بیست و یک تز کمونیست های شورایی دانمارک(2010)/برگردان:کاوه دادگری
22-12-2020
بخش کمونیسم شورایی
1098 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :
بیست و یک تز کمونیست های شورایی دانمارک
23 سپتامبر 2020
برگردان :کاوه دادگری
بخش اول:سرمایه، بحران، انقلاب، کمونیسم.
1.سرمایه عامل بحران سرمایهداری است.
تولید سرمایهداری تولیدی نیست که توسط نیازهای انسان تعیین شود، تولید بر اساس تقاضای ارزش افزوده تعیین میشود. این امرعلت بحران سرمایهداری است؛ نه تولید بیش از حد، مصرف کم، تقاضای دستمزد "غیر معقول"، دولت دیوان سالاری و غیره. چرا؟ استثمار روزافزون وسیله انباشت سرمایه است. و هرچه سرمایه داران بیش از پیش بهره برداری را افزایش دهند، ضرورت بحران با افزایش حتی بیشتر استثمار بیشتر خواهد بود و ارزش افزوده کمتری قابل انباشت است. نتیجه این است که بهره برداری افزایش مییابد. تضاد طبقاتی همزمان با از بین رفتن امکانات حل بحران برای بورژوازی، به سمت تضادهای اجتماعی فزایندهای تحول مییابد - تنها راه حل بحران، انقلاب کارگری است.
2.طبقه کارگر هسته اصلی جنبش انقلابی است.
روند تولید سرمایهداری اساس جامعه بورژوازی است. بحران سرمایهداری مبتنی بر روند تولید سرمایهداری و تضاد ذاتی طبقاتی بین تولیدکنندگان و استثمار کنندگان است. بنابراین، سرمایهداری باید و میتواند در فرآیند تولید، یعنی در اعمال سلطه مستقل کارگران بر کارخانه، انقلابی ایجاد کند. کارگران فاعل مستقیم و عملی ماشین آلات هستند. آنها کسانی هستند که مهمترین کارکرد اقتصادی را بر عهده دارند. جامعه بر کار آنها استوار است. بنابراین، اعتصاب مستقل و اعتصاب تودهای نتیجه اشتغال کارگران در واحدهای تولیدی است: شکل تعیین کننده اقدام برای برپایی جنبش کمونیست شورایی.
3.جنبش انقلابی یک حرکت خودجوش است:
اقدامات ضد سرمایهداری به طور خودانگیخه به وجود میآیند.این جنبش بر کارگرانی که توسط سرمایهداری نسبت به کار خود، بیگانه شدهاند تحمیل میشود.این عمل از طریق تحریک و تبلیغ عقاید ایجاد نمیشود؛ بلکه خود به خود و به طور غیرقابل مقاومت انجام میگیرد. در چنین اقدام خودجوشی، افراد در مجموع برای خود و دیگران آشکار میکنند که چه تواناییهایی دارند. اقدام جمعی در کارخانههای فردی و در بین کارخانهها، توسط این نیروی جمعی، بیانگر روشی است که در آن بحران در مقیاس و اندازه اجتماعی تکامل مییابد. سازمان خودانگیختگی کار خود پویشی عمل سرمایه است.
4.جنبش انقلابی یک جنبش شورایی است.
بحران سرمایهداری مبتنی بر تناقض بین کار و سرمایه در کارخانههای جدا از هم پدیدار میشود. این هسته اصلی بحران و در عین حال مشخصه بارز بحران است. پاسخ طبقه کارگر به بحران، اعتصاب تودهای و اشغال کارخانههای منفرد و جدا از هم است. نتیجه انقلاب، در اختیار گرفتن مستقل جریان تولید توسط تولیدکنندگان مستقیم و تولید برای پاسخ به نیازها است. بنابراین شورای کارگران هسته اصلی مبارزه ضد سرمایهداری، دیکتاتوری پرولتاریا و جامعه کمونیستی آینده است.
5. انقلاب پرولتری شامل تحول در همه جنبههای زندگی اجتماعی است.
