه، دوستش و یک پسر که دوست ساره است، تماس تلفنی دارد. در مدتی که او منتظر است، زنی که صورتش را با برقع پوشانده، در همان کافه حضور داشته است. وقتی ساره تماس دوستش را قطع میکند، آن زن میگوید: «به حوزه معرفیات میکنم.» ساره دستوپاچه شده میپرسد: چرا؟ آن زن که از جاسوسان طالبان است، میگوید که متوجه شده با یک مرد حرف زده است. ساره توضیح میدهد که آن مرد فقط دوستش بوده و هیچ «ارتباط عاشقانهای» میانشان نیست. آن زن از ساره پول میخواهد تا ازش بگذرد، اما تمام پولی که پیش ساره بود، یک هزار و ۳۰۰ افغانی بود. وقتی میبیند از ساره پولی نصیبش نمیشود، همکارانش/طالبان را خبر میکند.
ساره را توهین و تحقیر کرده از دستش گرفته به قوماندانی امنیه طالبان انتقال میدهند. ساره از ترس کاری کرده نمیتواند، مدام میگوید که مبایلش را بررسی کنند و میتوانند به آن پسری که با او صحبت کرده، هم زنگ بزنند. اما هیچ حرفی کارساز نمیافتد. از خانوادهاش پول و سند قباله اصلی حویلی را میخواهند، اما پدر ساره نه توان پولی را دارد که طالبان از او میخواستهاند و نه حویلی شخصی. آنها در یک حویلی کرایی زندهگی میکنند. به پدر ساره ضربالاجل تعیین میکنند تا پول و سند حویلی به ضمانت دهد. از طرفی به ساره هم میگویند که اگر حاضر است نکاح شود، از قید آزادش میکنند. ساره قبول نمیکند و پیش از ختم ضربالاجلی که به پدرش داده شده، او را به زندان میاندازند.
روایتی از شکنجه در زندان؛ از زنان توپ فوتبال ساختهاند
طالبان پس از به قدرت رسیدن به روشهای متفاوت زنان را در خیابان، حوزههای امنیتی و زندانها شکنجه کردهاند. در این زندانها، آنها به تجاوز اقدام کرده و و زندان گرفتارشده را مورد آزارواذیت جنسی قرار دادهاند. رقم زنانی که از سوی طالبان آزارواذیت جنسی و آنهایی که شکنجه شدهاند، به دلایلی چون کنترل شدید طالبان بر گردش اطلاعات، اتفاق افتادن آن در اتاقهای دربسته، هنجارهای فرهنگی و ترس از طالبان در صورت گفتن حقیقت، مشخص نیست. خصوصا در ولایاتی که زنان در بند و زنجیر طالبان و قیدوبندهای سنتها هستند، بسیاری از اتفاقات به دلیل «ناموسی» بودن پوشیده میماند و کمتر کسی حاضر به صحبت درباره آن میشود. با آن هم گزارشها و یافتهها نشان میدهد که زنان تجربه خشونت جنسی و جسمی و آزارواذیت کلامی را از سوی طالبان داشتهاند. صحبتهای کسانی که برای مستند کردن این گزارش با آنها مصاحبه شده، نیز این را تصدیق میکند.
رادیکا در مصاحبه با ۸صبح میگوید: «هر طالب که از پیش ما میگذشت، با مشت و لگد میزد. از ما توپ فوتبال ساخته بودند.» بعد انتقال رادیکا به ریاست استخبارات این گروه، بازجویی از او شروع میشود؛ بازجوییای که هر پرسش آن با لتوکوب همراه است. وقتی صحبتهای رادیکا طالبان را خشمگین میسازد، با قنداق سلاح به سرش میکوبند و تا شام تمام بدنش را مورد ضربوشتم قرار میدهند. او از ناحیه سر و کمر آسیب دیده است؛ آسیبی که تا هنوز با او مانده است.
همچنان، ساره دختر جوانی را که طالبان به تهمت زندانی ساخته بودند، در مورد روزهایی که در زندان بوده، میگوید: «هر روزش شکنجه بود و عذاب. من حرفی نمیزدم و همیشه سکوت میکردم. یک روز مرا بیرون خواستند. در آنجا یک آدم که لباس سفید و پاکیزه به تن داشت، از من خواست که در بدل رهاییام از زندان با او نکاح کنم، اما من سر باز زدم.» به امر همان مرد لباسسفید، ساره را به ستون میبندند و شلاق میزنند.
