شورش کرونشتات: آغاز یک پایان/آساره آسا


38 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

شورش کرونشتات: آغاز یک پایان

تالیف و ترجمه:آساره آسا

منبع:ایدون شورش کرنشتات: آغاز یک پایان (idoun.org)

تناقضات حکومت شوراها که در دورۀ جنگ داخلی بر آن سرپوش گذاشته شده بود، مجدداً خود را از اوایل سال ۱۹۲۱ نمایان ساخت. شورش دهقانان که در سپتامبر ۱۹۲۰ شروع شده بود، شدت و وسعت بیشتری پیدا کرد. در فوریه ۱۹۲۱، تعداد ۱۱۸ شورش به ثبت رسیده که خشونت‌آمیزترین‌شان در استان تامبوف ‌Tambov به وقوع پیوست. در هر یک از این شورش‌ها حدود ۵۰۰۰۰ نفر شرکت داشتند. شهرها وضعیت بهتری نداشتند و کماکان با مشکلات تهیه آذوقه روبه‌رو بودند. سطح تولیدات صنعتی به یک‌پنجمِ سطح تولیدات سال ۱۹۱۳ سقوط کرده بود. شرایط سخت و پرمخاطرۀ زندگی در شهر، تعداد زیادی از شهرنشین‌ها را به بازگشت به روستا واداشته بود، برای مثال جمعیت پتروگراد از ۲ میلیون نفر در سال ۱۹۱۷ به ۷۵۰۰۰۰ نفر در سال ۱۹۲۱، و تعداد کارگران به نصف تقلیل یافته بود. کارگران شهری از شرایط مادی‌ای که به خاطر قحطی مایحتاج زندگی، مواد گرمایشی و وسایل حمل و نقل غیرقابل تحمل شده بود، در عذاب بودند و از رژیمی بیش از پیش دیکتاتور که کمترین نشانه‌های نارضایتی را سرکوب می‌کرد، به تنگ آمده بودند. به همین دلیل در اواخر فوریه اعتصاباتی در پتروگراد، مسکو و در برخی مراکز صنعتی دیگر به وقوع پیوست. کارگران اعتصابی از یک مؤسسۀ اقتصادی به دیگری می‌رفتند و با بستن کارخانه‌ها، کارگران دیگر را به صف خود جذب می‌کردند. در این اوضاع و احوال بود که شورش کرونشتات شکل گرفت و به فاجعه‌ای غیرقابل‌هضم برای انقلاب و جنبش کارگری تبدیل شد.

تعداد زیادی از بلشویک‌ها تا مدت‌های مدیدی از این فاجعه عذاب وجدان داشتند. این بود که بوخارین در سومین کنگرۀ کمینترن ابراز داشت: «چه کسی می‌گوید که کرونشتات از طرف سفیدها بود؟ نه، ما به ‌خاطر عقایدمان و به خاطر وظایفی که روبه‌روی‌مان قرار گرفته بود، مجبور شدیم که شورش برادران گمراه‌شدۀ خود را سرکوب کنیم. ما نمی‌توانیم ملوانان کرونشتات را دشمن تلقی کنیم، ما آنها را مثل برادران واقعی، همچون گوشت و خون‌مان دوست می‌داریم.»

*****

بندر کرونشتات، واقع در خلیج فنلاند در ۳۰ کیلومتری پتروگراد، در واقع پایگاه نیروی دریایی روسیه بود که در زمستان منجمد می‌شد. ساکنین کرونشتات شامل دریانوردان و هزاران کارگرِ مشغول به کار در زرادخانه‌های تسلیحاتی نیروی دریایی بود. ملوانان کرونشتات نقش پیشرویی در تحولات انقلابی ۱۹۱۷ ایفا کرده بودند. طبق عبارات تروتسکی آنها «فخر و شکوه انقلاب روسیه» بوده‌اند. بعد از انقلاب، ساکنین شهر کرونشتات، کمون آزادی شکل دادند که نسبتاً مستقل از قدرت مرکزی بود. در وسط دژ، یک میدان عمومی وسیع نقش یک فروم مردمی را بازی می‌کرد که می‌توانست ۳۰ هزار نفر را در خود جا دهد.

قطعاً ملوانان در ۱۹۲۱ از نظر انقلابی همان تعداد و ترکیب سال ۱۹۱۷ را نداشتند. آنها علی‌رغم این که بیش از پیشینیان‌شان به زندگی دهقانی وابسته بودند؛ اما همان روحیۀ جنگنده را هنوز حفظ کرده و به خاطر حُسن شهرت سابق‌شان، همچنان از حق شرکت فعال در جلسات کارگری پتروگراد برخوردار بودند.

پیش از پرداختن به واقعۀ کرونشتات، بد نیست برای درک بهتر شرایطی که موجب شورش کرونشتات شد، بخش‌هایی از نوشته‌های الکساندر برکمان را که به تشریح روزهای پیش از شورش می‌پردازد، عیناً نقل کنیم:

«پتروگراد، فوریۀ ۱۹۲۱. سرما سوزان و فلاکت شدیدی در شهر حاکم است. طوفانِ برف ما را از سایر ایالات جدا کرده؛ مواد غذایی عملاً تمام شده. در روز برای هر نفر چیزی بیشتر از نیم‌کیلو نان توزیع نمی‌شود. اکثر خانه‌ها سردند. از غروب، پیرزنان دور کُپه‌های چوب تلنبارشده کنار هتل آستریا پرسه می‌زنند، اما نگهبانان حواس‌شان جمع است. بیشتر کارگاه‌ها به خاطر عدم وجود سوخت مجبور شده‌‌اند تعطیل کنند و جیرۀ غذایی کارگران به نصف کاهش پیدا کرده. آنها میتینگی برای بحث در مورد اوضاع کنونی برپا کرده‌اند، اما قدرت مرکزی جلسه را ممنوع کرده است. کارگران کارخانه‌های تروبتچنی Trubotchny دست به اعتصاب زده‌اند. آنها از این موضوع شاکی هستند که موقع توزیع لباس‌های زمستانی، کمونیست‌ها نسبت به غیرحزبی‌ها ارحجیت داده شده‌اند. دولت از بررسی شکایات‌شان تا زمانی که به سر کار برنگردند سر باز می‌زند.»

«۲۷ فوریه. شهر عصبی است. شرایط بدتر می‌شود، اعتصابات گسترش می‌یابند. کارخانه‌های پاترونی Patronny، کارگاه‌های بالتیسکی Baltiysky و لافرم Laferm تمام فعالیت‌های‌شان را معلق کرده‌اند. قدرت مرکزی به کارگران دستور داده که کارشان را از سر بگیرند. حکومت نظامی وضع شده. به کمیتۀ ویژۀ دفاع به ریاست زینوویف‌ قدرت استثنایی داده شده. در طی نشست سوویت، دیشب یکی از اعضای کمیتۀ دفاع، اعتصابیون را به عنوان خائنین به انقلاب معرفی کرده. […]  او کارگران ناراضی را «زالوهایی» خوانده «که خود را به شانتاژهای نفرت‌انگیز سپرده‌اند» و خواستار اِعمال اقدامات پرقدرت در مورد ایشان شده است. سوویت رأی به اخراج کارگران کارگاه‌های تروبتچنی داد. این برای آنها به معنی حذف سهمیۀ غذای‌شان، یعنی گرسنگی، است.»

«۲۸ فوریه. امروز اعلامیه‌های اعتصابیون در خیابان به چشم می‌آمدند. در آنها از کارگرانی یاد می‌شد که در خانه‌شان از سرما مرده بودند. اصلی‌ترین خواستۀ ایشان مربوط است به لباس‌های زمستانی و توزیع مساوی‌ جیره‌های غذایی. در نوشته‌هایی که به ممنوعیت میتینگ مؤسسات اعتراض شده، آمده: «خواست مردم این است که بتوانند به شور بپردازند تا به صورت دسته‌جمعی راه‌حلی برای مشکلات‌شان بیابند.» زینوویف از این ایده حمایت می‌کند که تمام این تحریکات منبعث از دستکاری‌های منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی S.R. است. برای اولین‌ بار اعتصابات حالتی سیاسی به خود می‌گیرند. بعدازظهر، دیروقت، یک اعلامیه نصب شد که مطالبات گسترده‌تری را بیان می‌کرد. در آن می‌خوانیم: «یک تغییر ریشه‌ای در سیاست حکومتی ضروری است» و «پیش از هر چیز، کارگران و دهقانان به آزادی نیاز دارند. آنها دیگر نمی‌خواهند تحت الطاف و دستورات بلشویک‌ها زندگی کنند؛ آنها می‌خواهند سرنوشت‌شان را به دست بگیرند. ما خواهان آزادی تمام سوسیالیست‌های بازداشت‌شده و تمام کارگران غیرحزبی هستیم. خواهان الغای قانون حکومت نظامی، آزادی بیان، آزادی نشریات و آزادی جلسات برای تمام کارگران هستیم. ما خواستار انجام انتخابات آزاد کمیته‌های مؤسسات در سندیکاها و در سوویت هستیم.»

«۱ مارس. بازداشت‌های متعددی انجام شده. عادی است که دیده شود گروه‌هایی از اعتصابیون در حالی که «چکیست‌ها» [نیروهای چکا] احاطه‌شان کرده‌اند، به طرف زندان هدایت شوند. خشم عظیمی در شهر موج می‌زند. شنیده‌ام که سندیکاهای بسیاری منحل و مسؤلان‌شان به چکا تحویل داده شده‌اند. اما اطلاعیه‌ها همچنان منتشر می‌شوند. برخورد دلبخواهی و مستبدانۀ‌ قدرت مرکزی باعث برانگیزاندن گرایش‌های ارتجاعی شده است. وضعیت بحرانی‌تر از پیش است. فراخوان‌هایی به مجمع مؤسسان به گوش می‌رسد. بیانیه‌ای توسط «کارگران سوسیالیست ناحیۀ نیِوشی Nevshy » به امضا رسیده که آشکارا به رژیم کمونیست حمله می‌کند و دست‌به‌دست می‌گردد. بیانیه می‌گوید: «ما می‌دانیم چه کسانی از مجمع مؤسسان می‌ترسند. اینها کسانی هستند که باید در برابر نمایندگان مردم، در قبال خیانت‌ها و دزدی‌ها و جنایت‌های‌شان پاسخ‌گو باشند.» زینوویف به حالت آماده‌باش درآمده و به منظور درخواست نفرات با مسکو تماس گرفته است. گفته می‌شود که گروهان محلی به اعتصابیون تمایل دارد. به نفراتی از ایالات دیگر به شهر آورده‌اند: «هنگ‌های ویژه»ی کمونیست به تازه‌گی رسیده‌اند. امروز قانون ویژۀ فوق‌العاده اعلام شده.»