تولید و گردش کار سرمایهداری به طور مستقیم یا غیرمستقیم اثر خود را بر تمام جنبههای زندگی اجتماعی گذاشته است. بنابراین، انقلاب پرولتری فقط یک انقلاب اقتصادی نیست. تسخیر قدرت اقتصادی توسط تولیدکنندگان مستقیم، امکان تغییر آگاهانه همه جنبههای شرایط اجتماعی را فراهم میکند؛ اما این امر به طور خودکار به دنبال تصرف ابزار تولید توسط تولید کنندگان مستنیست. هدف، خودمدیریتی جمعی و تحقق آن به عنوان فرآیند آفرینش گسترده زندگی مادی و معنوی است.
6.از انقلاب اقتصادی تا انقلاب سیاسی.
اساس انقلابها نیروی شورایی اقتصادی است که بر اساس کارخانههای مختلف سازمان یافته است. اما وقتی عملکرد کارگران چنان قدرتمند باشد که دستگاه دولت بی مصرف گردد، شوراها باید کارکردهای سیاسی را بر عهده بگیرند. در آن صورت کارگران باید نظم و امنیت اجتماعی را تضمین کنند.آنها باید اطمینان حاصل کنند که زندگی میتواند ادامه یابد و شوراها اعضای این سازمان جمعی هستند. به این ترتیب، شوراها به ارگانهای انقلاب اجتماعی تبدیل میشوند.
7.مبانی جامعه کمونیستی: تولید ارزش مطلوبیت.
آنچه برای اقتصاد سیاسی کمونیسم بسیار مهم است محو شدن اصل کار مجرد است. قانون ارزش[مبادله ای] دیگر بر تولید ارزش مصرفی حاکم نیست. اقتصاد سیاسی کمونیسم ساده است: این دو عنصر اساسی عبارتند از ساعات کار مشخص و محاسبه آن است. روند تولید دیگر تحت سلطه جستجوی سود نیست، بلکه تولید ارزش مصرفی است. و توزیع توسط قدرت خرید تعیین نمیشود بلکه بر اساس نیاز تعیین میگردد.
بخش دوم:سازمانهای کارگری کاپیتالیستی
8. سوسیال دموکراسی یک جنبش ضدانقلابی است.
اساس سوسیال دموکراسی برآگاهی سطحی تودهها استوار است. شيوه توليد سرمايه داري چنان به نظر مي رسد كه گويي به طور طبیعی پدیدار شده است. به نظر میرسد که گویا تنها نتیجه توسعه فناوری است. این بدان معنی است که هدف سوسیال دموکراسی کنترل کامل بر هماهنگی تولید و توزیع نتایج تولید است. وسیله لازم، یک دستگاه دولتی مرکزی است که بیشترین کنترل ممکن را بر تمام بخشهای جامعه دارد. و این بدان معنی است که جنبش انقلابی کارگری در صورت در اختیار گرفتن وسایل تولید توسط جنبش کارگری سوسیال دموکرات، به عنوان تهدیدی واقعی علیه رفاه مادی جامعه تلقی میشود و بنابراین باید با انواع مقاومتها - از تبلیغات تا خشونت – با آن مقابله گردد.
9. اتحادیه کارگری یک سازمان کارگری کاپیتالیستی است.
این وظیفه اتحادیه است که مراقب باشد سرمایه، کم و بیش بخشی از ارزش افزونه را بردارد و هرگز تولید ارزش افزونه متوقف نشود. این بدان معنی است که در نظر گرفتن منافع واقعی اعضا، یعنی موفقیت برای افزایش دستمزد کارگران عضواتحادیه، شکوفایی اقتصادی را که همان سود حاصل ازشکوفایی سرمایه است، پیشفرض میگیرد. از طرف دیگر به زعم اتحادیه گران، شوراهای کارگری نباید جریان تولید ارزش افزونه را کاهش دهند؛ بلکه موانعی را که هنوز در مسیر لغو این جریان وجود دارد حذف یا از بین ببرند. بنابراین تفاوت بین دو شکل سازمان، سازمان اتحادیهای و سازمان شورایی، تفاوت کمی نیست بلکه تفاوت نوعی است. اتحادیهها در مقابل شوراهای انقلابی کارگران ایستادهاند.
10.حزب آوانگارد "کمونیست" ضد کمونیست است.
