بیگانگی احزاب و سازمانهای چپ با شوراهای کارگران و مزدبگیران(قسمت آخر)/علی برومند
15-03-2021
بخش دیدگاهها و نقدها
924 بار خواندە شدە است
بیگانگی احزاب و سازمانهای چپ با شوراهای کارگران و مزدبگیران(قسمت آخر)
علی برومند
در قسمت اول مطلب بیگانگی جریان چپ با جنبش شورایی به چند مورد از اتفاقات تاریخی جنبش ضد سرمایه داری جنبش خودانگیختهی طبقهی کارگر اشاره شد. همچنین به نظریات انحرافی کائوتسکی و لنین در مورد جنبش خودانگیختهی طبقهی کارگرمختصرا اشاره گردید. در ادامه مطلب یعنی قسمت آخر سعی خواهم کرد که در ورای برخورد به جریان چپ رفرمیست، افق خودمان را یعنی جنبش شوراهای ضد سرمایه داری کارگران و مزدبگیران را صاف و ساده با همدیگر در میان بگذاریم. همچنین باید گفت که ما شوراییها دشمن کمونیستهای سازمان یافته در یک حزب و یا سازمان نیستیم، اما مخالفت ما از اینجا شروع میشود که شما سازمان خودتان را بجای سازمانهای ما جا میزنید و به اسم ما سازمان، حزب و یا اتحادیه و سندیکا درست میکنید.
و اما در رابطه با بیگانه بودن احزاب و سازمانهای چپ با جنبش شورایی ضد سرمایه داری میشود کتابی نوشت، البته نمیشود انتظار زیادی هم از احزاب داشت، زیرا اگر به گذشتهی خیلی دور و تاریکی که این احزاب و سازمانها داشتهاند نگاهی بیندازیم، روشن خواهد شد که این احزاب و سازمانها بخشی از مبارزاتشان مبارزهی رفرمیستی و پارلمانتاریستی بوده و هنوزهم این گرایش را به عنوان اینکه از تریبون پارلمان برای افشاگری استفاده میکنند را نمایندگی میکنند، همانطوری که اشاره شد شرایط تاریخی پدید آمدنشان، ساختار و تفکر حاکم این احزاب با شرایط شکل گیری شوراهای انقلابی کارگران ضد سرمایه داری متفاوت است. اساسا روند سازمان یابی شوراهای کارگران و مزدبگیران در شرایطی انقلابی و در پیوند مستقیم با جنبشهای خود انگیخته است، اما روند ایجاد احزاب و سازمانهای چپ عموما در شرایط آرام و در چارچوب سیستم سرمایه داری است. ساختار شوراها ساختاری افقی و دموکراسی از پایین، اما ساختار احزاب و سازمانهای چپ ساختاری نردبانی هیرارشی و بر پایهی سانترالیسم دموکراتیک شکل گرفته است. انتخابات در شوراها آزاد و با حقوق مساوی برای همه کارگران و مزدبگیران است، اما سازمان یابی احزاب و سازمانهای حرفهای بر اساس قشربندی درون سازمانی یا لایههای سلسله مراتبی از بالا به پایین است. - شوراها سازمانهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری هستند زیرا روند شکل گیری این سازمان در کوران مبارزهی طبقاتی بر علیه سیستم سرمایه داری شکل میگیرد، تمام احزاب و سازمانهای چپ و اتحادیههای کارگری موجود، بخشی از ساختار جامعه سرمایه داری هستند و نمیتوانند ضد سرمایه داری باشد. ضمن اینکه در شوراها کسی سیاست مدار حرفهای نیست برای اینکه هر فرد ضمن اینکه حاکم بر سرنوشت خود است و نظر خود را داراست، بلکه حامل نظرات گروههایی از کارگران و مزدبگیران هستند که او را به نمایندگی انتخاب کردهاند. اما همانطور که برای همگان روشن است، احزاب و جریانات چپ، باور به تمرکز انقلابیون حرفهای در ساختمان حزب دارد و معتقدند که طبقهی کارگر بدون رهبری از سوی انقلابیون حرفهای متشکل در حزب پیشاهنگ پیروز نخواهند شد. نباید فراموش کرد، که