 در همین روز، اول مارس، جلسه‌ای توده‌ای با حضور ۱۶ هزار نفر شامل ملوانان، کارگران و سربازان در میدان یاکورنی Yakorny  برگزار شد تا راه‌حل پتروپاولووسک[1] Petropavlovsk را صورت‌بندی کند. آنها خواستار پیگیری مطالبات اعتصابیون شدند. ملوانان کرونشتات مانند کارگران پتروگراد، خواستار برابر شدن دستمزدهای‌شان بودند و همچنین خواستار این بودند که ایست ـ بازرسی جاده‌ها که آزادی عبور و مرور را محدود می‌کرد پایان یابد و به کارگران اجازه داده شود که مواد غذایی به شهر وارد کنند. در این جلسه، با اینکه رئیس دولت، رئیس قوۀ مجریۀ مرکزی، کالینین Kalinine در این جلسه حضور داشت، آنها راه‌حلی غیرحزبی برگزیدند: فراخوانی غیرحزبی به منظور برگزاری کنفرانسی در ده روز آینده که در آن کارگران، سربازان سرخ و کارگران پتروگراد و ملوانان کرونشتات گردهم آیند. خواست دیگر آنها حذف «افسران سیاسی» بود، به این معنی که هیچ حزب سیاسی‌ای نباید امتیاز ویژه‌ای داشته باشد، به همین طریق هم خواستار حذف وابسته‌گی «کمونیست‌های ضربت» در ارتش و «گارد کمونیستی» در کارخانه‌ها شدند. تنها دو کارمند بلشویک علیه این راه‌حل رأی دادند. در همین جلسه، همچنین تصمیم بر این شد که یک نمایندۀ دیگر به راه‌بندان و به پادگان شهر پتروگراد فرستاده شود تا خواسته‌های کرونشتات را برای ایشان توضیح دهد و از آنها تقاضا کند که نمایندگان مستقلی از طرف کارگران پتروگراد به کرونشتات بفرستند تا خود مستقیماً شاهد چیزی که در آنجا می‌گذرد باشند.

برکمان دو روز بعد از این جلسه می‌نویسد، اما در همین اثنا خبردار شده که در مسکو بین اعتصابیون و حکومت درگیری رخ داده است. او می‌نویسد: «۲ مارس. خبرهای به شدت نگران‌کننده‌ای به گوش می‌رسد. اعتصابات مهمی در مسکو صورت گرفته. شنیده‌ام که امروز در هتل آستوریا [در پتروگراد]، درگیری‌های مسلحانه‌ای در نزدیکی‌های کرملین به وقوع پیوسته و خون‌هایی بر زمین ریخته شده. بلشویک‌ها اعلام می‌کنند که همزمانی حوادث در دو پایتخت [پتروگراد و مسکو] اثبات وجود یک برنامه از سوی مجموعۀ ضدانقلاب است. گفته‌ می‌شود که ملوانان کرونشتات به شهر آمده‌اند تا علل بی‌نظمی را بررسی کنند. در میان تمام این سروصداهایی که از هر طرف به گوش می‌رسد، واضح دیدن مسائل غیرممکن است. غیبت یک نشریۀ آزاد، کنترل‌ناپذیرترین شایعه‌ها را تقویت می‌کند. روزنامه‌های رسمی تمام اعتبار خود را از دست داده‌اند.»

«۳ مارس. کرونشتات در هیجان و اضطراب به سر می‌برد. در آنجا به شیوه‌های هولناکی که حکومت علیه کارگران ناراضی به کار بسته اعتراض می‌شود. خدمۀ کشتی خط پتروپاولووسک Petropavlovsk به قطعنامه همبستگی با اعتصابیون رأی داده. امروز صبح متوجه شدیم که ۲۸ فوریه یک کمیته از ملوانان به شهر فرستاده شده تا شرایط را بررسی کند. گزارش‌اش برای قدرت مرکزی ناخوشایند بوده. اول مارس خدمه‌های یکم و دوم اسکادران بالتیک، میتینگی در میدان یاکورنی برپا کرده‌اند. ۱۶۰۰۰ دریانورد، سرباز ارتش سرخ و کارگر در جلسه شرکت کرده‌اند. کالینین رئیس قوۀ مجریه و کوزمین Kouzmine کمیسر ناوگان بالتیک با گروه امداد صحبت کرده‌اند. برخورد ملوانان با حکومت شوروی کاملا ًصمیمانه بود. زمانی که کالینین به کرونشتات رسید، با تشریفات نظامی، با دستۀ موسیقی نظامی و پرچم از او استقبال شد. در جریان میتینگ، وضعیت پتروگراد و گزارش کمیتۀ تفحص دریانوردان به بحث گذاشته شد. گروه امداد با خشونت، خشم خود را در برابر ابزارهایی که زینوویف علیه کارگران به کار گرفته نشان داد. رئیس قوۀ مجریه، کالینین و کمیسر کوزمین به اعتصابیون انتقاد وارد کردند و قطعنامه پتروپاولووسک را به عنوان ضدانقلاب رد نمودند. ملوانان وفاداری‌شان را نسبت به نظام شوروی خاطرنشان ساختند اما بوروکراسی سوویت‌ها را محکوم نمودند. قطعنامه تصویب شد.»

روز سوم مارس پیام رادیویی از مسکو مخابره می‌شود که حاوی شایعات و افتراهایی است که به خشم کرونشتاتی‌ها می‌افزاید. برکمان در این‌باره می‌نویسد: «ایستگاه رادیویی مسکو روستا Rosta، ۳ مارس. علیه توطئۀ ارتش سفید مبارزه کنیم! شورش ژنرال سابق کورلووسکی و ناوگان پتروپاولووسک حاصل عوامل متفقین است، درست مثل شورش‌های گذشتۀ ارتش سفید. روزنامه فرانسوی و بورژواییِ «صبح» Le matin، اثبات آن است. دو هفته قبل از شورش کورلووسکی، این نشریه تلگرام زیر را از هلسیگفور منتشر کرد: «از پتروگراد خبر می‌رسد که در پی خیزش اخیر کرونشتات، اتوریتة نظامی بلشویک برای ایزوله کردن کرونشتات و ممنوعیت ورود به پتروگراد برای سربازان سرخ و دریانوردان پادگان کرونشتات، یک سری اقدامات انجام داده‌اند. آذوقه‌رسانی به این شهر تا اطلاع ثانوی ممنوع است.» مشخص است که شورش کرونشتات از پاریس هدایت می‌شود و محصول ضدانقلاب فرانسه است. چنین است که تاریخ تکرار می‌شود. سوسیال ـ انقلابیون که توسط پاریس هدایت می‌شوند زمینه را برای خیزش علیه اتوریتۀ سوویت تدارک دیده و قبل از این که آنها وارد عمل شوند، پشت ایشان رهبر واقعی‌شان تحت شکل یک ژنرال تزاریست نمایان شده است. […]»

۴ مارس کمیتۀ انقلابی موقت کرونشتات به ساکنین هشدار می‌دهد که ممکن است هر لحظه شهر مورد حملۀ کمونیست‌ها قرار گیرد و جواب آنها در مقابل، مقاومتی نیرومند خواهد بود. برکمان در این روز می‌نویسد: «۴ مارس. تنش در شهر افزایش می‌یابد. اعتصابیون ادامه می‌دهند؛ اغتشاشات کارگری مجدداً در مسکو بالا گرفته‌اند. موجی از نارضایتی‌ها کشور را می‌روبد. از شورش دهقانان در تامبوف در سیبری و در اوکراین و در قزاقستان گزارش‌هایی مخابره می‌شود. کشور در لبۀ ناامیدی است. شدیداً امید می‌رفت که با پایان گرفتن جنگ شهری، کمونیست‌ها از سخت‌گیری رژیم نظامی بکاهند. حکومت اعلام کرده بود که مترصد اقداماتی برای بازسازی اقتصادی است و مردم برای مشارکت در آن بی‌صبر بودند. با بی‌صبری انتظار می‌رفت که هزینه‌های کمرشکن کاهش یابد، محدودیت‌های دوران جنگ ملغی و آزادی‌های اولیه برقرار شود. جبهه‌ها تصفیه شده‌اند ولی سیاست قدیمی ادامه دارد، نظامی‌گری ِکارِ کارگریْ بازسازی صنایع را فلج کرده. آشکارا شکوه می‌شود که حزب کمونیست بیش‌تر از این که به دنبال نجات انقلاب باشد، به دنبال تثبیت قدرت سیاسی خودش است. یک بیانیۀ رسمی امروز به امضای لنین و تروتسکی منتشر شد. بیانیه، کرونشتات را به‌خاطر یاغی‌گری مجرم اعلام می‌کند و خواسته‌های ملوانان را مبنی‌بر سوویت‌هایی را که آزادانه برگزیده شده باشند، به عنوان «الهامات ضدانقلابی که علیه جمهوری پرولتری هدایت شده‌اند» رد می‌کند. اعضای حزب کمونیست دستوری مبنی‌بر بازگشتن به کارگاه‌ها و کارخانه‌ها دریافت می‌کنند به منظور «پیوستن به کارگران و تهییج آنان به دفاع از حکومت در برابر خائنین». کرونشتات با خاک یکسان خواهد شد.»

«تمام نواحی شمالی تحت قانون نظامی است و تمام جلسات ممنوع شده‌اند. برای محافظت نهادهای حکومتی جانب احتیاط در نظر گرفته شده. مسلسل‌هایی در هتل آستوریا، محل استقرار زینوویف و سایر بلشویک‌های برجسته، قرار داده شده‌اند. این تجهیزات عصبیت عمومی را افزایش داده. اعلامیه‌های رسمی دستور می‌دهند که اعتصابیون فوراً به کارخانه‌ها برگردند و اعلام می‌کنند که قطع کار و برگزاری هرگونه تظاهرات خیابانی ممنوع است. کمیتۀ دفاع اقدام به «پاکسازی» عمومی شهر کرده است. کارگران بسیاری به ظن هواداری از کرونشتات بازداشت شده‌اند. همۀ دریانوردان پتروگراد و بخشی از پادگان به عنوان عناصر «نامطمئن»، به پست‌هایی در مناطق دور انتقال داده شده‌اند. در همین حال خانواده‌های ملوانان کرونشتات که در پتروگراد زندگی می‌کنند به عنوان گروگان تحت‌نظر هستند. کمیتۀ دفاع به کرونشتات اخطار کرده که «زندانیان به عنوان ضمانت‌های امنیت کمیسرهای ناوگان بالتیک، کوزمین، رئیس شورای کرونشتات، واسیلیف و دیگر کمونیست‌ها در نظر گرفته می‌شوند. اگر رفقای ما از کمترین آسیبی رنج ببرند، گروگان‌ها زندگی‌شان را از دست خواهند داد». کرونشتات در جواب گفته: «ما خواهان خون‌ریزی نیستیم. به هیچ کمونیستی آزاری نرسیده است.» کارگران پتروگراد با تشویش تغییر و تحول وقایع را دنبال می‌کنند. آنها امیدوارند که پادرمیانی ملوانان به نفع آنها باشد. دورۀ روی کار بودن سوویت پتروگراد رو به اتمام است و انتخابات آتی در دست تدارک است.  دوم مارس کنفرانس فرستادگان برگزار شد که در آن ۳۰۰ نماینده از خدمۀ پادگان، سندیکاها و کارخانه‌ها که در میان‌شان کمونیست‌های بسیاری بودند شرکت داشتند. کنفرانس به قطعنامۀ شب قبل در جریان میتینگ عمومی رأی داد. لنین و تروتسکی آن را ضدانقلابی خواندند و آن را اثبات تلقینی از جانب سفیدها می‌دانند.»