ضربه زدن به اندامهای جنسی و تجاوز جنسی بر زنان
طالبان به شکنجه، تحقیر و توهین بسنده نمیکنند؛ آنها زنان را شکنجه جنسی نیز میدهند. پس از بازداشت خودسرانه، فرد گرفتارشده دیگر حقی بر بدن و زندهگی خود ندارد. طالبان بدن او را زمین فتحشده میدانند و شاد از غنیمت به دست آورده، هر آنچه را که بخواهند بر سرش میآورند. آنها عقده تمام بیست سال جنگ، وحشت، انفجار و خودکفانی را که به قول خودشان برای حفظ حجاب زنان و قایم ساختن شریعت اسلامی انجام دادهاند، بر بستر بدن زن خالی میکنند.
براساس یافتههای ۸صبح از ولایت تخار در شش ماه پسین، هشت مورد تجاوز جنسی بر زنان از سوی طالبان رخ داده است. از این میان یک مورد آن در ماه اسد سال جاری بود که فرمانده امنیه طالبان، مولوی نصرالله حذیفه، یک دختر را که در نظارتخانه تحت بازداشت قرار داشت به جای نامعلومی برد و مورد تجاوز قرار داد. یک منبع در صحبت با ۸صبح میگوید: «حوزههای امنیتی تخار جای امنی برای دختران نیست. زن بازداشتشده یا لتوکوب میشود یا آزار جنسی میبیند. اگر بیکَستر و یا براساس عقدهای خاصی گرفتار شده باشد، از آن بدتر سرش میآید.» «از آن بدتر» یعنی تجاوز جنسی.
طالبان در ولایت کندز زندانهای شخصی دارند. هر چند تعداد این زندانها مشخص نیست، اما گفتنی است که طالبان تعدادی از زنان را گرفتار کرده و به زندان شخصی خود انتقال دادهاند. یک تن از مصاحبهشوندهگان تجربه وحشتناک و دلخراشی از آزارواذیت جنسی در یکی این زندانهای شخصی را داشته است.
مریم را طالبان بهگونه گروهی مورد آزار جنسی قرار میدهند. آنها حالتی را سر مریم میآورند که وقتی شوهرش او را میبیند، میگوید: «تو مره دیگه کار نیستی.» افراد طالبان دو دو نفر، نوبتی به اتاقی که مریم در آن بوده، میروند و او را شکنجه میکنند؛ شکنجهای که قلم را از نوشتن آن شرم میآید و نویسنده خجل و سرسنگین از نوشتن آن میشود.
در گوشه اتاقی که مریم در آن بود، جاروبدستی گذاشته بودند. با آن جاروب و بعدتر پیپ حالتی را سر مریم میآورند که حتا گفتن، شنیدن و نوشتن آن درد است و عذاب. مریم اما تمام این عذاب را در یک روز زندهگی کرده است. او آن لحظه دردناک را اینگونه به یاد میآورد: «اول جارو را گرفتند و با آن به سینهها و دنبههایم زدند. به زبانم نمیآید که چه با من کردند و سخت است گفتنش. یکی به دیگرش میگفت که همین پیپ را بگیر و به جان [واژن] و سوراخش تخته کن. بعد قهقه میخندیدند.» سه شکنجهگر طالب به مریم دامن بلند خود را نشان داده و میگفتند که «میخواستی همین دامن ما را مردار کنی؟» آنها قصد تجاوز جنسی بالای مریم را دارند. مریم میگوید: «در حالی که مجال مقاومت از من گرفته شده بود، یکی از آنها سینههایم را کش میکرد و به دیگرش میگفت که جارو را به جانش [واژن] تیر کن.»
از میان کسانی که او را آزار جنسی دادند، فقط سه یا چهار تنشان را به یاد میآورد. او را آنقدر شکنجه کرده بودند که از شدت درد و خشم و عذاب توانایی دیدن را از وی گرفته بودند. خودش هم دوست نداشت آنچه بر سرش میآورند را ببیند. بعد از شکنجه زیاد، نزدیک شام افراد جدیدی میآیند. آنها با پیپ مریم را چنان لتوکوب میکنند که بیهوش میشود. مدت زمان بیهوشیاش را نمیداند، اما حدس میزند که تا یک ساعت بیهوش بوده است. مریم از آنچه که سر او در حالت بیهوشی آمده است نمیداند، اما نشانههای آن در بدنش بود: «وقتی چشم باز کردم، یک زن در اتاقم بود. او را «مور مور» میگفت. نمیدانستم چه تعلقی به او دارم.