تاریخ مبارزهی طبقاتی نشان داده است که این طبقه از تاریخ به وجود آمدنش تا کنون با جنبشهای خودانگیختهی خود و بدون دخالت احزاب و سازمانهای "پیش تاز" توانسته انقلاباتی را برای نابودی سیستم سرمایه داری در کشورهای مختلف مثل« فرانسه، کمون پاریس، انقلاب 1917 روسیه، جنبش شوراهای کارگری در 1918 در آلمان، 1936 در اسپانیا، 1979(1357) در ایران » شروع و را ه اندازی کند. احزاب و سازمانهای چپ بر این باورند که جنبشهای کارگری خود انگیخته جنبشیهایی بی ثمر و بدون هدف خواهد بود. لنین رهبر فکری این جریانات این باور اشتباه را در چه باید کرد تئوریزه کرده است. در عوض و در نقد نظر لنین، جنبش خودانگیخته کارگران و مزدبگیران کاملا هدفمند بوده و هست و در برپایی شوراهای کارگران و مزدبگیران در برهم زدن قوانین عمومی جامعه سرمایه داری شکل میگیرد و هدفی سیاسی و اقتصادی را در نابودی این سیستم با خود حمل و دنبال میکند. به باور من تمام احزاب و سازمانهای چپ بخشی از ساختار عمومی جامعهی سرمایه داری را با خود حمل میکنند، این ساختارها به این قرار است: سازماندهی حزبی، سانترالیسم، کیش شخصیت، شرکت در انتخابات پارلمانتاریستی و.. بر این اساس این جریانات طبیعتا نمیتوانند ضد سرمایه داری باشند، بنابراین فقط میتوانند باورهای ایدئولوژیکی و سیاسی خود را بر علیه سیستم سرمایه داری تبلیغ کنند اما حرکتهای عملی آنها حتما باید با اجازه و تایید قوانین سرمایه داری یا دولت محل سکونتشان باشد. مثلا تظاهرات، اعتصاب، اعتراض، تحصن و.... باید با اجازهی پلیس محل سکونت باشد و برای پلیس محل قابل شناسایی باشد. بعید نمیبینم، که اگر امکاناتی را که بورژوازی غرب در اختیار احزاب و سازمانهای چپ میگذارد، دولت ایران هم به اینگونه امکانات گردن نهد، رفرمیست چپ و راست، فعالیتهای خود را به داشتن چاپ روزنامه و ادبیات چپ، به داشتن اعتصاب، تظاهرات، تحصن، آزادی بیان و تبلیغات سیاسی محدود خواهند کرد، همانطوری که فعالیتشان در خارج کشور به موضوعات نامبرده محدود شده است. البته رادیکال ترین احزاب و سازمانهای چپ خارج از کشور با رضایت کامل این قوانین را قبول کردهاند و از این قوانین استفاده میکنند، از این جهت این گونه احزاب و سازمانها نمیتوانند ضد سرمایه داری باشند. اما برمی گردم به تفاوتهای شوراهای کارگری و احزاب رفرمیست چپ و راست. بیش از یک قرن است که احزاب و سازمانهای چپ هیچ گونه بررسی ریشهای در بارهی جنبشهای خود انگیخته کارگران و سازمان انقلابی شوراهای کارگران و مزدبگیران ارائه نداده واکثرا مهر سکوت به لب زدهاند و به ندرت در ادبیات سیاسیشان از تاریخ و نقش اساسی شورهای کارگران و مزدبگیران نوشته و یا سخن گفتهاند، اگر تحلیلی در این زمینه هم باشد، تحلیلی است که موفقیت و توان این جنبش را بدون رهبری حزب غیر ممکن میدانند، برای همه روشن است، که اگر جریانات چپ از شوراهای کارگران در انقلاب 1917 روسیه دفاع میکنند، فقط به دلیل نقش رهبری لنین و حزب بلشویک در این شوراهاست، که از پیروزی شوراهای کارگری در انقلاب روسیه حرف میزنند. برخی احزاب وسازمانها از شوراهای کارگری حرف میزنند اما از کار کرد و اینکه شوراهای کارگری چه نقش اساسی در حاکمیت سیاسی و اقتصادی کارگران و مزد بگیران دارند، یا چه