برکمان همان شب نوشته‌اش را از سرمی‌گیرد و گزارشی از جلسه‌ای با حضور کمونیست‌ها و معترضین ارائه می‌دهد: «۴ مارس. شب دیروقت. نشست فوق‌العادۀ سوویت پتروگراد در کاخ تورید Tauride برگزار شد. این نشست مملو بود از کمونیست‌هایی که اکثرشان خیلی جوان، متعصب و نابردبار هستند. پذیرش در جلسه منوط بود به ارائۀ یک بلیط خاص؛ همچنین می‌بایست برای برگشت به خانه بعد از ساعت حکومت نظامی یک اجازه‌نامه تهیه کرد. نمایندگان شوراهای کارخانه‌ها در جلسه حاضر بودند. تمام صندلی‌ها توسط کمونیست‌ها اشغال شده بود. برخی فرستادگان کارخانه‌ها رشتۀ سخن را به دست گرفتند، اما زمانی که سعی داشتند نظرات‌شان را ارائه بدهند، هو شده و مجبور شدند سخنان خود را قطع کنند. زینوویف چندین بار گروه امداد را تشویق کرد که بگذارد مخالفین نظرات‌شان را بیان کنند، اما این دعوت‌اش عاری از انرژی و حرارت بود. هیچ صدایی به نفع مجلس مؤسسان شنیده نشد. یک کارگر کارخانه از دولت خواست که به شکایات کارگرانی که از سرما و گرسنگی رنج می‌کشند توجه مبذول دارد. زینوویف پاسخ داد که اعتصابیون، دشمنان رژیم شوروی هستند. کالینین اعلام کرد که کرونشتات محل عمومی توطئۀ گستردۀ سازمان‌داده شده توسط ژنرال کوزلوسکی می‌باشد. یک ملوان به زینوویف یادآوری کرد که زمانی که خود او و لنین به عنوان ضدانقلاب توسط کرنسکی تحت تعقیب بودند، همین ملوانان کرونشتات آنها را نجات دادند، همین کسانی که آنها اکنون به عنوان خائن از ایشان یاد می‌کنند. او اضافه کرد که کرونشتات چیزی جز انتخابات آزاد نمی‌خواهد. به او اجازه داده نشد که سخنانش را ادامه دهد. صدای قوی یِوکادیموف، ستوانِ زینوویف، کمونیست‌های گروه امداد را به اوج هیجان رساند. قعطنامه‌اش در هیاهوی اعتراضات فرستاده‌گان غیرحزبی و سندیکاها تصویب شد. قطعنامه اعلام می‌کرد که کرونشتات به خاطر اقدامات ضدانقلابی‌ای که علیه رژیم شوروی هدایت شده، گناهکار بوده و خواهان تسلیم فوری آنها شد. این یک اعلان جنگ بود.»

برکمان در فردای نشست، ۵ مارس، می‌نویسد: «بلشویک‌های بسیاری با به اجرای قطعنامه [مصوبۀ ۴ مارس] مخالف‌اند. آنها فکر می‌کنند که حملۀ نظامی به «شکوه و افتخار انقلاب روس» ـ آن‌طور که تروتسکی دژ کرونشتات را نامیده بود ـ زیادی وحشتناک خواهد بود. کمونیست‌های بسیاری، به صورت خصوصی، تهدید می‌کنند که حزب را در صورت وقوع چنین جنایتی ترک خواهند کرد. تروتسکی می‌بایست دیشب خطاب به پتروسوویت صحبت می‌کرد. از غیبت او این واقعیت استنباط می‌شد که وخامت اوضاع غلوآمیز است. اما او در طول شب سر رسید و امروز به کرونشتات یک التیماتوم داد.»

فردای آن جلسه، در ۵ مارس دولت بلشویکی در طی التیماتومی اعلام می‌کند که شورش «قطعاً توسط نیروهای ضدجاسوسی فرانسه تدارک دیده شده» و راه‌حل پتروپاولووسک، راه‌حل سوسیالیست‌ ـ انقلابی‌های راست و نیروهای ارتجاعی است؛ و اضافه می‌کند که شورش توسط افسران تزاریست سابق با رهبری ژنرال کوزلوفسکی ـ فردی که در واقع به ارتش سرخ پیوسته بود و به طرز کنایه‌آمیزی توسط تروتسکی به عنوان متخصص نظامی به دژ فرستاده شده بود ـ سازماندهی شده است. این تنها پاسخ رسمی حزب به کلّ این شورش و تقاضاهایش بود.

تروتسکی و کامنف در اولتیماتوم به کرونشتات چنین می‌گویند: «مطابق حکم حکومت کارگری و دهقانی، کرونشتات و نیروی دریاییِ شورشی می‌باید بی‌معطلی بر اتوریتۀ جمهوری شورایی گردن بگذارند. بنابر این من به همۀ کسانی که علیه حزب سوسیالیست قد برافراشته‌اند، دستور می‌دهم که بدون درنگ سلاح‌های‌شان را زمین بگذارند. یاغیان باید خلع‌سلاح و مطیع اتوریتۀ شوراها شوند. کمیسرها و دیگر نمایندگان بازداشت‌شدۀ حکومت باید الساعه آزاد گردند. تنها کسانی که بدون ‌پیش‌شرط خود را تسلیم کنند، می‌توانند روی عفو و بخشایش جمهوری شورایی حساب کنند. من همچنین امر می‌کنم که سرکوب شورش و به اطاعت واداشتن ملوان‌ها با نیروی مسلح تدارک دیده شود. مسئولیت همة خساراتی که بر مردم صلح‌طلب تحمیل شود، به تمامی بر گردن اشرار ارتش سفید می‌باشد. این هشدار قطعی ا‌ست.» (تروتسکی رئیس شورای نظامی انقلابی جمهوری، کامنف فرمانده)

برکمان ادامه می‌دهد: «شهر در لبۀ پرتگاه وحشت است. کارخانه‌ها تعطیل‌اند، شایعاتی مبنی‌بر تظاهرات و زد و خورد دهان به دهان می‌گردند. به تازه‌گی تهدیداتی علیه یهودیان به گوش می‌رسد. نیروهای نظامی همچنان به پتروگراد و به حوالی آن سرازیر می‌شوند. تروتسکی تقاضای تسلیمی به کرونشتات فرستاده که حاوی کلماتی تهدیدآمیز است: «من شما را همچون خرگوش شکار می‌کنم.» اما برخی کمونیست‌ها از لحن حکومت خشمگین هستند. آنها می‌گویند که شکایات کارگرانی که نان ندارند را به نمایش مخالفت تعبیر کردن، خطایی کشنده است. زینوویف هواداری از اعتصابیون پتروگراد و خواسته‌شان ـ انتخابات آزاد ـ را به توطئۀ ضدانقلاب تغییر داده است. من با دوستان بسیاری که خیلی‌های‌شان کمونیست هستند در مورد این اوضاع صحبت کرده‌ام. ما فکر می‌کنیم که هنوز فرصت هست که اوضاع را سروسامان داد. کمیسیونی که دریانوردان و کارگران به آن اعتماد داشته باشند، می‌تواند التهابات لجام‌گسیخته را آرام کند و راه‌حلی مناسب برای عاجل‌ترین مشکلات بیابد. غیرقابل‌باور است که یک حادثۀ نسبتاً کوچک، مثل اعتصاب کارخانه‌های تروبوتچی، بتواند به صورت افسارگسیخته بزرگ شود و به یک جنگ شهری و پیامد‌های خونین بینجامد، طوری که این حادثه جریان یافت.»

«کمونیست‌هایی که با آنها از این پیشنهاد صحبت کرده‌ام همه‌گی این را تأیید می‌کنند، اما جرأت ندارند ابتکار عمل را به دست بگیرند. هیچ‌کس داستان کوزلوسکی را باور نمی‌کند. همه موافق‌اند که در میان قاطع‌ترین دریانوردان حمایت از سوویت‌ها دیده می‌شود. هدف دریانوردان این است که قدرت مرکزی را وادار کنند که رفرم‌های ضروری را اعمال کند و آنها اکنون تا حدی موفق به این کار شده‌اند. zagraditelnyé otriady [رجوع شود به پانویس شمارة یک، مادة ۸] که به خشونت و تلوّن‌مزاج مشهورند، در ایالات پتروگراد ملغی شدند و برخی سازمان‌های سندیکایی اجازه یافتند که برای تهیۀ مواد غذایی نمایندگانی به روستاها بفرستند. در جریان دو روز گذشته جیره‌های غذایی ویژه و لباس در برخی کارخانه‌ها توزیع شده‌اند. حکومت از یک شورش عمومی می‌ترسد. پتروگراد اکنون در «وضعیت محاصرۀ فوق‌العاده» به سرمی‌برد. حق عبور و مرور فقط تا ساعت ۹ شب است. اما شهر آرام است. من، در صورتی که قدرت مرکزی بتواند برخوردی عاقلانه‌تر و منصفانه‌تر در پیش بگیرد، منتظر یک خیزش جدی نیستم. به امید گشودن راهی برای راه‌حلی صلح‌طلبانه به زینوویف برنامه‌ حَکَمیتی دادم که توسط اشخاصِ متمایل به بلشویک‌ها امضا شده است.»

این نامه از این قرار بود: «به سوویت پتروگراد، رئیس زینوویف. این غیرممکن است، سکوت کردن بیشتر از این، جنایتکارانه خواهد بود. حوادث اخیر ما آنارشیست‌ها را وادار می‌کند که سخن را در دست بگیریم و شما را در جریان نظرات خود در مورد اوضاع کنونی قرار دهیم. روحیۀ تهییجی که در میان کارگران و دریانوردان به چشم می‌خورد از عللی برمی‌آید که تمام توجه ما را طلب می‌کند. گرسنه‌گی و سرما به نارضایتی عمومی دامن زده و غیبت تمام امکانات بحث و نقدْ کارگران را به بروز عمومی شکایات‌شان وامی‌دارد. هواداران ارتش سفیدْ طالب و مترصد منفجرشدن این نارضایتی در جهت منافع طبقاتی خود هستند. با پنهان ساختن خود در پس کارگران و ملوانان، آنها شعارهای خود را پیش می‌کشند، از جمله: «مجمع مؤسسان»، «آزادی تجارت» و غیره. ما، آنارشیست‌ها، ازمدت‌ها پیش خصلت توهم‌آمیز چنین شعارهایی را افشا، و در مقابل همه‌گان اعلام کرده‌ایم که ما در همکاری با تمام یاران انقلاب اجتماعی و شانه‌به‌شانۀ بلشویک‌ها، علیه هرگونه اقدام ضدانقلابی‌ای سلاح به دست خواهیم گرفت. در مورد نزاع بین حکومت شوروی و کارگران و ملوانان،‌ برآورد ما این است که این نزاع باید نه از راه زور نظامی بلکه از راه توافق دوستانه حل شود. اگر حکومت شوروی به خون‌ریزی متوسل شود، این کار در وضعیت کنونی نه باعث هراساندن و نه باعث آرام کردن کارگران خواهد شد، بلکه درست برعکس، این کار صرفاً باعث وخیم‌تر شدن اوضاع شده و به تقویت حزب متفقین و ضدانقلاب بین‌المللی می‌انجامد. از این گذشته، این که یک حکومت کارگری و دهقانی علیه کارگران و ملوانان به زور توسل جوید به یک احساس مأیوس‌کننده در جنبش انقلابی بین‌المللی دامن خواهد زد و باعث خدشه‌دار شدن آرمان انقلاب اجتماعی خواهد شد. رفقای بلشویک، قبل از اینکه خیلی دیر شود بیندیشید! با آتش بازی نکنید! شما در آستانۀ گرفتن تصمیمی حیاتی با پیامد‌های سنگین هستید. ما پیشنهاد زیر را به شما تسلیم می‌کنیم:

کمیسیونی مرکب از ۵ عضو که شامل ۲ آنارشیست باشد برگزینید. کمیسیون برای حل اعتراضات از راه‌های مسالمت‌آمیز به کرونشتات خواهد رفت. با توجه به اوضاع، این ریشه‌ای‌ترین شیوه است و در سرتاسر جهان این شیوه طنینی خالصاً انقلابی خواهد داشت. پتروگراد ۵ مارس ۱۹۲۱ ـ الکساندر برکمان، اِما گلدمن، پِرکوس، پترووسکی»

بلشویک‌ها این درخواست آنارشیست‌ها را نادیده می‌گیرند. ۶ مارس شورای پتروگراد نیز پیشنهاد می‌کند که یک نماینده از اعضای حزب و غیروابسته (اما عضو شورا) از کرونشتات بازدید کند. دولت به این پیشنهاد هم اعتنایی نمی‌کند. شورشیان، در مورد جایگاه واقعی نمایندگان غیروابسته، تقاضا کردند که انتخابات نمایندگان در کارخانه‌ها و در حضور ناظری از کرونشتات برگزار شود. این تقاضا بدون پاسخ ماند. حزب واهمه داشت که ناظرینِ مستقل، واقعیتِ شورش مردمی در کرونشتات را به چشم ببینند و به این ترتیب تبلیغات دروغین رسمی در مورد کرونشتات را واگویه نکنند. نماینده‌ای که توسط کرونشتات فرستاده شده بود تا تقاضاهای کرونشتات را به شورای پتروگراد توضیح دهد، مستقیماً روانۀ زندان چکا شد. تصمیم به حمله به کرونشتات پیش‌تر گرفته شده بود. مطابق مدارکی که در آرشیو شوروی وجود دارد، تاریخ‌نگار، اسرائیل گِتزلِر Isræl Getzler، بیان می‌کند: «۵ مارس، اگر نه پیش‌تر، رؤسای شوروی تصمیم به سرکوب کرونشتات گرفته بودند. به این ترتیب، در طی تماسی با یکی از اعضای شورای کار و دفاع آن زمان، تروتسکی بر این امر اصرار کرده بود که تنها تصرفِ کرونشتات، بر بحران سیاسی پتروگراد نقطۀ پایان خواهد گذاشت.»

تروتسکی، مردی «با مشت آهنین»، شخصاً مسئولیت سرکوب را به عهده می‌گیرد. او از طریق امواج رادیویی به «یاغیان» هشدار می‌دهد که «اگر شما [به راه خود] مُصر باشید، همچون جوجه‌کبک‌ها شکار خواهید شد.» و کرونشتات پاسخ می‌دهد: «ما تنها یک پاسخ به تمام اینها داریم: همۀ قدرت به شوراها! دستان‌تان را از اینجا کوتاه کنید؛ دستانی که سرخ است از خون شهدای آزادی، آنها که علیه ارتش سفید، مالکان و بورژوازی جنگیده‌اند!» ایزوِستیا [نشریۀ کرونشتات]، شمارۀ ۶.

شورای کرونشتات می‌نویسد: «روشن است که حزب کمونیست روس، آن‌چنان که ادعا می‌کند، مدافع زحمتکشان نیست. منافع زحمتکشان برای او غریبه هستند. درحالی‌که حزب قدرت را تصاحب کرده تنها از یک چیز وحشت دارد: از دست دادن قدرت، و برای همین است که فکر می‌کند استفاده از هر وسیله‌ای برای او مجاز است: افترا، خشونت، تزویر، قتل، انتقام از خانواده‌های شورشیان. […] اینجا، در کرونشتات، ما اولین سنگِ انقلاب سوم را گذاشتیم که باید آخرین غل و زنجیرهای توده‌های زحمتکش را بشکند و تماماً راه جدیدی برای خلق سوسیالستی بگشاید. […] بدون دردسر، بدون اینکه قطره‌ای خون ریخته شود، اولین قدم برداشته شده است. کارگران خون و خون‌ریزی نمی‌خواهند. آنها خونی بر زمین نمی‌ریزند مگر برای دفاع از خودشان. […] کارگران و دهقانان از حرکت به جلو دست نمی‌شویند، درحالی‌که مجلس قانونگذار و رژیم بورژوایش را، دیکتاتورهای کمونیست، چکا و سرمایه‌داری دولتی‌اش را پشت سرنهاده‌اند».

در یادداشت ۶ مارس برکمان، تنها یک جمله نوشته شده است: «امروز کرونشتات از طریق رادیو، خلاصه‌ای از مواضع‌اش را مخابره کرده است.» پیام رادیویی شورشیان کرونشتات «خطاب به تمام کارگران جهان»، بدین قرار بود: «ما مبارزین برآمده از قدرت شوراها هستیم، نه احزاب. ما هوادار انتخابات و آزادی نمایندگان توده‌های زحمتکش هستیم. شوراهای آلت‌دست و دستکاری‌شده توسط حزب کمونیست، همیشه در شنیدن نیازها و مطالبات ما کر بوده‌‌اند. ما هیچ جوابی جز توپ و خمپاره دریافت نکردیم. […] رفقا! نه‌تنها آنها شما را فریب می‌دهند، بلکه بی‌مهابا حقیقت را قلب می‌کنند و با سخیف‌ترین شیوه‌ها […] به ما افترا می‌زنند. در کرونشتات، هر قدرتی منحصراً در دستان ملوانان، سربازان و کارگران انقلابی‌ است. […] زنده‌باد پرولتاریا و دهقانان انقلابی! زنده‌باد قدرت شوراهای برگزیدۀ آزاد!»

فرماندهی لشکر برعهدۀ توخاچوفسکی یک افسر تزاریست قدیمی و مارشال آینده، گذاشته شد. او مجبور بود با دقت فراوان از بین نیروهای فرستاده، دست به انتخاب بزند، چرا که شماری از سربازان سرخ اکراه داشتند که به روی برادران طبقاتی خود آتش بگشایند. ۷ مارس بمباران دژ شروع شد، تحت این عنوان: «تا درس عبرتی باشد برای همگان!» و محاصره‌شدگان در کرونشتات هم آخرین پیغام خود را فرستادند: «خون بیگناهان بر گردن کمونیست‌ها، این دیوانه‌گانِ خشمگینِ مست از قدرت، خواهد افتاد. زنده‌باد همۀ قدرت به شوراها!» و برکمان ناباورانه و با لحنی غم‌آلود می‌نویسد: «۷ مارس. از خلال چشم‌انداز نوسکی [خیابان اصلی پتروگراد، سن‌پترزبورگ کنونی]، از دوردست صدای‌های مهیب می‌شنوم. این صدا به صورت بی‌‌پایان، قوی‌تر و قوی‌تر، نزدیک‌تر و نزدیک‌تر طنین‌انداز می‌شود. ناگهان درمی‌یابم که صدای شلیک توپخانه است. ساعت ۶ شب است. به کرونشتات حمله شده!»

«روزهای اضطراب و بمباران. من مأیوس و سرخورده‌ام: چیزی درون من مرده است. در خیابان، مردم حالتی خموده از درد دارند. آنها از حرکت بازایستاده‌اند. هیچ‌کس جرأت حرف زدن ندارد. صدای مهیب توپخانه فضا را می‌شکند.»

بله! دولت بلشویکی با رگبار گلوله به شعار نان و آزادیِ کارگران و ملوانان کرونشتات پاسخ داد. دیدیم که دو روز قبل از شروع بمباران کرونشتات، یک گروه از آنارشیست‌ها به رهبری اما گلدمن و الکساندر برکمان که بعد از اخراج و تبعید از ایالات متحده به «موطن کارگران» پناهنده شده بودند، پیشنهاد می‌کنند که به عنوان میانجی‌ برای مذاکرات بین شورشیان و دولت وارد عمل شوند، اما این پیشنهاد توسط بلشویک‌ها نادیده گرفته می‌شود. آنها در نامه‌شان خطاب به زینوویف از «رفقای بلشویک» استدعا کردند که دست از اِعمال قهر بردارند و تعارض را از راه مذاکرات برادرانه حل کنند. چند سال بعد ویکتور سرژ می‌گوید: «حتی زمانی که جنگ شروع شده بود، به ساده‌گی می‌شد از تمام این اتفاقات اجتناب کرد؛ تنها لازم بود که میانجی‌گریِ پیشنهادیِ آنارشیست‌ها (خصوصا اما گلدمن و الکساندر برکمان که با شورشیان در تماس بودند) پذیرفته شود. [اما] کمیتۀ مرکزی این امکان را به خاطر حفظ پرستیژ خود و با افراط در اتوریتاریسم رد کرد.» اما چرا چنین نشد؟

واقعیت این است که جسارت کرونشتات بسیار فراتر از چیزی می‌رفت که کسی مثل لنین یا تروتسکی بتوانند آن را تحمل کند. رؤسای بلشویک، که یک‌بار برای همیشه، انقلاب را با حزب کمونیست معرفی کرده بودند، هرچیزی که خلاف این افسانه بود،  به چشم‌شان چیزی جز «ضدانقلاب» نبود. آنها که می‌دیدند رشتۀ ارتدکسی مارکسیسم ـ لنینیسم پنبه می‌شود، کرونشتات برای‌شان از این بابت دوچندان وحشتناک می‌نمود؛ زیرا حزب که به نام پرولتاریا حکومت می‌کرد به عینه می‌دید جنبشی به مخالفت با قدرت او برخاسته است که جنبشی صادقانه پرولتاریایی است و خود حزب از این موضوع آگاه بود.

علاوه‌براین، لنین بر این باورِ کم‌وبیش ساده‌انگارانه بود که احیای تزاریسم، تنها آلترناتیو دیکتاتوری حزب‌اش است. در واقع، کرونشتاتی‌ها می‌خواستند بر روی زمین انقلابی پیش روند. آنها بر این بودند که فتوحات انقلاب اجتماعی را احیا کنند. از این رو، اعلام کردند هیچ چیز مشترکی با کسانی که می‌خواهند «شلاق تزاریسم را دوباره برپاکنند» ندارند و اگر نیت‌شان را برای سرنگونی قدرت «کمونیست‌ها» پنهان نمی‌کردند، برای این نبود که همه چیز به روال سابق برگردد و «کارگران و دهقان‌ها دوباره به برده بدل شوند». با این حال، همۀ پل‌های بین خودشان و رژیم را هم نشکستند، چراکه هنوز امیدوار بودند که «بتوانند [با کمونیست‌ها] زبان مشترک بیابند». و نهایتا این که شعار آزادی بیان آنها هرکسی را در بر نمی‌گرفت، بلکه مراد از سر دادن این شعار، آزادی بیان برای مبارزین صدیق انقلاب، آنارشیست‌ها و «سوسیالیست‌های چپ» (فرمولی که سوسیال ـ دموکرات‌ها و منشویک‌ها را شامل نمی‌شد) بود.

