وضعیت کنونی جنبش کارگران و مزدبگیران و کمپین نه به جمهوری اسلامی
26-04-2021
بخش دیدگاهها و نقدها
934 بار خواندە شدە است
وضعیت کنونی جنبش کارگران و مزدبگیران و کمپین نه به جمهوری اسلامی
سؤال این است که آیا رسوایی همکاری با جمهوری اسلامی مثل وابستگان به شوروی به رهبری حزب توده، استالینیست ها، مائوئیست ها وسه جهانی ها به رهبری حزب رنجبران و برخی از تروتسکیست های انترناسیونال چهارم و غیره کافی نبود که جریان چپ از آن درس بگیرند؟ آن دوره سازمان ها و احزاب نامبرده با خمینی ضد انقلاب لبیک گفتند و مبارزین شوراهای کارگران و مزدبگیران را، کمونیست ها و سوسیالیست ها را ضد انقلاب و آمریکایی می دانستند و از لو دادن به کمیته ها و پاسداران ضد انقلابی رژیم جمهوری اسلامی کوتاهی نکردند و در جنگ ارتجاعی ایران و عراق بعنوان جنگ میهنی شرکت کردند. اما کمدی تراژدی این است که تاریخ دارد تکرار می شود و بخشی از چپ لیبرال از آن دوره درس نگرفته و به حمایت کمپین نه به جمهوری اسلامی به رهبری رضا پهلوی می پردازند. اما این نگر آگاهانه یا نا آگاهانه خاک به چشم طبقه ی کارگر و مزد بگیران می پاشد و ما باید کاملا هوشیار باشیم.
اما از این گذشته، برای همه ی ما عیان است که عروج جنبش کارگری ایران و روند نفی و مقابله با سیستم سرمایه داری و هیئت حاکمه ی موجود را جنبش کارگران و مزد بگیران از سال 94 به بعد در روندی مداوم و با برآمدی رو به اوج این جنبش با اعتصابات کارگران و مزد بگیران درون کارخانه ها و اعتصابات معلمان مزدبگیر، تظاهرات کارگران و مزدبگیران در مراکز شهر ها و مقابل مجلس و فرمانداری ها شدت بخشید، همچنین جنبش اعتراضی درگیری خیابانی کارگران و مزد بگیرانی که در بیش از 200 شهر در مقابل سرکوبگران دولت سرمایه داری وقت ادامه داشت را همگی تا سال 1398 مشاهده و تجربه کرده ایم. باید اشاره کنم که با وجود این برآمد، جنبش کارگران و مزدبگیران تا کنون یک حرکت برد و باخت را تجربه می کنند یا در واقع می توان گفت یک کشاکش مبارزاتی بین جنبش مزدبگیران و دولت سرمایه داری وجود دارد، که در نگاهی سطحی به این جنبش، آن چنان می نمایاند که از مبارزه ی یکنواخت برای تغییر وضعیت کنونی خسته شده است، به باور من موقتا سرمایه داران احساس پیروزی می کنند، و ما بر اساس نگاه تحول گرایه ی خود می دانیم که روند مبارزه ی طبقاتی بالا و پایین و کش و قوس دارد، بر این بستر آیا می توان باور داشت، که سرمایه داران در این وضعیت، طبقه کارگر و مزدبگیران را شکست داده اند؟ و از دید شما اگر چنین است، آیا مزدبگیران تا کی فشار سرمایه داران را تحمل می کنند؟ ویا آیا سکوت نسبی جنبش کارگران و مزد بگیران، به مفهوم شکست است یا سکوتی است برای حمله بعدی ؟ آیا طبقه ی مزدبگیر هنوز کارد به استخوانش نرسیده است؟ آیا طبقه ی کارگر و مزد بگیر در حال یک گذار از توهم زدایی به اعتلای انقلابی هستند؟ آیا این طبقه به نیرویی در درون این سیستم دل خوش کرده است؟ آیا به توان و خود مدیریتی خود اطمینان دارد؟ این طبقه چگونه اعتصابات و تظاهرات های خیابانی خود را هدایت می کند؟ نکند سازمان های مخفی جنبش مزد بگیران سال هاست که جنبش کارگری را هم در اعتصابات و هم در اعتراضات خیابانی هدایت می کند؟ آیا طبقه ی کارگر و مزدبگیران به ایجاد شوراهای انقلابی خود برای نفی سیستم موجود فکر می کنند؟ آیا برای طبقه ی کارگر و مزدبگیران یک فضای آزاد سیاسی و لیبرالی کافی است؟ جواب همه ی موضوعات مطرح شده ی فوق را فقط خود طبقه ی کارگر و مزدبگیران چه در حل تئوری و چه در حل عملی می توانند جواب بدهند. تمام تاکتیک شرکت کنندگان در کمپین نه به جمهوری اسلامی از رضای جوان تا لیبرال ها و چپ های لیبرال جمعی از نا امیدان و وادادگانی می باشند که حتی به اعمال خود هم باور ندارند و تیر در تاریکی شلیک می کنند. برخی از این ها همه وادادگان و درماندگان بی عملی هستند، که دیروز دست بدامن دونالد ترامپ و اسرائیل می شدند که به ایران حمله کند کا شاید این آقایان به جایی برسند و حال که تیرشان به سنگ خورده، آقایی مثل آقای رضا پهلوی یکباره لیبرال می شود و دل از سلطنت می کند و خواهان انتخابات آزاد می شوند، این که مشکل طبقه ی کارگر را حل نمیکند، و این مشکل و مسئله شماست که به دموکراسی بورژوازی روی آورده اید و "حکومت مطلقه را رد و نفی می کنید" ما خواهان دموکراسی کارگری هستیم. تفاوت دنیای ما کارگران و مزدبگیران با دنیای شما شامل دگرگونی های زیادی است یعنی ما هیچ گونه مخرج مشترکی با این آقایان لیبرال شده نداریم. نباید فراموش کرد، که طبقه ی کارگر و مزدبگیران حداقل چند قدم جلو تر از شرایط انقلاب شکست خورده ی 57 است. امسال عبدالله مهتدی و آقای رضا پهلوی از دربار دونالد ترامپ چیزی عایدشان نشده است ، حال می خواهند سوار بر جنبشی شوند که در مبارزات درون کارخانه ای و خیابانی خود از سال 1394 تا کنون کل نظام را زیر سؤال برده است سوار شوند. به چپ لیبرال هم باید گفت که شیرینی عسل عبدالله مهتدی ها و آقای رضا پهلوی به شما نخواهد رسید و مثل دوران انقلاب شکست خورده ی 57 که حزب توده، سه جهانی ها و برخی از متزلزلین جریان چپ را که به وحدت کلمه ی خمینی لبیک گفتند، این ها هم بعد از استفاده از حمایت شما برای به قدرت رسیدن خود استفاده خواهند کرد و اگر در خط فکریشان نباشید، سرنوشتی مثل دشمنان آنها خواهید داشت. اما برگردیم اصل مطلب و محتوای نه گفتن جنبش کارگران و مزد بگیران.
در این مطلب ما با هم و به شیوه ی عمیق تری به گورکنان سرمایه داری ورود کرده و با طرح ریشه ای این مطلب که چگونه گورکنان سرمایه داران واستثمارشدگان،آرام، آرام از زیر خاکستر سر برآورده و با انقلابی اجتماعی وافقی سوسیالیستی نابودی سیستم سرمایه داری را رقم بزند. در این مطلب من سعی براین دارم که در سازماندهی و نابودی سیستم استثماری سرمایه با تکیه بر تجارب خود و تجارب جهانی مزد بگیران سهمی داشته باشم. از این روی در مطلب حاضر ما بعضا با نوع سازمانیابی چه سازمانیابی ساختاری و چه محتوای این ساختارها بررسی و برخوردی گذرا خواهیم کرد.