بعد از رهایی، مریم به خانهاش آورده میشود: «در خانه شوهرم بدنم را دید، سر سینهها، شانهها و پشتم چاپ دندان بود. تمام بدنم را سیاه و کبود کرده بودند. نشسته نمیتوانستم و لای پاهایم درد میکرد.» بعد از آن اتفاق شوهر مریم تصمیم به جدایی از او میگیرد، اما بالاخره از این تصمیم منصرف میشود. مریم میراث پدری را فروخته از راه قاچاق با شوهرش به یکی از کشورهای همسایه پناه میبرد.
زنان مجبور به اعتراف به گناه ناکرده میشوند
در نظامهای توتالیتر/تمامیتخواه هیچگونه کنترلی برای محدود کردن نیروی نظامی/پولیسی وجود ندارد. افراد بدون اینکه جرمشان ثابت شده باشد، بازداشت میشوند و بدون ارجاع پرونده به دادگاه و گذر آن از روند داوری به زندان افگنده میشود. در این نوع نظامها ارعاب و شکنجه از ابزارهای فشاری است که برای گرفتن اعتراف به کار میروند. رژیم طالبان نیز بهعنوان یک رژیم توتالیتر افراد را بدون آنکه جرمشان ثابت باشد و یا عمل مجرمانهای را مرتکب شده باشند، بازداشت و زندانی میسازند و برای گرفتن اعتراف اجباری به شکنجه و زور متوسل میشوند. گزارشهایی که در مورد وضعیت زندانیان طالبان به نشر رسیده، تصدیق میکند که طالبان از روشهای دردناکی چون شاک برقی، قطع عضو، خفه کردن با آب و لتوکوب برای گرفتن اعتراف اجباری مورد نظر خود استفاده میکنند.
آنچه در کار طالبان قابل دقت است، متوسل شدن آنها به شکنجه حتا برای اعتراف اجباری نیست؛ چون فرد بازداشتشده/زندانی عملا چیزی برای گفتن ندارد و جرمی نکرده است که بخواهد به آن تحت فشار اعتراف کند، بلکه بیشتر برای شنیدن حرفهایی است که از پیش خودشان برای قرائت زندانی تعیین کردهاند. طالبان بسیار علاقهمند هستند تا برای افرادی که بازداشت میکنند، پروندهای جنایی بسازند. آنها اتفاقاتی را که فرد بازداشتشده ربطی به آنها ندارد و نمیتواند داشته باشد، هم سعی میکنند به او ربط دهند. در مورد انفجارها و ناامنیهای جاری کسی را که بازداشت شده و جرمش معلوم نیست، میخواهند همچون طعمهای برای خود استفاده کنند و هنگامی که زنان را زندانی میسازند، به آنها اتهام «نوکران غربیها» و همکاری با خارجیها یا جبهات مقاومت را میبندند.
چند روز پیش از آنکه رادیکا بهصورت خودسر بازداشت شود، با تعدادی از زنان دست به اعتراض میزند. روز بعد، انفجاری در شهر تخار صورت میگیرد. طالبان اتهام دست داشتن در انفجار و همکاری با جبهه مقاومت ملی را به رادیکا میزنند و با شکنجه و ضربوشتم میخواهند او این اتهام را بپذیرد. رادیکا میگوید: «به من برچسب همکاری با جبهه مقاومت را میزدند. اسم افراد جبهه را میگرفتند و میگفتند که با کدامشان در ارتباط هستی و چه کسی حمایتت میکند.» آنها همین اتهامات و سوالات را به تکرار به گوش رادیکا میخواندند تا او مجبور شود و بپذیرد؛ اما پاسخ رادیکا واضح و روشن است. او دلیل مبارزهاش که برای احقاق حقوقش است را میگوید و در مقابل پرسشهای توام با شکنجه آنها مقاومت میکند. پاسخ و سرسختی رادیکا را آنها را عصبانیتر میسازد. وقتی رادیکا در پاسخ به پرسش طالبان که «وقتی امریکا کشور را اشغال کرد چرا صدا بلند نکردید؟» میگوید: «اگر شما روزگار مردم را سیاه نمیساختید و جنگ و جنایت نمیکردید امریکا هم مجال آمدن به افغانستان را نمییافت» با قنداق تفنگ به سر و گردنش میکوبند. فردای آن روز دوباره رادیکا را برای بازجویی و اعتراف میخواهند، در حالی که او از شدت درد شکنجه بهسختی میتواند سرش را بلند گیرد و قدم بردارد. وقتی برای بازجویی مینشیند، مامور طالبان میگوید: «حال حتما فکرت سر جایش آمده است تا جواب درست را بدهی.» اما رادیکا نه نای حرف زدن دارد و نه توان نشستن.