باری! اولین حملۀ ارتش سرخ به کرونشتات در ۷ مارس به شکست انجامید. سربازان ارتش سرخ تحت فرماندهی میخائیل توخاچوفسکی باید روی کیلومترها یخ و زیر شلیک توپ و خمپارۀ کرونشتات حرکت می‌کردند. دسته‌های کامل سربازان در آب‌های منجمد جان باختند؛ هنگ‌هایی که از خمپاره‌ها سوراخ شده بودند وحشت‌زده از هم پاشیده بودند. پل آوریچِ  تاریخ‌نگار Paul Avrich فاش می‌کند که «بعد از اینکه خلیج اولین قربانیانش را بلعید، برخی از سربازان سرخ، که یکی از دسته‌های پِترهوف کورسانتی Peterhof Kursanty هم جزئی از آنان بود، شروع کردند به رسیدن به شورشیان. دیگران، با وجود تهدیدهای توپچی‌های پشت سر که دستور آتش روی مردّدین داشتند از پیشروی سر باز زدند. کمیسر گروه شمال هشدار داد که این دسته‌ها می‌خواهند نماینده‌ای به کرونشتات بفرستند تا از خواسته‌های شورشیان مطلع شوند.» اما تاریخ‌نگار تروتسکیست ـ ژان ژاک ماری  Jean-Jacques Marie ـ با این روایت مخالف است. او تهدید به گشودن آتش به روی مردّدین را مربوط به پِتریچنکو Pétritchenko می‌داند، و عنوان می‌کند که هنگ‌هایی که او [آوریچ] از آنها نام می‌برد، فردای آن روز در موقعیت حاضر شدند.

شب ۱۶ و ۱۷ مارس بلشویک‌ها بیش از ۱۰۰ تن از رهبران شورش را بازداشت کردند و ۷۴ نفر از ایشان را در انظار عمومی کشتند. حملۀ نهایی، ۱۷ مارس و بعد از آن که نیروهای بلشویک سرانجام به میدان وارد شدند، به وقوع پیوست: «دسته‌های مهاجم انتقام رفقای‌ به خون غلتیدۀ خود را خواهند ستاند.» به این ترتیب بعد از ۱۰ روز حملۀ بی‌امان، در روز ۱۸ مارس، ارتش سرخ با حرکت از روی خلیجِ پوشیده از یخ و برف فنلاند، با قتل‌عامی به غایت افراط‌آمیز، «شورش» را خاموش کرد. اما سرکوب به همین‌جا ختم نشد. زندانیانی که به پتروگراد آورده شده بودند، در طی ماه‌های آتی اعدام شدند. ویکتور سرژ در کتاب «خاطرات یک انقلابی»می‌نویسد: «این قتل‌عام طولانی، با اجازه یا هدایت دز‌رژینسکی  Dzerjinskiصورت گرفت. […] مسئولیت کمیتۀ مرکزی بلشویک‌ در یک کلام عظیم خواهد بود و سرکوبی که در پی آن آمد، به شکل بیهوده‌ای وحشیانه بود.»

کشته‌شدگان بلشویک‌ها بیش از ۱۰۰۰۰ نفر برآورد می‌شوند. هیچ عدد قابل‌اعتمادی در مورد شورشیان کشته ‌شده و اعدام شده توسط چکا؛ یا کسانی که به زندان‌ها فرستاده شدند در دست نیست. نیکولاس ورث می‌گوید که سرکوب، هزاران قربانی برجای گذاشت. بعد از سرکوب شورش، ۴۸۳۶ ملوان کرونشتات دستگیر و به کریمه یا قزاقستان تبعید شدند. گفته می‌شود که  لنین ـ در نهایت ـ در ۱۹ آوریل دستور می‌دهد که اسرا به کمپ‌های کار اجباری (که بعدها گولاگ نام گرفتند) فرستاده شوند. هشت‌هزار دریانورد، سرباز و مردم عادی با پای پیاده از روی یخ‌ها به فنلاند گریختند. خدمۀ ناو پتروپاولووسک و سباستوپل تا آخرین نفرشان جنگیدند. یک مکاتبۀ بخش ویژه، در اول مه اعلام می‌کند که از ۶۵۲۸ شورشی بازداشت ۲۱۶۸ نفرشان (بیش از ۳۰ درصدشان) اعدام و نزدیک به دوهزار نفرشان نفرشان به کار اجباری محکوم شدند. خانواده‌های شورشیان به سیبری تبعید شدند، به این خاطر که سیبری «تنها منطقۀ مناسب» برای آنها بود.

باید گفت که شورشیان کرونشتات در مقابل ارتش سرخ تنها بودند، چراکه کارگران پتروگراد که ترسانده شده بودند، به خاطر پیروی از قانون نظامی نمی‌توانستند به یاری آنها بشتابند. آنارشیست‌ها هم نقش چندانی در این بین ایفا نکردند. با وجودی که کمیتۀ انقلابی کرونشتات از دو لیبرتر، یارچوک (برپاکنندۀ شورای کرونشتات در ۱۹۱۷) و وولین دعوت کرده بود که به آنها بپیوندند، این کار بیهوده بود، چراکه آنها در آن زمان توسط بلشویک‌ها بازداشت شده بودند. طبق مشاهدات ایدا مِت Ida Mett، تاریخ‌نگار شورش کرونشتات، آنارشیست‌ها تأثیری در روند حوادث نگذاشت «مگر تا جایی که آنارشیسم هم ایدۀ دموکراسی کارگری را ترویج کرده». اگرچه آنارشیست‌ها مستقیماً در واقعه مداخله نداشتند، اما اعلام کردند که «کرونشتات ـ وولین بعدها نوشت ـ اولین اقدام مردمیِ تماماً مستقلْ برای رهاشدن از هرگونه یوغ و تحقق بخشیدن به انقلاب اجتماعی بود: این اقدام مستقیماً توسط توده‌های زحمتکش انجام شد، بدون «چوپان‌های سیاسی»، بدون «رئیس‌ها» و بدون «قیم‌ها».» و الکساندر برکمان نوشت: «کرونشتات، اسطورۀ دولت پرولتری را منفجر کرد و به هوا فرستاد؛ و گواهی داد که بین دیکتاتوری حزب کمونیست و انقلاب سازگاری وجود ندارد.»

هرچند که آنارشیست‌ها نقش مستقیمی در خیزش کرونشتات بازی نکردند، رژیم از این فرصت برای قلع‌ و قمع کردن آنها سود جست تا بدین ترتیب به ایدئولوژی‌ای که هنوز به وحشت‌شان می‌انداخت پایان دهد. بعد از سرکوب کرونشتات، صدها آنارشیست دستگیر شدند. چند ماه بعد، یک لیبرتر (فانی بارون) و هشت نفر از رفقایش، در زیرزمین زندان چکا در مسکو تیرباران شدند. چند هفته قبل از سرکوب کرونشتات، ۸ فوریه، کروپتکینِ پیر در خاک روسیه مرده بود و تشییع پیکرش بهانه‌ای برای برگزاری مراسم‌های تحمیلی [به قدرت حاکم] شده بود. او توسط تودۀ عظیمی از تشییع‌کنندگان، نزدیک به صدهزار نفر، بدرقه شد. در میان پرچم‌های سرخ، پرچم‌های سیاهِ گروه‌های آنارشیستی بالای سر جمعیت به اهتزاز درآمده بود، و می‌شد بر روی‌شان جمله‌ای را که با سرخ آتشین نوشته شده بود خواند: «جایی‌که اتوریته باشد، آزادی نخواهد بود.»

چنین گفته می‌شود که این «آخرین تظاهرات بزرگ علیه استبداد بلشویک‌ها بود و دقیقاً کسانی که در آن شرکت کردند به همان اندازه که می‌خواستند یاد آنارشیست بزرگ را گرامی بدارند، همانقدر هم می‌خواستند پاسداشت آزادی را اعلام کنند.»

وولین Voline قاطعانه بیان می‌کند هرگونه اقدامی که از نمونۀ روسیه الهام گرفته باشد، نمی‌تواند به چیزی غیر از «سرمایه‌داری دولتی مبتنی‌بر استثمار نفرت‌انگیز توده‌ها» بینجامد، بلکه به «بدترین نوع سرمایه‌داری‌ها که قطعاً هیچ ربطی با سیر انسانیت به سمت جامعۀ سوسیالیستی ندارد» منجر می‌شود. چنین اقدامی فقط می‌تواند «دیکتاتوری حزبی را که بنا به ضرورت به سرکوب هرگونه آزادیِ سخن، مطبوعات، سازماندهی و کنش ـ حتی برای جریان‌های انقلابی به جز برای حزبِ در قدرت ـ می‌انجامد» تحکیم کند. عمل بلشویک‌ها فقط به یک «تفتیش عقاید اجتماعی» خواهد انجامید که «حتی نَفَس انقلاب» را هم می‌بُرد.

 وولین براین باور بود که استالین «از آسمان نیفتاد». استالین و استالینیسم، در نگاه او، فقط پیامد منطقی سیستم اتوریتری است که در سال‌های ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ پی‌ریزی شد. «چنین است درس باشکوه جهانی و تجربۀ قاطع بلشویکی، درسی که تکیه‌گاهی قوی برای تِز لیبرتر تدارک می‌بیند و به زودی در روشنایی رخدادها، توسط کسانی که در رنج‌اند، عذاب می‌کشند، می‌اندیشند و مبارزه می‌کنند، درک خواهد شد.»

بلشویک‌های در قدرت نه در برابر نیازهای معیشتی کارگران توان پاسخ‌گویی داشتند، نه حتی می‌توانستند در برابر کارگرانِ جان‌به‌لب رسیده مدارا کنند؛ چراکه با بالاگرفتن اعتراضات در کرونشتات، این قدرت انحصاریِ حزب رهبری‌کننده،‌ این خودِ حزب بلشویک‌ بود که نشانه گرفته شده بود؛ انحصاری که شورشیان کرونشتات در «غصب» شمردن‌اش، تردیدی نداشتند. هرچه بیشتر می‌گذشت، بر آنها بیشتر آشکار می‌شد که تنها دل‌مشغولی حزب کمونیست، بعد از چنبره‌زدن‌اش بر قدرت، فقط یک چیز بود: حفظ قدرت با توسل به هر وسیله‌ای.