انقلاب دهقانی روسیه فقط به این دلیل میتوانست پیروز شود که تودهها توسط یک حزب آوانگارد متحد و منظم اداره میشدند. اما انقلاب در کشورهای پیشرفته سرمایهداری یک انقلاب دهقانی نیست. هدف از انقلاب پرولتری این است که کارگران حاکم برتولید شوند. فقط در این صورت است که سرمایهداری نابود میشود. این کاملاً در تضاد با حزب لنینیست است که هدف آن سرنگونی بورژوازی و سازماندهی تولید از طریق بوروکراسی دولتی است.یعنی پیدایش و تأسیس یک طبقه حاکمه تازه.
بخش سوم:وضعیت امروز
11. سرمایهداری اروپای غربی در شرایط قبل از انقلاب است
با توجه به بحران کنونی در کشورهای سرمایهداری بسیار پیشرفته، تصور اینکه ما در یک وضعیت قبل از انقلاب هستیم منطقی است. این که اوضاع هنوز انقلابی نیست، از شرایط عینی مشهود است - که بازتولید سرمایه هنوز به بحرانی در مقیاس جامعه نرسیده است - و از شرایط ذهنی مشخص است - که نیازهای فوری طبقه کارگر یک تحول انقلابی نیست.
12. دولت مداخله جو در حال شروع یک استراتژی ضد انقلاب پیشگیرانه است.
در بسیاری از کشورهای بحران زده اروپای غربی - شاید به وضوح در آلمان غربی و سوئد - دولت تحت سلطه سوسیال دموکرات ها در حال شروع یک استراتژی ضد انقلابی پیشگیرانه است، که به ویژه جدی است؛ زیرا چپها هنوز تمایل شدید برای مبارزه ضد سرمایهداری ندارند. افزارهای سرمایه داران شامل قوانین سفت و سخت حامی سرمایهداری، تمرکز فرآیند تصمیم گیری، ممنوعیتهای حرفهای، القای اضطراب معیشت بر ضد کارگران و خشونت محض است.
13. سوسیال دموکراسی در بحران.
سوسیال دموکراتها برای دو هدف اساسی میجنگند: اول حفظ و توسعه "ثروت اجتماعی" و دوم "منافع کارگران". در دورههای رونق اقتصادی میتوان هر دو منافع را تأمین کرد، در مواقع بحرانی دومی جای خود را به اولی میدهد، که برابر با سود سرمایه داران [و فلاکت کارگران] است. بعلاوه، سوسیال دموکراتها جریانهای چپ را که به روند تولید سرمایهداری حمله میکنند، هم چون نیرویی که در مبارزه متوسل به هر وسیلهای میشوند، تصور میکنند. بنابراین گروههای ضد سرمایهداری باید بدون توهم اینکه سوسیال دمکراسی حقانیتی برای طبقه کارگر دارد، با آن مبارزه کنند.
14. مبارزه با سوسیال دموکراسی: مبارزه با اصلاح طلبی.
مبارزه با سوسیال دموکراسی مبارزهای برای از بین بردن پایگاه تودهای آن و توهمات گسترده سوسیال دموکراتیک در میان طبقه کارگر است. این با تبلیغ علیه سوسیال دموکراتها و در مبارزه با توهمات پارلمانی آنها صورت میگیرد. اما مهمترین آنها آن چیزی است که در عمل اتفاق میافتد، یعنی در تلاش برای تأمین نیازهای فوری در تعیین خودمختاری جمعی و کامل کارگران در تقابل با کل مداخله گریهای دولت سوسیال دموکرات میباشد. بهترین اقدام علیه سوسیال دموکراسی، آماده سازی گروهها و جنبشهایی است که به منظور مبارزهی مستقل سازمانهای پایهای برای مطالبات مشخص ایجاد میگردند.
15. توجیه و محدودیت اتحادیههای کارگری.