نقشی در انقلاب سوسیالیستی آینده ایران را خواهند داشت بیان نمیکنند، زیرا به نفعشان هم نیست که شوراهای انقلابی کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری را به عنوان حاکمیت سیاسی و اقتصادی و بدیل دولت سرمایه داری ایران تبلیغ و ترویج کنند. به باور من احزاب و سازمانهای چپ موجود اقتدار گرا میباشند هرچند مدتی است که میخواهند نشان دهند که همدیگر را میتوانند تحمل کنند. چند سالی است، که چند حزب و سازمان چپ زیر نام "شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست" فعالیت خود را شروع کردهاند و میخواهند به ما بگویند که اقتدار گرا نیستند و حاضرند با همدیگر بحث و جدل کنند و قدرت را بین خود تقسیم کنند هرچند در این چند سال کار مؤثری انجام ندادهاند. اما باید یادآوری کنم، که تا چندی پیش این رفقا با مبارزهی شدید ایدئولوژیک سعی داشتند که رقبای سازمانی، حزبی و همچنین احزاب و سازمانهای رقیب خود برای به قدرت رساندن حزب انقلابیشان از میدان مبارزه حاشیهای کنند! نباید فراموش کرد، که اطلاعیهای که تا کنون منتشر کردهاند، از نظر کیفیت و محتوی در سطح بسیار پایینی بوده است. حد اقل و خوشبختانه تازگی از گرفتن قدرت سیاسی از طریق انقلابیون حرفهای یک حزب منصرف شدهاند و "به رد حکومت سیاسی تک حزبی" اعتراف کردهاند و به کثرت گرایی چند حزبی و سازمانی روی آوردهاند. هر چند این تغییر مثبتی است که به کثرت گرایی و نه اقتدارگرایی تک حزبی روی آوردهاند، اما این تغییر هیچ وجه مشترکی با جنبش شورایی ندارد، مثبت تر این میبود که با ترک سازمان های بوروکراتیک و اقتدار گرای خود به جمع شبکهها و جنبشهای شورایی میپیوستند.
اما از چه زمانی رفرمیست چپ و راست سعی کردند شوراهای کارگری و خودمدیریتی را شعار خود کنند؟
از زمانی که کارگران و نمایندگان نیشکر هفت تپه( از جمله اسماعیل بخشی) در 17 آبان 1397 در مجمع عمومی خود اعلام کردند: «اصلا خودمان همه چیز را به صورت شورایی اداره و مدیریت کنیم». از این زمان چپ به دنبال جنبش شورایی راه افتاد و هرچه را کارگران هفت تپه میگفتند این جریان هم آن را تکرار میکرد. اما واقعیت چیست؟ :
حقیقت این است که جریانات چپ با عروج بخشی از جنبش کارگری که در فاصلهی سالهای 1394- 1399 در کارخانهها و موسسات آذرآب، هپکو، فولاد اهواز و مزدبگیرانی مثل معلمان و دیگر مزدبگیران جامعه وبخصوص کارگران هفت تپه که خواهان برپایی شوراها و خود مدیریتی کارگری هستند، جریانات چپ را وادار به تغییر موضع کرد. در این بستر و از این زاویه اکثر جریانات چپ از شعار خود مدیریتی شورایی کارگران هفت تپه حمایت کردند. اما چگونه ممکن است، که احزاب و سازمانهای چپی که به سانترالیسم دموکراتیک حاکم بر تشکیلاتشان که به عنوان اصلی از مارکسیسم به آن نگاه میکنند، حاضر به عقب نشینی شوند و دموکراسی شورایی را قبول کنند؟ در تاریخ مبارزات طبقاتی جنبش کارگری روشن شده است که احزاب و سازمانهای چپ شوراهای کارگران ومزدبگیران را به عنوان حوزهها و ظرفهای محل نفوذ خود نگاه میکنند، یعنی یک دید رفرمیستی نسبت به این جنبش دارند. در صورتی که جنبش شورایی در تاریخ مبارزات خود نشان داده است، که توانایی حاکمیت سیاسی و اقتصادی با نفی و نابودی سیستم سرمایه داری را دارند.