لازم به اشاره است، که ما آنچه را در رابطه با شوراهای کارگران و مزد بگیران در روند مبارزه ی طبقاتی یاد گرفته ایم و در آینده یاد خواهیم گرفت را در جامعه عملی خواهیم کرد. باید توجه کرد که مدتهاست « بخصوص از سال 1394 تا98 » طبقه کارگر ایران با سازماندهی لازم خود، اعتصاب ها، تظاهرات و درگیریهای خیابانی خود را در بیش از 200 شهر با سیستم سرمایه داری و حاکمیت سیاسی آن سازمان داده است امیدوارم دوست داران و طرفداران شورا های ضد سرمایه داری با نقد و بررسی خود به ما یاری رسانند. واقعیت این است که جنبش کارگران و مزد بگیران در دی ماه 96 و آبان 98 با اعتصابات، تظاهرات خیابانی در بیش 200 شهر ایران به کل هیئت حاکمه نه گفت و با شعار « اصلاح طلب،اصولگرا دیگر تمامه ماجرا» حکومت سیاسی را نفی کردند اما هنوز به نفی کل سیستم سرمایه داری نرسیده اند و این روند در حال یک گذار از توهم به سیستم سرمایه داری به سمت یک اعتلای انقلابی و دور ریختن توهماتشان نسبت به این سیستم هستند. البته همانطوریکه همگی می دانیم که این حرکت و روند مبارزه ی طبقاتی حالت بالا و پایین و پیچ و قوس دارد و در این روند می تواند اتفاقات زیادی بیفتد، اینکه سرکوب شدید این روند را موقتا کند و یا شرایطی پیش آید که این روند شتاب پیدا کند و جنبش کارگری وارد اعتلای انقلابی شود. حال اگر این روند به اعتلای انقلاب و در روند خود به انقلاب منجر شود ما چه می خواهیم و یا بهتر است بگویم که شوراهای انقلابی کارگران و مزد بگیران کار هدفمند شان برای تغییر این سیستم چیست؟
ابتدا باید دانست، که با فروپاشی و نابودی سیستم سرمایه داری بوسیله ی انقلاب کارگران و مزد بگیران، جامعه ی دیگری را باید ساخت، این جامعه، جامعه ای خواهد بود که ما کارگران و مزدبگیران در صدد ساخت آن می باشیم و هدف ما جامعه ای خواهد بود، آری از خط جغرافیایی البته اگر« کارگران و مزدبگیران کشورهای دیگر به نتیجه ای که ما می رسیم برسند»، آری از طبقه بندی مشاغل، آری از تقسیم کار، آری از کارمزدی و در کل آری از تمام تفاوت هایی که سیستم سرمایه داری به ما انسان های کار کن تحمیل کرده است. من بر این باورم که چگونگی این ساختار را ما در روند کارو تولید و زندگی مبارزاتی خود با سیستم سرمایه داری با گوشت و پوست لمس کرده و یاد گرفته و همچنین در حال یادگیری هستیم. ما در زندگی کارگری با توجه به روش شناخت مان از تولید یدی و تولید فکری، می دانیم، که هر آنچه را که ما با کار روزانه ی خود مثلا در یک مؤسسه یا کارخانه تولید میکنیم تنها برای برطرف کردن نیاز فردی و یا نیاز کارکنان همان مؤسسه نمی باشد بلکه برای کل جامعه است، ما بر این امر مهم واقفیم که تولیدات ما برای برطرف کردن نیازهای اجتماعی است. یک مثال می زنم : اگر یک کارگر نساجی در کارخانه ی نساجی مشغول بکار است، یا کارگرماشین سازی که قطعه ای تولید می کند، یا روزنامه نگاری که مقاله ای تولید می کند، یا مقاله نویسی که مطلبی تولید یا می نویسد، یا معلم، استاد دانشگاه که مسئولیت سواد آموزی، آموزش و دانش جامعه را به عهده گرفته اند، و کلا مزد بگیران بخش خدمات عمومی، همه و همه تولیداتشان چفت شده در پیوند با نیازهای خود و نیازهای جامعه است، یعنی جامعه بدون این پیوند و ارتباط دیگرجامعه ای نخواهد بود. و اگر ما از ارزش اضافی و یا سود صحبت می کنیم، منظورمان ارزش اضافی و سود یک کارخانه یا مؤسسه نیست، ما وقتی از کار لازم و کار اضافی صحبت می کنیم منظورمان کار لازم و کار اضافی یک کارخانه یا مؤسسه نیست بلکه منظورمان کارلازم و کار اضافی جمع کارگران و مزدبگیران یک جامعه یا جامعه ی جهانی است و وقتی از شوراهای کارگران و مزد بگیران ضد سرمایه داری حرف میزنیم منظورمان جمع شوراهای کارگران و مزدبگیران یک جامعه است که شکل و محتوای عالی خود را در گردهمایی سراسری شوراهای کارگران و مزد بگیران