برای ساره بازداشت خودسرانه به قیمت آزار جنسی تمام شد. هنگامی که طالبان او را آزارواذیت و شکنجه میکنند، از او میپرسند که با کدام سازمان و موسسه غربی ارتباط دارد و با چه کسانی کار میکند. ساره را که به اتهام «فساد اخلاقی» و «رابطه نامشروع» گرفتار کرده بودند و میخواستند او قبول کند با پسری که تماس تلفنی داشته، «رابطه نامشروع» دارد. ساره میگوید: «آنها به زور میخواستند این را بپذیرم، هم وقتی در بازداشت بودم و هم هنگامی که زندانیام ساختند.» در حالی که ساره با دلیل به آنها روشن میسازد که با آن پسر «ارتباط عاشقانه» ندارد و فقط دوست است.
ازدواج اجباری با طالبان راهی برای رهایی از زندان
طالبان نکاح و ازدواج زن بازداشتشده با یک مرد را راه خلاصی او از اسارت میدانند. یافتههای ۸صبح نشان میدهد که تعداد دخترانی که به دام طالبان میافتند، مجبور به نکاح با افراد طالبان یا هم با وابستهگان این گروه میشوند. در صورتی که زندانی حاضر به ازدواج با فرد مورد نظر طالبان شود، آزاد میگردد. دستکم دو تن از کسانی که با آنها مصاحبه شده است، یکی در بغلان و دیگری در کندز، از سوی طالبان پس از زندانی شدن مجبور شدهاند که تن به ازدواج با افراد این گروه بدهند.
ساره وقتی پاسخ رد به درخواست ازدواج با طالب میدهد، او را شکنجه میکنند. ساره جرمی مرتکب نشده است و به نظر خودش کسی نمیتوانست او را در زندان مدتی زیاد نگه دارد. «اگر در زندان میماندم، یک طالب مرا با خودش میبرد، طوری که دیگر زنان را میبردند. مجبور شدم که با کسی دیگر که حداقل طالب نیست ازدواج کنم.» خانوادهاش برای ساره پسری را در نظر میگیرند که با او ازدواج کند تا «لکه ننگ» شسته شود. اما برای نسرین، مردی غیرطالب پیدا نمیشود که با او ازدواج کند.
نسرین زن خودسرپرستی بود که شوهرش سالها پیش دراثر تصادف فوت کرده بود. او بعد از سپری کردن چند روز و شب در اسارت طالبان، وقتی به حوزه چهارم امنیتی ولایت کندز برای بازجویی خواسته میشود، به او گفته میشود که اگر میخواهد کارش به زندان و «بدنامی» و بیسرپناه ماندن فرزندانش نکشد، باید ازدواج کند. آن موقع نمیپذیرد، اما پس از مدتی که در زندان سپری میکند، به خاطر فرزندانش مجبور میشود که تن به ازدواج اجباری بدهد. به گفته نسرین «گفتند کار سختی نیست، فقط نامش را به من میدهند تا اولادهایم سرپرست داشته باشد و خودم هم از جنجال خلاص شوم. باور نکردم، ولی مجبور بودم. میدانستم عاقبتم به کجاها خواهد کشید، برای همین پذیرفتم و حال میسوزم.»