حزب از توده‌ها جدا شده و نشان داده بود که از بیرون کشاندن کشور از ورطۀ تباهی عمومی ناتوان است. حزبْ اعتماد کارگران را از دست داده و به حزبی بوروکراتیک تبدیل شده بود. شوراها از قدرت تهی، مجعول، بی‌رمق و دستکاری‌شده، و سندیکاها به به ابزار دولت بدل شده بودند. ماشین پلیسیِ به شدت قَدَرقدرت، بر گردۀ مردم سنگینی می‌کرد، درحالی‌که قانون‌اش را با زور اسلحه و اَعمال وحشت‌آمیز به پیش‌ ‌‌می‌برد. در برنامه اقتصادی، به جای سوسیالیسمِ وعده داده‌شده که قرار بود روی کار آزاد استوار باشد، یک سرمایه‌داری دولتیِ سفت و سخت نشسته بود. کارگرانْ چیزی جز مزدبگیرانِ ساده‌ای در این تراست ملی نبودند و درست مثل قبل از انقلاب استثمار می‌شدند. بدین‌ترتیب، کرونشتاتی‌ها با افشای ضعف و ناتوانی قدرت مرکزی در عملی کردن وعده‌های‌اش، تا مخالفت با اصل مصون از خطا بودنِ رهبران عالی‌قدرِ انقلاب پیش ‌رفتند. آنها بی‌مهابا تروتسکی و حتی لنین را دست می‌انداختند. فراتر از مطالبات فوری‌شان یعنی نان و حداقل رفاه و بازسازی آزادی‌ها و انتخابات‌های آزاد در تمام ارگان‌های دموکراسی شورایی، آنها هدفی بسیار دوربُردتر ـ با محتوایی خصوصاً آنارشیستی ـ داشتند: «انقلاب سوم».

برای خلاصه کردن این خواسته‌ها باید مجلۀ رسمی این کمون جدید با نام  ایزوِستیای (اخبار)[2]کرونشتات را ورق زد و اجازه داد که ملاحان و کارگران خشمگین خود صحبت کنند:

سرمقالۀ اولین شمارۀ ایزوستیا، مورخ پنجشنبه ۳ مارس ۱۹۲۱

«به ساکنین دژ و شهر کرونشتات ـ رفقا و شهروندان!

کشور ما دوران دشواری را می‌پیماید. از سه سال پیش، ما از سرما و گرسنگی، و تحت آشفتگی اقتصادی خرد و نابود شده‌ایم. حزب کمونیست که بر کشور حاکم است، از توده‌ها جدا شده و نشان داده که از بیرون کشیدن کشور از آشوب ناتوان است. بله، حزب کمونیست اصلاً متوجه نارضایتی‌ای که این اواخر در پتروگراد و مسکو بروز یافت، نشد و به وضوح ثابت کرد که اعتماد مردم را از دست داده است. به همین ترتیب هم اصلاً مطالبات کارگران را نفهمید. حزب کمونیست آنها را به عنوان پیروان ضدانقلاب در نظر گرفت. حزب سخت در اشتباه است. این اختلالات واقعیت‌هایی هستند که از دل مردم بیرون آمده. این مطالبات از گلوی مردم بیرون آمده و صدای آنهایی است که کار می‌کنند. تمام کارگران، ملوانان و سربازان امروز کاملاً درمی‌یابند که تنها تلاش جمعی و ارادۀ زحمتکشان می‌تواند به کشور نان، هیزم و زغال‌سنگ دهد، بر تن کسانی که لخت هستند لباس بپوشاند و جمهوری را از لجن‌زاری که در آن فرورفته بیرون بکشد. ارادۀ سرسخت کارگران، ملوانان و سربازان سرخ آشکارا خود را در میتینگ پادگان شهر ما در اول مارس نشان داد.»  

در ادامۀ متن، از محتوای جلسات اول و دوم مارس صحبت شده و در آخر، خواسته‌های قطعنامه‌ای که در پانویس شمارۀ ۲ از آن یاد شده، درج گشته است.

یکشنبه ۶ مارس، در ایزوستیای شمارۀ ۴ در مورد موضع‌گیری در برابر تزاریست‌ها و بورژوازی آمده:

«آقایان، رفقا

دستان پینه‌بستۀ کارگران و ملوانان کرونشتات، حاکمیت را از چنگ کمونیست‌ها بیرون کشیده‌ است. امروز ما به تنهایی رهبری می‌کنیم. کشتیِ بی‌باک شوراها مستقیم به سمت پتروگراد خواهد رفت؛ و از پتروگراد است که قدرت در دستان پینه‌بسته به سرتاسر روسیه روانه می‌شود. اما رفقا، باید هوشیار بود. همیشه در حالت خبردار باشید، چراکه مسیر پر است از دام و تله. تنها یک مانور غلط می‌تواند کشتی و محمولۀ گرانبهایش ـ یعنی ساختمان سوسیالیستی ـ را به صخره بکوباند. بنابراین رفقا، حواس‌تان به خوبی به حاکمیت باشد: دشمن به دنبال این است که آن را تصاحب کند. تنها یک لحظه غفلت کافی است تا دشمن سُکان را در دست گیرد و کشتیِ شورایی یک‌راست زیر پوزخندهای نوکران تزار و شوراهای بورژوازی غرق خواهد شد.

امروز رفقا، شما پیروزی صلح‌طلبانۀ عظیمی در برابر دیکتاتوری کمونیستی کسب کرده‌اید. به دلایل متفاوتی دشمنان شما نیز خوشحال‌اند. ما، ما از میل پرحرارت بازسازی اتوریتۀ سوویت‌ها الهام می‌گیریم: کار آزاد برای کارگران؛ و برای دهقانان حق در اختیار داشتن زمین و محصولات کارشان. این است هدف والای ما. آنها، در خیال بازسازی تازیانۀ تزار و امتیازات ژنرال‌ها هستند.

روشن است که منافع ما متفاوت است. آنها یاران ما نیستند. شما به دنبال بازسازی صلح‌طلبانۀ کشور و کار آفریننده هستید. آنها اگر به دنبال قدرت هستند برای برده ساختن شماست. شما به دنبال آزادی هستید، آنها به دنبال زنجیر برای دستان شما. مراقب باشید رفقا! نگذارید گُرگانِ ملبس به پوستِ بره‌گان به حاکمیت نزدیک شوند.»

و در ادامه به «بزدلان و دروغ‌گویان»، به کمونیست‌ها می‌تازد: «شهروندان کرونشتات می‌دانند چگونه و توسط چه‌ کسی قدرت نفرت‌انگیز کمونیست‌ها واژگون شده. آنها می‌دانند که در رأس کمیتۀ انقلابی موقتْ سربازان سرخ، ملوانان و کارگرانی قرار گرفته‌اند که برای فداشدن به خاطر ایشان برگزیده شده‌اند، چراکه این کسان بهترین فرزندان مردم زحمتکش هستند. آنها اجازه نمی‌دهند هیچ کسی، نه تزاریست‌ها و نه ارتش سفید بر دهان‌شان افسار بزند. کمونیست‌ها تهدید می‌کنند: «ظرف چند ساعت مجبور خواهید شد که خود را تسلیم کنید.» چه ریاکاری حقیرانه‌ای! چه کسی را می‌خواهید فریب دهید؟ پادگان کرونشتات به ژنرال‌های تزاریست تسلیم نشد، شما گمان می‌برید که به ژنرال‌های بلشویک تسلیم شود؟ دروغ کافی است بزدلان! شما قدرت ما را می‌شناسید و ارادۀ مصمم ما را برای پیروزی یا مرگ در نبرد. ما، مثل کمیسرهای پروار از پول‌های تزاریست‌ها و طلاهایی که به قیمت خون کارگران به دست آورده‌اند، نمی‌گریزیم.»

ایزوستیا شمارۀ ۵، دوشنبه ۷ مارس ۱۹۲۱

«تمام قدرت به شوراها، نه به احزاب

 گلوله‌های‌تان را ذخیره نکنید!

مارشال تروتسکی، کرونشتات آزاد و انقلابی را تهدید می‌کند، کرونشتاتی که علیه قدرت مطلقی شورش کرده که از سه سال پیش کمیسرهای کمونیست اعمال می‌کنند. برای اینکه کارگران یوغ ننگین دیکتاتوری حزب را به دور افکنده. این ترِپوف[3] جدید به قتل‌عام و به خاک‌ کشیدن مردم مسالمت‌جوی کرونشتات تهدید می‌کند. او، همان‌طور که قبلا دیگران [اشاره به ژنرال‌های ارتش سفید]‌ می‌گفتند، تکرار می‌کند: «تیرهای‌تان را ذخیره نکنید.» او اگر می‌خواهد همۀ ملوانان، سربازان سرخ و انقلابیون را بکشد، به هزاران هزار تُن گلوله نیاز دارد. وانگهی، دیکتاتور روسیۀ شوروی ـ روسیه‌ای که توسط کمونیست‌ها مورد تجاوز قرار گرفته ـ نگرانی اندکی از مرگ خشونت‌بار توده‌های زحمتکش به خود راه می‌دهد تا حزب کمونیست قدرت را نگه دارد. او جرأت می‌کند که به نام روسیۀ شورویِ جان‌باز سخن بگوید و وعدۀ ارفاق بدهد. اما این اوست، این تروتسکی خون‌خوار؛ این رئیس اوخرانای[4] کمونیست است که خون می‌ریزد تا قدرت مطلق حزب را که هرگونه آزادیِ روح را خفه می‌سازد، حفظ کند. این اوست که جرأت می‌کند با این زبان با مردم کرونشتات، با آنها که پرچم سرخ انقلابی را بالا و برافراشته نگه داشته‌اند، سخن بگوید.

کمونیست‌ها به خون کارگران و به سیه‌روزی خانواده‌های بازداشت‌شده‌گان امید بسته‌اند که دیکتاتوری‌شان را بازسازی کنند، و ملوانان، سربازان سرخ و کارگران را وادارند که سر تعظیم فرود آورند. آنها این‌چنین بر این گمان‌اند که قدرت‌شان را بازبنشانند و سیاست فاسدشان که تمام روسیۀ زحمتکش را به پرتگاهِ آشفتگی، گرسنگی و سرما کشانده، پی ‌بگیرند.

کافی است! ما دیگر فریب نمی‌خوریم! کمونیست‌ها بدانید که امیدهای‌تان پوچ‌اند و تهدیدهای‌تان مسخره. موج جدید انقلابی زحمتکشان اوج گرفته. این موجْ رهبران نفرت‌انگیزی که روسیه شوروی را آلوده کرده، می‌روبد. در مورد ارفاق‌تان آقای تروتسکی، ما هرگز نمی‌خواهیم‌اش.»

و در همین شماره متن کوتاهی در نفی اِعمال خشونت علیه بلشویک‌های ساکن در کرونشتات می‌خوانیم:

«انتقام نه! سرکوب دیکتاتوری کمونیستی خشم توده‌های زحمتکش را برانگیخته. در برخی جاها، این خشم قربانیانی گرفته: خانواده‌های کمونیست‌ها اخراج یا حتی به خیابان انداخته شده‌اند. نباید این‌چنین باشد. ما به دنبال انتقام‌گیری نیستیم، بلکه صرفاً می‌خواهیم از منافع طبقۀ زحمتکش دفاع کنیم. باید بدون احساسات عمل کرد و تنها کسانی را دور کرد که از طریق خرابکاری، تحریک یا شایعه قصد دارند سدی شوند بر بازسازی حقوق کارگران.»

