آیا تغییر ابزار وسایل تولید می‌تواند در روابط و مناسبات کار و سرمایه تاثیر گذار باشد؟-قسمت دوم


12-01-2021
بخش دیدگاهها و نقدها
969 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

 

آیا تغییر ابزار وسایل تولید می‌تواند در روابط و مناسبات کار و سرمایه تاثیر گذار باشد؟ ( قسمت دوم)

 

« رهایی ما کارگران و مزدبگیران فقط به دست خودمان ممکن است، رهایی ما زمانی امکان پذیر است که کار مزدی از میان برود. »

 

من در قسمت نخست به موارد زیر اشاره کردم: اینکه چه در قرن 18 و چه در قرن 21 ثروتی که با دست تولیدکنندگان یدی و فکری جامعه حاصل می‌شده و اکنون هم تولید می‌شود در دست 1 درصد از جمعیت جامعه متمرکزشده و می‌شود، و 99 درصد تولید کنندگان یدی و فکری، مستقیم یا غیرمستقیم برای 1 در صد از جمعیتی به نام سرمایه داران کارکرده و ارزش اضافی تولید کرده‌اند. همچنین در مورد اینکه  چگونه سرمایه داران تلاش می‌کنند  فاصله‌ی زمانی بین تبدیل کالا به پول را کوتاه و کوتاهتر کنند و اینکه چگونه تحول  فناوری دیجیتال  کسب و کار را مدیریت می‌کند و بالاخره چگونه فناوری دیجیتال  فاصله زمان بین تولید تا مصرف را به حداقل می‌رساند. البته باید اشاره کنم که من مطلبی را در نوامبر 2019 به نام مناسبات طبقه‌ی کارگر و مزد بگیران با سرمایه در انقلاب صنعتی چهارم، نوشته‌ام که در آرشیو آزادی بیان در دسترس همگی قرار دارد. در این مطلب من از آمارها و مسائلی که برای نوشته‌ی حاضر ضروری بوده استفاده کرده‌ام. و به شرح زیر مطلب را ادامه می‌دهم. من سعی می‌کنم بر اساس آمارها و بخشن تجربیات خودم تاثیرات این تغییرات را بیان کنم.

 حقیقت این است که تغییرات ابزارو وسائل تولید یدی و فکری را که من در این مطلب یادآور شدم ناقوس مرگ کارگران فنی اواخر قرن بیستم و اوایل قرن حاضر را به صدا درآورده است. من خودم را مثال میزنم یک پایم در اواخر قرن بیستم بود و پای دیگرم در قرن کنونی یعنی قرن بیست و یکم. من در اواسط دهه هشتاد قرن گذشته به عنوان کارگر فنی وارد بازار کار شدم، در آن موقع ما کمتر از بیکار شدن هراس داشیم و بازار کار ما را سریع می‌بلعید و دستمزد‌مان نسبت به حد متوسط دستمزد کارگران صنعتی و رفرمیستی کشورهای صنعتی قابل تحمل بود. اگرواقعن در شرایطی که من ازش صحبت میکنم کارگران آگاهی ضد سرمایه داری داشتند، حتماً وضعیت  شکل و محتوی دیگر پیدا می‌کرد. در آن سالها من جزء معترضین پایین آوردن ساعت کار از 40 ساعت به 35 ساعت در هفته بودم، که صنایع فلز با اعتصاباتی که از سال 1984 برای پایین آوردن ساعات کار از 40 به 35 ساعت کار درهفته راه انداخته بود و می‌خواست برای 2، 5 میلیون کارگر بیکار در آلمان شغل ایجاد کند. اعتصاب از 14 ماه مه به 57500 نفر از 23 کارخانه و موسسه شروع شد که اتحادیه کارفرمایان برای به شکست کشاندن اعتصابات کارگران و مزد بگیران و به مخمصه انداختن اتحادیه کارگران فلز، به بیش از 500000 کارگر دستمزد پرداخت نکرد، که اتحادیه فلز از صندوق اعتصاب اعضای خود می‌بایست بپردازد. اما کارگران فلز در این مبارزه پیروز شدند و توانستند ساعت کار را قدم به قدم تا سال 1995 به 35 ساعت کار درهفته برسانند. همچنین در این رابطه یادمان نرود که  کامیونداران فرانسه اتوبان‌ها و پل‌های ارتباطی بین فرانسه و آلمان و کشورهای همسایه  فرانسه را برای 35 ساعت کار درهفته بستند. باید اشاره کنم، که بر اثر فشار اعتراضات و اعتصابات کارگران و مزد بگیران، دولت فرانسه ساعات  کار کارگران و مزد بگیران را در سال 2000 از 39 ساعت در هفته به 35 ساعت در هفته تغییر داد.