لازم به ذکر است، که احزاب و سازمانهای چپ از هر طیفی، در شرایطی ایجاد شدهاند که بدون قید و شرط نه میتوانند انقلابی ونه بطور پایدار ضد سرمایه داری باشند. این جریانات واقعا دریک وضعیت متناقض در جامعه سرمایه داری بسر میبرند، زیرا دارای فعالیتهای تئوری، ایدئولوژی و تبلیغات "ضد سرمایه داری" محدود و هم سوی قوانین جامعه کنترل شده است. نتیجه اینکه در عمل با سیستم سرمایه داری به مماشات پرداخته و این خود در عمل به تثبیت جامعهی سرمایه داری کمک میکند. آنها به تبلیغات وسیع برای ایجاد اتحادیه و یا سندیکاهای معامله گر وچانه زن برای طبقه کارگرمی پردازند، آنها برای هر اعتراض خیابانی که نسبت به سرمایه داران دارند، باید از دولت خود سرمایه داران اجازهی بگیرند، حتما در انتخابات پارلمانی این سیستم شرکت میکنند و... ، این جریانات نسبت به گرایش رفرمیستی خود دوش بدوش اتحادیههای کارگری و سندیکاهای چانه زن جنبش کارگری را به انحراف میبرند. تاریخ جنبش کارگری گویای این است، که این احزاب و سازمانها در شرایط آرام ودر چارچوبهی جامعهی سرمایه داری به وجود آمدهاند و نه در وضعیت خودانگیختگی و انقلابی جنبش کارگری. در حقیقت این سازمانها خود به عنوان سازمانهایی که در تعیین چگونگی فروش نیروی کار و تایید کار مزدی و نه مبارزه برای رد آن شکل گرفته و سازمان یافتهاند. زیاد دور نرویم که احزاب و سازمانهای رفرمیست موجود برای تعیین حداقل دستمزد سال 1400 از تریبون چپهای رفرمیست و اتحادیه چیها به زودی بوق و کرنای تبلیغاتی راه خواهند انداخت و از سیستم کارمزدی در ایران تقاضای تخفیف استثمار برای طبقه کارگر خواهند کرد. در کل جریانات چپ برای به اصطلاح سازمانهای مستقل و صنفی و طبقاتی تبلیغ و ترویج و حتی کمک دراساس نامه نوشتن و از این دست از کارهای رفرمیستی حرفهای بیشتری دارند و بیشتر اوقاتشان را در خدمت اعمال رفرمیستی صرف میکنند. این جریانات آنقدر در رفرمیسم غلتیدهاند، که محتوای شوراها ضد سرمایه داری کارگران و مزد بگیران را با اتحادیهها وسندیکاها یکی میکنند و برخی از آنها به تبلیغات ضد شورایی خود بر علیه جنبش کارگری میپردازند. آنها از "تشکلات مستقل کارگری" که حتما منظورشان همان اتحادیههای چانه زن رفرمیستی است دفاع میکنند، همانطوری که ذکر شد، این جریانات مبارزهی ضد سرمایه داری نمیکنند. از جنبشهای خودانگیخته و در کل جنبشهای کارگری که بی اعتنا به این احزاب و سازمانها هستند حمایت نمیکنند، و بالعکس مبارزهی ضد سرمایه داری این جنبش را جنبشی خود بخودی و نا کارآمد میدانند. جنبش شورایی و جنبشهای خود انگیخته، اساسا با رویکرد و راهکارهای این جریانات مثل قانونی کردن، معامله بر سر فروش نیروی کار و کار مزدی را در نظام سرمایه داری به وسیلهی اتحادیهها، سندیکا و احزاب و سازمانها رد کرده وبا آن مقابله میکند، زیرا با آنها هیچگونه وجه مشترکی ندارند، باید اشاره کنم که جنبش شورایی و جنبشهای خودانگیخته قانون شکنند و روند حرکت و مبارزهی آنها در خود رها شدن از سیستم سرمایه داری است. به همین دلیل با اتحادیهها و یا سندیکاهایی که برای فعالیت خود قوانین سرمایه داری را قبول کرده و برای قانونی کردن خود به پای میز مذاکره با سرمایه داران مینشینند و هدفشان نابودی نظام سرمایه داری نیست، غریبه و بیگانهاند. لازم به ذکر است که « تاقبل از جنگ جهانی دوم اتحادیهها و سندیکاهایی بودند که در اساسنامههای خود مرگ تدریجی سیستم سرمایه داری را با مبارزهی