شلیک مستقیم در صورت ارتکاب کوچکترین عمل خلاف طالبان
طالبان افرادی را که زندانی میسازند، بدون قید ضمانت آزاد نمیکنند. حتا اگر فرد گرفتارشده جرمی مرتکب نشده باشد، باز هم از او «تعهد و تضمین» میگیرند تا علیه طالبان عملی انجام ندهد و در صورت انجام آن طالبان حق سلب آزادی و زندهگی او را برای خود محفوظ میدارند. همچنان این گروه برای رها ساختن زندانیان از خانوادهها درخواست پول میکنند. هنگام رهایی فرد بازداشتشده را بایومتریک و پاسپورت و تذکرهاش را ضبط میکنند. گزارشهای ۸صبح و گفتههای افراد مصاحبهشونده در این گزارش، این ادعا را ثابت میسازد.
طالبان رادیکا را در حالی آزاد میسازند که پاسپورت و تذکرهاش ضبط میشود. از او ضمانتخطی میگیرند که در آن نوشته شده است اگر بار دیگر کاری علیه طالبان انجام داد، محکوم به حبس ابد میشود و یا هم ذریعه شلیک مستقیم کشته خواهد شد و کسی هم حق دفاع ندارد. در پایان ورق دوباره با تاکید نوشته شده است که «اگر کوچکترین عمل خلاف از طرفتان سر بزند، امر داده میشود که فیر مستقیم بالایت شود.» در این ورق شصت رادیکا و برادرش و دیگر بزرگان قومی را که رودار برای آزادی رادیکا آمده بودند، گرفته میشود. مریم نیز ضمن تعهدی که از او گرفته میشود، مدیر نهادی که در آن کار میکرد مقداری پول به طالبان پرداخت میکند تا از بند آنها آزاد شود.
دخترانی که خانوادههایشان توانایی پرداخت پول به طالبان را ندارند، مجبورند زندهگی در اسارت و زیر شکنجه طالبان را تحمل کنند. ساره اگر فقیر نبود، کارش از قوماندانی به زندان نمیکشید و قربانی ازدواج اجباری نمیگردید. او ناتوان از پرداخت پول به طالبان بود و مجبور شد اسارت، شکنجه و ازدواج اجباری را بپذیرد. نسرین نیز میگوید: «اگر خانوادهات پولدار باشد، امیدی به رهاییات است.»
بخش دوم: وضعیت زندانهای زنانه در ولایات تخار، کندز و بغلان
زنان در زندانهای طالبان در ولایات کندز، تخار و بغلان در وضعیت وحشتناکی به سر میبرند. نبود امکانات، نبود مراقبت صحی، نبود پد بهداشتی، وجود تحقیر، شکنجه، لتوکوب، آزارواذیت جنسی و خوراک آلوده از جمله مواردی است که در این زندانها وجود دارد. براساس یافتههای ۸صبح در حال حاضر ۱۰۷ زن در زندانهای تخار و بغلان زندانیاند و آمار دقیقی از تعداد زنان زندانی در کندز در دست نیست. یافتهها نشان میدهد که در حال حاضر ۷ زن در زندان تخار و بغلان مشغول کارهایی چون آشپزی، نگهبانی و تلاشیاند. در کنار اینکه این زنان خود امنیت جانی ندارند، گاه و ناگاه از ایشان خواسته میشود تا زندانیان را شکنجه کنند و در صورت تعلل در این کار، خودشان مورد لتوکوب قرار میگیرند.
براساس یافتههای ۸صبح، در ماههای اخیر دو تن از زندان تخار و یک از زندان بغلان به بهانه داکتر و مریضی بیرون برده شدهاند و سرنوشتشان معلوم نیست. همچنان طالبان در این زندانها از میان زنان زندانی هر زنی را که انتخاب کنند، به مدت زمانی که خودشان بخواهند، پیش خود نگه میدارند و یا هم او را مجبور به ازدواج میکنند. یکی از زندانیان رهاشده که قربانی ازدواج اجباری شده است، تایید میکند که طالبان زنان زندانی را مجبور به پذیرش خواستههای جنسیشان و ازدواج با آنها میکنند. به گفته او، در جریانی که او زندانی بوده، خانم (ب) را چندین بار یکی از فرماندهان طالب که مشغول کار در زندان مردان است، برای رفع نیازهای جنسیاش پیش خود خواسته است.