اتحادیهها در مبارزه برای بهبود شرایط زندگی کارگران مزدی ضروری هستند. مبارزه با این عملکرد نمیتواند وظیفهی گروههای ضدسرمایهداری باشد. در راستای توسعهی بحران سرمایهداری، اتحادیهها با توجه به "مازاد" نمیتوانند این وظیفه را به طور رضایت بخشی انجام دهند. از این طریق است که پرولتاریا متوجه عدم امکان تغییر اساسی شرایط از طریق این مبارزه میشود؛ یعنی تفاوت بین جنبش کارگری سرمایه دارانه و جنبش پرولتری را میبیند. وظیفه گروههای ضد سرمایهداری، به عنوان مثال در قالب کمیتههای پشتیبانی - حفظ و ترویج بحث در مورد این درک از عملکرد و محدودیت اتحادیههای کارگری است.
16. مبارزه علیه اتحادیههای کارگری: مبارزه برای قدرت گرفتن در برابر اعتصاب.
هیچ ارتباط پایداری میان منافع صنفی درمبارزات اتحادیهای و مبارزات انقلابی وجود ندارد. گروههای ضد سرمایهداری باید علیه چنین توهماتی در درون چپ تبلیغ کنند. درگیری بین اتحادیههای کارگری و سازمان پیشا-شورا به گونهای رخ میدهد که وقتی اعتصاب برای اتحادیه کارگران آخرین آلترناتیو برای مطلوبترین سازش است، برای جنبش انقلابی کارگران اولین گام در یک اقدام ضد سرمایهداری محسوب میگردد. بنابراین یک نکته اساسی کنترل اعتصاب خواهد بود و اگر اتحادیه کارگری عملکرد سرمایه دارانهی خود را به طور رضایت بخشی برای طبقهی کارگر انجام ندهد، وظیفه گروههای ضد سرمایهداری این است که برای کنترل اعتصاب توسط تولیدکنندگان، هم چون «گربه سیاه» اتحادیه بجنگند.
17. گروههای ضد سرمایهداری از «چپ» انتقاد میکنند.
اصلاح طلبی به سبک سوسیال دموکراسی امروز در پشت بسیاری از نقابهای چپ پنهان است؛ و سوسیال دموکراسی - صرف نظر از آنچه که وی خود را چه بخواند - جدی ترین مانع انقلاب و علاوه بر این آخرین امید بورژوازی است. بنابراین، گروههای ضد سرمایهداری باید به طور مداوم از هر نوع سوسیال دمکراسی در چپ انتقاد کنند و نهای که در وفاداری اشتباه به چپ، خود را احمقانه تر از آنچه هست، نشان دهند. به طور خاص، این گروهها نمیتوانند - در شرایط فعلی مبارزه طبقاتی - از یک جنبش برای وحدت گسترده در داخل چپ [در شرایط فقدان رهبری چپ] حمایت کنند .
18.مبارزه علیه تشکلهای کارگری لنینیست. انتقاد از سرمایهداری دولتی.
هیچ جریانی که حاضر باشد بیشتر کادرهای خود را در مبارزه از دست دهد (و احتمالاً این فقط محدود به چپها نیست) نمیتواند برای یک جامعه سوسیالیستی نوین بجنگد، اگر فقط این مبارزه برای اصلاح سیستم موجود باشد. این یک استدلال اساسی علیه سازمانهای کارگری لنینیست است که عملکرد آنها در نهایت همان عملکرد سوسیال دموکراتها است: آوردن گروهی از رهبران به رأس قدرت، که با کمک قدرت دولتی بتوانند یک تولید برنامه ریزی شده را ایجاد کنند. این امر منجر به نقد سیستم اقتصادی شوروی میشود: جایی که بوروکراسی دولتی - طبقه حاکم جدید - تولید را کنترل میکند و از این رو ارزش اضافی را نیز کنترل مینماید؛ در حالی که کارگران فقط مزدی دریافت میکنند و بنابراین یک طبقه فرسوده را تشکیل میدهند. این منجر به تظاهرات مداوم میشود که نتیجه انقلابی این مبارزه علیه یک حزب لنینیست[در قدرت] باشد که فقط میتواند به تحول بنیادی سرمایهداری منجر شود. [این جدال] متعهد به مبارزه با تهدید گروههای لنینیستی برای کسب استقلال سازمان پایهای یعنی شوراهای کارگری است.
19. اثر رادیکالیزهکردن مبارزه انضمامی.