با رشد صنعت و مدرن شدن دراواخرقرن 20 و دهه اول قرن 21 کارگران از حالت تعرضی به حالت دفاعی افتادند زیرا مدرن شدن ابزار و وسایل تولید و ورود فناوری دیجیتال در فرایند تولید توانست موقعیت ما را شدیداً تحت تاثیر بگذارد و ما را وا دارد، که از دست آوردها‌ی گذشته‌مان و بخصوص گروه شغلیمان به دفاع برخیزیم. با تغییر ابزار و وسایل تولید گروه‌های شغلی و طبقه بندی مشاغل را تحت شعاع قرار داد وتمرکز و هدایت با روبات‌ها و دستگاه‌های تمام خودکار را در دست گروه کوچکی از کارگران فنی متمرکز کرده و عده‌ای از کارگران را به خدمه  ی  دستگاه‌های تمام خودکار و جمعی را بازخرید کردند و با مبلغی پول به بازنشستگی زودرس از کار بیکار کردند.  

تاثیرات فناوری و مدرنیته در کشورهای صنعتی و نیمه صنعتی جهان توانسته موقتاً استاندارد زندگی بخشی از مزدبگیران را در این کشور‌ها بالا ببرد  و دربخش دیگرازجهان باعث فقر، فلاکت، نابودی زیست محیطی، نابودی زیرساخت‌های اقتصادی و ایجاد حاکمیت‌های مرتجع و دیکتاتوری شود وهمچنین باعث فرارمیلیون‌ها کارگر مزدبگیر زن و مرد جوان برای تامین زندگی، کشور خود را ترک ودرجستجوی کار راهی کشور‌های صنعتی  بخصوص اروپا شدند. بنا به آمار  سازمان ملل متحد در حال حاضر حدود 69 میلیون انسان برای کار و یا پناهجویی به دلایلی که فوقاً اشاره شد در حال فرار ازکشورخود به سمت کشورهای ثروتمند و صنعتی هستند و اگر در این مورد راه حلی برای بهبودی این جهان پیدا نشود در سه دهه‌ی آینده  این تعداد حدوداً به 250 میلیون نفر خواهد رسید.

آیا ورود سیستم‌های خودکار ودیجیتال رابطه‌ی کار و سرمایه را دگرگون خواهد کرد؟

چند سالی است که ازسیستم خودکار، هوش مصنوعی و گسترش و به کارگیری آنها در فرایند تولید یدی و فکری در مدیای غرب بخصوص کشورهای صنعتی بحث و جدل می‌شود با وجود اینکه بخشاً این فناوری چند سالی است وارد جوامع صنعتی شده و تاثیرش را هم در بازار کار، جایگاه‌های کاری و تعرفه‌ها بین اتحادیه‌های کارگری و اتحادیه‌های کارفرمایان گذاشته است. بر بستر این تغییرات، در چند سال اخیر تعداد زیادی از اعضای این دو اتحادیه کاسته شده است و باعث کاهش قدرت چانه زنی اتحادیه‌های کارگری شده است. در بخش اول این مطلب که آذر ماه  منتشر شد مختصراً اشاره شده است. اما امسال در شرایطی که ویروس کرونا بخشی از زندگی مردم را فلج کرده، میزگردهایی در رابطه با جهان مجازی و فناوری دیجیتال و سیستم‌های خودکار با شرکت جامعه شناسان  و اقتصاددانان بخصوص در آلمان برگزار وبه بحث جدل می‌پردازند، همچنین در این مورد کتاب‌ها نوشته شده و سخنرانی‌های مختلفی در یوتیوب هم موجود است. در گفتگوهایی که بین کارشناسان اقتصادی، جامعه شناسان و اداره کنندگان جلسات به احتمالاتی اشاره می‌شود، که اگر سرمایه نتواند مزدبگیران را مدیریت کند، بیکارسازی‌های زیاد، مرگ صنایع سنگین، مرگ صنایع اتومبیل سازی و صنایع موجودی که به نسل صنعت گذشته مرتبط است، درسه دهه‌ی آینده از بین خواهد رفت و بخش زیادی از مشاغل نابود خواهند شد. این کارشناسان برای خروج از این مخمصه و برای جلوگیری از طغیان و شورش‌های مزدبگیران، راه حل حقوق و درآمد پایه همگانی  برای همه، حال چه کسی کار کند ویا بیکار باشد تعیین شود و ربطی هم به کاری که می‌کند نداشته باشد. مسئله دیگری مثل پایین آوردن ساعات کار بین 20 تا 30 ساعت کار درهفته هم مورد بحث و جدل قرار می‌گیرد.