رفرمیستی و پارلمانی درج میکردند»، اما بعد از جنگ دوم و با به سر کار آمدن دولت رفاه کینزی، این پاراگراف را از اساسنامه یهای خود حذف کردند. جنبشهای خود انگیخته با جنبشهای شوراها ارتباط تنگاتنگ داشته و درهم تنیده هستند، اگر کمی دقت کرده باشیم احزاب و سازمانهای چپ در برنامهی حداقل و حداکثر خود دنیای قشنگی را برای برای طبقهی کارگر ویا انقلاب کارگری تبلیغ و ترویج میکنند، ، اما در شرایط کنونی با برنامههای تبلیغی و رفرمیستی خود جنبش کارگری را با همراهی و همکاری اتحادیهها وسندیکاهای چانه زن با سرمایه داران و کارفرماها، وارد معامله و آشتی طبقاتی میکنند. اما نباید فراموش کرد، که مشکل احزاب و سازمانهای چپ روشنفکری این است، که از زاویهی نجات خود از زیر سلطه ی دیکتاتوری دولت سرمایه داری و برای بدست آوردن دموکراسی و فضای باز تر در جامعه با حاکمیت سیاسی مبارزه میکند و راه و چارهای را نمیبیند، که برای رهایی خود جز اینکه با نام طبقهی کارگر گروه، سازمان و یا حزب ایجاد کنند. در پایین توجه شما را به تفاوتهای اساسی نحوه نگاه به ساختارهای جنبش کارگری، شرایط و وضعیت شکل و نوع حرکت و فعالیت بین احزاب و سازمانهای چپ از یک سو و از سوی دیگر شوراهای انقلابی کارگران و مزد بگیران ضد سرمایه جلب میکنم:
ساختار، فعالیت و محتوی شوراهای کارگران و مزدبگیران :
- ساختاری افقی و دموکراسی از پایین
- حقوق مساوی برای همه کارگران و مزدبگیران
-انتخاب وبرکناری اعضای هر لحظه امکان پذیراست
- شوراها سازمانهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری است، زیرا بر پایی این سازمان در کوران مبارزهی طبقاتی شکل و ایجاد میگردد.
-در شوراها کسی سیاست مدار حرفهای نیست برای اینکه هرفرد ضمن اینکه حاکم بر سرنوشت خود است، ضمن اینکه صاحب نظر خود است، بلکه حامل نظرات گروههایی از کارگران است که انتخابش کردهاند.
- روند بر پایی شوراهای کارگران و مزدبگیران با برهم زدن قوانین عمومی جامعه سرمایه داری شکل میگیرد.
- و........
ساختار، فعالیت و محتوای احزاب و سازمانهای چپ
- ساختار نردبانی سلسله مراتبی، سانترالیزم دموکراسی و تمرکزگرا
- در احزاب لایه بندی حاکم است و حقوق همه یکسان نیست. جایگاه اعضائ از قبل تعین شده و از بالا تصمیم گیری میشود
- تمام احزاب چپ و اتحادیههای کارگری موجود بخشی از ساختارجامعه سرمایه داری ودرون روابط عمومی این جامعه جای میگیرد و نمیتوانند ضد سرمایه داری باشد. فعالیت این سازمانها بدون قیدو شرط نیست و فقط میتوانند تبلیغات ایدئولوژیکی کنند و کار تئوریک ضد سرمایه داری کنند.
- احزاب باور به انقلابیون حرفهای و نخبهها دارد دارد و معتقد است که طبقهی کارگربدون رهبری از سوی انقلابیون حرفهای متشکل در احزاب پیروزنخواهد
- و.......
- ساختار احزاب وسازمانهای موجود از طرح طبقه بندی مشاغل و تقسیم کاری که یکی از شیوه ونوع استثمار کاردر جامعهی سرمایه داری به کار گرفته میشود پیروی میکند. و بر بستر این نوع نگاه است که طبقهی کارگر را به سه لایه و یا قشر تقسیم میکنند. لازم به ذکر است که این نوع نگاه را از کائوتسکی و لنین به ارث بردهاند.
رهایی طبقهی کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه فقط و فقط بدست خودشان امکان پذیراست، اما رهایی ما زمانی امکان پذیر است که کار مزدی از میان بر داشته شود.
زنده باد حاکمیت سیاسی و اقتصادی طبقهی کارگر و مزدبگیران ضد سرمایه
21 اسفند 1399
11مارس 2021
علی برومند