ضد سرمایه داری بیان می کند. اما این را هم می دانیم که جهان وطن ما انسان ها است، و می دانیم که شروع رهایی مان از سلطه ی سرمایه داری از کارخانه و یا مؤسسه ای که کار می کنیم، از منطقه که بخش وسیعی از کارگران و مزدبگیران را در بر می گیرد، جامعه ای که کل کارگران و مزد بگیران را در بر می گیرد شروع می شود و با پشتیبانی جهانی مزدبگیران هم خودمان و هم جهان را آزاد خواهیم کرد. به هر رو بر بستر این وضعیت است که شوراهای کارگران و مزد بگیران لازم و ضروری است که چه محلی، چه منطقه ای، چه کشوری و جهانی در ارتباط تنگاتنگ با هم باشند، که بتوانند در کار تولیدی یدی و فکری، فعالیت های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی و ... تجارب را با هم مبادله کنند، که بتوانند نیازهای روزمره، نیاز های کوتاه مدت و بلند مدت خود را برطرف کنند. به باور من این هدف مهم بوسیله ی تمام کارگران تولیدگر یدی، خدمات عمومی که از معلم، پرستار، پستچی ، روزنامه نگار، نویسنده،کارگران شهرداری و در کل کارکنان خدماتی یدی و فکری را شامل می شود عملی خواهد شد. ما میدانیم که اقشار بسیار کوچکی در سطوح بالای موسساتی که کار یدی و فکری می کنند مانند نویسندگان، تئوریسین هایی که در شرایط آرام خود را به سیستم سرمایه داری می چسبانند و در شرایط بحران و کوران مبارزه ی طبقاتی از این سیستم جدا می شوند و از دستگاهای بوروکراسی جدا می شوند و حقوق بگیرانی که مزد بالای از سیستم دریافت می کنند و با بحرانی شدن درون جامعه به طبقه ی خود پشت می کنند و به طبقه ی کارگر می پیوندند را جزئی از مزد بگیرانی گذاشته که می توانند ضد سرمایه باشند، که البته شامل جمعیت زیادی نمی شوند، حقیقت این است که من با این بررسی سعی دارم، که مرز خود را با چپ کلاسیک که جنبش کارگری را چند شقه و به لایه های مختلف تقسیم کرده اند و می کنند جدا کنم. مثلا چپ سنتی، کارگران بخش تولیدی را به سه قشر یا لایه پیشرو، متوسط و تحتانی تقسیم کرده است و همچنین کارگران مزدبکیر خدماتی را به زحمتکشان یعنی به جمعیتی بی محتوا و بدبخت که معلوم نیست به کجا وصل است تقلیل داده است، از سویی باوربه قشرهای خرده بورژوازی "فقیریا مرفه شهری، نزدیک شهری، دورتر از شهر یا دهقانان پولدار یا مرفه و دهقانان فقیر" رده بندی و لایه بندی کرده اند، همچنین سرمایه داران را به خودی یا غیر خودی ویا سرمایه داران بزرگ و کوچک لایه بندی کرده اند سرمایه دار وابسته به امپریالیسم و از این دست لایه بندی کرده اند. آیا سرمایه دار کوچکی که یک کارگر را اجیر می کند با سرمایه داری که 100 کارگر را اجیر کرده است، فرق ماهوی دارد؟ اولی یک کارگر را اجیر می کند و دومی صد کارگر را. آیا این دو کارگران را استثمار نمیکنند و یا ارزش اضافه و سود از کارگران اجیر شده نمی برند؟ سرمایه دارانی که 1000، 10000 یا تعداد بیشتر از مزدبگیران را اجیر کرده اند تفاوت و یا فرقشان فقط در این است، که یکی مالک ابزارو وسائل تولیدی بیشتری است و می تواند کارگران بیشتری را اجیر کند و دیگری مالک ابزار تولید کمتریست و کارگر ویا نیروی کار کمتری را اجیر کند. مگر هدف دو سرمایه دار بردن سود بیشتر و انباشت سرمایه نیست؟، سرمایه داری که اکنون 10 یا 100 کارگر را اجیرکرده اند، دیروز با اجیر کردن 1، 2، 3 و یا 5 کارگر شروع به تولید و انباشت کرده اند و امروز با تصاحب ابزار و وسایل تولیدی بیشتری در سطح جامعه و جهان، سهم عظیمی از مجموعه ی ارزش اضافی تولید شده ی سالانه ی یک کشور و یا جهان را به جیب می ریزند. اگار توجه کرده باشید نه ای که ما به سیستم سرمایه داری و حاکمان سیاسی این سیستم می گوییم اساسی است.
دست رضا پهلوی و کمپین نه به جمهوری اسلامی از انقلاب آینده ی ایران کوتاه
زنده باد شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه
فروردین 1400
آپریل 2021
علی برومند