ایزوستیا شمارۀ ۶، سه‌شنبه ۸ مارس ۱۹۲۱

فردای حملۀ بلشویک‌ها به کرونشتات، کمیتۀ انقلابی پتروگراد پیغام زیر را مخابره کرد:

«باید که همه‌گان بدانند

اولین تیر شلیک شد. مارشال تروتسکی که دستان‌اش از خون کارگران سرخ است، به روی کرونشتات انقلابی که علیه دیکتاتوری کمونیستی برخاسته تا قدرت اصیل سوویت‌ها را بازسازی کند، آتش گشود. بدون تیراندازی، بدون ریختن یک قطره خون، ملوانان و کارگران کرونشتات دیکتاتوری کمونیست‌ها را از مسیر خارج کردند. ما حتی کسانی از آنها را که در میان ما زندگی می‌کردند زنده گذاشتیم. تحت تهدید توپ‌ها آنها می‌خواهند دوباره اتوریتۀ خود را برقرار کنند.

ما که خواهان اجتناب از قتل‌عام بودیم پیشنهاد کردیم که پتروگراد نمایندگانی بی‌طرف بفرستد که بتوانند دریابند که کرونشتات برای قدرتِ سوویت‌ها مبارزه می‌کند. اما کمونیست‌ها این تقاضای ما را از کارگران پتروگراد مخفی کردند و به روی ما آتش گشودند ـ پاسخ معمولِ به اصطلاح حکومتِ مردمی به مطالبات مردم زحمتکش.

باشد که کارگران جهان بدانند که ما، مدافعان قدرت سوویت‌ها، خواستار فتوحات انقلاب اجتماعی هستیم. ما پیروز می‌شویم یا در حال نبرد برای حقوق مردم زحمتکشْ زیر ویرانه‌های کرونشتات جان می‌دهیم. کارگران در سرتاسر جهان حق را به ما خواهند داد. خون بی‌گناهان بر گردن کمونیست‌های دیوانه‌ و مست از قدرت خواهد افتاد.

زنده باد اتوریتۀ سوویت‌ها! ـ کمیتۀ انقلابی موقت کرونشتات» 

ایزوستیا شمارۀ ۷، سه‌شنبه ۸ مارس ۱۹۲۱

«تروتسکی گوش بده!

کمونیست‌ها در رادیوهای‌شان در مورد رهبران سومین انقلاب، کسانی که از قدرت حقیقی سوویت‌ها علیه زیاده‌روی کمونیست‌ها دفاع می‌کردند، رودخانه‌ای از دروغ جاری کرده‌اند. ما این دروغ‌ها را از ساکنین کرونشتات پنهان نساخته و حملات و افتراهای‌ آنها را به‌طور کامل در «ایزوستیا»های‌مان چاپ کرده‌ایم. ما از هیچ چیز ترسی نداریم. شهروندان می‌دانند چطور شورش به وجود آمد و توسط چه کسانی. کارگران و سربازان سرخ می‌دانند که در پادگان، نه ژنرال‌های تزاریست هستند و نه ارتش سفید. کمیتۀ انقلابی موقت هم از طریق رادیو، از پتروگراد خواستار آزادی گروگان‌هایی که کمونیست‌ها در زندان‌های اشباع‌شده‌شان به بند کشیده‌اند، آزادی کارگران، ملوانان و سربازان سرخ و خانواده‌های‌شان، و همین‌طور آزادی زندانیان سیاسی شده است.

در دومین پیام رادیویی‌مان پیشنهاد داده شده که کمیسیونی از نمایندگانِ غیرحزبی به کرونشتات فرستاده شوند تا بعد از دیدن آنچه اینجا واقعاً می‌گذرد، بتوانند چشمان ساکنین پتروگراد را بگشایند. کمونیست‌ها چه کار کردند؟ آنها این رادیوها را از کارگران و از سربازان سرخ مخفی کردند. واحدهایی از ارتش مارشال تروتسکی که به ما پیوستند، برای‌مان روزنامه‌هایی از پتروگراد آوردند. در روزنامه‌های‌ کمونیست‌ها حتی کلمه‌ای از پیام‌های رادیویی ما وجود ندارد! و با این وجود، تا همین چند وقت پیش، این «کثافت‌ها» که خوب بلدند نمایش بازی کنند، فریاد می‌کشیدند که هیچ رازی برای مردم، حتی در مسائل دیپلماتیک نمی‌تواند وجود داشته باشد!

تروتسکی گوش بده! تو می‌توانی تا زمانی که زمان انتقام فرابرسد، هزاران بی‌گناه را تیرباران کنی، اما حقیقت را نه! حقیقت در نهایت روشن می‌شود. تو و پادوهایت مجبور خواهید شد جواب پس بدهید.»

ایزوستیا شمارۀ ۱۲، دوشنبه ۱۴ مارس ۱۹۲۱

«باید با گرگ‌ها زوزه کشید

در زمانی که زحمتکشان برای بازپس‌گیری حقوق‌شان مبارزه می‌کنند، انتظار می‌رفت که لنین ریاکاریِ کمتری به خرج دهد و حقیقت را بگوید. برای این که زحمتکشان فکر می‌کردند که لنین با تروتسکی و زینوویف فرق می‌کند. آنها هنوز به او اعتماد داشتند. اما…. اما ۸ مارس در هشتمین کنگرۀ حزب کمونیست روسیه، لنین همان دروغ‌های کمونیست‌ها را در مورد کرونشتاتِ شورشی تکرار کرد. او اعلام می‌کند که شعار جنبش، «آزادی تجارت» بوده. و اضافه می‌کند که قطعاً «جنبش به دنبال سوویت‌ها اما علیه دیکتاتوری بلشویک‌ها بوده». با این وجود، او فراموش نمی‌کند که [نقش] «ژنرال‌های سفید و عناصر آنارشیست خرده‌بورژوا» را برجسته کند.

با گفتن این افتراها لنین خودش را دچار سردرگمی می‌کند. بدون این که خیلی هم آن را باور داشته باشد، از دهان‌اش درمی‌رود که پایۀ جنبش به دنبال قدرت سوویت‌ها و علیه دیکتاتوری حزب بوده است. در ابهام و آشفتگی‌اش می‌افزاید: «این یک ضدانقلاب از نوع جدید است. این ضدانقلاب شدیداً خطرناک است. ما فکر می‌کنیم که [باید] تصحیحاتی که در اولین نگاه ممکن است نالازم به نظر برسند، به سیاست خود اضافه کنیم.» به راستی هم جای ابهام و آشفتگی وجود دارد. ضربه‌ای که شورش کرونشتات وارد کرده سنگین است. رهبران حزب حس می‌کنند که پایان اتوریتاریسم‌شان نزدیک است. لرزیدن لنین از خلال سخنان‌اش در مورد کرونشتات آشکار است. واژۀ «خطرناک» هرلحظه تکرار می‌شود. برای مثال او دقیقاً‌ این را می‌گوید: «برای دفع خطر خرده‌بورژوایِ خیلی خطرناک برای ما، حداکثر اتحاد لازم است، چراکه این خطر به جای متحد کردن پرولتاریا آنها را متفرق می‌کند.» بله، رهبر کمونیست‌ها می‌لرزد و مجبور است به «حداکثر اتحاد» فراخوان دهد. و این امر برای این است که نه‌تنها دیکتاتوری کمونیست‌ها بلکه خود حزب است که به زیر سؤال رفته.

آیا برای لنین به طور کلی امکان این است که حقیقت را بگوید؟ آیا مدت‌ها پیش، در یک جلسۀ کمونیستی مناقشه‌انگیز در مورد سندیکاها، او اعلام نکرده بود که «از این چیزها خسته شده‌ام، اگر به خاطر بیماری‌ام نبود همه چیز را ول می‌کردم و به یک جایی می‌گریختم!»

اما هم‌دستان‌اش نمی‌گذارند که او بگریزد. قدرت آنها از اوست. او باید مثل آنها تهمت و افترا بزند. از طرف دیگر با فعالیت کرونشتات که نه خواهان «آزادی تجارت» بلکه خواهان قدرت واقعیِ سوویت‌هاست، کلّ سیاست حزب به دردسر افتاده است.»

ایزوستیا شمارۀ ۱۳، سه‌شنبه ۱۵ مارس ۱۹۲۱

«خانۀ بازرگانی لنین، تروتسکی و شرکا

شرکت سهامی خیلی خوب کار کرده: لنین، تروتسکی و شرکا! سیاست جنایتکارانۀ حزب کمونیست در قدرت، روسیه را به پرتگاه فلاکت و ویرانی کشانده است. زمان آن فرارسیده که کارش تمام شود! دریغ! به نظر می‌رسد که زحمتکشان هنوز به اندازۀ کافی اشک و خون نریخته‌اند. در همان زمانی که کرونشتات به مبارزه برای بازپس‌گیری حقوق زحمتکشانِ له‌شده و سیلی‌خورده ادامه می‌دهد، این جنایتکاران تصمیم گرفته‌اند «دهمین کنگرۀ حزب»شان را برگزار کنند. کلبی‌مسلکی‌شان خارج از قوۀ تصور است. با خون‌سردی از «واگذاری‌های تجاری» صحبت می‌کنند.

لنین خیلی ساده بیان می‌کند: «از توسعۀ اصل واگذاری شروع کنیم. موفقیت این اقدام به ما بستگی ندارد، بلکه ما باید آنچه را در توان‌مان است انجام دهیم.» کمی بعد به عجز بلشویک‌های ناتوان از مدیریت و سازماندهی روسیه شوروی اعتراف می‌کند و می‌گوید: «ما اگر می‌خواهیم تا اندازه‌ای از لحاظ اقتصادی به کشورهای دیگر برسیم، نمی‌توانیم روسیه را بدون توسل به فن‌آوری خارجی بسازیم. وضعیت به‌گونه‌ای بوده که ما مجبور شدیم از خارج، نه تنها ماشین بلکه همچنین زغال‌سنگ که در اینجا به وفور یافت می‌شود بخریم. و ما اگر می‌خواهیم وسایل مصرفی روزمره و نیز ضروری برای اقتصاد دهقانی داشته باشیم، باید باز هم در آینده فداکاری کنیم.» پس کجا هستند آن عملیات اقتصادی که به بهانۀ آنها، کارگر را به بردۀ کارخانۀ دولتی و دهقان را به سرفِ سووخوز sovkhoz[5] بدل کرده‌اند؟

اما این تمام ماجرا نیست! لنین با حرف زدن از کشاورزی مجدداً قول «امتیازات» بیش‌تری می‌دهد در صورتی که کمونیست‌ها «فونکسیوناریسم اقتصادی»شان را ادامه دهند (این عبارت خود اوست). «و اگر روزی ما موفق به بازسازی اقتصاد دهات و اقتصاد صنعتی شویم، این فقط با تحمیل فداکاری‌های جدید به هر تولیدکننده خواهد بود، بدون اینکه در مقابل به او چیزی بدهیم.»