بنا به بررسی‌ای که در آکادمی آکسفورد انجام شده 47 درصد مشاغل موجود در ایالات متحده آمریکا در معرض خطر سیستم خودکار یا دیجیتال قراردارند. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه OECD  پیش بینی کرده است که 14 درصد از مشاغل در کشورهای عضو در معرض خطر بالایی قردارند و 32 درصد شیوه‌ی کارشان تغییر خواهد کرد.

لازم به یاد آوریست، که در دو مطلب، یکی در نوامبر 2019 با مقاله ی« مناسبات طبقه‌ی کارگر و مزد بگیران با سرمایه در انقلاب صنعتی چهارم» و مطلب حاضر سعی شده تمام تغییرات فناوری و تاثیراتش بر ابزار و وسایل تولید تا به امروز را مختصراً توضیح دهم، البته در این مورد کتاب‌ها و مقالات زیادی نوشته شده که واقعاً ارزش خواندن دارد، مرور و خواندن این کتاب‌های تحقیقی برای این ارزشمند است که ما به عنوان فعالین کارگری با اکثر نظریه پردازان اقتصادی نوین، پژوهشگران چپ، چپ لیبرال و در مجموع با پژوهشگران گرایشات مختلف درون جنبش کارگری آشنا می‌شویم. جامعه‌ی ما بعنوان بند زنجیری از سرمایه جهانی فاصله‌ی چندانی با ورد این تغییرات در مناسبات تولید نخواهد داشت. اما نباید غفلت کرد که در لابلای نظریه پردازی اقتصاد دانان بورژوازی تبلیغات وسیعی از نوع بیکار سازی‌ها و این باورند، که صنعت و فناوری نوین نیازی به نیروی کار زنده ندارد نخواهد داشت واگرهم نیازی باشد محدود می‌شود به قشر بسیار آموزش دیده‌ای که در زمینه‌ی سیستم‌های خودکار و رباتیک دوره‌های آموزشی را طی کرده باشند. در واقع تئوریسین‌های اقتصاد سرمایه داری می‌خواهند به کارگران و مزدبگیران القا کنند که جامعه‌ی آینده بر پایه‌ی نیروی کار انسان استوار نیست بلکه بر پایه‌ی تولید ماشینی، فناوری خودکار و رباتیک استوار خواهد بود واین تبلیغات تا آنجا پیش خواهد رفت که کارگران و مزدبگیران را برای تعرفه‌ها و یا قراردادهای موقتی و ارزان آینده آماده سازد. لذا این خطر وجود دارد، که از سوی کارفرمایان به کارگران و مزدبگیران تلقین و تبلیغ شود، که نیروی کار آنها ارزش آنچنانی ندارد و سرمایه داران و مالکان ابزارو وسائل تولید به کارگران "صدقه" می‌پردازند ونه دستمزد. باید اشاره کرد، که میزگرد‌ها و نشست‌های تلویزیونی که چپ‌های لیبرال، جامعه شناسان و اقتصاددانان بورژوازی در رابطه با «سیستم خودکار و آینده‌ی کار» اجراع می‌کنند، با نظر فوق مخرج مشترک دارند.   به هر رو من برداشت و بررسی خود را ارائه کرده و در انتهای این مطلب چند سؤال را در طرح می‌کنم که شاید فعالان جنبش کارگری  بتوانند پاسخی برای حل معضلاتی که طبقه کارگر مزدبگیران با آن مواجه‌اند پیدا کنند. لازم به یاد آوریست که از دهه 90 قرن بیستم روند صنعت زدایی شدت بیشتری گرفت است. بعنوان مثال  سال 1970 در آمریکا 22 درصد از کارگران در استخدام کارخانه‌ها بودند و در سال 2017، 8 درصد کاهش یافت و در کشورهای صنعتی مثل آلمان، فرانسه، ژاپن، ایتالیا و انگلیس همین وضعیت حاکم بود. این واقعیت را هم نباید نادیده گرفت که در قرن 21 افزایش مزدبگیران خدماتی و یا آنهایی که مستقیم در تولید کالا نقش ندارند شتاب بیشتری خواهد داشت فناوری خودکارو رباتیک به تغییرات در مشاغل شتاب بیشتری خواهد داد. برای روشنتر شدن موضوع،   توجه دوستان و رفقا را به آماری که در سال 2019 منتشر شده جلب می‌کنم:

            سهم بخش‌های اقتصادی از تولید ناخالص داخلی در کشورهای  صنعتی 2019

 کشور               خد مات            تولید ی(مولد با نگاه اقتصادی)       کشاورزی

 انگلستان           79، 2 درصد                 20، 2 درصد                            0، 6 درصد

 سوئد                 79 درصد                    18,7      درصد                     1، 7درصد

 کانادا                  80 درصد                  19,8 درصد                             2، 1 درصد

 آمریکا                80  درصد                  19، 1درصد                            0، 9 درصد

 اسپا نیا             76,3 درصد                  19,5 درصد                             4، 2 درصد                                                                                                            

 فرانسه              78، 8 درصد               19، 5 درصد                              1، 7 درصد 

  هلند                75، 3 درصد                15، 1 درصد                           2,0 درصد 

 چین                 51، 6 درصد                 40، 5 درصد                            7، 9 درصد

 آلمان                68، 6 درصد                 30، 7 درصد                            0، 7 درصد                               

 ژاپن                1 69, درصد                 25,8 درصد                             3، 7 درصد

 استرالیا             69,5 درصد                  20,8 درصد                             2، 6 درصد

 ایتالیا              69,5 درصد       27، 1درصد                            3، 5 درصد

 پرتغال             69,5 درصد                  24، 9 درصد                            5، 5 درصد

 برزیل             72، 7 درصد                  20، 7 درصد                           6، 6 درصد

 روسیه              62، 3 درصد                 32، 4 درصد                            4، 7 درصد

 

منبع بانک جهانی انتشار از سوی Bruno Umersbach 27. 07. 2020 (جدول1)

 

حال به عرصه‌های دیگری که با سرعت بیشتری جامعه‌ی مزدبگیران را تحت تاثیر می‌گذارد می‌پردازم: البته قبل از هرچیز باید اشاره کنم که در این مورد می‌شود کتاب قطور نوشت.

اما بطور مختصر به دوغول سرمایه که اکثر قراردادها، بازاریابی، وفروش را درسراسر جهان به صورت مجازی انجام می‌دهند و در جهان می‌تازند و رقیب یا رقبای قوی در بازار جهانی ندارند و تنها رقیبی نه چندان قوی مثل علی بابای چینی را در برابر خود دارند.

آمازون

تعداد مزدبگیران آمازون با شتاب روبه افزایش است. آماری استاتیستا Statista در تاریخ 03. 02 2020 منتشر کرده تعداد مزد بگیران آمازون در 2007 از 17000 نفر تا سال 2019 به 798000 نفر افزایش یافته است و درآمد آن در همین سال به  52 میلیارد و 280 میلیون دلار آمریکایی افزایش یافته است. ده سال قبل درآمد آن 24 میلیارد 500 میلیون دلار بود. در سال گذشته آمازون توانست 11 میلیارد و 590 میلیون دلار سود عاید شود. مزد بگیرانی که اکنون به وسیله‌ی آمازون به استثمار کشیده می‌شوند از نیروی کار جوانی که می‌بایست به عنوان کارگران فنی وغیر فنی در جایگاه کاری باشند که فناوری سیستم خودکار این جایگاه‌ها را از بین برده است و همچنین شامل مزدبگیرانی است که بدلیل مدرن شدن ابزار و وسائل تولید یا اخراج شده‌اند و یا بازخرید شده‌اند. کمپانی آمازون در سال 1994 تاسیس شد در آگوست 2017 آمازون در سراسر جهان 7، 2 میلیارد کالا به فروش رساند.