بیشترین زندانیانی که در زندانهای این سه ولایت به سر میبرند، به دلایل مختلف از جمله اتهام «فساد اخلاقی»، «ارتباط نامشروع»، فرار از منزل، کارمند بودن در دولت سابق، فعال سیاسی و مدنی بودن، همکاری با داعش و جبهه مقاومت ملی، سرقت، قتل و پوشش نامناسب زندانی شدهاند. اکثر این زنان، جرمشان ثابت نشده و پروندهای ندارند. منابع میگویند که سرنوشت بسیاری از این زنان معلوم نیست. تعدادی هم پس از سپری کردن مدتی در این زندانها، به محبس کابل فرستاده میشوند.
وضعیت زنان در زندان بغلان
زندان زنان ولایت بغلان واقع ولسوالی کیلهگی، جایی که زندان مردان نیز در آن قرار دارد، موقعیت دارد. در این زندان به تعداد ۵ زن بهعنوان آشپز و تلاشیکننده مشغول به کار هستند و ۵۳ زن و دختر زیر سن ۱۸ سال زندانیاند. بیشتر این زندانیان تاجیک و از اندرابها هستند. در میان این زنان مادرانی هم هستند که کودکان خردسال با خود دارند. براساس گفتههای مصاحبهشوندهگان، زنان در این زندان در وضعیت اسفباری به سر میبرند؛ برای آنها حتا حداقل امکانات هم فراهم نیست. مراقبت بهداشتی از زنان صورت نمیگیرد. همچنان بهداشت دوران قاعدهگی آنان در نظر گرفته نشده و حتا نوار بهداشتی داده نمیشود.
کودکانی که با مادرانشان زندانیاند، نیز نه مراقبتی از آنها صورت میگیرد و نه حتا پوشاک برایشان تهیه میشود. یکی از زنان رهاشده از زنان در صحبت با ۸صبح میگوید: «زندانیها از خالههای زندان لباس زیر و پارچه به خاطر خون دوران قاعدهگیشان میخواهند. زنانی که طفل خردسال دارند، هم به کودکان آنها توجهی صورت نمیگیرد و آن زنان گاهی پیش خالههای زندان عذر میکنند که برای کودکشان لباسی از بیرون تهیه کنند.»
یافتههای گزارش نشان میدهد که بیشتر این زندانیان به اتهام فساد اخلاقی، فرار از منزل، همکاری با جبهه مقاومت و سرقت زندانی شدهاند. همچنان هیچ زنی داخل زندان نیست که شکنجه و خشونت بالایش صورت نگرفته باشد. یک منبع میگوید: «وقتی زنی را بخواهند شکنجه دهند، به یک ستون بستهاش میکنند و برای زنانی که در زندان کار میکنند امر میکند که با شلاق و لگد زن زندانی را بزنند. اگر زن دستش هنگام زدن لرزید و یا در زدن تعللی کرد، مرد طالب که به خاطر تماشای شکنجه زنان آمده، خودش دست بهکار میشود و هم زن کارگر زندان را لتوکوب میکند و هم زن زندانی را. وقتی مادری پیش چشمهای کودکش شکنجه میشود، طفلک آنقدر گریه میکند که دل سنگ برایش آب میشود، اما طالبان نه گوشی برای شنیدن دارند و نه دلی که بسوزد.»
افزون بر این، زندان زنان بغلان تبدیل به جایی شده است که فرماندهان طالبان از آنجا برای خود زنانی را برای ارضای امیال جنسی خود و در مواردی همسر انتخاب میکنند. دستکم دو منبع در صحبت با ۸صبح این مورد را تایید کردهاند. آنها میگویند طالبان گاهگاهی از زنان زندانی دیدن میکنند و زنی را که خوششان بیاید با خود میبرند. خصوصا آن دسته از زنانی را که خانوادههایشان به دیدارشان نمیآیند و حتا معلوم نیست که خانوادههای آنها از زندانی بودنشان آگاه هستند یا خیر.
آلوده کردن غذای زندانیان زن از موارد دیگری است که در زندان بغلان جریان دارد. معمولا آشپزهای زندان دو دیگ غذا برای پختن بار میکنند و آن یکی که برای زندانیان است را با موادی آلوده میکنند. به گفته یکی از مصاحبهشوندهگان، آن مواد برای این است که زنان در زندان پرخاشگری نکنند و آرام بگیرند. البته این شخص هم از کارکرد اصلی آن مواد نمیداند و گمان میبرد که برای پرخاش نکردن زندانیان باشد.