به طور خلاصه، میتوان گفت که کارگر مزدبگیر به سه شکل مختلف در جامعه بورژوازی حضور مییابد: اولاً - به عنوان مثال در شعبه اخذ رای - به عنوان یک شهروند، یعنی به عنوان یک فرد بی طرف و مسئول در جامعه بورژوازی. ثانیا، کارگر مزدی به عنوان یک شریک اجتماعی، به عنوان یک تولید کننده، که بخشی از مازاد تولید را به عنوان دستمزد دریافت میکند، که این اساس آگاهی در حد اتحادیه کارگری است. و سوم، در اقدام خودجوش و عمل مستقل به عنوان عضو طبقه؛ در این حال در مبارزه خود سازمانیافته به عنوان یک مزدبگیر این امکان را دارد که در نتیجه مشخص آن فراتر از نقش معمول شریک اجتماعی بورژوازی عمل کند: به عنوان مثال، شرایط عینی مبارزه اعتصابی ممکن است اشغال یک کارخانه را ضروری کند. در اینجا انگار با این عمل خودانگیخته «کارگر خودش را غافلگیر میکند».
20. وظیفهی گروههای کارگری ضد سرمایهداری این است که مواضع طبقاتی خود را حفظ کنند.
اقدام مستقل فرصتی را برای ایجاد موقعیت طبقاتی فراهم میکند. در عین حال، این موقعیت در تضاد با نهادهای آموزشی دولتی (مدرسه، رادیو، تلویزیون)، مطبوعات بورژوازی، سوسیال دموکراسی، اتحادیههای کارگری و غیره قرار دارد. وظیفهی گروههای ضد سرمایهداری کارگری این است که بیشتر از زمان عمل (اعتصاب) در موضع کارگران رادیکال بایستند، تا این آگاهی را به طور جمعی و ارزش مند نگهداری کنند. گروههای کارگری ضد سرمایهداری میتوانند و باید نتایج جنبشها را حفظ کنند . آنها باید شکلهای ارزیابی و انتشار تجربیات از مبارزه اجتماعی را ایجاد کنند . آنها باید درک ضرورت اقدامات جمعی ضد سرمایهداری را حفظ کنند و از مبارزه اجتماعی رادیکال حمایت و نقد کنند.جنبشهای مقدماتی جنینی شورا، به عنوان مثال، کمیتههای اعتصاب هستند. فقط از طریق چنین سازمانهایی خود کارگران میتوانندعمل و تصمیم گیری به صورت جمعی و فردی را تأمین و ایجاد و توسعهی هدف مستقلی را امکان پذیر کنند. تنها از این طریق میتوان یک تشکل طبقاتی اصیل را از ابتدا ساخت وبه ایجاد شوراهای کارگری تحقق بخشید.
21. سازمان کارگران پرولتری: مبارزه برای تعیین سرنوشت جمعی.
مهم ترین شعار مربوط به دموکراسی واقعی است. ایده شورایی با دموکراسی متعارف سازگار نیست؛ چیزی که در چارچوب جهان سرمایهداری فقط به معنای برابری سیاسی رسمی است. اگر مدینه فاضله مشخصی در قرن 20 وجود داشته باشد، آگاهی است. این مدینه فاضله هنگامی دوباره مطرح میشود که دستگاههای دولتی دیوانسالار و سازمانهای کارگری سرمایهداری دیگر قادر به نمایندگی از منافع ابتدایی قشرهای بزرگ مردم نباشند. هدف کمونیست شورایی جنبش کارگری عبارت است از: خودمختاری جمعی و تحقق خود به عنوان فرآیند تولیدی فراگیر زندگی مادی و معنوی تودهها. بدون حفظ دائمی سازمان پایه ای[شورا]، کل مفهوم اساسی دموکراسی سوسیالیستی در هوا معلق میماند. در غیر این صورت مبنای مادی برای انتقاد رادیکال از دموکراسی دروغین جامعه بورژوازی وجود ندارد. سوسیالیسم بدون دموکراسی، بدون دمکراسی مستقیم و فوری، وجود ندارد.
برگردان:کاوه دادگری
01/12/2020
kavedadgari@gmail.com