گوگل

تعداد مزدبگیران گوگل هم روبه افزایش است و تا آخر سال 2019، 102000 مزدبگیر ثابت و 121000 مزد بگیر با قرارداد موقت را اجیر کرده است. تعداد مزدبگیران گوگل در سال 2015، 61814 نفر بوده و تا سال 2019 به   119000  نفر رسیده است.

فیسبوک

تعداد مزدبگیران فیسبوک هم رو به افزایش است. سال 2009،   1218 مزدبگیر و در سال 2019 تعداد آنها به 44900 نفر رسیده است.

مثلا با به کارگیری و ورود فناوری خودکارو نیمه خودکار در بخش کشاورزی، کارگران کشاورزی به سرعت شغل خود را ازدست داده‌اند و بخشی وارد بازار کار کارگران و مزدبگیران شده‌اند. بعنوان مثال تا سال 1950 تعداد کارگران در بخش کشاورزی در آلمان 24 درصد، در فرانسه 25 درصد، در ژاپن 42 درصد، در ایتالیا 47 درصد بود. اما در سال 2010 سهم نیروی کار در بخش کشاورزی به زیر 5 درصد رسید. و همانطور که جدول فوق نشان می‌دهد، در کشورهای ذکرشده درسال 2019 سهم نیروی کار آلمان در این بخش 0، 7 درصد، فرانسه 1، 7 درصد، ایتالیا 3، 5 درصد و در ژاپن به 3، 7 درصد رسیده است. باید توجه داشت که تا سال 1983 هنوز اکثر کارگران جهان در بخش کشاورزی اشتغال داشتند. این رقم از آن زمان تا کنون به 25 درصد کاهش یافته است و همانطور که ما شاهدش هستیم، تا کنون مکانیزمی از سوی سرمایه داری ایجاد نشده و تضمین کند، که تعداد مشاغلی که از بخش کشاورزی از بین می‌رود در خارج از آن ایجاد گردد. همین مسئله در مورد ورود سیستم خودکار و رباتیک در فرایند تولید صدق می‌کند. باید توجه داشت تاکنون رباتیک و فن آوری خودکار به صورت گسترده در صنعت مونتاژ الکترونیکی، صنایع پوشاک و صنایع کفش به کار گرفته نشده است، خودکارکردن و رباتیک در صنایع نامبرده یک وضعیت بحرانی خاص خود را بوجود خواهد آورد. تاکنون صنایع پوشاک از لحاظ فناوری توانسته در برابر مدرنیزه شدن و ورود فناوری به این بخش مقاومت کند. باید اشاره کرد که تعداد زیادی از کارگران و مزد بگیران در سراسر جهان در بخش‌های پوشاک، کفش و مونتاژ قطعات الکترونیکی مشغول‌اند. در واقع صنایع نامبرده و صنایع مونتاژ اساسآً در دهه 1970 به بعد برای پاسخ گویی به تقاضای فزاینده‌ی بازار از یک سو و از سوی دیگر برای تامین ارزش اضافه سرمایه‌ی جهانی و کند کردن گرایش نزولی نرخ سود، با کشورهایی که عرضه کننده‌ی نیروی کار ارزان بودند، وارد قرارداد شدند، کشورایران یکی از کشورهایی بود که توانست با اصلاحات ارضی سال 1341 و آزاد کردن نیروی کار ارزان برای ورود صنایع مونتاژ از کشورهای مختلف صنعتی قرارداد ببندد. صنایع مونتاژدر صنعت خودروسازی، لوازم خانگی، لوازم صوتی و تصویری و به طور کلی مونتاژ قطعات الکترونیکی به کشورهای آسیا، آمریکای جنوبی و  کشورهایی که نیاز به نیروی کار ارزان جامعه‌ی جهانی سرمایه را می‌توانست تامین کنند، این فناوری‌ها صادر می‌شد. لازم به اشاره است، که چین در دهه‌ی 1990 کشوری بود که بخش اعظم نیروی کار ارزان کشورهای صنعتی  را می‌توانست تامین کند، از این جهت اکثر شرکتها و کارخانه‌های آمریکای شمالی، آلمان، ایتالیا، فرانسه و دیگر کشورهای صنعتی در چین سرمایه گذاری کرده و صنایع لازم را به این کشور منتقل کردند. خیلی از نظریه پردازان بورژوازی بر این باورند که در کشورهای سرمایه داری حد متوسط نرخ بیکاری در دهه‌های 1980 و 1990 بیکاری رشد یافت و بعد از بحران جهانی 2008 درصد بیکاری بالا رفت. اما در دهه بعد آن نرخ بیکاری کاهش یافت. اما طبق معمول و بر اساس ایدئولوژی بورژوازی روشن نمی‌کنند که آمارهای نزول بیکاری چگونه و بر چه اساسی بوده است. اتفاقا در همین دورانی که نظریه پردازان معتقدند بیکاری نزول پیدا کرده است، ما در سال 2012  تنها در آلمان شاهد نابودی  2 میلیون و 300 هزار شغل تمام وقت و ایجاد 4 میلیون و 100 هزار شغل نیمه هستیم، همچنین باید به این موضوع توجه داشت که اگر کارگر ویا مزدبگیری یک ساعت در روز کار کند از لیست بیکاری خارج خواهد شد. لذا مشخص است که مزد بگیرانی که نیمه وقت و یا حتی یک ساعت کار میکنند به جمعیت کارگران و مزدبگیران اضافه می‌شود.