وضعیت زنان در زندان تخار
در ولایت تخار دو زندان زنانه، یکی زندان عمومی و دیگری آن که نوتشکیل و مربوط به ریاست امر به معروف و نهی از منکر طالبان است، وجود دارد. در زندان عمومی تخار به تعداد ۵۴ زن به شمول دختران زیر سن ۱۸ زندانیاند. بیشتر زنان زندانی تاجیک و اوزبیک هستند. ۲ زن دیگر در این زنان بهعنوان تلاشیکننده مشغول به کار هستند. این دو تن از ساعت ۷:۰۰ صبح تا ۵:۰۰ شام در زندان میباشند و از طرف شب هیچ زنی جز زنان زندانی در زندان حضور ندارد.
زندانیان زن این زندان را کارمندان سابق دولت، زنان معترض و کسانی تشکیل میدهند به اتهام «ارتباط نامشروع»، قتل، سرقت، نوشتن مطالبی علیه طالبان در صفحات مجازی و ارتباط با مخالفان طالبان از جمله داعش و جبهه مقاومت بهصورت خودسر بازداشت شدهاند. براساس گفتههای یک منبع، زنانی که به اتهام ارتباط با مخالفان طالبان زندانی شده باشند، بعد از گذراندن ۵-۶ ماه در زندان به کابل انتقال داده میشوند.
مسوول زندان مردی به نام «قاری بسمالله اشرفی» است و آشپز زندان هم مرد است. در این زندان زنان آموزش ابتدایی دینی میبینند و مسایل مرتبط به «حجاب» و «عفت» برایشان گفته میشود. مسوولیت آموزش دینی این زندانیان را یک مرد و یک زن برعهده دارند.
براساس یافتههای ۸صبح طالبان در این زندان از هیچ نوع شکنجهای دریغ نمیکنند. در این زندان اتاقی جداگانه مخصوص مجازات زنان هست که در آن وسایل مختلفی برای شکنجه وجود دارد. مجازات زنان شامل شوک برقی، لتوکوب و شلاق زدن است. شکنجه زنان توسط نظامیان طالبان صورت میگیرد. یک منبع در صحبت با ۸صبح میگوید: «در هنگام شکنجه یک طالب زن را محکم میگیرد و طالب دیگر شلاق میزند و یا مشت و لگدبارش میکند.» این منبع همچنان میافزاید: «زنانی را که فساد اخلاقیشان سنگین باشد و مدرکی علیهشان داشته باشند، سنگسار میکنند.»
یکی از مصاحبهشوندهگان با ۸صبح، با تاکید سخنان بالا افزود که به دلیل حجم بالا و تنوع زیاد شکنجه در این زندان، هیچ زنی حق نگهداری کودکش را در زندان ندارد. کودکان زنان زندانی یا به اقارب آنها تسلیم داده میشود و یا به کودکستان فرستاده میشوند. دید و بازدید از زندانیان بستهگی به وضعیت زن زندانی دارد. یک منبع به ۸صبح میگوید: «تعدادی از زنان حق دیدن کسی را ندارند. وقتهایی هم که یک زندانی از شدت شکنجه توانی برایش نمانده باشد و یا آثار شکنجه در بدنش نمایان باشد، تا وقتی که بهبود نیابد، اجازه نمیدهند که کسی را ببیند.»
فرماندهان طالب گاهی برای دیدن دختران جوان و زنان به این زندان میآیند. به دلیل اینکه مسوولیت نگهداری از زنان زندانی را طالبان دارند و شبانه هیچ زن دیگری جز زنان زندانی آنجا حضور ندارند، از وضعیت زنان در شب اطلاعاتی در دست نیست. اما براساس گفتههای مصاحبهشوندهگان این زندان، در ماههای اخیر یک دختر زیر سن ۱۸ سال را که به اتهام «ارتباط نامشروع» با دوستپسرش گرفتار کرده بودند، به این زندان آورده شده بود. هنگامی که این دختر به اتاق بازجویی برده میشود، بیهوش میگردد. بعد از گذشت ساعتها او را به شفاخانه انتقال میدهند و به زندانیان گفته میشود که او سکته مغزی کرده است. اما واقعیت امر برای همهگی جز طالبانی که او را زندانی ساخته بودند و در اتاق بازجویی با او بودند، پوشیده مانده است.