این است «امتیازاتی» که رهبر کمونیست به تمام کسانی که به تحمل یوغ کمونیست‌ها ادامه ‌دهند، وعده می‌دهد. دهقانی که در کنگرۀ هشتم سوویت‌ها اعلام می‌کند: «همه چیز خیلی خوب است… اما… زمین مال ماست اما نان برای شماست، آب مال همه است اما ماهی برای شماست، جنگل‌ها مال ماست اما هیزم برای شماست…»

این‌ها به کنار، کارگران نباید نگران باشند چرا که لنین وعده می‌دهد: «امتیازاتی به خرده‌مالکین اعطا خواهد شد و برای آنها چارچوب اقتصادی آزاد باز خواهد شد.» مثل «اربابان پیر خوب»، او «خُرده‌نانی» اعطا می‌کند تا بعد ایشان را به لطف دیکتاتوری حزب بهتر به بنده‌گی بکشاند. اثبات این مسئله حرف خود اوست: «به هر حال، ما نمی‌توانیم از اجبارها و محدودیت‌ها بگذریم چراکه کشور خسته است و در فلاکت وحشتناکی به سر می‌برد.»

روشن است که یک مفلوک می‌تواند از خیر آخرین پیراهن خود بگذرد. بله، این است آنچه لنین از بازسازی مسالمت‌آمیز کشور می‌فهمد: «امتیازات تجاری در بالا، مالیات در پایین.»

ایزوستیا شمارۀ ۱۴، چهارشنبه ۱۶ مارس ۱۹۲۱

«به اصطلاح «سوسیالیسم»

در طول انقلاب اکتبر، ملوانان، سربازان سرخ و دهقانان برای قدرت سوویت‌ها، برای برپایی یک جمهوری کارگران می‌جنگیدند. حزب کمونیست توانست بر میل توده‌ها چنگ بیندازد. او آنها را تحت شعار و بیرقی نویدبخش به دنبال خود کشاند. او به آنها وعده داد که به سوی سوسیالیسم ببردشان، که فقط آنها ـ بلشویک‌ها ـ بلد بودند بسازندش. برده‌گی می‌بایست به افسانه می‌پیوست. به نظر می‌رسید که زمان کار آزاد در دهات و در کارخانه‌ها و کارگاه‌ها فرارسیده باشد. به نظر می‌رسید که قدرت می‌رفت که به دست زحمتکشان سپرده شود. اما تبلیغات ماهرانۀ کمونیست‌ها فرزندان مردم را در صفوف حزب به خدمت گرفت، جایی که آنها از انضباطی آهنین تبعیت می‌کردند. در ادامه، ابتدا کمونیست‌ها به تدریج قدرت سوسیالیست‌های جریانات دیگر را حذف کردند. سپس کارگران و دهقانان را از پست‌های دولتی کنار گذاشتند در عین حالی که به حکومت کردن به نام ایشان ادامه می‌دادند.

بعد از آن، کمونیست‌ها قدرتی را که غصب کرده بودند، تابع قیمومیت کمیسرها، با تمام تلون مزاج قدرت شخصی‌شان، کردند. برخلاف خواست کارگران، آنها در کمال آرامش در بنا نهادن یک سوسیالیسم دولتی با برده‌های‌اش، به جای ساختن یک جامعۀ آزاد بر پایۀ کار آزاد پای فشردند. در حالی که علی‌رغم «کنترل کارگری»، صنعت کاملا آشفته بود، کمونیست‌ها صنایع را ملی کردند. کارگران از بردۀ سرمایه‌داری تبدیل شدند به بردۀ مؤسسات دولتی. اما چیزی نگذشت که این هم دیگر کافی نبود. کمونیست‌ها در نظر دارند سیستم تایلور را به کار ببندند. تمام دهقانان به عنوان دشمنان خلق، با «کولاک‌ها» یکسان انگاشته شدند. از این پس، کمونیست‌ها شروع کردند به خانه‌خراب کردن دهقانان و برقرار کردن استثمارهای کشت و کار جدید، و املاک ارباب جدید، یعنی دولت. بفرمایید، این چیزی است که دهقانان از «سوسیالیسم» عایدشان شد. کجاست کار آزادی که آنها به آن امید بسته بودند؟ در عوضِ نان، اسب و گاو که تقریباً به زور مصادره می‌شدند، دهقانان ملاقات با چکا و رگبار گلوله دریافت کردند. چه سیستم زیبایی! به ما نان‌تان را بدهید یا با ساچمه و سرنیزه از شما پذیرایی می‌شود!

زندگی شهروندی به حد مرگ کسالت‌بار شد، زندگی‌ای که قدرت مرکزی بر گردن‌اش قلاده نهاده است. زندگی سعادتمند و رشد آزاد فردی، توسط برده‌گیِ غیرقابل وصفی مهار شده است. هر نقدی، هر آزادی‌ اندیشه‌ای، به جرمی جنایتکارانه تبدیل شده که با زندان و اغلب مرگ مجازات می‌شود. مجازات اعدام، این شرم بشریت، در «میهن سوسیالیستی» بالیدن گرفته. بله، این است سوسیالیسم معروف، جایی که کمونیست‌ها ما را به آن هدایت کرده‌اند. این سوسیالیسم دولتی است که ما به دست آورده‌ایم، کارمندان و بوروکرات‌هایی که نوکرصفتانه بر طبق دستورات حزب عمل می‌کنند. شعار «آن که کار نمی‌کند نمی‌خورد» به شیوۀ خاصی تحت رژیم «سوویت‌ها» تغییر کرده است. اکنون شعار این است: «همه چیز برای کمونیست‌ها!»

کارگران، دهقانان و کارگران فکری فقط باید پیروی و اطاعت کنند. تحمل این وضع دیگر ممکن نبود. و کرونشتات اولین بود که میله‌های زندگی «شورایی» را شکست. باشد که هر کس محصول کارش را در اختیار بگیرد.»

 ۱۷ مارس. کرونشتات دیروز سقوط کرد.

هزاران ملوان و کارگر در خیابان بر خاک افتادند. اعدام‌های سریع زندانیان و گروگان‌ها ادامه دارد.

۱۸ مارس. فاتحان، سال‌روز کمون پاریس ۱۸۷۱ را گرامی می‌دارند. تروتسکی و زینوویف، رویِ تی‌یر و گالیفه ـ جلادان شورشیان کمون ـ را سفید کرده‌اند.

پایان

تألیف و ترجمه: آساره آسا

منتشر شده در سایت ایدون

https://idoun.org/

مرداد ۱۳۹۸

(تصحیح و ویرایش ۱۴۰۳)


منابع:


پانویس‌ها:

[1] این راه‌حل از این قرار است:

۱. با توجه به اینکه سوویت‌های کنونی خواست کارگران و دهقانان را بیان نمی‌کنند، برای تشکیل سوویت‌های جدید باید انتخابات فوری با رأی مخفی برگزار شود. قبل از آن باید به منظور آگاه کردن صادقانۀ توده‌های کارگران و دهقانان، یک تبلیغات آزاد انتخاباتی به راه بیفتد.

۲. برقراری آزادی بیان و مطبوعات برای کارگران و دهقانان، برای آنارشیست‌ها و سوسیالیست‌های چپ تضمین شود.

۳. برقراری آزادی جلسات و آزادی اجتماعات برای سازمان‌های سندیکایی و دهقانی تضمین شود.

۴. کنوانسیون، حداکثر تا ۱۰ مارس ۱۹۲۱، مجمع عمومی کارگری، سربازان سرخ و ملوانان کرنشتات و پتروگراد شکل گیرد.

۵. تمام زندانیان سیاسی‌، همینطور تمام کارگران، دهقانان و سربازان سرخ و ملوانانی که به خاطر فعالیت‌های مربوط به جنبش دهقانی وکارگری زندانی‌اند آزاد شوند.

۶. یک کمیسیون برای بازخوانی پرونده‌های افرادی که در زندان‌ها و کمپ‌های کار اجباری بازداشت هستند انتخاب شود.

۷. تمام بخش‌های سیاسی حزب کمونیست politotdiel  (که در اکثر نهادهای دولت وجود دارند) حذف شوند؛ از این به بعد هیچ حزبی نمی‌تواند امتیازی برای تبلیغ ایده‌هایش داشته باشد، همین‌طور که نباید با این هدف از طرف دولت تأمین مالی شود. به جای آن ما پیشنهاد می‌کنیم که در هر شهر کمیسیون فرهنگی و تربیتی‌ای با رأی‌گیری انتخاب شود که منابع‌اش توسط دولت تأمین می‌شود.

۸. انحلال فوری کل zagraditelnyé otriady (پلیس جداگانه‌ای که رسماً برای مبارزه با برهم‌زنندگان نظم و ایجاد آشوب درست شده بود، اما در نهایت امر تمام چیزهایی را که مردم قحطی‌زده، از جمله کارگران، از روستاها برای مصارف شخصی‌شان آورده بودند، تصرف کرد.)

۹. وضع سهم برابر جیرۀ غذایی برای تمام کسانی که کار می‌کنند، به جز برای کسانی که در حرفه‌هایی سخت و طاقت‌فرسا کار می‌کنند. فقط کارگران چنین حرفه‌هایی می‌توانند سهم بیشتری داشته باشند.

۱۰. مجزا کردن مبارزۀ کمونیست‌ها در واحدهای نظامی حذف شود، و سرویس پاسبانی که توسط کمونیست‌ها اعمال می‌شود از بین برود. اگر به مجزا کردن مبارزات نیازی باشد، این کار توسط کمپ‌ها در خود واحدهای نظامی انجام بگیرد، و همین‌طور در کارخانه‌ها و صنایع سرویس‌های پاسبانی باید مطابق عقاید کارگران بنا شود.

۱۱. به دهقانان این حق داده شود که هرجور مایل هستند روی زمین‌های‌شان کار کنند، همانطور هم به دامداران [این حق نسبت به دام‌های‌شان داده شود]، به شرط این که خودشان این کار را انجام دهند، بدون اینکه کارشان به‌مثابه شغلی با کار مزدی در نظر گرفته شود.

۱۲. درخواست از تمام واحدهای نظامی و همین‌طور هم از رفقای koursanty (دانشجویان افسری) که در اجرایی کردن این راه‌حل‌ها مشارکت داشته باشند.

۱۳. از مطبوعات خواسته شود که این راه‌حل‌ها را وسیعاً پخش و منتشر کنند.

۱۴. دفتر سیّاری برای کنترل و نظارت بر انتشار این راه‌حل‌ها طراحی‌ شود.

۱۵. کار آزاد خانه‌گی [پیشه‌وری] برای کارگرانِ مستقل، مجاز باشد.

[2] Izvestia  (به فارسی اخبار)، روزنامه کرنشتات از ۳ تا ۱۶ مارس ۱۹۲۱ هر روز منتشر می‌شد و حاوی اخبار و اتفاقات مربوط به جنگ و همچنین مواضع شورشیان کرنشتات بود. در اینجا برخی مطالب مهم‌تر آن ترجمه شده.

[3] Alexandre Trepov از وزیران تزار قبل از انقلاب اکتبر بود که بعد از انقلاب دستگیر و سپس آزاد شد. بعد از آزادی به عنوان یکی از رهبران ارتش سفید از پاییز ۱۹۱۸ تا ژانویۀ ۱۹۱۹ کمیتۀ ویژۀ روسیه در فنلاند را هدایت کرد.

[4] Okhrana پلیس سیاسی مخفی روسیه تزاری.

[5]مزرعه سوویت مرکب از دو واژۀ soviet و  khoziaïstvo

اشتراک‌گذاری این:

 

 

 
اسم
نظر ...