تولید کارخانه‌ای بهترین بستریست برای جذب و پذیرش سیستم خودکار و روباتیک.

این روشن است که تولید مولد و یا تولید کارخانه‌ای بهترین بستری است که قابلیت جذب و پذیرش سیستم خودکار و رباتیک را داراست. مدت هاست که این روند شروع شده و جدول آمار فوق بیان کننده‌ی حضور فناوری سیستم خودکار در فرایند تولید است که ادامه‌ی ورود این فناوری سهم تولید کارخانه‌ای را به مرور زمان کمتر و کمتر خواهد کرد. لازم به اشاره است که شرکت‌های آلمانی و ژاپنی در مقایسه با آمریکا، حدود 60 درصد روبات‌های صنعتی بیشتری به ازای هر ده هزار نفر کارگر استفاده می‌کنند، زیرا آلمان و ژاپن در زمینه‌ی رباتیک جلوتر از آمریکا می‌باشند. چنانکه ربات‌های کارخانه اتومبیل سازی  خودکار تسلا در کالیفرنیا را یک شرکت رباتیک آلمانی ساخته است.

در این روند رشد و تغییر، شغل‌های فنی بسیار ساده تر شده و سهم کارگران و مزدبگیران خدماتی به دلیل نیاز سرمایه‌ی گلوبال در سراسر جهان روبه فزونی است. متناسب با این روند رشد و تغییر، در آینده‌ی نزدیک، یک مزدبگیر خدماتی می‌بایست نزد چند کارفرما  برای 6 یا 8 ساعت کار در روز کار کند تا بتواند هزینه‌ی زندگی خود را تامین کند. هرچند در شرایط کنونی هم تعداد کسانی که کار ثابت ندارند ونزد بیشتر از یک کارفرما کار می‌کنند کم نیستند. حال این روند چگونه به وجود می‌آید. بررسی زیر می‌تواند در روشن شدن این روند به ما کمک کند. بعنوان مثال در جامعه‌ی آلمان:

رشد فناوری خودکار و نیمه خودکار ضمن اینکه تاثیر بر گسترش وسیع تقسیم کار در سطح جامعه آلمان داشته است. این تقسیم کار موجب ایجاد وسیع شغل‌های نیمه وقت شده است،   بر بستراین تحولات از سویی برای سرمایه داران امکاناتی ایجاد شده است که:

 الف- بتوانند درس‌های آموزشی شغل‌های فنی تولیدی و شغل‌های غیرتولیدی و فکری را ساده تر و همه جانبه تر کرده و به شاخه‌ها و زیرشاخه‌های مختلفی تقسیم کنند.  