وضعیت زنان در زندان کندز
زندان زنان کندز مشتق شده از زندان مردانه این ولایت است که بخشی از آن برای زنان (بخش اناثیه) اختصاص داده شده است. زنان پس از گذر از بازجوییهای چندمرحلهای و گذراندن مدتی در کانتینرهای حوزههای امنیتی این گروه، به این زندان برده میشوند. آمار و مشخصات دقیقی از این زندان به دست نیست؛ اما براساس گفتههای یکی از مصاحبهشوندهگان این گزارش، هر زنی که به این زندان آورده میشود، چندین مرحله خشونت را طی کرده است. زنان زندانی یا به زندان شخصی فرمانده طالبی که مسوولیت دستگیریاش را داشته برده شده است و یا مدت زیادی را زیر فشار و شکنجه در حوزه به سر برده است.
این زن که حالا در قید ازدواج یکی از جنگجویان طالبان است، دلیل زندانی شدنش را تنها زندهگی کردن با کودکان خردسالش بوده است. او زن خودسرپرستی بوده که طالبان به اتهام ارتباط با مردان او را گرفتار میکنند. بعدا آشکار میشود که دلیل اصلی زندانی شدن وی این بوده که شریک جنسی طالبان شود. او میگوید: «به من اتهام بستند که با مردان نامحرم سروکار دارم و برایم میگفتند که فاحشه هستم. وقتی هم که در حوزه بودم، از من پول و سند حویلی خواستند، اما من نداشتم.» در زندان یک جنگجوی طالب از او درخواست ازدواج میکند تا ـ به گفته آن طالب ـ کودکانش سرپرست داشته باشند و او هم در زندان نپوسد. او میگوید که اگر کسی پول داشته باشد، امیدی به رهاییاش وجود دارد، اما زنانی که فقیرند، یا باید تنشان را تسلیم طالبان کنند و یا زندان و شکنجه و آزارواذیت گاه و ناگاه آنها را تحمل کنند.
طی دو سال گذشته رسانهها و نهادهای حقوق بشری گزارشهای متعددی از نقض حقوق بشر توسط طالبان در افغانستان نشر کردهاند که حاوی روایتهای مختلف از زندهگی زنان زیر تسلط طالبان است. این نهادها بارها نسبت به آزار جنسی، لتوکوب، بازداشت و شکنجههای وحشتناک زنان از سوی این گروه واکنش نشان داده و ابراز نگرانی کردهاند.
وضعیت زندانیان زن در زندانهای سه ولایت شمالی کشور پیش از این از سوی روزنامه ۸صبح به نشر رسید که حاوی اطلاعات درباره زندانیان زنی بود که بارها بر آنان تجاوز صورت گرفته بود، اما آنچه در متن گزارش بالا آمده است، وضعیت ناگوار و بهکارگیری طالبان از شیوههای غیرانسانی شکنجه در برابر زندانیان زن در شمالشرق کشور را نشان میدهد که درخور توجه است.
گفتنی است که با وجود ابراز نگرانی مکرر نهادها درباره عملکرد طالبان در قبال زندانیان محبوس نزد طالبان، این گروه همچنان پافشاری دارد که آنچه انجام میدهند، در روشنی احکام شریعت اسلامی است.
پیش از این، سازمان عفو بینالملل در یک بیانیه نسبت به وضعیت معترضان و سایر فعالان حقوق بشر زندانی نزد طالبان ابراز نگرانی کرده است. این نهاد از عبدالحق وثیق، رییس استخبارات طالبان، خواسته است تا دست از شکنجه و آزارواذیت زندانیان بردارد و اجازه دهد تا به وکیل مدافع، خانوادههایشان و امکانات صحی و بهداشتی دسترسی داشته باشند.
در عین حال یوناما نیز در گزارش تازهاش بار دیگر گفته است که نقض حقوق بشر از جمله بازداشت، شکنجه و قتلهای فراقانونی از سوی طالبان ادامه دارد و این گروه با وجود بارها تعهد به جهان، هیچ نوع تمکینی به حقوق بشر در افغانستان نکردهاند.