ب- این روند توانسته ساخت تولیدی دستگاه‌ها را به گروه‌های مختلف مونتاژ تقسیم کند، مثلا ساخت یا مونتاژ یک دستگاه الکتروموتور که قبلا در یک خط تولیدی به وسیله‌ی 5 تا 10 کارگر فنی تولید می‌شد،   استفاده از فن آوری خودکار باعث شده چند جایگاه کاری کارگران فنی را از بین ببرند و کارگران خدمه جایگزین آن کنند، و همچنین کارگرانی در بخش خدمات با مزد و مزایای کمتری در روند تولید را اجیر کنند. در زمینه‌ی گسترش شغل‌های ساده و خدماتی در جامعه‌ی آلمان و بخصوص در کارخانه‌های صنعتی، اتحادیه‌ی فلز و مرکز (هانس بوکله اشتیفتونگ ( Hans Böckler Stiftung) در سپتامبر  2012 بررسی کرده است، که از سال 2000  تا سال 2012  با وجود مبارزات و اعتصاب کارگران برای دریافت اضافه دستمزد و تعرفه‌های سالانه نسبت به تورم در جامعه، تا تاریخ نام برده  11,3  درصد دستمزد ناخالص به کارگران کم پرداخت شده است، در صورتی که بار آوری تولید به میزان  13,4 درصد نسبت به سال 2000 بالا رفته و سرمایه داران  یک بیلیون یورو(1000 میلیارد) به جیب زده‌اند.

همچنین از سال  2000 تا سال 2012  3,2 میلیون شغل تمام وقت از بین رفته است و درعوض  4,1  میلیون شغل نیمه وقت و کارهای موقت با دستمزد بسیار کم (-jobs, 1€ job … Leiharbeitsfirmen,Mini) کار می‌کنند. منبع IAB,eigene  اتحادیۀ  فلز.

و اما تا 30 سپتامبر 2020  شغل‌های نیمه وقت یا مینی جاب Minijob   حدودا به 6 میلیون و 154 هزار نفر رسیده است. که از این تعداد 58، 1 در ان شامل زنان و 41، 9 درصد مردان را شامل می‌شود که  از کل شغل‌های نیمه وقت 83، 3 درصد آلمانی و 14، 7 مزدبگیران خارجی را شامل می‌شود.

براساس نظریه  جامعه شناسان و نظریه پردازان اقتصاد بورژوازی، به احتمال زیاد کار ثابت به حداقل خواهد رسید و قشر بسیار کوچکی را در بر خواهد گرفت، زیرا جایگاه‌های کاری نوین بسیار ساده خواهند شد و دیگر یک مزد بگیر شاید کمتر از 4 ساعت بتواند در یک جایگاه کاری اشتغال پیدا کند. همچنین با این وضعیت برای سرمایه دار طبیعی است که دستمزد کمتری به مزدبگیران بپردازد. نتیجه این خواهد بود که برای کارگر فنی که شغلش تحت تاثیر فناوری، ساده تر شده است، ظاهرا منطقی به نظر آید که می‌باید دستمزد کمتری دریافت کند. روند کنونی تغییرات در فناوری در فرایند تولید، که باعث می‌شود بیش از 90 درصد کل سرمایه به سرمایه‌ی ثابت اختصاص یابد و شاید 10 درصد سرمایه متحرک و یا نیروی کار زنده را اجیر کند. که این ترکیب ارگانیک خود مخمصه‌ی نظام سرمایه داری را را ده چندان می‌کند. سؤال این است، که آیا 10 درصد نیروی کار زنده توانایی تامین ارزش اضافی و سود سرمایه را خواهد داشت؟ این روند نشان می‌دهد، که ترکیب ارگانیک سرمایه باز هم تغییر خواهد کرد. درهمین زمینه اشاره می‌کنم که در فاصله‌ی سال 1990 تا سال 2000 در کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصاد و توسعه OECD شصت درصد شغل‌ها غیر استاندارد بودند یعنی امنیت شغلی نداشتند و نیروی کارشان به ارزانترین سطح دستمزد از سوی سرمایه داران خریداری می‌شود. بنا به برآورد سازمان جهانی کار ILO تنها یک پنجم کارگران جهان بیمه‌ی بیکاری دریافت می‌کنند. فرض بر این است که اگر سیستم خودکار بدون مانع از سوی کارگران و مزد بگیران بتواند به مرور تولید کارخانه‌ای را کوچک و کوچک تر کند و به مزدبگیران خدماتی که اکنون 52 درصد اشتغال جهانی را شامل می‌شوند، این رقم در اواسط قرن حاضر به 70 تا 80 درصد خواهد رسید، بازارکار را دگرگون خواهد کرد و برای نظام سرمایه داری مشکل بزرگی ایجاد خواهد شد. در این مورد نظریه پردازان سیستم خودکار و رباتیک بیکار ننشسته‌اند و برای جلوگیری از طغیان‌های کارگران و مزد بگیران، پیشنهاد درآمد پایه‌ی همگانی را برای همه‌ی شهروندان، بدون هیچ قید وشرطی طرح کرده‌اند. همان طوری که اشاره کردم عملی شدن پیشنهاد درآمد پایه‌ی همگانی در صورتی به میل و علاقه‌ی سرمایه داران عملی است، که کارگران بدون مبارزه‌ای بر علیه فقر و بیکاری با طرح آنها کنار بیایند. اما آیا کارگران و مزد بگیران بدون مبارزه‌ی طبقاتی بر علیه استثمار و بیکاری و فقر دست روی دست خواهند گذاشت؟ به نظر من ما با وضعیت دیگری مواجه خواهیم شد. اما به باور من بخشی از بررسی‌هایی که از جانب برخی از اقتصاددانان بورژوازی در رابطه با کاربرد فناوری و سیستم خودکار در فرآیند تولید ارائه شده، رویای سود بیشتر و خواب و خیال محض برای بردن ارزش اضافی بیشتراست و نگاهشان به این روند کاملا یکطرفه است. این نحوه‌ی نگاه، از واکنش جنبش کارگران و مزدبگیران فاکتور می‌گیرند و نمی‌خواهند توجه کنند و طرف دیگر قضیه این است که 1- آیا سرمایه بدون نیروی کار زنده می‌تواند عمر خود را ابدی کند؟ 2 - فرض کنیم خواب و خیال بورژواها را در فرایند تولید بخشن سیستم‌های خودکار و روبات ها  در کوتاه مدت برآورده کند و کارگران بیکار و نظاره گرباشند، در این رابطه تکلیف کالاهایی که بوسیله‌ی ماشین‌ها تولید شده است چه می‌شود و مصرف کننده‌ی کالاهای تولید شده چه کسانی خواهند بود؟ 3- آیا سرمایه دار کالاهای مورد نیاز مردم را بدون هیچ هزینه‌ای دراختیارشان می‌گذارد؟ اگر چنین کند، پس چگونه ارزش اضافی و سود کسب می‌کنند؟ چگونه انباشت و تجدید تولید خواهد کرد؟ روشن است که این نحوه‌ی کار در صورتی که سهم مزدبگیران در تولید به حد اقل هم برسد، شدنی نیست. برعکس این قضیه ممکن است یعنی کارگران و مزد بگیران بدون رئیس و سرمایه دار آقابالاسر می‌توانند جامعه را شکوفا تر کنند و انسان‌ها را از خود بیگانگی و کارمزدی رها کنند، یعنی کارگران و مزدبگیران به کارفرما و یا سرمایه دار نیازی ندارد و تازه کارها روبراه ترهم خواهد بود، این روند فقط با حاکمیت شوراهای کارگران و مزدبگیران عملی و شدنی است. در حاکمیت کارگران و مزد بگیران تولید و تجدید تولید برای ادامه‌ی زندگی طبیعی‌مان لازم و ضروریست و این گونه ضروریات زندگیمان را با سیستم‌های خودکار و رباتیک خیلی خوب انجام  خواهیم داد و اوقات فراغتمان را گاهی برای تعمیر ماشین آلات، گاهی برای باغبانی، گاهی برای تئاتر، سینما و آنچه را که تا کنون به دلیل ساعات کار زیاد نتوانسته‌ایم انجام دهیم صرف می‌کنیم. و این مسیر را طی کردن و به مقصد رسیدن بدون مبارزه‌ی طبقاتی کارگران و مزد بگیران میسر نخواهد بود. نباید از نظر دور داشت، که هدایت مبارزه‌ی طبقاتی کارگران ومزدبگیران برای نابودی سیستم سرمایه داری فقط وفقط به وسیله شوراهای ضد سرمایه داری کارگران ومزدبگیران امکان پذیر است.

 

منابع:

 اتحادیه‌ی فلز، ویکی پیدیا، اتوماسیون و آینده‌ی کارو سایت‌های اینترنتی.

 

دی ماه 1399

علی برومند

 

 

اسم
نظر ...